محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
با نظارت مستقيمى كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام توسط نيروهاى اطلاعاتى خود برامور كارگزاران داشت در مقابل هرگونه سوء استفاده از بيت المال عكس العمل نشان مىداد.
روزى به امام على عليه السلام گزارش دادند كه يكى از فرمانداران، با پول بيتالمال براى خود زمين و املاك تهيه كرده است،
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت:
أمَّا بعد، فقد بلغني عنك أمرٌ، إن كنت فعلته فقد أسخطت ربَّك، و عصيت إمامك، وأ خزيت أمانتك.
بلغني أنَّك جرَّدت الْأرْض فأخذْت ما تحْت قدميْك، وأكلْت ما تحت يديك، فارفع إليَّ حسابك، واعلم أنَّ حساب اللَّه أعظم منحساب النَّاس، والسَّلاَم.
(بعد از درود خداوند، درباره تو به من جريانى گزارش شده است، كه اگر انجام داده باشى پروردگارت را به خشم آوردهاى، امامت را عصيان كردهاى، و امانت (فرماندارى) خود را به رسوائى كشيدهاى.
به من خبر رسيده كه تو زمينهاى آباد را ويران كردهاى و آنچه توانستهاى تصاحب نمودهاى.
و از بيتالمال كه زير دستت بوده است به خيانت خورده اى فوراً حساب خويش را برايم بفرست، و بدان كه حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است! والسَّلام.)(1)
1- نامه 40 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
وقتى مردم با امام على عليه السلام به عنوان خليفه مسلمين بيعت كردند، و ماليات ها و اموال عراقين در دست حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بود، برادرش عقيل كه عيالوار بود فكر مىكرد، اگر تقاضاى پول وگندم اضافى كند، امام على عليه السلام به او خواهد بخشيد.
چندين بار درخواست خود را با برادر مطرح كرد،
و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخى نداد،
وقتى اصرار كرد، امام آهنى را بر روى آتش گرم كرد، و به دست او نزديك كرد.
عقيل فرياد زد كه:
برادر مىخواهى مرا بسوزانى؟ (چون عقيل نابينا بود)
امام على عليه السلام در پاسخ فرمود :
پس تو چرا مىخواهى مرا با آتش جهنم بسوزانى؟ واز من اضافه طلب مىكنى كه در امانت مردم خيانت كنم ؟
عقيل بعدها به دربار معاويه رفت كه معاويه به او صد هزار درهم بخشيد و از او خواست تا بر منبر شام رفته و از عطاياى معاويه سخن بگويد، و نسبت به برادرش بد گوئى كند.
عقيل بر منبر رفت و گفت :
برادرم مرا براى حفظ دين خود رها كرد، اما معاويه مرا بر دين خود مقدم داشت.(1)
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام ماجرا را اينگونه نقل مىفرمايد :
1 - اجتناب الظلم
واللَّه لَأَن أَبيتَ عَلَى حَسَك السَّعدَان مسَهَّداً، أَو أجَرَّ في الْأَغْلَالمصَفَّداً، أَحَبُّ إ لَيَّ منْ أن ألقى اللَّه ورسوله يوم القيامةظال ماً لبعض العباد، وغاصباً لشيءٍ من الحطام، وكيفأ ظلم أحداً لنفسٍ يسرع إلى البلى قفولها، ويطول في الثَّرى حلولها ؟!
2 - عدالته القيمة
واللَّه لقد رأيت عقيلاً وقد أملق حتَّى استََماحَني منبركم صَاعاً، وَرَأَيت صبيَانَه شعثَ الشُّعور، غبر الْألْوان، منْ فقْرهمْ، كأنَّما سودت وجوههم بالعظلم، وعاودني مؤكداً، وكرَّرع ليَّ القول مردداً، فأصغيت إليه سمعي، فظنَّ أني أبيعه ديني، وأتَّبع قياده مفارقاً طريقتي، فأحميت له حديدةً، ثمَّ أدنيتها من جسمه ليعتبر بها، فضجَّ ضجيج ذي دنفٍ من ألمها، وكاد أن يحترق من ميسمها، فقلت له :
ثكلتك الثَّواكل، يا عقيل ! أتئنُّ من حديدةٍ أحماها إنسانها للعبه، وتجرُّني إلى نارٍ سجرها جبَّارها لغضبه !
أتئنُّ من الْأذى ولَا أَئنُّ منْ لَظًى ؟! وَأَعْجَب منْ ذلكَ طَارقٌ طَرَقَنَا بمَلفوفَةٍ في وعَائهَا، ومعجونةٍ شنئتها، كأنَّما عجنت بريق حيَّةٍ أوقى ئها، فقلت : أصلةٌ، أم زكاةٌ، أم صدقةٌ ؟ فذلك محرَّمٌ علينا أهل البيت!
فقال: لاَ ذَا وَلاَ ذَاكَ، وَلكنَّهَا هَديَّةٌ.
فقلت: هبلتك الهبول ! أعن دين اللَّه أتيتني لتخدعني؟ أمختبطٌ أنت أم ذو جنَّةٍ، أم تهجر؟ واللَّه لو أ عطيت الْأقاليم السَّبْعة بما تحْت أفلَاكهَا، عَلَى أَن أَعصيَ اللَّهَ في نَملَةٍ أَسلبهَا جلب شعيرةٍ ما فعلته، وإنَّ دنياكم عندي لَأَهوَن من وَرَقَةٍ في فَم جَرَادَةٍ تَقضَمهَا.
ما لعليٍّ ولنعيمٍ يفنى، ولذَّةٍ لاَ تَبقَى ! نَعوذ باللَّه من سبَات العَقل، وَقبح الزَّلَل. وَبه نستعين.
1 - پرهيز از ستمكارى
سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان بسر ببرم، و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم، و چيزى از اموال را غصب كرده باشم.
چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مىرود، و در خاك، زمان طولانى اقامت مىكند
2 - پرهيز از امتياز خواهى
به خدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهاى بيت المال را به او ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند.
پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مىكرد، چون گفتههاى او را گوش فرا دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مىكنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست برمىدارم، روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد به او گفتم، اى عقيل: گريهكنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهنى مىنالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است؟
اما مرا به آتش دوزخى مىخوانى كه خداى جبارش با خشم خود آن را گداخته است تو از حرارت ناچيز مىنالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟ و از اين حادثه شگفتآور اينكه شب هنگام كسى بديدار ما آمد(2) و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمى، يا قى كرده آن مخلوط كردند، به او گفتم: هديه است؟ يا زكاة يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حرام است.
گفت : نه، نه زكاة است نه صدقه، بلكه هديه است.
گفتم : زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى؟ يا هذيان مىگوئى؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچهاى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد، و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پستتر است، على را با نعمتهاى فناپذير، و لذتهاى ناپايدار چه كار؟!! به خدا پناه مىبريم از خفتن عقل، و زشتى لغزشها، و از او يارى مىجوئيم.(3)
پی نوشت ها :
1- نامه 29 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف
2 - نوشتند كه اشعث بن قيس بود.
3 - خطبه 224 نهجالبلاغه معجمالمفهرس مؤلف
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
وقتى يكى از خويشاوندان امام على عليه السلام (مىگويند ابن عباس يا برادرش بود) در بيت المال مسلمين دخالتهاى ناروائى كرده است.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نامه تندى به او نوشت كه اگر بيت المال را سر جايش بر نگردانى.
لَأَضربنَّك بسيفى الذى ما ضَربت به احداً الا دخل النار
(همانا تو را با شمشيرى مىزنم كه به هركس زدم، وارد آتش جهنم شد.)(1)
متن نامه 41 چنين است :
1 - أسباب ذم احد الولاة الخونة
أمَّا بعد، فإني كنت أشركتك في أمانتي، وجعلتك شعاري وبطانتي، ولم يكن رجلٌ من أهلي أوثق منك في نفسي لمواساتي وموازرتي و أداء الْأمانة إليَّ ؛
فلمَّا رأيت الزَّمان على ابن عمك قد كلب، والعدوَّ قد حرب، وأمانة النَّاس قد خزيت، وهذه الْأمَّة قدْ فنكتْ وشغرتْ، قلبْت لِابنِ عمك ظهر الِْمجن ففارقْته مع الْمفارِقِين، وخذلته مع الخاذِلِين، وخنته مع الخائنين، فلاَ ابنَ عَمكَ آسَيتَ، وَلاَ الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ.
وكأنَّك لم تكن اللَّه تريد بجهادك، وكأنَّك لم تكن على بينةٍ من ربك، وكأنَّك إنَّما كنتت كيد هذه الْأمَّة عنْ دنْياهمْ، وتنْوي غرَّتهمْ عنْ فيئهم، فلمَّا أمكنتك الشدَّة في خيانة الْأمَّة أسْرعْت الْكرَّة، وعاجلْت الوثبة، واختطفت ما قدرت عليه من أموالهم المصونة لِأرامِلِهِموأيتامهم اختطاف الذئب الْأزل دامية الْمعْزى الْكسيرة، فحملته إلى الحجاز رحيب الصَّدر بحمله، غير متأثمٍ من أخذه، كأنَّك
2 - ذم الخيانة فى بيتالمال
- لاَ أَبَا لغَيركَ - حَدَرتَ إلَى أَهلكَ ترَاثَكَ من أَبيكَ وَأمكَ، فَسبحَانَ اللَّه ! أَمَا تؤمن بالمَعَاد ؟ أو ما تخاف نقاش الحساب !
أيُّها المعدود - كان - عندنا من أولي الْألْباب، كيْف تسيغ شراباً وطعاماً، وأنت تعلمأنَّكت أك ل حراماً، وتشرب حراماً، وتبتاع الْإماء وتنْكح النساء منْ أمْوال اليتامى والمساكين والمؤمنين والمجاهدين، الَّذين أفاء اللَّه عليهم هذه الْأمْوال، وأحرز بهم هذهالب لاَدَ !
3 - المقابلة الصارمة للخونة
فاتَّق اللَّه واردد إلى هؤلاَء القَوم أَموَالَهم، فَإنَّكَ إن لَم تَفعَل ثمَّ أَمكَنَني اللَّه منكَ لَأعذرَنَّ إلى اللَّه فيك، ولَأَضربَنَّكَ بسَيفي الَّذي مَا ضَرَبت به أَحَداً إلَّا دَخَلَ النَّارَ !
وواللَّه لو أنَّ الحسن والحسين فعلاَ مثلَ الَّذي فَعَلتَ، مَا كَانَت لَهمَا عندي هَوَادَةٌ، وَلاَظفرا مني بإرادةٍ، حتَّى آخذ الحقَّ منهما، وأزيح الباطل عن مفلمتهما،
وأقسم باللَّه رب العالمين ما يسرُّني أنَّ ما أخذته من أموالهم حلاَ لٌ لي، أَتركه ميرَاثاً لمَن بعدي ؛ فضح رويداً، فكأنَّك قد بلغت المدى، ودفنت تحت الثَّرى ، وعرضت عليكأ عمالك بالمحل الَّذي ينادي الظَّالم فيه بالحسرة، ويتمنَّى المضيع فيه الرَّجعة، ولاَتَ حينَ مَنَاص!.
1 - علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار
پس از ياد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مددكارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود، آن هنگام كه ديدى روزگار بر پسرعمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورد، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امت اختيار از دست داده، و پراكنده شد، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از ياريش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى، نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانتها را رساندى گويا تو در راه خدا جهاد نكردى!
برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مىزدى، و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى!
و غنائم و ثروتهاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حملهور شدى، و با تمام توان، اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنهاى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكستهاى را مىربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بىآنكه در اين كار احساس گناهى داشته باشى.
2 - نكوهش از سوء استفاده در بيتالمال
دشمنت بىپدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را بخانه مىبرى! سبحان الله!! آيا به معاد ايمان ندارى؟ و از حسابرسى دقيق قيامت نمىترسى؟ اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مىآمدى، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حاليكه مىدانى حرام مىخورى! و حرام مىنوشى! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مىخرى و با زنان ازدواج مىكنى؟ كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است!.
3 - برخورد قاطع با خيانتكار
پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود، كه نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشيرى تو را مىزنم كه بهر كس زدم وارد دوزخ گرديد.
سوگند به خدا! اگر حسن و حسين چنان مىكردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمىديدند و به آرزو نمىرسيدند تا آنكه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به ستم پديد آمده نابود سازم، به خداى پروردگار جهانيان سوگند، آنچه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيدهاى، و در زير خاكها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار با حسرت فرياد مىزند، و تباه كننده عمر و فرصتها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است.
1- نامه 41 نهجالبلاغه معجم المفهرس مؤلف - و - كشف الغمه ج 2 ص 113 -و روضه كافى ج 2 ص 110
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
قنبر ، يكى از كارگران منزل امام على عليه السلام بود، چون مىديد كه هرچه مىآورند حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مسلمانان مىبخشد، و اموال بيت المال را عادلانه تقسيم مىكند، وچيزى براى خود برنمىدارد يا ذخيره نمىكند، دلش به اصطلاح سوخت و در فرصت مناسب ديگرى، مقدارى از ظروف طلا و نقره را در كيسهاى جمع آورى و آن كيسه را پنهان كرد كه به هنگام نياز در اختيار امام على عليه السلام بگذارد.
هارون بن عنتره مىگويد :
روزى قنبر به حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گفت :
يا اميرالمؤمنين عليه السلام برخيز و به همراه من بيا كه چيزى براى شما نگه داشتهام.
همراه امام على عليه السلام رفتيم. قنبر، كيسهاى پر از طلا و نقره را آورد و گفت :
چون ديدم همه چيز راتقسيم مىكنى و براى خود اموالى ذخيره نمىكنى، اين اموال را پنهان كردم.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :
دوست داشتم به جاى اين اموال آتش عظيمى به خانهام مىآوردى؟
سپس همه اموال موجود رابين مسلمانان تقسيم كرد، و فرمود:
سوگند به خدائى كه جانم دردست قدرت اوست كه به خوب و بدش مؤاخذه مىشويم.(1)
1 - الغارات ج 1 ص 55
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام با سربازان اسلام همراه با غنائم فراوان از يمن به مكه باز مىگشتند.
در نزديكىهاى مكه، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام يكى از اصحاب را جانشين خود قرار داد و خود با سرعت به حضور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شتافت،
وقتى امام على عليه السلام از كاروان دور شد، سربازان سپاه جامههاى قيمتى بيتالمال را بين خود تقسيم كرده و پوشيدند.
وقتى در نزديكى مكه، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به كاروان بازگشت و چشمش به لباسهاى قيمتى بيت المال برتن سربازان افتاد، شديداً اعتراض كرد و فرمود:
چرا چنين كرديد؟
پاسخ دادند :
مىخواستيم با لباسهاى زيبا و فاخر وارد مكه شويم.
امام فرمود :
آيا پيش از آنكه خدمت پيامبر برسيد چنين حقى را داريد؟
سپس دستور داد لباسها را از تن خارج كنند و به بيت المال باز گردانند، كه برخى از سربازان از اين برخورد شديد امام ناراحت شدند و نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله زبان به شكايت گشودند،
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود :
ايهاالناس لا تشكوا علياً فواللَّه انه لأََخشَن فى ذات اللّه
(اى مردم از على شكايت نكنيد، سوگند به خدا همانا على عليه السلام در راه خدا سختگير است).(1)
1- مناقب ابن شهرآشوب ج2ص110 نقل ازتاريخ طبرى و سيره ابنهشام ج3 ص603
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
الف - احتياط در لباس
أجلح بن عبداللَّه كندى از قول ابوالمغيره، عبداللَّه بن ابى الهذيل گفته است :
امام على عليه السلام را ديدم كه از منزل بيرون آمد، در حالى كه پيراهن خشن درازى بر تن داشت.
هرگاه آستين پيراهنش را مىكشيد تا ناخن مىرسيد.
ب - لباسهاى ساده امام على عليه السلام
حر بن جرموز از پدرش حديث كرد و گفت :
على بن ابيطالب عليه السلام را ديدم كه از مسجد كوفه بيرون مىآمد و دو برد قطرى(1) بر تن داشت.
يكى از آنها را لنگ شلوار كه تا نيمه ساق را مىپوشاند و ديگرى را مثل عبا كرده بود.
و او در بازارها گردش مىكرد در حالى كه تازيانهاى به دست داشت، بازاريان را به تقواى پروردگار و راستى گفتار و خوش رفتارى در خريد و فروش و تمام كردن پيمانه و ترازو فرمان مىداد.
>>>
ادامه مطلب
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
خاموش كردن چراغ بيت المال
بسيارى در اموال خود احتياط مىكنند، اما در ابزار و وسائل ديگران دقت ندارند، و در مصرف بيت المال احتياط لازم را نمىكنند، درصورتى كه مسئوليت الهى و مردمى آن فراوان است.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام نسبت به حفظ ونگهدارى ومصرف بيت المال كمال دقت و احتياط را داشت،
در هواى سرد با يك حوله شخصى خود را مىپوشاند و در حالى كه از سرما مىلرزيد از بيتالمال استفاده نمىكرد.
شمشير خود را فروخت تا مخارج خانواده را تأمين كند.
وقتى يكى از دخترانش براى روز عيد گردنبندى از بيتالمال را به عاريت گرفت، ناراحت شد و كليددار بيتالمال را مورد نكوهش قرار داد.
كشفى حنفى نقل مىكند :
در يكى از شبهاى آغازين خلافت، امام على عليه السلام چراغى را در اطاق بيت المال روشن كرده مشغول محاسبات لازم بودكه طلحه و زبير بر حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام سلام كرده، وارد شدند و گفتند:
با شما كارى داريم.
امام فرمود :
آيا مربوط به حكومت و امور مسلمين است يا به امور شخصى شما ارتباط دارد؟
پاسخ دادند : امور شخصى خودمان است.
امام على عليه السلام چراغى را كه از بيتالمال در مقابلش روشن بود خاموش، و چراغ ديگرى را روشن كرد.
پرسيدند : چرا اينگونه عمل كردى ؟
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد :
روغن چراغى كه روشن بود از بيتالمال، و كار شما شخصى بود، روا نبود كه روغن چراغ بيتالمال در مصارف شخصى قرارگيرد، اما روغن اين چراغ از اموال شخصى من است.
حال هر مقدار كه مىخواهيد از مسائل شخصى خود بگوئيد.
طلحه و زبير به يكديگر نگاهى كردند و گفتند :
برويم، اين مرد به راه دين مىرود، و با ما معاملهاى نخواهد كرد.(*)
* - مناقب مرتضويه ص 356، كشف حنفى - و - مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 110 - و - بحارالانوارج 41 ص 116 - و - تهذيب شيخ طوسى ج 10 ص 151 - و - مجموعه ورام ج 2 ص 3 - و - الوافى ج 2 ص 81 - و - حديقةالشيعة ص 324 - و - خزينة الجواهر ص 306
منبع : الگوهاى رفتارى جلد 3 «امام على (ع) و اقتصاد» - محمد دشتي رحمه الله عليه
محور : الگوهاي اقتصادي امام علي (ع) گردآورنده : نويسنده وبلاگ
امام على عليه السلام در مصرف بيت المال عالىترين نظارت را داشته و در كمال بىنيازى در قناعت و ساده زيستى ضرب المثل بود كه به فرماندار بصره عثمان بن حنيف در نامهاى مىنويسد :
>>>
ادامه مطلب
محور : الگوهای اقتصادی امام علی (ع) گردآورنده : نویسنده وبلاگ
...
اعتدالگرائى در وقف
اول - ديدگاههاى متفاوت نسبت به دنيا
از روزهاى آغازين ظهور اسلام تا كنون ديدگاههاى متفاوتى نسبت به دنيا و اموال دنيا، كار و توليد، سرمايه و ابزار كار، خودكفائى و سازندگى وجود داشته است، و هر كدام راه خاص خويش را رفتند و در تداوم آن كوشيدند.
برخى آنقدر به جمع آورى سرمايه دل بستند و به انباشتن سكههاى طلا و نقره فكر كردند كه همه وجود آنان را مال و سرمايه و زرق و برق طلا و نقره پر كرده بود، و همه ارزشهاى اخلاقى، انسانى خود را فدا كردند و با مسخ ارزشها از اسلام و ايمان فاصله گرفتند و پس از مرگشان مشكل مهم فرزندان و ورثهها اين بود كه چگونه با تبر و وسائل ابتدائى آن روز، شمشطلاى به ارث مانده را تقسيم كنند.
در ازدواج و طلاق، در دوست يابى و دشمنى، در اخلاق خانواده، در روابط اجتماعى و سياسى و در همه چيز به پول و سرمايه و سكههاى زر فكر مىكردند.
>>>
ادامه مطلب
محور : الگوهای اقتصادی امام علی (ع) گردآورنده : نویسنده وبلاگ
مقدمه
در نهجالبلاغه و ديگر مجموعههاى حديثى مطالب بسيارى از امام على عليه السلام در خصوص سياستهاى كلى اقتصادى به چشم مىخورد، كه دستاوردهاى درخشانى در جهت رونق اقتصادى خواهد داشت كه در اين قسمت به بعضى از آنها اشاره مىكنيم:
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد و حضرت علی (ع)
احمدعلي يوسفي2
چكيده
جهانبيني حاكم بر رفتار اقتصادي، فلسفة نظام اقتصادي است. مقصود از نظام اقتصادي، مجموعهاي از الگوهاي رفتاري است كه شركتكنندگان در نظام را به يكديگر و به اموال و منابع پيوند ميدهد، و در مسير اهدافي معين، بهنحو هماهنگ، براي كسب بيشترين كاميابي اقتصادي سامان مييابد. در فلسفة اقتصاد، رابطة خدا با جهان طبيعت، در رابطة خالقيت، ربوبيت، مالكيت، احاطه و سلطه و قيوميت آشكار ميشود. رابطة خدا با انسان نيز در دو وجه هدايت و رزاقيت تجلي مييابد. در جهانشناسي از ديدگاه علي7 جهان بيهدف و بيهوده آفريده نشده، و حركت هستي به سمت خدا است. همهچيز براي انسان آفريده شده، و خداوند مالك خزائن غيبي است. دنيا محل آزمايش، و هستي، داراي نظام عِلي و معلولي است. اين ديدگاه، رفتارهاي اقتصادي متفاوتي را پديد ميآورد؛ منابع را محدود نميداند؛ علل غيبي را در نظر ميآورد و سود را در بهرة اقتصادي منحصر نميپندارد.
از ديدگاه علي7 انسان موجودي دوبعدي است و رفتارهاي اقتصادي او نيز بايد سمت و سوي الاهي داشته باشد. اين نگاه، آزادي فعاليت اقتصادي، عدم دخالت و مالكيت خصوصي گسترده را برنميتابد. از جامعهشناسي امام علي، نظرية اصالت فرد و جامعه برميآيد. حاكميت سنتهاي الاهي بر جوامع انساني، امري مورد تأكيد حضرت است. شماري از اين سنتها بر رفتارهاي اقتصادي مردم با جامعه و دولت يا سياستهاي اقتصادي اثر مينهند. تقوا و ايمان ميتوانند پويايي اقتصاد را تضمين كنند. شكر و توبه نيز درهاي خزائن الاهي را بهسوي بندگان ميگشايند. سنت الاهي استدراج چنين معنا ميدهد كه گاهي خداوند به بندگان نافرمان خود نعمت ميبخشد، نه بهدليل شايستگي آنها، بلكه بهجهت آزمايش و مجازات در روز موعود و اينها تفاوت اساسي با اقتصاد رايج سرمايهداري، دارد.
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد و امام علی (ع)
مقدمه
نقش دولت (1) در اقتصاد، از دير باز تاكنون، تحولات بسيارى يافته است. تقابل ميان دولت و بخش خصوصى، هم در دولتهاى حد أكثر و هم در دولتهاى حد أقل تنشزا بوده است. نگاه تحكمآميز دولتها به مردم و همچنين منحصرشدن اهتمام دولتها به رفاه مادى، زاويه ديد دولتها و مردم را نسبت به يكديگر تنگ ساخته است؛ تا جايىكه هدف حداكثر ساختن منافع كارگزاران دولت، امر نامعقولى به نظر نمىرسد. مسئله سهم دولت در اقتصاد به مقدار بسيار زيادى بر مبناى ذهنيتها و شرايطى استوار است كه نتيجه طبيعى كاركردهاى نظريهپردازان و سياستگذاران ـ در تمام عرصههاى اجتماعى ـ بوده است. ترسيم چهرهاى ولايى و ارزشى از دولت خدمتگزار، مسئول، قانونمدار و مقتدر علوى، مىتواند تمايز ماهوى حكومت عدل را با حكومتهاى رقيب روشنتر كرده، راهحل پايدارى براى تقابل دولت و ملت را نشان دهد.
دولت علوى افزون بر رفاه عمومى، اهتمام خود را براى سعادت مردم به كار بست و اولين رسالت خود را اجراى احكام و آموزههاى الهى قرار داد، و در اين مسير، برقرارى عدالت اجتماعى را مهمترين هدف فعاليتهاى سياستهاى اقتصادى خود نهاد. سياستهاى اقتصادى امام به گونهاى طراحى و اجرا شد كه كرامت و عزت انسانها رعايت شده، به واقعيات و شرايط موجود نيز توجه كافى گرديد.
بنابراين اساس مقاله حاضر در دو بخش تنظيم گرديد: در بخش اول، نقش و ماهيت دولت، رابطه آن با مردم، وظايف و منابع مالى و سرانجام اندازه دولت مورد بحث قرار مىگيرد. سپس در بخش دوم، سياستهاى اقتصادى دولت، تعريف سياستهاى اقتصادى، تبيين وضعيت اقتصادى در زمان خلافت حضرت و اهداف سياستهاى اقتصادى به ويژه سياستهاى مالى، بررسى و تحليل مىگردد . خلاصه و نتيجهگيرى نيز در آخر ارائه مىشود.
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد و امام علی (ع)
سيد رضا حسينى
مقدمه
لغتشناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمردهاند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژههاى مركبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آنگاه كه اين واژه براى گونهاى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مىگردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يكى از ويژگىهاى اين مفهوم اختصاص آن به پديدهها و رفتارهاى اقتصادىاى است كه در محدوده زندگى فرد اتفاق افتادهاند . از اين رو بررسى ، انديشههاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديدهها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانى امام على عليه السلام مىباشد .
از آنجايى كه اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدكننده ، و رفتار مصرف كننده تقسيم مىگردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و كسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مىگردد .
تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشكيل مىدهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانستهاند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يك تعريف ، « مىگويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفهاى . » (2) و در تعريف ديگر مىگويد: علم اقتصاد ، بررسى كردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى كسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأكيد شده است .
تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد كه آنان را در دستيابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديدههاى اقتصادى يارى مىدهد . يكى از دشواريهاى كه اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بودهاند اختلاف برداشتها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشكل از آنجا ناشى مىشود كه « انسان اقتصادى » يك مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انكار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى كه از انسان اقتصادى طراحى مىشود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مكتبى است كه آن را ارائه نموده است .
>>>
ادامه مطلب
محور : اقتصاد و امام علی (ع)
مقدمه
تفاوت هر نظام اقتصادى با ساير نظامهاى اقتصادى، برگشت به امورى از جمله مبانى فلسفى آن دارد. مبانى مكتبى، ارزشها و اهداف، برخى ديگر از مؤلفههاى تعيينكننده ميزان تمايز هر نظام اقتصادى از ساير نظامهاى اقتصادى است.
استقلال فكرى ما در ساحت اقتصادى، آن گاه حاصل مىشود كه نظام اقتصاد اسلامى بر اساس جهانبينى، ارزشها و اهداف خاص آن، كشف و طراحى گردد. اگر هدف نهايى در فعاليتهاى اقتصادى ـ چه در حوزه توليد و چه در زمينه توزيع و مصرف ـ تنها پاسخ دادن به اميال شهوانى و مادى باشد، الگوهاى رفتارى در عرصه فعاليتهاى اقتصادى بسيار متفاوت از الگوهاى رفتارىاى خواهد شد كه هدف غايى كسب رضايت خداوند متعال باشد. حتى اگر جامعه در تلاش اقتصاديش هدف ميانى خود را بسط عدالت اجتماعى و اقتصادى قرار دهد، الگوهاى رفتارى اقتصاديش نيز متفاوت از جامعهاى خواهد بود كه آمال و آرمانهاى فعاليتهاى اقتصاديش فقط برآوردن اميال ماديش باشد.
نظام اقتصادى حاكم بر دنياى فعلى، بر اساس تفسير خاصى كه از خدا، جهان، انسان و جامعه دارد، بنيانهاى خود را مستحكم كرده است. بر اساس تفاسير ويژه از مقولههاى فوق، در نهايت، انسان محورى را در همه فعاليتهاى اقتصاديش اصل قرار داده، نظام اقتصادى سرمايهدارى ليبرال را طراحى و در خارج پياده كرده است. در اين نظام، الگوهاى رفتارى در عرصه فعاليتهاى اقتصادى، برخاسته از حقوق اقتصادى ويژهاى، و حقوق اقتصادى به نوبه خود در بستر مبانى مكتبى نظام اقتصادى آن، شكل گرفته و مبانى مكتبى آن بر اساس ديدگاه خاصى كه نسبت به مقولههاى خدا، جهان، انسان و جامعه ارائه مىدهد، سامان يافته است. به عنوان مثال در الگوى پسانداز و سرمايهگذارى يكى از عوامل تعيينكننده ميزان پسانداز و سرمايهگذارى، نرخ بهره است كه طبق ضوابط حقوق اقتصادى، لازم است افراد در فعاليتهاى اقتصادى خود آن را بر اساس توافق، رعايت كنند. اين ضابطه حقوقى به نوبه خود ريشه در اين امر دارد كه استفاده از ربا در فعاليتهاى اقتصادى بلامانع مىباشد.
يكى از ريشههاى چنين ديدگاهى مىتواند چنين مبناى فلسفى درباره خداوند متعال باشد كه : «خداوند در هدايت بشر به هدايت تكوينى اكتفا كرده است و چيزى به نام هدايت تشريعى و شريعت در عرصههاى مختلف اجتماعى ارائه نداده است.»
بنابراين اگر ديدگاههاى اسلام در مبانى فلسفى مربوط به نظام اقتصادى با مبانى فلسفى ساير نظامهاى اقتصادى متفاوت باشد، بايد بپذيريم كه مبانى مكتبى، حقوق اقتصادى، الگوهاى اقتصادى و در نتيجه نظام اقتصادى اسلام با نظامهاى اقتصادى ديگر متفاوت مىباشد. به همين خاطر است كه امام خمينى (ره) مىفرمايند:
اسلام داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمام ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمىپذيرد . (1)
>>>
ادامه مطلب