گفتی بیا ، گفتم کجا ؟ گفتی میان جان ما ...
گفتی مرو ، گفتم چرا ؟ گفتی که میخواهم تو را ...
گفتی که وصلت میدهم ، جام الستت میدهم ...
گفتم مرا درمان بده ، گفتی چو رستی میدهم ...
گفتی پیاله نوش کن ، غم در دلت خاموش کن ...
گفتم مرامستی دهی ، با باده ای هستی دهی ...
گفتی که مستت میکنم ، پر زانچه هستت میکنم ...
گفتم چگونه از کجا ؟ گفتی که تا گفتی خودا ...
گفتی که درمانت دهم ، بر هجر پایانت دهم ...
گفتم کجا ، کی خواهد این ...؟؟
گفتی صبوری باید این ...
گفتی تویی دردانه ام ، تنها میان خانه ام ...
مارا ببین ، خود را مبین در عاشقی یکدانه ام ...
گفتی بیا ، گفتم کجا ...؟؟
گفتی در آغوش بقا ، گفتی ببین ...
گفتم چه را ...؟ گفتی خدا را در خوداا ...!!!

