پرچمدار رادمردي 

 

علي مختاري 

كرامت، يعني: نزاهت از پستي و فرومايگي كه در عزت نفس، مناعت طبع، برخورداري از روحي بزرگ، برازندگي، بلندنظري، جوانمردي، آزادانديشي و آزادمنشي و آزادگي ابوالفضل جلوه گر مي شود و احيانا از آن به «بزرگواري» تعبير مي شود. 
خودساختگي كربلاييان آنان را در فضايي بسيار عالي و فراتر از تيررس ترس و طمع به پرواز درآورد و سلاح تهديد و تطميع اهريمنان دون، كوتاهتر از آن بود كه به ساحت قدسيشان برسد. 
سالها پس از واقعۀ كربلا به يكي از سپاهيان پسر سعد گفتند: «اين چه ننگي بود كه بر خود، خريديد، چرا فرزند رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم و يارانش را آن چنان نامردانه به خاك و خون كشيديد؟ 
جواب داد: خفه شو! گروهي روي در روي ما ايستادند، دستها بر قبضۀ شمشير، گامها استوار، نه امان مي پذيرفتند، نه فريفتۀ مال مي شدند، جز دو راه پيش روي آنان نبود، كشتن و به دست گرفتن حكومت يا كشته شدن. مادرت به عزايت بنشيند ما جز آنچه كرديم، چاره اي نداشتيم (1)
از همين گفتگوهاي كوتاه كه تاكيد دارد عاشوراييان «نه امان مي پذيرفتند و نه فريفتۀ مال مي گشتند؛ بلكه با گامهاي استوار و دستهاي شمشيردار پايداري مي كردند» مي توان فهميد كه آنان جهاد اكبر و اصغر را در هم آميخته و به اوج مقام مخلصين رسيده بودند و شيطان هم گفته بود كه: «ولاضلنهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» (2) ؛ پروردگارا من... و همگيشان را گمراه خواهم ساخت؛ مگر بندگان مخلصت را». 

پرچمدار رادمردي 
حضرت صادق عليه السلام دربارۀ ابوالفضل عليه السلام مي فرمايد: عمويم عباس، با بصيرت، ثابت قدم و داراي ايمان راسخ بود. همراه ابوعبدالله عليه السلام مجاهدت كرد، «وابلي بلاءا حسنا» (3) عجب نيكو امتحان داد! 
امام صادق عليه السلام فرمود: «خدا رحمت كند عموي ما عباس را، عجب نيكو امتحان داد، ايثار كرد و حداكثر آزمايش را انجام داد. براي عمويم عباس مقامي نزد خداوند است كه تمام شهيدان غبطۀ آن مقام را مي برند (4)
جوانمردي، خلوص نيت، فداكاري تا به اين حد! ما تنها از ناحيۀ عمل نگاه مي كنيم، به روح عمل نمي نگريم تا اهميت آن را بفهميم. 
شب عاشوراست، عباس در خدمت اباعبدالله نشسته است، در همان وقت يكي از سران دشمن مي آيد، فرياد مي زند: عباس بن علي و برادرانش را بگوييد بيايند. عباس مي شنود؛ ولي اعتنا نمي كند، مثل اين كه ابدا نشنيده است. 
آنچنان در حضور امام حسين عليه السلام مؤدب است كه آقا به او فرمود: جوابش را بده، هر چند فاسق است! اباالفضل العباس مي آيد، مي بيند شمربن ذي الجوشن است، روي يك رابطۀ خويشاوندي دور كه از طرف مادر با عباس دارد و هر دو از يك قبيله اند، وقتي از كوفه آمده است به خيال خودش، خوش خدمتي كرده است، تا حرف خودش را گفت، عباس پرخاش مردانه اي به او كرد و فرمود: خدا تو را و آن كسي كه اين نامه را به دست تو داده است، لعنت كند. تو مرا چه شناخته اي و دربارۀ من چه فكر كرده اي؟ تو خيال كرده اي من آدمي هستم كه براي حفظ جان خودم، امامم، برادرم حسين بن علي عليهما السلام را اين جا بگذارم و بيايم دنبال تو؟ آن دامني كه ما، در آن تربيت شده ايم و آن پستاني كه از آن شير خورده ايم، اينطور ما را تربيت نكرده است (5)

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 عباس فدايي ولايت 

 

محمد عابدي 

چون آفتاب حيدري تابيد بر ام البنين // آن سان كه از نيسان شدي اندر صدف دُرّ ثمين 
ماه بني هاشم عيان گرديد از آن مه جبين // تا آن كه گردد حامي دين خداوند مبين 
بهر حسين بن علي حق پرورد يار و معين // چونان كه بودي مرتضي بر مصطفي يار و قرين 
بر گو به ماه آسمان بنما رخِ خود را نهان // زيرا كه گشته در جهان ماه بني هاشم عيان (1) 

بعد از فراغ 
امام علي عليه السلام بعد از فاطمۀ زهرا عليهاالسلام طبق وصيت همسر با امامه(2) ازدواج كرد و مدتي بعد در صدد برآمد با يكي از زنان كه از خانواده اي شجاع و دلير باشد، ازدواج كند تا خداوند فرزندي دلير از وي به او عطا فرمايد. (3) به اين منظور از برادرش عقيل كه در علم انساب تبحّر داشت، خواست بانويي از خانداني اصيل را برگزيند و خود نيز به خواستگاريش برود. ابي نصر بخاري در اين باره مي نويسد: «قال اميرالمؤمنين عليه السلام لعقيل بن ابي طالب ـ و هو اعلم قريش بالنسب ـ اطلب لي امرأةً ولدتها شجعان العرب حتي تلدلي ولدا شجاعا»؛(4) برايم بانويي بياب كه زادۀ شجاع ترين عرب باشد تا برايم فرزندي شجاع بياورد. 
و به اين ترتيب بود كه برادر بزرگتر براي يافتن و سپس خواستگاري از چنين بانويي به فكر فرو رفت و اندكي بعد به ياد دختري از قبيلۀ كلابيه افتاد و گفت: «تزوج ام البنين الكلابيه فانه ليس في العرب اشجع من آبائها» (5) ؛ با ام البنين كلابيه ازدواج كن كه در عرب شجاع تر از پدران او كسي نيست. 
در پي اين اظهار نظر، وي از طرف علي عليه السلام براي خواستگاري ام البنين به نزد قبيلۀ كلابيه رفت و مراسم خواستگاري را انجام داد.(6) هرچند اطلاعي از تاريخ اين خواستگاري و ازدواج در دست نيست ولي مي توان محدودۀ زماني اين مراسم را با مراجعه به منابع تاريخي مشخص كرد؛ زيرا مي دانيم كه تولد حضرت ابوالفضل عليه السلام در چهارم شعبان سال 26 هجري قمري ذكر شده است. (7) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 گنجينه هاي ماندگار 

 

سيدمحمد حسين حسيني


اشاره: 
در بخش نخست اين مقاله بيان داشتيم كه نامه هاي امامان معصوم عليهم السلام و از جمله نامه هاي امام حسين عليه السلام گنجينه هاي ماندگار و قابل استفاده براي امروز است. و سپس نامه هاي امام حسين عليه السلام به امام حسن مجتبي عليه السلام، جعده، معاويه، و يزيد را به ترتيب زماني بررسي كرديم. اينك ادامه بحث را پي مي گيريم. 

5. نامه اوّل به كوفيان 
بعد از مرگ معاويه، مردم كوفه به امام عليه السلام نامه هايي نوشته و تقاضاي قيام كردند، امام پذيرفت و در جواب ابن زبير نوشت: "اَتَتْني بَيْعَةُ اَرْبَعينَ اَلْفاً يَحْلِفُونَ لي بِالطَّلاقِ وَ الْعِتاقِ مِنْ اَهْلِ الْكُوفةِ؛(1) به من خبر دادند كه چهل هزار نفر از مردم كوفه، با من بيعت كردند و سوگند ياد كرده اند كه زن طلاق و برده آزاد باشند [اگر عهدشان را شكستند]". (2) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 قيام كربلا 

 

سيدمحمدحسين حسيني


از گنجينه هاي ماندگار و قابل بهره، نوشته ها و نامه هايي است كه از امامان معصوم عليهم السلام تحت عنوان توقيعات، كتب، وصيتنامه ها و... براي شيعيان به يادگار مانده است. اين نامه ها در كتب مختلف روايي و تاريخي پراكنده است و كمتر به صورت مجموعه اي گرد آوري شده است. بخشي از نامه هاي امير مؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه گرد آوري شده است و برخي از نويسندگان نيز در رابطه با ديگر امامان اقدام به اين كار نموده اند. 
جا دارد در ايام محرم، مبلّغان گرامي از نامه هاي به يادگار مانده از امام حسين عليه السلام بهره ببرند. در اينجا قصد داريم به بخش مهمي از نامه هاي امام حسين عليه السلام اشاره نمائيم. 
با ذكر اين نكته كه نامه هاي آن حضرت گاه اخلاقي است؛ مانند نامه اوّل، و گاه سياسي. 
نامه هاي سياسي نيز يك بخش مربوط به تأييد صلح امام حسن مجتبي عليه السلام و تن دادن شيعيان به اين مسئله مي شود؛ مانند نامه دوّم (نامه به جعده) و بخش ديگر مربوط به معاويه و افشاگري عليه او و فرزندش يزيد، و افشا نمودن جنايت او؛ مانند نامه هاي سوّم و چهارم و... 
قسمت ديگر نامه هاي آن حضرت مربوط به وصيتها و اهداف قيام اوست؛ مانند نامه ششم، (نامه به محمد حنفيه) و نامه به عبدالله جعفر و بخش ديگر نيز براي زمينه سازي قيام كربلا و دعوت مردم براي ملحق شدن به آن است؛ مانند نامه نهم (نامه به بني هاشم)، نامه هاي مختلف به مردم كوفه و بصره، و نامه به حبيب بن مظاهر و... . 
ترتيب انتخابي در بيان نامه ها ترتيب تاريخي است، يعني هر كدام مربوط به دوران صلح امام حسن عليه السلام و خلافت غاصبانه معاويه مي شود، در بخش ابتدايي، و آنچه مربوط به قيام كربلا مي شود، به ترتيب تاريخ نگارش، در قسمت بعدي آمده است. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 بازخواني مصائب عاشورا

عبدالکريم پاک نيا


طليعه 
يك قصه بيش نيست، غم عشق و وين عجب 
كز هر زبان كه مي شنوم نامكرر است 

بازگويي مصائب عاشورا و يادآوري فصلهاي گوناگون اين حماسه جاويد، علاوه بر بيداري، حسّ ظلم ستيزي و عدالت خواهي در جامعه، موجب تجديد حيات اسلام و احياي ارزشهاي فراموش شده مي باشد، به همين جهت، اين جمله در ميان انديشمندان اسلامي معروف شده كه: "اَلاِْسْلامُ مُحَمَّديُّ الْحُدُوثِ وَ حُسَيْنيُّ الْبَقاءِ(1)؛ اسلام را حضرت محمدصلي الله عليه وآله به جهان بشريت عرضه نمود و حسين بن علي عليهما السلام از آن پاسداري و حمايت كرد." ذكر مصيبت عاشورا وسيله ايست براي رساندن پيامها و سخنان امام حسين عليه السلام به جهانيان در طول تاريخ تشيع. 
ذاكران و روضه خوانان مكتب عاشورا، در ضمن روضه خواني به مخاطبان خود ياد آور مي شوند كه امام حسين عليه السلام مشكلات و مصائب را به چه انگيزه والائي تحمل كرد. 
آنان به عزاداران حسيني عليه السلام گوشزد مي كنند كه آن حضرت در نامه اي به بزرگان عراق در مورد رواج سنتهاي باطل و ترويج ارزشهاي منفي در جامعه مسلمانان هشدار داد و حمايت آنان را در قيام براي احياي سنتهاي صحيح و حاكم شدن ارزشهاي الهي خواستار شد و فرمود:"اَنَا اَدْعُوكُمْ اِلي كِتابِ اللَّهِ و سُنَّةِ نَبيّهِ فاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُميتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْييَتْ وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلي وَ تُطيعُوا اَمْري اَهْدِكُمْ اِلي سَبيلِ الرَّشادِ(2)؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا مي خوانم؛ چرا كه سنّت [به تدريج ] از ميان رفته و بدعت زنده شده است. اگر به سخنم گوش فرا دهيد و از فرمانم اطاعت كنيد، شما را به راه رستگاري راهنمايي خواهم كرد." 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 امام حسين عليه السلام،گنجينه اسرار وحي

 

عبدالکريم تبريزي


قرآن و اهل بيت عليهم السلام همانند دو بال پرنده اي هستند كه اگر هر دو يا يكي از آنها نباشد پرواز به سوي سعادت و كمال امكان پذير نخواهد بود. معادله قرآن منهاي اهل بيت و اهل بيت جداي از قرآن در قاموس تشيّع معنا ندارد. هر جا سخن از اهلبيت باشد پشتوانه آن كلام وحي است و اگر سخن از وحي است، مفسر و ترجماني همانند اهل بيت عليهم السلام را مي طلبد. (1) 
ارتباط تنگاتنگ اهل بيت عليهم السلام و قرآن آنچنان مستحكم است كه هر كسي با اندكي تأمل و بررسي آن را در مي يابد. آن گراميان در روز ولادت آيات وحي را زمزمه مي كردند و در طول حيات با آيات قرآن زندگي كرده و خودشان ناطق قرآن بودند. و در آخرين لحظات زندگي نيز با نغمه قرآن دار فاني را وداع مي كردند. حديث ثقلين يكي از روشن ترين دلائل اين ادعاست كه قرآن و اهل بيت عليهم السلام هرگز از هم جدا نخواهند شد. حضرت رسول صلي الله عليه وآله فرمود: "هُمْ مَعَ الْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَهُمْ لا يُفارِقُونَهُ وَ لا يُفارقُهُمْ(2)؛ آنان (اهل بيت عليهم السلام) همراه قرآنند و قرآن نيز همراه آنان، آنان از قرآن جدا نمي شوند و قرآن نيز از آنان." هر دو سفينه نجات، سراج منير، حبل اللَّه، مصباح هدايت، جلوه اي از رحمت الهي، كانون حكمت، كوثر زلال الهي و منادي انسانيت، عدالت، زندگي شرافتمندانه و سعادتمندانه هستند. 
در اين نوشتار ارتباط امام حسين عليه السلام را با قرآن بررسي مي كنيم. نخست برخي از آيات قرآن را كه در مورد شخصيت آن حضرت تفسير و تأويل شده مي خوانيم و در بخش دوم، برخي از آداب تلاوت قرآن و تفسير آيات آن را از منظر حضرت ابا عبداللَّه الحسين عليه السلام به نظاره خواهيم نشست. و در بخش سوم، برخي از آياتي را كه امام در تبيين فلسفه نهضت عاشورا بيان فرموده بررسي مي كنيم. 
البته ارتباط امام با قرآن آنچنان نزديك است كه نيازي به ذكر دليل و برهان نيست. چرا كه هر دو امانت و سرمايه جاويدان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله هستند. در شب نزول قرآن - كه شب قدر است - فرشتگان و روح الامين نازل شدند و در شب تولد حضرت ابا عبداللَّه عليه السلام نيز فرشتگان و روح الامين نازل شدند و به رسول خداصلي الله عليه وآله تبريك و تهنيت گفتند. (3) 
قرآن كلام خاموش خداوند است و حسين عليه السلام قرآن ناطق مي باشد. قرآن معيار شناخت حق و باطل و امام حسين عليه السلام نيز ميزان حق و باطل است. هر كس قرآن را تلاوت كند و حق تلاوت را ادا نمايد، قرآن از او شفاعت مي كند و هر كس حضرت سيد الشهداءعليه السلام را عارفانه و عاشقانه زيارت كند و بر او سوگواري نمايد، حضرت او را شفاعت مي كند. 
قرآن جاودانه است و هرگز كهنه و ملال آور نخواهد شد و هميشه تازه و صفا بخش است، حضرت ابا عبداللَّه عليه السلام نيز هميشه نامش زنده است و مصيبتهايش تازه بوده و با تكرار و ياد آوري خسته كننده نيست؛ بلكه در هر زمان تازه و روح بخش بوده و به دلها طراوت و نشاط و اميد مي بخشد. (4) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 درس هاي مکتب حسيني

امام حسين عليه السلام و حکومت اسلامي

 

محمود مهدي پور


اوّل. نياز به شناخت 
شناخت سيدالشهداء از مهم ترين نيازهاي بشر در طول تاريخ است. اصولاً شناخت چهره هاي تأثيرگذار در تاريخ، چه مثبت و چه منفي از آگاهيهاي ضروري براي زندگي انسانهاست. شناخت و معرفت حضرت سيدالشهداء، آب حيات امت اسلامي است و پيشنهاد ما اين است كه در كل كشور اسلامي دانشگاهي ويژه شناخت اهل بيت پيامبر اعظم به ويژه امام حسين عليه السلام تأسيس شود و "امام حسين شناسي" به عنوان يك گرايش مهم در تاريخ پيشوايان اسلام مورد توجه نظام آموزش و پژوهش كشورهاي اسلامي قرار گيرد. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 رهنمودها، نداها و امدادهاي غيبي در حادثه عاشورا 

 


حادثه كربلا، هر چند با تدبير انديشمندانه امام حسين عليه السلام، حضرت سجادعليه السلام و زينب كبري عليها السلام به خوبي آغاز و پايان يافت، امّا اين قيام الهي را گام به گام، بلكه لحظه به لحظه دست عنايت الهي به صورت مستقيم و غير مستقيم ياري نمود. 
گاه پيشگوييها و غيبگوييهاي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله، گاه خوابهاي صادق و گاه نداهاي غيبي به امداد امام حسين عليه السلام و ياران ايشان مي رسيد. آنچه پيش رو داريد، جمع آوري اهم مواردي است كه اين هدايتها، و نداهاي غيبي را منعكس مي كند. 

لحظه وداع با قبر پيامبرصلي الله عليه وآله 
امام حسين عليه السلام، شب هنگام به حرم نبوي به منظور وداع مشرّف شد. بعد از نماز به سجده افتاد و لحظه اي به خواب رفت و خود را در آغوش رسول خداصلي الله عليه وآله ديد كه حضرت ميان چشمان اورا مي بوسد و مي فرمايد: "پدرم فداي تو باد! تو را مي بينم كه در خون خود آغشته مي شوي، در ميان مردمي كه اميد به شفاعت من دارند؛ ولي براي آنها بهره اي از شفاعت من نخواهد بود. اي فرزندم! تو به زودي نزد پدر و مادر و برادرت خواهي آمد و آنها مشتاق ديدار تواند. "وَاِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجاتٍ لا تَنالُها اِلَّا بِالشَّهادَةِ؛ به درستي كه براي تو درجاتي در بهشت است كه جز با شهادت به آن مقام نخواهي رسيد." 
حضرت از خواب بيدار شد و به شدّت گريه كرد و بعد از بازگشت از مزار پيامبر، خواب خود را براي خانواده بيان نمود. (1) 
شب بود و سكوت مرگباري كه مپرس 
او بود و چشم اشكباري كه مپرس 
مي رفت و صداي شيون مادر او 
مي گشت بلند از مزاري كه مپرس(2) 

نداي هاتف غيبي 
خبر حركت كاروان حسيني بر زنان هاشمي سخت ناراحت كننده بود. آن چنان ناله مي كردند كه امام حسين عليه السلام مجبور شد آنان را دعوت به صبر نمايد؛ ولي آنها در جواب گفتند: "چگونه گريه نكنيم در حالي كه امروز در نظر ما همانند روزي است كه رسول خدا رحلت كرده بود و لحظاتي را تداعي مي كند كه علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسن عليه السلام ما را تنها گذاردند. اي محبوب پاكان! خداي ما را به فداي تو گرداند!" 
در اين لحظات يكي از عمّه هاي امام عليه السلام گفت: از هاتفي از غيب شنيدم كه مي گفت: "وَاِنَّ قَتِيلَ الطَّفِّ مِنْ آلِ هاشِمٍ اَذَلَّ رِقاباً مِنْ قُرَيْشٍ فَذَلَّتْ؛ كشته كربلا كه از آل هاشم است، سران قريش را خوار و ذليل نمود، پس آنها ذليل گشتند." 
امام او را به صبر و شكيبايي دعوت نمود و فرمود: اين تقدير حتمي خداوند است و مسلّماً به وقوع خواهد پيوست." (3) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 سوگواري امام حسين عليه السلام در عصر معصومين عليهم السلام (1)

 

غلامرضا گلي‏زواره



سنّت پسنديده 
سوگواري براي شخصيتهاي مقدّسي كه در راه تحقق ارزشهاي الهي و خاموش نمودن آتش شرارت، مصايب زيادي را تحمّل كرده‌اند، داراي ارزش و اهميت فراوان است. بديهي است آدمي به دليل برخي تمايلات و نيز جلوه‌هاي دنيايي، دچار فراموشي مي‌گردد و غبار غفلت، براي فطرت او حجابي خواهد شد؛ در اين مواقع، تكريم حماسه‌هاي شكوهمندي كه در اصلاح جوامع و احياي امر به معروف و نهي از منكر، فداكاريهاي ارزشمندي را به نمايش گذاشته‌اند بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود. 
اين نكته، بُعدي از حكمت عزاداري را ترسيم مي‌نمايد و اين سنّت با بركت، اگرچه در ميان جوامع شيعي رواج و گسترش افزون‌تري دارد؛ امّا مختص مذهب يا مرام خاصي نمي‌باشد. سوگواري گرچه جزء اصول دين و فروع دين نيست ولي بي‌ارتباط با اعتقادات و موازين شرعي نمي‌باشد. تعظيم مرام و منش اهل بيت رسول اكرم صلي الله عليه و آله جز از راه تولّا و تبرّي امكان‌پذير نخواهد بود و عزاداري، بارزترين تجسّم عيني اين اصل مي‌باشد و قادر است در ژرف بخشيدن باورهاي مردم در عرصه امامت و ولايت، نقش مهمي را ايفا كند. 
قرآن پيروان خويش را به بزرگ شمردن شعائر الهي فرا مي‌خواند. طبيعي است عزاداري براي امامي كه واسطه فيض خداوند و مدافع ارزشهاي قرآني بوده،‌ مي‌تواند در اين مقوله قرار گيرد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز اجر رسالت را دوستي با خاندان خود معرفي مي‌كند و اين علاقه و محبّت با شادي در مواقع سرور آن بزرگان و گريستن در زمان مصائبشان نمايان مي‌گردد. 
حجّت استوار ديگري كه شيعيان را براي عزاداريهاي باشكوه در هنگام مصائب ائمه تشويق مي‌نمايد و سوگواريهاي محرم و صفر، و حزن و اندوه نشان دادن در ماجراي كربلا و به شهادت رسيدن امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش را سنتي مستمر و مفيد و پربار معرفي مي‌كند، سخن و سيره معصومين عليه السلام در اين‌باره است. آن بزرگان علاوه بر اينكه اقامه مجالس عزا براي سيد الشهداء عليه السلام را مورد تأكيد و توجه قرار داده‌اند، خود نيز عملاً با منعقد نمودن محافل سوگواري، اهميت اين امر را نشان داده و آن را به عنوان سنّتي شايسته در جامعه اسلامي تثبيت نموده‌اند. پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام‌ گاهي قبل از آنكه حادثه كربلا روي دهد، با ذكر زمان و مكان و كيفيت اين رخداد، بر چنين مصيبتي گريسته و ديگران را نيز به جاري ساختن اشك تشويق كرده‌اند. ائمه عليهم السلام پس از امام حسين عليه السلام از طريق برپايي مجالس سوگواري و هزينه كردن براي چنين برنامه‌هايي و تشويق شاعران به مرثيه سرايي و بيان ثواب و فضيلت گريه نمودن بر امام حسين عليه السلام به ترويج سنّت مذكور پرداختند. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 رجزهاي امام حسين عليه السلام و فرزندانش در عاشورا 

 

قدرت الله عفتي


مقدمه 
وقتي رزمندگان در دوران قديم به ميدان جنگ مي‌رفتند، خود را معرفي مي‌كردند و هماوردي در حد و شأن خود مي‌طلبيدند. اين معرفي نوعاً شعري بود كه رزمنده، خودش سروده و يا از شعر مناسبي بهره مي‌گرفت، به اين اشعار «رجز» مي‌گويند. 
با توجه به موقعيتي كه اين رجزها خوانده مي‌شد و معاني آن، رجز را بايد نوعي شعر حماسي دانست كه رزمندگان با برشمردن شجاعت خود،‌ قوم،‌ قبيله و يلان قوم، رشادت و دلاوريشان را به رخ دشمن مي‌كشيدند. در اين ميان رجزهاي قهرمانان كربلا علاوه بر اين خصلتها،‌ سرشار از بيان عقايد و اهداف بلندِ هدايت و سعادت نسل بشر براي طول تاريخ است. 
در اين مقاله به معرفي رجزهاي امام حسين عليه السلام و فرزندانش در كربلا مي‌پردازيم: 
امام حسين عليه السلام 
امام حسين عليه السلام در سوم شعبان سال 4 هجري، در مدينه منوره ديده به جهان گشود، و در روز جمعه، دهم محرم الحرام (عاشوار) سال 61 هجري،‌ در سن 56 سال و چهار ماه و هفت روز، به شهادت رسيد. (1) 

رجز اوّل 
بعد از ظهر روز عاشورا وقتي كه همه ياران و اصحاب امام عليه السلام شهيد شدند،‌ ايشان از اهل بيتش خداحافظي كرده، به ميدان جنگ رفت و چنين استغاثه فرمود: «هَلْ مَنْ نَاصِرٌ يَنْصُرُنِي؛ آيا ياوري هست كه مرا ياري كند؟»؛ ولي كسي جواب نداد. لشكريان ابن سعد را براي آخرين بار موعظه نمود؛ اما اثر نداشت (2). فرمود: مردم خودتان را به كشتن ندهيد! توجه نكردند. سپس فرمود: چرا مي‌خواهيد مرا بكشيد؟!
گفتند:‌ به خاطر كينه‌اي كه از پدرت در بدر و حنين داريم. (3) در اين هنگام امام حسين عليه السلام اين رجز بلند و پرصلابت را مي‌خواند و مي‌جنگيد: 
كَفَرَ الْقَوْمُ وَ قِدْماً رَغِبُوا/عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الثَّقَلَيْنِ‏ 
قَتَلُوا الْقَوْمُ عَلِيّاً وَ ابْنَهُ/حَسَنَ الْخَيْرِ كَرِيمَ الْأَبَوَيْنِ‏ 
حَنَقاً مِنْهُمْ وَ قَالُوا أَجْمِعُوا/احْشُرُوا النَّاسَ إِلَى حَرْبِ الْحُسَيْن‏ 
يَا لَقَوْمٍ مِنْ أُنَاسٍ رُذَّلٍ/جَمَعَ الْجَمْعَ لِأَهْلِ الْحَرَمَيْنِ‏ 
ثُمَّ سَارُوا وَ تَوَاصَوْا كُلُّهُمْ/ بِاجْتِيَاحِي لِرِضَاءِ الْمُلْحِدِينَ‏ 
لَمْ يَخَافُوا اللَّهَ فِي سَفْكِ دَمِي/ لِعُبَيْدِ اللَّهِ نَسْلِ الْكَافِرِينَ‏ 

وَ ابْنِ سَعْدٍ قَدْ رَمَانِي عَنْوَةً 
بِجُنُودٍ كَوُكُوفِ الْهَاطِلِينَ‏ 
لَا لِشَيْ‏ءٍ كَانَ مِنِّي قَبْلَ ذَا 
غَيْرَ فَخْرِي بِضِيَاءِ النَّيِّرَيْنِ‏ 
بِعَلِيِّ الْخَيْرِ مِنْ بَعْدِ النَّبِيِّ 
وَ النَّبِيِّ الْقُرَشِيِّ الْوَالِدَيْنِ‏ 
خِيرَةِ اللَّهِ مِنَ الْخَلْقِ أَبِي 
ثُمَّ أُمِّي فَأَنَا ابْنُ الْخَيِّرَيْنِ‏ 
فِضَّةٌ قَدْ خَلَصَتْ مِنْ ذَهَبٍ 
فَأَنَا الْفِضَّةُ وَ ابْنُ الذَّهَبَيْنِ‏ 
مَنْ لَهُ جَدٌّ كَجَدِّي فِي الْوَرَى 
أَوْ كَشَيْخِي فَأَنَا ابْنُ الْعَلَمَيْنِ‏ 
فَاطِمُ الزَّهْرَاءُ أُمِّي وَ أَبِي 
قَاصِمُ الْكُفْرِ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ‏ 
عَبَدَ اللَّهَ غُلَاماً يَافِعاً 
وَ قُرَيْشٌ يَعْبُدُونَ الْوَثَنَيْنِ‏ 
يَعْبُدُونَ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى مَعاً 
وَ عَلِيٌّ كَانَ صَلَّى الْقِبْلَتَيْنِ‏ 
فَأَبِي شَمْسٌ وَ أُمِّي قَمَرٌ 
فَأَنَا الْكَوْكَبُ وَ ابْنُ الْقَمَرَيْنِ‏ 
وَ لَهُ فِي يَوْمِ بَدْرٍ وَقْعَةٌ 
شَفَتِ الْغِلَّ بِفَضِّ الْعَسْكَرَيْنِ‏ 
ثُمَّ فِي الْأَحْزَابِ وَ الْفَتْحِ مَعاً 
كَانَ فِيهَا حَتْفُ أَهْلِ الْفَيْلَقَيْنِ‏ 

اين قوم كافر شدند، و از سابق، از ثواب الهي، پروردگار جن و انس روي گردان شدند. 
اين قوم علي عليه السلام، و فرزندش حسن عليه السلام را كه پدر و مادرش بخشنده و كريم بودند كشتند. 
اين قوم از روي خشم و كينه به يكديگر گفتند: مردم را براي جنگ با حسين عليه السلام گرد آوريد! 
فرياد از اين قوم پست و رذل كه جمعيت خود را عليه اهل حرم خداوند و پيامبرش صلي الله عليه و آله ‌جمع كردند. 
سپس راه افتادند و به يكديگر سفارش مي‌كردند تا مرا براي رضايت كسي كه پدر و مادرش ملحد بوده‌اند، به دام بيندازند. 
از خدا نمي ‏ترسند که مي‏خواهند براي خوشنودي عبيد اللّهي كه از نسل کفّار است خون مرا بريزند. 
و براي خوشنودي «عمر سعد» كه با قهر و كينه، با سپاهي سيل آسا به سوي من آ‌مده است[،‌ مي‌خواهند مرا بكشند]!! 
[مي‌خواهند مرا بكشند،] نه به دليل گناهي كه مرتكب شده باشم؛ بلكه به دليل نسبت من به افتخارات آن دو ستاره‌ فروزان (پيامبر صلي الله عليه و آله و علي‌ عليه السلام). 
[انتساب و افتخارم] به علي‌ عليه السلام‌ كه بهترين انسانها بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله است،‌ و افتخار به پيامبر صلي الله عليه و آله كه پدر و مادرش قريشي هستند. 
پدرم بهترين مخلوق خداوند است و بعد از او مادرم بهترين است، و من فرزند اين دو بهترين مخلوق خداوند هستم. 
نقره از طلا به‏دست مي‌آيد،‌ و من نقره‌اي هستم كه فرزند آن دو طلاي ناب (امام علي عليه السلام و حضرت فاطمه عليها السلام ) هستم. 
جدّ چه كسي مانند جدّ من است و پدر چه كسي مانند پدرم؟ من پسر اين دو عَلَم هستم. 
فاطمه زهرا عليها السلام مادر من است و پدرم نابودكننده كفر در جنگهاي بدر و حنين. 
پدرم از نوجواني خداوند را مي‌پرستيد، در زماني كه قريشيها دو بت را با هم مي‌پرستيدند. 
زماني كه آنها بت لات و عزّي را با هم مي‌پرستيدند، علي عليه السلام به سوي دو قبله (بيت المقدس و كعبه)‌ نماز ‌خواند. 
پدرم خورشيد و مادرم ماه است و من ستاره‌اي هستم كه فرزند اين دو قمر نوراني هستم. 
پدرم در جنگ بدر [با دلاوري و شجاعت،‌ دو جناح] دشمن را درهم شكست و بغض دلهاي مسلمين را شفا بخشيد. 
براي پدرم (امام علي عليه السلام،) دلاوري در جنگ احزاب و فتح است، او در اين دو جنگ انبوهي از لشكريان كفر را كشته است. 
بيتهاي دهم تا هجدهم اشاره به اين روايت دارند: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله : أَنَا خَيْرُ الْمُرْسَلِينَ وَ النَّبِيِّينَ، وَ فَاطِمَةُ ابْنَتِي سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ عَلِيٌّ وَ بَنُوهُ الْأَوْصِيَاءُ خَيْرُ الْوَصِيِّينَ، وَ أَهْلُ بَيْتِي خَيْرُ أَهْلِ بُيُوتَاتِ النَّبِيِّينَ، وَ ابْنَايَ سيدي [سَيِّدَا] شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ (4)پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: من بهترينِ رسولان و انبيا هستم و دخترم فاطمه عليها السلام از بهترين زنان اهل بهشت، و علي عليه السلام و پسرانش ـ وصيهاي من ـ بهترين وصيها هستند و اهل بيت من بهترين اهل بيت انبيا و فرزندانم سرور جوانان اهل بهشت هستند.» 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر


معرفت و بندگي امام حسين عليه السلام

حضرت سيد الشهداء عليه السلام آيت عبوديت و عرفان

 

عبدالکريم پاک‏نيا تبريزي


طليعه 
جبرئيل آمد كه اي سلطان عشق 
يكّه‌تاز عرصه ميدان عشق 
دارم از حق بر تو اي فرخ امام 
هم سلام و هم تحيت، هم پيام 
گويد اي جان، حضرت جان‌آفرين 
مر تو را بر جسم و بر جان آفرين (1) 

نگاهي به سيره و سخن امام حسين عليه السلام از ولادت تا شهادت، نشانگر اوج بندگي، خلوص، عبوديت، معرفت و مناجات و توجه مطلق به مبداء هستي است. اين مقال مروري كوتاه به نجواهاي عاشقانه و عبادتهاي عارفانه آن گرامي، در طول زندگي با بركت خويش به‌ويژه، در روز عاشورا دارد. چرا‏كه اين ويژگيِ وجود مقدس حضرت سيد الشهدا عليه السلام (عشق به مناجات و عبادت)، از نشانه‌هاي بارزِ انسانهاي كامل و بندگان خاص الهي است كه امام حسين عليه السلام سرآمد آنان است. 
خداوند متعال در سوره فرقان درباره بندگان خود مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً»؛ (2) «آنان كساني هستند كه شبها براي خدا بيدار مانده و به سجده و قيام مي‌پردازند.» 

آثار تربيتي راز و نياز 
از منظر فرهنگ روح‌پرور قرآن و اهل‏بيت عليهم السلام ، عبادت پروردگار داراي آثار ويژه تربيتي و مايه تكامل روحي و معنوي انسان است. عبادت و نيايش، روح و روان بندگان را با قدرت بي‌منتهاي الهي و كمال مطلق پيوند مي‌دهد. انسان را از مركب غرور و خودخواهي به پايين آورده و در سلك خوبان عالم و دلدادگان حضرت حق قرار مي‌دهد. قرآن در مورد بندگان ستوده و پرواپيشه مي‌فرمايد: «كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وََ بِالْأَسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»؛ (3) «آنها مقدار اندكي در شب مي‌خوابند و در سحرگاهان استغفار مي‌كنند.» 
امام حسين عليه السلام هم با مناجاتها و عبادتهاي شبانه‌ روزي خويش و كسب مقامات معنوي، در عرصه عبادت و عرفان به درجه‌ اي از معرفت رسيد كه مدال نفس مطمئنه به نامش ثبت گرديد؛ (4) بنابراين عشق به خدا، مناجات حقيقي، عبوديت و معرفت و بندگي را بايد از حسين عليه السلام آموخت. همچنان‌كه امام عليه السلام، خود مي‌فرمايد: «أعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعَاءِ؛ (5) ناتوان‌ترين مردم آن كسي است كه از دعا کردن ناتوان باشد.» 

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند 
دعاي نيم‌ شبي دفع صد بلا بكند 
طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك 
چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند 
تو با خداي خود انداز كار و دل خوش‏دار 
كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند 

در برخي از عبارتهاي عرفاني و انسان‌ساز، كه از وجود مقدس حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السلام صادر شده، عبارات بلند و باشكوهي بيان مي‌شود كه سالكان مخلص با آن جملات توحيدي، استوار، مصمم و مشتاق در بوستان باصفاي حقيقت گام برمي‌دارند و دل به دلدار مي‌سپارند.

ادامه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 عاشورا و مبلّغان

 

محمود مهدي پور


عالمان دين و تربيت يافتگان حوزه هاي علوم ديني سربازان فرهنگي اسلام و قرآن هستند و رسالتِ شناخت، تبليغ، دفاع و تلاش براي اجراي احکام الهي را بر عهده دارند. 
عاشورا و محرم و صفر و عموم مناسبتهاي ديني و اجتماعي، فرصتهايي الهي است که روحانيت مي تواند وظيفۀ مقدس و سنگين خويش را انجام دهد و به تبليغ و دفاع از فرهنگ قرآن و عترت برخيزد. 
حادثه عاشورا و قيام سيد الشهداء صلوات الله عليه بزرگ ترين حادثه در تاريخ اسلام و تشيع بود که قلب و انديشۀ امت اسلامي را براي هميشه تسخير کرد و مهم ترين زمينه را براي نشر فرهنگ نبوي و علوي فراهم آورد. 
نام و ياد سالار شهيدان عليه السلام و حادثه جانسوز کربلا در سراسر جهان و در تار و پود تاريخ آن چنان جاذبه و نفوذي يافت که نه تنها قلب شيعه بلکه قلب امت اسلامي بلکه تمام آزادگان جهان را تسخير کرد و عاشورا به عنوان سمبل ظلم ستيزي، بيداري، ايثار و فداکاري و نماد دفاع از انديشه ها و احکام و اخلاق پيامبران شناخته شد. روحانيت شيعه براساس رهنمودهاي معصومين عليهم السلام سنت زندگي ساز مقتل خواني، مرثيه سرايي و نشر فرهنگ قرآن در پرتو عاشورا را پايه ريزي کرد و هم اکنون صدها سال است که محرّم و صفر بيش ترين اثر فرهنگي، سياسي، اخلاقي را در دنياي تشيع ايفا مي کند و عالمان دين و مبلغان گرامي و مدّاحان و ذاکران حسيني، فرهنگ اهل بيت عليهم السلام را در پرتو مجالس حسيني منتشر مي سازند. استفاده بهتر از اين سرمايۀ عظيم فرهنگي و اجتماعي وظيفه اي است که امروز بر عهدۀ مديران نظام تبليغي و مديران عالي نظام اسلامي و هر يک از سربازان و فرماندهان جبهۀ فرهنگي اسلام است.

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 در س هايي از مکتب امام حسين عليه السلام

پنج انگيزه امام حسين‏عليه‏السلام از قيام عاشورا

 

سخنران: حجت الاسلام دكتر رفيعى‏
تنظيم ‏كننده: نفيسه حقيقى


الحمد للّه الذى جعل الحمد مصباحاً لذكره وسببا لمزيد من فضله ودليلاً على آلائه و عظمته، ثم الصلاة والسلام على حبيبه وخيرته حافظ سره و مبلّغ رسالاته سيدنا و نبينا ابى القاسم المصطفى محمد و على آله الطيبين الطاهرين المنتجبين لا سيما بقية اللّه فى الارضين. 
قال اللّه تبارك و تعالى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصادِقِين»؛(1) 
حادثه عاشورا در ساعاتى محدود در سرزمين تفتيده عراق و نبردى نابرابر بين دو جبهه عزت و ذلت، دو جبهه كرامت و رذالت، دو جبهه ارزش و ضد ارزش برگزار شد. از آن حادثه زمانها و سالهاى زيادى گذشته است. هر كس اين حادثه كوتاه از نظر زمان؛ اما بلند از نظر پيام، محدود در سرزمين كوچك؛ اما بزرگ و گسترده در همه عالم، از طريق خودش و برداشت خودش، به بررسى و تبيين آن پرداخته است. بهترين راه شناخت اهداف امام حسين‏عليه‏السلام، انگيزه ايشان و جرياناتى كه منجر به اين واقعه خونين و ماندگار شد، كلمات خود امام حسين‏عليه‏السلام است. قبل از هر كس و هر جريانى مى‏توانيم با مراجعه به سخنان خود ابا عبداللّه‏عليه‏السلام تحليل اين قيام و تحليل اين حادثه را از خود امام دريافت كنيم. 
من اجازه مى‏خواهم در اين محضر شريف به 5 انگيزه مهم ابا عبداللّه‏عليه‏السلام با ذكر 5 شاهد مثال از كلمات امام حسين‏عليه‏السلام يا كلمات ائمّه معصومين‏عليهم‏السلام بپردازم. 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 ملاقاتهاى امام حسين ‏عليه‏السلام از مدينه تا كربلا

 

سيد جواد حسينى


آغاز سخن 
حضرت ابا عبد اللّه الحسين‏عليه‏السلام براى قيام جاودانه كربلا، علاوه بر زمينه‏سازى چندين ساله دوران گذشته، از آغاز حركت خويش نيز دست به فعاليتهاى گسترده‏اى زد: وداع جانسوز با قبر پيامبر اكرم‏صلى‏الله‏عليه‏وآله و افراد مختلف، نوشتن وصيّت‏نامه و نيز نگارش نامه‏هاى بسيار براى قبيله‏ها و افراد مختلف، ماندن در مكّه از ماه مبارك شعبان تا هشتم ماه مبارك ذى الحجّه. از ديگر فعاليتهاى حضرت، ملاقاتهايى است كه از زمان آغاز حركت از شهر مدينه تا كربلا داشته. اين مجموعه ملاقاتها، نشان‏دهنده تلاش حضرت براى هدايت انسانها، بيان اهداف بلند قيام، دفاع جانانه از حقيقت اسلام، برخورد شديد با يزيد و يزيديان و اتمام حجّت براى شكّاكان و دو دلان مى‏باشد. 
آنچه پيش‏رو داريد، بيان مهمترين ملاقاتهاى آن حضرت در سه بخش است: 1. ملاقاتهايى كه در مدينه از آغاز حركت داشته‏اند؛ 2. ملاقاتهايى كه در مكّه معظمه با افراد گوناگون داشته‏اند؛ 3. ملاقاتهايى كه در مسير راه كوفه تا كربلا و در خود كربلا با افراد مختلف داشته‏اند. 
الف. ملاقاتهاى مدينه 
1. ملاقات با وليد بن عتبه 
پس از درگذشت معاويه، يزيد طى نامه‏اى به وليد بن عتبه، حاكم مدينه، دستور داد كه حسين بن على‏عليه‏السلام و عبد اللّه بن زبير را احضار كند و از آنها براى خلافتش بيعت بگيرد و اگر از بيعت سرپيچى كردند، سرِ آنها را از بدن جدا كرده، براى او به دمشق بفرستد و از مردم مدينه نيز بيعت بگيرد و اگر كسى نپذيرفت، حكمى را كه بيان شد، درباره آنها اجرا كند. (1) 
وليد بعد از آگاهى از محتوى نامه، شبانه مروان بن حكم - حاكم پيشين مدينه - را احضار كرد و از او درباره نامه يزيد نظرخواهى كرد. مروان گفت: هم اكنون آنها را احضار كن و از آنها براى يزيد بيعت بگير! اگر پذيرفتند، دست از آنها بردار و اگر خوددارى كردند، سر از بدن آنها جدا كن، قبل از آنكه از مرگ معاويه آگاه شوند و عليه يزيد قيام نمايند. 
وليد فوراً عبد اللّه بن عمرو بن عثمان را به سراغ حسين‏عليه‏السلام و ابن زبير فرستاد و آنها را نزد خود فراخواند. 
در حالى كه امام حسين‏عليه‏السلام و ابن زبير در مسجد نشسته بودند، پيك وليد پيام را ابلاغ نمود. 
امام حسين‏عليه‏السلام فرمود: گمان مى‏كنم كه معاويه رهسپار ديار آخرت شده است [؛ زيرا من در خواب ديدم كه منبر معاويه واژگون و خانه او در آتش مى‏سوزد. (2)] و يزيد ما را براى بيعت فرا خوانده است. 
حضرت با جمعى از جوانان هاشمى به سمت دار الاماره مدينه حركت كردند و به آنها فرمودند: من داخل مى‏شوم و هنگامى كه شما را فراخواندم يا صداى فرياد مرا شنيديد، وارد دار الاماره شويد. (3) 
حضرت وارد شدند، در حالى كه مروان بن حكم نيز نزد او بود. وليد نامه يزيد را براى امام حسين‏عليه‏السلام قرائت كرد. 
حضرت فرمودند: «ما كُنْتُ اُبايِعُ لِيَزِيدَ؛ من هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد.» 
مروان گفت: با امير المؤمنين بيعت كن! امام حسين‏عليه‏السلام فرمودند: واى بر تو كه سخن به گزاف گفتى! چه كسى يزيد را بر مؤمنين امير كرده است؟(4) 

ادامه در ادامه مطلب



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 28 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر

 هنگامى كه همه ياران و اصحاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، نداى غريبانه امام بلند شد:

«هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله ... هل من مغيث‏يرجوا الله باغثتنا».:«آيا حمايت كننده‏اى هست تا از حرم رسولخدا صلى الله عليه و اله و سلم حمايت كند؟ آيا فريادرسى است كه براى اميد ثواب ما را يارى كند؟».

وقتى كه اين ندا به گوش بانوان حرم رسيد، صداى گريه و شيون آنها بلند شد، امام كنار خيمه آمد و به زينب عليهاالسلام فرمود: فرزند كوچكم را به من بده تا با او وداع كنم، كودك را گرفت، همين كه خواست ببوسد حرمله تيرى به سوى گلوى نازك او رها كرد، آن تير به گلوى او اصابت نمود، و سرش را ذبح كرد.

كه در اين باره سيد حيد حلى گويد: و منعطفا اهوى لتقبيل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا

يعنى: «امام حسين عليه السلام براى بوسيدن كودك شيرخوار خود خم شد، اما تير قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دار».

امام آن كودك را به زينب عليها السلام داد فرمود: او را نگهدار، و دستش را زير گلوى كودك گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشيد و گفت:

«هون ما نزل بى انه بعين الله تعالى‏».

يعنى: « چون خداوند اين منظره را مى‏بيند، آنچه از اين مصيبت بر من وارد شد برايم آسان است‏».

و در احتجاج آمده: «امام حسين عليه السلام از اسب پياده شد و (در كنار خيمه يا پشت‏خيمه) با غلاف شمشيرش قبرى كند، و كودكش را به خونش رنگين نموده و دفن كرد».

مشهور است كه على اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القيس است، و على اصغر با سكينه از جانب مادر نيز برادر و خواهر بودند.

در مورد نام اين طفل، علامه مجلسى در جلاء العيون مى‏گويد: «بعضى او را على اصغر مى‏نامند».

در كتاب منتخب التواريخ نقل شده: در يكى از زيارات عاشورا آمده: «و على ولدك على الاصغر الذى فجعت به‏»: «و سلام بر فرزند تو على اصغر كه در مورد او مصيبت‏سختى بر تو وارد شد».

امام حسين عليه السلام نزد خواهرش ام كلثوم (زينب صغرى) آمد و به او فرمود: اى خواهر! ترا در مورد نگهدارى كودك شيرخوارم، سفارش مى‏كنم، زيرا او كودك شش ماهه است و مراقبت نياز دارد.

ام‏كلثوم عرض كرد: برادرم، اين كودك سه روز است كه آب نياشاميده از قوم براى او شربت آبى بگير.

امام حسين عليه السلام على اصغرش را در آغوش گرفت و به سوى قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد، و از آنها جز اين كودك باقى نمانده كه از شدت تشنگى مثل مرغ، دهان باز مى‏كند و مى‏بندد اين كودك كه گناه ندارد، نزد شما آورده‏ام تا به او آب بدهيد».

«يا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل ا ما ترونه كيف يتلظى عطشا».: «اى قوم اگر به من رحم نمى‏كنيد به اين كودك رحم كنيد، آيا او را نمى‏بينيد كه چگونه از شدت و حرارت تشنگى، دهان را باز و بسته مى ‏كند؟».

هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن كاهل اسدى گلوى نازك او را هدف تير سه شعبه‏اش قرار داد كه تير به گلو اصابت كرد«فذبح الطفل من الوريد، او من الاذن الى الاذن‏».

«از شريان چپ تا شريان راست على اصغر بريده شد، و يا از گوش تا گوش او ذبح گرديد».

فاتى به نحو اللئام مناديا يا قوم هل قلب لهذا يخشع فرماه حرمله بسهم فى الحشا بيد الحتوف و القى من لا يجزع

يعنى: «پس آن كودك را به سوى قوم پست آورد، در حالى كه صدا مى‏زد: اى قوم، آيا دلى هست كه از خدا بترسد و بر اين كودك توجه نمايد؟، بجاى جواب، حرمله تيرى بر كمان نهاد و آن كودكى را كه از شدت ضعف و عطش قدرت بى تابى نداشت هدف تير قرار داد».

مصيبت جگر سوز على اصغر به قدرى بر امام حسين عليه السلام سخت بود كه آنحضرت در حالى كه گريه مى‏كرد، به خدا متوجه شد و عرض كرد: «خدايا خودت بين ما و اين قوم، داورى كن، آنها ما را دعوت كردند تا ما را يارى كنند، ولى به كشتن ما اقدام مى‏كنند».

از جانب آسمان ندائى شنيد: «يا حسين دعه فان له مرضعا فى الجنه‏». «اى حسين عليه السلام در فكر اصغر نباش، هم اكنون دايه‏اى در بهشت براى شير دادن به او آماده است‏».

اين ندا، نداى دلدارى به حسين عليه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصيبت اصغر را تحمل كند.

و دليل ديگر بر شدت سختى اين مصيبت اينكه: امام حسين عليه السلام هنگامى كه به شهادت رسيد: در روز يازدهم محرم، سكينه كنار پيكرهاى شهداء آمد و گريه كرد تا بيهوش شد، امام حسين عليه السلام در عالم بى هوشى به سكينه اشعارى آموخت براى شيعيان بخواند، دو شعر از آن اشعار اين است:

ليتكم فى يوم عاشورا جمعا تنظرونى كيف استسقى لطفلى فابوا ان يرحمونى و سقوه سهم بغى عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد اركان الحجون

«اى كاش در روز عاشورا همه شما بوديد و مى‏ديديد كه چگونه براى كودكم طلب آب كردم، قوم به من رحم نكرد، و بجاى آب گوارا، كودكم را با تير (خون) ظلم سيراب كردند، اين حادثه آنچنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است كه پايه‏هاى كوههاى مكه را خراب كرد».

راهنماى تبليغ 6 ويژه امر به معروف و نهى از منكر صفحه 144 


مشـاهد جمـال زیبای حضرت علی اصغر(ع(

جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی می فـرمود: مـدتی بود که آقای مجتهدی پیوسته مصیبت حضرت علی اصغر(ع) راذکـر می کردند وبه طور غیرعـادی و بسیار جانسوز می گریستند .

هنگامی که علت را از ایشان سوال کردم , فرمودند :چندی قبل یک مرتبه دیدم که حضرت رباب (ع) در حالی که حضرت علی اصغر(ع) را در آغوش دارند تشریف آوردند به ایشان عرض کردم : بی بی جان خوش آمدید اما هرچه نگاه می کردم صورتشان را نمی دیدم لکن چهره ی حضرت علی اصغر ( روحی فداح ) را می دیدم.

طفل بسیار زیبایی بودند و گاه گاهی مرا نگاه می کردند و می خندیدند وبا نگاه عاطفه آمیز و مهربان خود خیلی محبت می نمودند و پس از یک ربع ساعت تشریف بردندو دیگر ایشان را ندیدم .
در این مدت پیوسته آن صحنه و مصائب آن حضرت به یادم می آید و می گریم .

منبع
 : لاله ای از ملکوت.صفحه 238





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 آذر 1390  توسط مهدی شکیبا مهر
(تعداد کل صفحات:37)      [ 1 ]   [ 2 ]   [ 3 ]   [ 4 ]   [ 5 ]   [ 6 ]   [ 7 ]   [ 8 ]   [ 9 ]   [ 10 ]   [ > ]  

.: Weblog Themes By Rasekhoon:.