به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

شغل سرهنگان دین از مرد متواری مجوی

سیرت ابرار را در طبع اضراری مجوی

از هوای فقر مردان کاخ فغفوری مخواه

در سرای سوز سلمان تخت جباری مجوی

در میان دوکدان لاف هر تردامنی

نیزه و گرز و کمان و تیر عیاری مجوی

دل که در سودا غمی شد بینی از بویش مگیر

در خرابهٔ بام گلخن طبل عطاری مجوی

خلعت بوذر نداری گام دینداری منه

قوت حیدر نداری نام کراری مجوی

خار پای راه درویشان آن درگاه را

در کف دست عروس مهد عماری مجوی

هر کسی را نور صدق عشق این ره کی دهد

صورت خورشید را اندر شب تاری مجوی

گرد طاووسان دین گرد و بمان اوباش را

در دهان زاغ پیسه مشک تاتاری مجوی

بر سر طور هوا طنبور شهوت می‌زنی

عشق داری لن ترانی را بدین خواری مجوی

ور تو خواهی نفس شیطان از تو بیزاری کند

نام عشق دوست را جز از سر زاری مجوی

ادامه مطلب
جمعه 8 بهمن 1395  - 9:38 AM

این چه قرنست اینکه در خوابند بیداران همه

وین چه دورست اینکه سرمستند هشیاران همه

طوق منت یابم اندر حلق حق گویان دین

خواب غفلت بینم اندر چشم بیداران همه

در لباس مصلحت رفتند رزاقان دهر

بر بساط صایبی خفتند طراران همه

در لحد خفتند بیداران دین مصطفا

بر فلک بردند غیو و نعره میخواران همه

حیز متواری بدی زین پیش اکنون شد پدید

زان که بی‌ننگند و بی‌عارند عیاران همه

غارتی را عادتی کردند بزازان ما

در دکان دارند ازین معنی به خرواران همه

بی‌خبر گشته‌ست گوش عقل حق‌گویان دین

بی‌بصر گشته‌ست گویی چشم نظاران همه

ای جهان دیده کجااند آن جهانداران کجا

وی ستمدیده کجااند آن ستمگاران همه

آنکه از من زاد کو و آنکه زو زادم کجاست

آن رفیقان نکو و آن مهربان یاران همه

و آن سمن رویان گل بویان حوراپیکران

آنکه گل بودی خجل زان روی گلناران همه

مرگشان هم قهر کرد آخر به امر کردگار

ای برادر مرگ دان قهار قهاران همه

ادامه مطلب
جمعه 8 بهمن 1395  - 9:38 AM

 

ای زده بر فلک سراپرده

رخت بر تخت عیسی آورده

ای که از رشک نردبان فلک

با خود از خاک بر فلک برده

گر کسان گرسنه گرد تو در

همه با گوشت مرغ خو کرده

پس اگر بر پریده او سوی تو

نپریده ازو بیازرده

نیک زشتست با چو تو عمری

ظلم را پر و بال گسترده

داده همنام خود به ده مطلب

یاری از هندوان نو برده

کی تواند سپیدچرده شده

آنکه کرد ایزدش سیه‌چرده

ای درون هزار پرده شده

لن ترانی نبشته بر پرده

گر که مستوجبست حد ترا

این سنایی شراب ناخورده

هم وبالی نباشدت گر ازو

در گذاری گناه ناکرده

بدهی این گدای گرسنه را

بدل نان برنج پرورده

ادامه مطلب
جمعه 8 بهمن 1395  - 9:37 AM

ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده

واقف شده بر معرفت خرقه و خورده

بر ظاهر خود نقش شریعت بگشادم

در باطن خود حرف حقیقت بسترده

با هستی خود نرد فنا باخته بسیار

صد دست فزون مانده و یک دست نبرده

در آرزوی کوی خرابات همه سال

اول قدم از راه خرابی بسپرده

ایمن شده از عمر خود و گشت شب و روز

در بی‌خردی کیسه به طرار سپرده

ور زان که ترا نیستی ای خواجه تمناست

هان تا نکنی تکیه بر انفاس شمرده

زان پیش که نوبت به سر آید تو در آن کوش

تا مردهٔ زنده شوی ای زندهٔ مرده

ادامه مطلب
جمعه 8 بهمن 1395  - 9:37 AM

ای فلک شمس شرف جاه تو

باد بر افزون چو مه یکشبه

بر تنم از سرما آمد فراز

پوست بر آن سان که بر آتش دبه

شد کتفم رقص کنان می‌زنم

سنج به دندان و به لب دبدبه

نزد تو زان آمدم ایرا که هست

دیدن خورشید غم بی‌جبه

ادامه مطلب
جمعه 8 بهمن 1395  - 9:37 AM

ای چو ماهی نشسته در خرگاه

وز تو خرگاه چون سپهر از ماه

دان که داریم عزم «روز آباد»

منم و یک خر و دو سه همراه

از تومان آرزوست بره و شیر

تره و کوک و میوهٔ روباه

زان که دارند هم ز اقبالت

همرهان نان و چارپایان کاه

ادامه مطلب
پنج شنبه 7 بهمن 1395  - 9:09 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 135

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4802067
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث