پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله
 
  به وبلاگ پايگاه تخصصي اطلاع رساني چهارده معصوم سلام الله خوش آمديد!    
 
درباره وبلاگ


محمد رضا زينلي
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت تمامي بازديدكنندگان گرامي اين پايگاه به جهت بالا بردن بينش شما نسبت به چهاده معصوم سلام الله ايجاد شده است و اميدواريم كه بتوانيم مطالب خوبي به شما ارائه دهيم با تشكر خادم پايگاه:محمد رضا زينلي


منوي اصلي
لينکهاي سريع

لوگو ها


 


















ترجمه مطالب پايگاه

نظرسنجي

داستان‏هايي از سجده‏هاي امام رضا

از سجده‏ها و توجهات قلبي امام رضا عليه‏السلام داستان‏هاي زيادي نقل شده است که دقت در آنها، انسان را با عظمت و ارزش سجده و فضيلت و بزرگي و عبوديت آن امام همام آشنا مي‏کند. 
سليمان جعفري گويد: امام رضا عليه‏السلام فرمودند: «من در حال سجده بودم که بادي وزيدن گرفت، مردم هر کدام براي خود جايي پيدا کردند تا از باد محفوظ بمانند؛ ولي من همچنان در سجده ماندم تا باد آرام شد و از وزيدن بازايستاد». [1] . 
 
[ صفحه 184]
 
ابوالصلت هروي گويد: وقتي حضرت رضا عليه‏السلام از نيشابور به جانب مرو رهسپار شد به ده سرخ رسيد. عرض کردند: آقا ظهر شده است نماز نمي‏خوانيد؟ 
آن حضرت پايين آمد و فرمود: آب بياوريد. عرض کردند: آب نداريم، امام با دست زمين را کاويد و چشمه‏ي آبي ظاهر شد. آن جناب و همراهان وضو گرفتند. [و هنوز اثر آن چشمه تا امروز باقي است]. 
بعد رو به قبله ايستاد چند رکعت نماز خواند و دعا کرد. پس از تمام شدن دعا، سجده‏اي طولاني کرد که من شمردم پانصد تسبيح در آن سجده گفت. [2] . 
هم چنين در عيون اخبار الرضا نقل شده است که صولي گفت: مادر پدرم، که عذرا نام داشت، گفت: مرا با صد کنيز ديگر از کوفه خريدند و براي مأمون بردند. 
حرمسراي او بهشتي بود از خوراکي و ساير چيزهاي خوب و پول فراوان. مرا مأمون به حضرت رضا عليه‏السلام بخشيد. وقتي وارد خانه حضرت رضا عليه‏السلام شدم، آنچه نعمت در خانه‏ي مأمون بود از دست دادم. يک کنيز سرپرست ما بود که ما را شب‏ها بيدار مي‏کرد و به نماز وامي‏داشت... 
 
[ صفحه 185]
 
صولي گفت: زني عاقل‏تر و سخاوتمندتر از جده خود نديدم. در سال 270 (ه. ق) از دنيا رفت که در آن وقت صد سال داشت. خيلي از اوقات راجع به حضرت رضا عليه‏السلام از او مي‏پرسيدند، در جواب مي‏گفت: چيزي به خاطر ندارم جز اين که عود هندي بخور مي‏کرد و پس از آن گلاب و مشک به کار مي‏برد. 
وقتي نماز صبح مي‏خواند، در اول وقت آن را به جاي مي‏آورد. پس از آن به سجده مي‏رفت و سر از سجده برنمي‏داشت تا خورشيد بالا مي‏آمد و بعد براي رفع نيازمندي‏هاي مردم جايي مي‏نشست، يا سوار مي‏شد و مي‏رفت». [3] . 
رجاء گويد: 
«به خدا کسي را از حضرت رضا عليه‏السلام پرهيزگارتر و ذکر گوتر در تمام اوقاتش نديدم و نه کسي را ديده‏ام که از او بيشتر از خدا خوف داشته باشد. 
سحرگاه نماز صبحش را مي‏خواند، پس از نماز در محراب خود به تسبيح، تحميد، تکبير و تهليل مشغول مي‏شد و صلوات بر پيامبر و آلش مي‏فرستاد، تا خورشيد طلوع مي‏کرد. بعد رو به مردم مي‏کرد و با آنها به گفت و گو مي‏پرداخت و يا ايشان را موعظه مي‏کرد تا نزديک ظهر. بعد باز وضوي خود را تازه مي‏کرد و به طرف 
 
[ صفحه 186]
 
محراب خويش مي‏رفت. [4] .

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

اذان سرود آسماني

حضرت امام رضا عليه‏السلام فرموده‏اند: 
«من اذن و اقام صلي ورائه صفان من الملائکة و ان اقام بغير اذان صلي عن يمينه واحد و عن شماله واحد ثم قال: اغتنم الصفين؛ [1] . 
کسي که اذان و اقامه بگويد و به نماز ايستد دو صف از ملائکه به او اقتدا مي‏کنند و اگر تنها اقامه بگويد، تنها دو ملک پشت سرش اقتدا مي‏کنند. سپس فرمود آن دو صف را غنيمت شماريد». 
اذان، ارزش و جايگاه، والايي در شريعت محمدي دارد. 
آواي دلپذير و روحبخش اذان، دعوت آدمي براي حضور در خلوتگه راز و بار يافتن به مقام انس با حضرت محبوب است. 
آواي اذان با شور و جذبه‏ي دلپذيري که در آن وجود دارد، مسلمانان را به سوي عبادت و پرستش آفريدگار دعوت مي‏کند. 
بانگ اذان، بانگ رستاخيز عشق و دلدادگي است. 
صداي اذان، دلنوازترين نغمه و فرحبخش‏ترين سرود آسماني است. 
 
[ صفحه 91]
 
زماني که وقت نماز مي‏رسيد، پيامبر صلي الله عليه و آله به بلال مي‏فرمود: «ارحنا يا بلال، ارحنابها و بالنداء اليها» [2] . 
يعني، اي بلال! با اذان گفتنت ما را از غم و اندوه و تلخي رهايي بخش و شادمانمان کن و راحت ساز ما را به نماز و دعوت به نماز. 
در کتاب خاطرات و خطرات آمده است که پيرلتي مي‏گويد: «در اسلامبول که بودم، شب‏ها پنجره‏ي اتاق را باز مي‏گذاشتم تا آواي روح‏انگيز اذان مسلمانان را بشنوم؛ زيرا از شنيدن آن لذتي روحاني به من دست مي‏داد». [3] . 
اذان، اعلام موجوديت و فرياد مسلمين عليه خدايان خيالي است. اين گل نغمه‏ي توحيدي، با «الله» نام خداي بزرگ، شروع مي‏شود و به يگانگي آفريدگار جهان و گواهي به رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله اوج مي‏گيرد و با دعوت به رستگاري، فلاح، عمل نيک و نماز پايان مي‏پذيرد. 
اذان، دعوت به سوي عبادت و بندگي خدا است و مؤذن با آهنگ رسا و روح‏بخش، امت اسلام را به نماز و مناجات فرامي‏خواند. 
اذان، آدمي را به ياد خدا مي‏اندازد و با بزرگي و عظمت او آشنا مي‏سازد. 
 
[ صفحه 92]
 
اذان، دعوت براي ملاقات و باريابي به درگاه قدسي حضرت رب‏الارباب است. 
اذان، يکي از بزرگ‏ترين و جذاب‏ترين شعائر الهي به شمار مي‏رود و خود نيکوترين و با شکوه‏ترين گفتاري است که به وسيله‏ي آن دعوت به سوي خداي تعالي مي‏شود. 
اذان، نويدبخش حضور دوباره در برابر محبوب است. 
اذان، پيک سبز نماز و اعلان وقت راز و نياز است. 
و چه زيبا است اين اذان که هر روز با آن چندين بار نام محبوب و مقصود، شنيده مي‏شود. و چه نيکو است اين اذان که شيفتگان و شوريدگان شهر عشق را به ضيافتي شاهانه فرامي‏خواند. 
 
نام معشوق به هر بام و در است‏
بر دل مدعيان صد شرر است‏
 
بارک الله از اين دين حنيف‏
که از او يار به من جلوه‏گر است‏
 
همه‏ي ذرات به تسبيح وي‏اند
خيز از جاي که وقت سحر است‏
 
عارف رباني، مرحوم ملکي تبريزي مي‏نويسد: 
«اذان، دعوت براي ملاقات است و همان گونه که روز قيامت، مردم براي عرضه شدن به خداوند فراخوانده مي‏شوند، در اين دنيا هم مؤذنان، مؤمنان را به مجلس حضور و معراج و زيارت حضرت پروردگار فرامي‏خوانند. پس اگر معرفت انسان، در اين دنيا به 
 
[ صفحه 93]
 
حدي باشد که از اين ندا لذت ببرد، در آخرت نيز از ملاقات حضرت حق بي‏بهره نخواهد بود؛ چرا که معرفت در اين دنيا به منزله‏ي بذر مشاهده در آخرت است. و اگر بر اثر جهل، حال انسان به گونه‏اي باشد که اين ندا او را خوش نيايد، اين امر سبب خواهد شد که نداي روز قيامت هم خوشايند او نباشد و اگر در اين دنيا در هنگام شنيدن اذان، در زمره‏ي غافلان باشد، حالش در آن روز مناسب با اين غفلت خواهد بود.... 
بنابراين کسي که موقع نماز از وظيفه‏اش نسبت به پروردگار آگاه باشد و بداند که اين امر، لطفي عظيم از ناحيه‏ي حضرت حق نسبت به او است، مسلما روشني چشمش در نماز خواهد بود... همان گونه که دعوت دوستانش را براي حضور در چنين مجالسي مي‏پذيرد، اذان را هم - که به منزله‏ي منادي ذات اقدس حق است - به گوش جان مي‏شنود و پاسخ مي‏گويد...». [4] .
>فلسفه‏ي اذان
>يک بحث عرفاني
>تفسير اذان
>اثرات اذان

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

وضو نشانه‏ي پاکي

امام هشتم عليه‏السلام فرموده‏اند: 
«انما امر بالوضوء ليکون العبد طاهرا اذا قام بين يدي الجبار و عند مناجاته اياه مطيعا له فيما امره نقيا من الادناس و النجاسة؛ [1] . 
علت وجوب وضو اين است که هرگاه بنده در پيشگاه خدا به نماز مي‏ايستد و خدا را مناجات مي‏کند، پاک و طاهر باشد و در حالي که اوامر خدا را اطاعت مي‏کند از پليدي‏ها و نجاست‏ها پاک شده باشد». 
نمازگزار، بايد نخست وضو بسازد و تن و پوشاک او پاک باشد تا بتواند در پيشگاه خدايش بار يابد و با او سخن بگويد که: «پاک شو اول و پس ديده بر آن پاک انداز» و کم‏کم آگاه مي‏شود که جان نمازگزار هم بايد مانند تن و پوشاک او پاک باشد و چون جان آدم پاک شده است آنچه که از او پديد مي‏آيد، پاک خواهد بود که «از کوزه همان برون تراود که در او است». 
 
[ صفحه 117]
 
پس نمازگزار راستين، پنهان و آشکار او، درون و بيرون او دست و دهان او، انديشه‏ها و پيشه‏هاي او، خواسته‏ها و کار و کوشش او همه پاک است. 
اصولا دين اسلام يک برنامه‏ي کامل براي زندگي بشر بوده و تمام جنبه‏هاي حيات مادي و معنوي او را، در نظر دارد و از جهتي بهداشت و طهارت يکي از ابعاد مهم زندگي بشر است و اسلام عزيز نيز، نسبت به مسأله بهداشت و پاکي عنايت شاياني دارد. 
پيامبر عليه‏السلام فرموده است: «الطهور نصف نصف الايمان؛ [2] . 
طهارت نيمي از ايمان است». 
يکي از عرفا گويد: 
«لازم است که صاحبان بصيرت، هوشيار بوده و از اين ظواهر بفهمند که اصل ايمان، آبادي و عمران قلب است و بدانند که منظور حضرت رسول از جمله‏ي «طهارت نصف ايمان است» اين است که اصلاح ظاهر، با نظافت و طهارت آن به وسيله‏ي ريختن آب، نصف ايمان است و نصف ديگر آن، اصلاح باطن، به وسيله‏ي اعمال صالح و اخلاق پسنديده است». [3] . 
 
موانع تا نگرداني ز خود دور
درون خانه‏ي دل نايدت نور
 
[ صفحه 118]
 
موانع چون در اين عالم چهار است‏
طهارت کردن از وي هم چهار است‏
 
نخستين پاکي از احداث و انجاس‏
دوم از معصيت وز شر وسواس‏
 
سيوم پاکي ز اخلاق ذميمه است‏
که با وي آدمي، همچون بهيمه است‏
 
چهارم پاکي سر است از غير
که اين جا منتهي مي‏گرددش سير
 
بنده‏اي که آماده‏ي مناجات و راز و نياز با اول قدرتمند جهان هستي مي‏گردد، بايد از هر لحاظ خود را آماده و مهيا سازد و با حالتي مورد پسند و هيئتي نيکو در محضر او، حاضر شود. حضور در پيشگاه چنين سلطاني، لياقت، شايستگي و پاک‏دلي مي‏خواهد. 
بدون طهارت از پليدي‏هاي ظاهري و باطني نمي‏توان به دستگاه ملکوتي آن عزيز راه يافت. بايد، يک به يک و مرتبه به مرتبه دست به پاکسازي زد و خود را مهيا و آماده نمود. 
در اين امر خطير و مقدس، بايد اين چهار مرتبه را پيمود: 
1 - پاک نمودن و نظافت ظاهر از چرک، نجاست و کثافت؛ 
2 - پاک نمودن اعضا و جوارح بدن از جرايم و گناهان؛ 
3 - تطهير قلب از رذايل اخلاقي؛ 
4 - تطهير اندرون از غير او؛ يعني، عدم توجه به ديگران در تمام شؤون زندگي. 
گفتار قدسي امام رضا عليه‏السلام نيز ناظر به همين مطلب است که فرمود: «بنده هرگاه در پيشگاه خدا به نماز مي‏ايستد و خدا را 
 
[ صفحه 119]
 
مناجات مي‏کند، بايد پاک و طاهر باشد و در حالي که اوامر خدا را اطاعت مي‏کند، از پليدي‏ها و نجاست‏ها پاک شده باشد». 
همه‏ي اين‏ها مقدمه‏ي «وضو» بود و آن مقدمه‏ي «نماز» است و نماز نيز مقدمه‏ي «راز و نياز» است و راز و نياز، مقدمه‏ي «پرواز». 
 
دست من اين جا رسيد اين را بشست‏
دستم اندر شستن جان است سست‏
 
اي ز تو کس گشته جان ناکسان‏
دست فضل توست در جان‏ها رسان‏
 
حد من اين بود کردم من لئيم‏
زان سوي حد را نقي کن اي کريم‏
 
از حدث شستم به حيله پوست را
از حوادث شو خدايا دوست را
 
آري براي رسيدن به هر چيزي، يک وسيله و مقدمه‏اي نياز است، که بدون آن اسباب و وسايل، آدمي نمي‏تواند به مقصود مهمي که دارد، نايل آيد. 
حال وضو و طهارت نيز، مقدمه و کليدي است براي ورود به گلستان سر سبز نماز و در نتيجه آغازي براي ورود به بهشت. 
«الوضوء مفتاح الصلاة و الصلاة مفتاح الجنة؛ [4] . 
وضو کليد بهشت و وسيله‏ي افتتاح نماز است و نماز، کليد در بهشت مي‏باشد». 
در کتاب مصباح الشريعه از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است: «هنگامي که قصد طهارت و وضو کردي، چنان به طرف آب حرکت کن که گويي به طرف رحمت خدا مي‏روي؛ زيرا خداي تعالي، آب 
 
[ صفحه 120]
 
را کليد نزديکي و مناجات خود و راهنماي بساط خدمتش قرار داده است و همان طور که رحمتش گناهان بندگان را مي‏شويد، جز آب چيز ديگري نجاسات ظاهري وي را زايل نمي‏کند.... 
آب يکي از مظاهر بزرگ رحمت حق است که در عالم طبيعت آن را نازل فرموده و آن را مايه‏ي حيات موجودات قرار داده است... پس در صفا و رقت و پاکيزگي و برکت آب بنگر و بنگر که چگونه با همه چيز ممزوج مي‏شود و در همه چيز وجود دارد [و آن را در اعضايي که خدا دستور داده، استعمال کن و واجب و مستحبش را به جا آور]...». [5] . 
 
آمادگي جسم و روان است وضو
مفتاح در باغ جنان است وضو
 
با آب حيات عشق، دل را شوييد
آئينه‏ي پاکي جهان است وضو
 
(مؤلف) 
>براي وضو آب تهيه کن ولو به خريدن باشد
>اسرار ديگر وضو
>اسرار غسل

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

رکوع

امام معصوم عليه‏السلام فرموده‏اند: «عليکم بطول الرکوع و السجود؛ فان احدکم اذا اطال الرکوع و السجود، هتف ابليس من خلفه فقال: يا ويله اطاع و عصيت و سجد و ابيت؛ [1] . 
بر شما باد به انجام رکوع و سجده‏ي طولاني؛ زيرا وقتي که يکي از شما رکوع و سجودش را طول دهد، شيطان از پشت سر او به فرياد مي‏آيد، که اي واي بر من! اين بنده اطاعت کرد و من معصيت کردم و اين بنده سجده نمود و من سرباز زدم». 
اولين و زيباترين نشانه‏ي تواضع و فروتني انسان در برابر پروردگار، خم شدن در برابر او و تعظيم کردن به او است. 
در رکوع است که انسان خاکي با تمام وجود بانگ برمي‏آورد که «سبحان ربي العظيم و بحمده»؛ يعني پاک و پاکيزه مي‏دانم و منزه و مقدس مي‏شناسم پروردگار بزرگ خود را، از هر چه جناب عظمت و رفعت او را روا نباشد و جلال کبريا و جبروت وي را نسزد و نشايد. 
 
 
[ صفحه 175]
 
هم چنين اشتغال به ستايش او دارم که به من توفيق عبادت خود را داد تا او را تنزيه کنم و تقديس او را به جاي آورم. 
 
هر کجا کردم به ياد سجده‏ات ساز رکوع‏
چون مه نو تا فلک رفتم به پرواز رکوع‏
 
پيش از آن کز خاک من بالد نهال زندگي‏
مي‏رسد از بار دل، در گوشم آواز رکوع‏
 
راست مي‏تازم چو اشک از ديده تا دامان خاک‏
برنمي‏دارم دماغ سجده‏ام ناز رکوع...
 
(دهلوي)
حضرت آيت‏الله خامنه‏اي درباره‏ي «رکوع» نوشته‏اند: 
«رکوع، نمايشگر و نمودار خضوع انسان است در برابر قدرتي که او را فراتر از خود مي‏داند و مسلمان چون خدا را برترين قدرت‏ها مي‏داند، در برابر او رکوع مي‏کند و چون هيچ موجودي جز خدا را برتر و فراتر از انسانيت خود نمي‏داند، در برابر هيچ کس و هيچ چيز ديگر سر خم نمي‏کند. در همان حال [که] تن خود را، در برابر خدا به حالتي خاضعانه درآورده است، زبان را نيز به حمد و ستايش و بيان عظمت او مي‏گشايد». [2]  رکوع، قامت خم شده‏ي عشق در برابر نور معشوق است. 
 
[ صفحه 176]
 
رکوع، سراسر تواضع، تذلل، فروتني، خاکساري، سرسپاري، فرمان‏برداري، شکستگي و... است. 
رکوع، در ظاهر سر فرودآوردن و در باطن ارج و قرب يافتن است. 
رکوع، زمينه‏ساز شرافت و بزرگي و زيربناي انسانيت و عبوديت است. 
رکوع، تقديس، تنزيه، تسبيح، تهليل، تکبير و تعظيم آفريدگار جهانيان است. 
رکوع، شتافتن به انجام خدمت و تلاش در جهت رسيدن به مقصد است. 
رکوع، زيباترين تصوير بندگان و با شکوه‏ترين حالت پرستندگان است. 
حضرت امام رضا عليه‏السلام در سفارشي گوهربار، خطاب به نمازگزاران مي‏فرمايد: «و اعلم و انک بين يدي الجبار و لا تعبث بشي‏ء من الاشياء و... فاذا رکعت، فالقم رکبتيک براحتيک و تفرج بين اصابعک و اقبض عليهما...؛ [3] . 
بدان به راستي که تو در برابر خداوند جبار هستي. بنابراين به چيزي از اشياء به بازي مشغول مشو... هرگاه به رکوع رفتي، پس دست‏هايت را بر زانوهايت بگذار و انگشتانت را بگشا و دست‏هايت را 
 
[ صفحه 177]
 
جمع کن». 
ابوحامد غزالي مي‏گويد: 
«سزاوار است به هنگام رکوع، دوباره کبريا و عظمت خدا را در نظر آوري و در حالي که از عذاب خدا، به خدا، پناه مي‏بري به پيروي از روش نبي اکرم صلي الله عليه و آله دستانت را تا بناگوش بلند کرده و آن گاه رکوع کني، سپس تواضع و افتادگي‏ات را با رکوع از سرگير و سعي کن قلبت شکسته شود و خشوعت مضاعف گردد». [4] . 
با اين حال رکوع کن و مولايت را عزيز دار و بزرگ شمار و پستي و بلند مرتبه‏گي پروردگارت را از ياد مبر و از او بخواه که ياري‏ات کند که اين معنا، در قلبت ثابت شود. آن گاه پروردگارت را تنزيه کن و به عظمتش شهادت ده؛ زيرا او بزرگ‏تر از هر بزرگي است و براي تأکيد عظمتش در قلب، شهادت را تکرار کن. آمده است که: 
«اميرالمؤمنين عليه‏السلام رکوع نماز را آن قدر طولاني مي‏کرد که عرق از ساق پاي وي جاري و زير قدم‏هاي مبارکش تر مي‏شد». [5] . 
در تاريخ آمده است که ربيع بن خثيم، تمام شب را با يک رکوع به صبح مي‏رساند و چون صبح مي‏شد، سر برمي‏داشت و مي‏گفت: آه! که افراد بااخلاص، گوي سبقت را ربودند و ما از 
 
[ صفحه 178]
 
کاروان بازمانديم». 
 
مرحبا قومي که داد بندگي را داده‏اند
ترک دنيا کرده‏اند و از همه آزاده‏اند
 
طرفة العيني نبوده غافل از حضرت و ليک‏
سيل‏ها با اين همه از ديده‏ها بگشاده‏اند
 
پيرامون رکوع طولاني حضرت امام رضا عليه‏السلام نيز آمده است: 
حسن بن علي بن فضال گويد: امام رضا عليه‏السلام را هنگامي که عازم عمره بود و براي وداع کنار قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده بود، مشاهده کردم و بعد از مغرب بالاي سر مبارک رسول خدا صلي الله عليه و آله قرار گرفت و ابتدا به آن جناب سلام کرد و بعد خود را به قبر چسباند. بعد از اين از جاي خود برخاست و در کنار قبر به نماز ايستاد و بعد شانه‏ي چپ خود را به قبر چسباند. سپس در کنار يکي از ستون‏ها قرار گرفت و شش رکعت نماز خواند و رکوع و سجود خود را به اندازه‏ي سه تسبيح طول داد و بعد سر به سجده گذاشت و طول داد به اندازه‏اي که از عرقش ريگ‏ها، مرطوب شدند. [6] .

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

نماز و اهميت والاي آن

نماز، از پر اهميت‏ترين عبادات و سرآمد تمام طاعات است. بدون نماز، خلقت معنايي نداشت و بدون نيايش، جهان هستي، بي‏ارزش و بي‏محتوا بود. 
زندگي بي‏نماز پوچ و تهي مي‏گشت و بدون نيايش ادامه‏ي حيات معنوي انسان، دچار مشکل مي‏شد. 
نماز، آيين بندگي و عبوديت و مکتب هميشگي تقوا و پارسايي است. 
نماز، نور مؤمن است (الصلاة نور المؤمن). [1] . 
نماز، علامت و نشانه‏ي ايمان است (علم الايمان الصلاة). [2] . 
نماز، معراج مؤمن است (الصلاة معراج المؤمن). [3] . 
نماز، پرچم اسلام است (علم الاسلام، الصلاة). [4] . 
 
[ صفحه 11]
 
نماز، کليد بهشت است (الصلاة مفتاح الجنة). [5] . 
نماز، راه و روش پيامبران است (الصلاة منهاج الانبياء). [6] . 
نماز، سيماي مکتب است (الصلاة وجه دينکم). [7] . 
نماز، رأس دين است (الصلاة رأس الدين). [8] . 
نماز، جايگاه و خانه‏ي اخلاص است (الصلاة بيت الاخلاص). [9] . 
نماز، وسيله‏ي نزديکي مؤمن به خداست (ان الصلاة قربان المؤمن). [10] . 
نماز، موجب نزول رحمت پروردگار است (الصلاة تنزل الرحمة). [11] . 
نماز، پايه و ستون دين است (الصلاة عمود الدين). [12] . 
نماز، قله‏ي مستحکمي است در مقابل حمله‏هاي شيطان (الصلاة حصن من سطوات الشيطان). [13] . 
حضرت باري تعالي، هدف از آفرينش انسان را نماز و عبادات او مي‏داند و تصريح مي‏کند که بندگانش وظيفه‏اي جز عبادت و 
 
[ صفحه 12]
 
اطاعت از او ندارند: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون». [14] . 
شکوفه‏هاي مهر و سعادت، در گلشن پرفيض نماز به بار مي‏نشيند و لاله‏هاي اخلاص و صفا، در دشت پرطراوت آن، به رويش درمي‏آيد. 
اولين قانون «مدينة النبي» و آخرين سفارش «مکتب جعفري» نماز بود. 
نماز، قلب آفتابي گلستان عشق و مهرورزي است. 
نماز، نشانه‏ي آسماني شهر توحيد و يکتاپرستي است. 
نماز، معراج روحاني، قبيله حق‏باوران و حق‏پويان است. 
نماز، تنديس واقعي لقاء الله و تصوير جاودان از حب الله است. 
نماز، نمايانگر انسانيت و رقيت بنده است. 
نماز، را بايد به پاداشت که به راستي نماز وظيفه‏ي ثابت و معيني است براي مؤمنان: «فاقيموا الصلاة ان الصلاة کانت علي المؤمنين کتابا موقوتا». [15] . 
 
شرح صدر عاشقان در طور سيناي نماز
وعده‏گاه عارفان در مهد زيباي نماز
 
[ صفحه 13]
 
گلشن نور است و صهباي يقين و اعتماد
شاهباز قله معراج، عنقاي نماز
 
در رخشان عنايات خداي ذوالجلال‏
بارش باران رحمت از ثرياي نماز
 
مهبط فردوسيان و مقصد معراجيان‏
روز ميقات بزرگان در مصلاي نماز
 
هشت درب جنت ار مفتوح مي‏خواهي عزيز
چنگ زن بر دامن قدسي و والاي نماز
 
مژده پرواز روح، اندر نماز عرشيان‏
نيک روزي و سعادت، گنج فرداي نماز
 
هان که ذکر ايزدي، آرام‏بخش قلب‏هاست‏
نفس پاک و مطمئنه از هداياي نماز
 
در حريم قدسي‏اش راهي ندارد معصيت‏
کيش مهر و پارسايي در بلنداي نماز
 
قصه کوته بنده شو در بارگاهش «پارسا» [16] . 
افتخار بندگي باشد ز سوداي نماز
 
(مؤلف) 
نماز، تفسير عشق و تصوير مهرورزي است. 
نماز، کيمياي ناب کائنات و آينه تمام نماي عبوديت مخلوقات است. 
 
[ صفحه 14]
 
مناجات، عبادت، نيايش دعا، پرستش، ستايش، سپاس‏گزاري و... واژه‏ها و نمايه‏هاي سبز بوستان کمال خواهي و قرب‏جويي است. 
اينها همه يک چيز است و آن «راز و نياز نمودن با محبوب حقيقي و درد دل کردن با انيس صميمي» است و سر سلسله‏ي اينها «نماز» مي‏باشد. 
>نماز و اهل‏بيت
>برترين عبادات
>افضل واجبات
>نيکوترين صورت خلق شده
>نماز وسيله‏ي رسيدن به خدا
>کودک و نماز

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

فلسفه و اسرار نماز

شولاي نور بر تن ما مي‏کند نماز
ما را غريق مهر خدا مي‏کند نماز
 
با بانگ پرصلابت «قد قامت الصلاة»
ما را به کوي عشق صلا مي‏کند نماز
 
(عليدوستي) 
 
«اين است نماز ما و نيايش روزانه‏ي ما؛ به سوي خدا، خداي يکتا، خداي پرمهر؛ نيايشي که هر فرازش، بيانگر اصلي از اصول جهان بيني اسلام، و هر حرکتش، نمايشگر پيوند عميق انسان با خدا است. 
نيايشي که انسان را به سوي خدا، به سوي راه او، و به سوي رهبران او، مي‏کشاند. او را به همه‏ي شايسته‏کاران روي زمين در طول تاريخ - در گذشته و آينده و حال - پيوند مي‏دهد و صف او را از صف ستمگران، تبه‏کاران و گمراهان، جدا مي‏سازد تا در راه راست 
 
[ صفحه 33]
 
خدا، استوار بماند و به بيراهه نيفتد». [1]  ضمرة بن حبيب مي‏گويد: از پيامبر عليه‏السلام درباره‏ي نماز و فلسفه‏ي آن پرسش شد. حضرت در خواص و اسرار نماز فرمودند: 
نماز، از شرايع دين است. 
نماز، منهاج و صراط پيامبران به سوي الله مي‏باشد. 
براي نمازگزار است: دوستي فرشتگان، هدايت و ايمان، نور معرفت و شناخت پروردگار، تشخيص حق از باطل، برکت در رزق و روزي، راحتي بدن و سلامت آن و کراهت و ناراحتي شيطان. 
نماز سلاح مؤمن عليه کافر و موجب اجابت دعا و قبولي اعمال است. 
نماز، زاد و توشه‏ي مؤمن، در دنيا براي آخرت مي‏باشد. 
نماز، شفيع نمازگزار در نزد ملک الموت، مونس در قبر و فراش نيکو در زير او و پاسخ وي براي نکير و منکر مي‏باشد. 
نماز بنده در محشر، تاجي است بر سر او و موجب نورانيت صورت او، لباس براي بدن وي و ساتر و حايل بين او و آتش جهنم است. 
نماز، حجت و برهان خوبي بين او و پروردگارش بوده و موجب نجات وي از آتش جهنم و جواز عبور از صراط است. 
نماز، موجب فتح و گشايش ابواب جنت به روي نمازگزار است. 
 
[ صفحه 34]
 
نماز، مهريه‏ي حورالعين و ثمن و بهاي بهشت است. 
به وسيله‏ي نماز، بنده به درجه‏ي عالي و مقام والا مي‏رسد؛ زيرا نماز تسبيح، تحميد، تهليل، تکبير، تمجيد و تقديس الهي است. 
نماز، قول حق و دعوت به سوي قرآن مي‏باشد». [2] . 
 
دل‏هاي خو گرفته به مرداب شرک را
سر چشمه‏ي خلوص و رضا مي‏کند نماز
 
هر صبحدم، به روي خدا باوران خاک‏
درهاي رحمت است که وا مي‏کند نماز
 
آکنده از طنين عبور فرشته‏هاست‏
آن جا که بال نافله وا مي‏کند نماز
 
با نماز، مي‏توان به اوج قله‏ي عرفان و شهود صعود کرد. 
با نماز، مي‏توان تا بيکرانه‏هاي عشق الهي، پرواز نمود. 
با نماز، مي‏توان از قفس سنگي تن، رهايي يافت. 
نماز، راهنماي پيامبر گونه‏ي انسان‏ها، به سوي روشنايي و پاکي‏ها است. 
نماز، ساحل رستگاري غرق‏شدگان در گرداب غفلت و بيراهگي است. 
نماز بهترين پناهگاه براي پريشان خاطران و درماندگان است. 
 
[ صفحه 35]
 
نماز، بهشت وصال مشتاقان و دلدادگان است. 
نماز، باده‏ي فناي عارفان و سالکان الي الله است. 
چرا اين همه ستايش و سفارش؟ 
فلسفه‏ي اين همه ستايش‏هاي شگفت‏آور از نماز و بزرگداشت‏هاي حيرت‏انگيز از نمازگزاران راستين، چيست؟ 
کدامين انگيزه و يا انگيزه‏هاي هستي‏ساز مکتوم در جوهر اين عبادت، موجب سهمگين‏ترين تهديدهاي خيره‏ساز، نسبت به خوارشمارندگان و سهل‏انگاران آن، گشته است؟ 
چرا خداي حکيم در پيامنامه‏ي آسماني همه سو نگرش (قرآن)، آن جا که سخن از «خويشتن داران» مي‏راند، پس از ايمان به خود، برپايي نماز را، نخستين نشانه‏ي پرهيزکاران مي‏داند، (الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة)؟ 
چرا در اين کتاب آسماني، به هنگام برشمردن ويژگي‏هاي ايمان آورندگان راستين، باز نخستين ويژگي آنان را، خشوع در نماز (الذين هم في صلاتهم خاشعون) و واپسين نشانه‏ي آنان را، در «پاسداري از اين عبادت» (الذين علي صلواتهم يحافظون) مي‏نماياند؟ 
چرا پيشوايان سترگ اسلام، در جاي جاي سخنانشان، بزرگ‏ترين ستايش‏هاي چشمگير را از نماز کرده‏اند و با زيباترين و 
 
[ صفحه 36]
 
جانبخش‏ترين تعابير، ما را به گرايش آگاهانه به سوي آن و بازشناخت هر چه بيشتر پايگاه عظيم آن در آيين اسلامي، برانگيخته‏اند؟ چرا همه‏ي کردارهاي آدمي در گرو «صحت نماز» بوده و پذيرش نيکوکاري‏ها به «قبول نماز» منوط گشته است؟ و.... 
در جواب گفتني است که نماز، ده‏ها و شايد صدها فلسفه و علت منحصر به فرد داشته باشد. «اين گنجينه‏ي ذکر و راز را هرگز پاياني نيست و هر که با آن بيشتر آشنا شود، جلوه و درخشش بيشتري در آن مي‏يابد». [3] . 
در هر يک از شريعت‏ها و اديان الهي، انواع عبادات به وضعي خاص مقرر بوده است و در تمام کتاب‏هاي آسماني، پس از ذکر توحيد و ايمان بر يگانگي خداي تعالي، نماز درجه‏ي اول اهميت را حائز بوده و در رأس تمام عبادت‏ها قرار داشته است. 
در تاريخ اسلام نيز نماز، اولين عبادتي بود که پيامبر عليه‏السلام به برپايي آن فرمان يافت و از آن پس بود که ساير احکام اسلامي تشريع شد، حال آيا چنين عبادتي، از فلسفه‏ي اسرار زيادي برخوردار نخواهد بود؟ 
هشام از امام صادق عليه‏السلام پرسيد: چرا خداوند نمازهاي يوميه را واجب کرده است؛ در حالي که نماز، مردم را از کارهاي زندگي 
 
[ صفحه 37]
 
باز مي‏دارد و براي آنان رنج و زحمت دارد؟ 
امام فرمود: «علت‏هاي زيادي دارد؛ زيرا اگر خداوند مردم را بدون وسيله تذکر و تنبه رها مي‏کرد و فقط به بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله اکتفا مي‏نمود و قرآن را در دسترس مردم مي‏گذاشت، سرنوشت مسلمانان، همچون ملت‏هاي [ديگر] مي‏شد و به تدريج از پيامبر و کتاب و مکتب او فاصله مي‏گرفتند. پس خدا اراده کرد که امر پيامبر صلي الله عليه و آله فراموش نشود...». [4] . 
پيشوايان معصوم عليه‏السلام در هر فرصتي، به بيان فلسفه و اسرار نماز پرداخته‏اند و در بياني، پرده‏اي از پرده‏هاي نوراني آن را کنار زده‏اند. 
در اين صحيفه، تنها به چندين مورد از فلسفه و اسرار نماز - که توسط امام رضا عليه‏السلام بيان شده است - بسنده مي‏شود و بررسي همه جانبه‏ي آن به مجالي ديگر موکول مي‏گردد. 
>وسيله‏ي تقرب
>اقرار به ربوبيت
>خاکساري و تواضع
>دوري از گناهان
>تعظيم خداوند
>فراموش نکردن خدا
>طلب‏فزوني در دين
>طلب مغفرت

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

تفاوت تدبر در قرآن و به سخن در آوردن آن

در بوستان يکم شرايط و موانع شناخت قرآن بيان گرديد و روشن شد که قرآن ريسمان الاهي است که يک طرف آن به دست خداوند سبحان و طرف ديگرش به دست مردم است و محتواي آن مرزي نداشته، قلمروش ‍ محدود نمي گردد و مسلم است که شناخت چنين کتابي درجاتي دارد که به مراتب خود کتاب مربوط مي شود، و هر که داراي شرايط عمومي بوده، از موانع پيراسته باشد، بر تدبر در قرآن و استنباط عقايد درست همراه با برهان هاي عقلي قرآني و نيز روشن ساختن احکام عمليه و امثال آن توانمند مي گردد.
ملاحم و اخبار غيبي و تأويل و آن چه به اين امور بر مي گردد، از آن دسته علوم قرآني است که از الفاظ استنباط نمي شود و از ظاهر اقوال روشن نمي گردد و صورت عبارات از آن حکايت ندارد و اشاره به آن ارشاد نمي کند. از اين رو، با صرف تدبر به آن ها نمي توان دست يافت. زيرا شخص ‍ متدبر تنها به مقداري دست مي يابد که ظاهر آيات بدان دلالت دارد، حتي اگر بعضي از آيات را به بعضي ديگر ضميمه کند و آن را مفسر آن بعض ديگر قرار دهد؛ اما آن چه از حوزه ي ظهور الفاظ بيرون باشد، براي وي استنباط پذير نيست. چون شخص متدبر در منطوق الفاظ قرآن غور مي کند، ولي در باطن آن که غير از الفاظ آن است، توان تأمل ندارد.
>توانمندي معصوم بر استنطاق قرآن
>مانع استنطاق
>انسان کامل، مترجم قرآن
>ضرورت رجوع مردم به امام
>جايگاه معصومان همراه با نيکوترين جايگاه قرآن
>عترت، وارثان قرآن
>همانندي سنت با قرآن در داشتن متشابهات
>همراهي هميشگي انسان کامل با قرآن

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

تشويق قرآن به تحقيق و دور انداختن آرزو

پس از روشن شدن شرايط و موانع شناخت قرآن و تفاوت تدبر در قرآن و پرسشگري از آن براي تدبر بايد از پرسشگر آن، يعني انسان کامل معصوم عليه السلام کمک گرفت، با اعتراف به اين که همگي از سوي خداوند سبحان است حال مي گوييم، هر چند بعضي از مضامين قرآن مبتني بر تعبد بر محض است، ولي معارف اوليه ي آن بر جميع مراتب يقين، علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين پايه گذاري شده است؛ گر چه يقين کم ترين چيزي است که ميان مردم قسمت شده است و شمار اندکي از انسان ها از آن بهره مندند و رزقي از آن نصيب آنان نگشته است.
حضرت رضا عليه السلام فرمودند: ايمان يک درجه از اسلام بهتر است و تقوا يک درجه از ايمان. چيزي برتر از يقين به بني آدم عطا نشده است؛ ان الايمان أفضل من الاسلام بدرجة، والتقوي أفضل من الايمان بدرجة و لم يعط بنوآدم أفضل من اليقين. [1] .

>بنياد زندگي انسان
>دشمني پيشوا و پيرو در روز قيامت
>محور تفکر و تصديق و تکذيب
>ملاک اجر الاهي
>بنيان فکري يهود و نصاري
>شرط دستيابي به بهشت
>نبود پيوند خويشاوندي ميان خداوند و بندگانش
>عبادت بودن نگاه به فرزندان پيامبر
>اميون يا فريب خوردگان دنيا
>نتيجه بحث

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

بودن خداوند با مخلوق باحاطه علميه است نه بالذات

قال الصادق عليه‏السلام: في تفسير هذه الآيه هو واحد احدي الذات بابن من خلقه و بذلک وصف نفسه و هو بکل شي‏ء محيط بالاشراف و الاحاطه و القدره و لا يعزب عنه مثقال ذره في السموات و لا في الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر بالاحاطة بالعلم لا بالذات لان الاماکن محدوده تحويها حدود اربعه فاذا کان بالذات لزمه الحوايه.
در اين حديث مبارک امام ششم عليه‏السلام بينونت ذاتيه را دو مرتبه تصريح فرموده اول احديت ذاتيه که مقتضاي او بينونت ذاتيه است و خداوند فرموده و توصيف کرده است ذات خود را ليس کمثله شي‏ء.
و در دوم معيت را باحاطه‏ي علميه تفسير فرموده نه باحاطه‏ي ذاتيه و بسط و انبساط وجود که مقاله‏ي حکماء است و بعد تعليل فرموده که احاطه ذاتيه و بسط و انبساط وجود که مقاله‏ي حکماء است.
و بعد تعليل فرموده که احاطه‏ي ذاتيه مستلزم حوايه است.
و عن محمد بن نعمان عن الصادق عليه‏السلام: في قوله تعالي و هو الله في السموات و الارض قال عليه‏السلام کذالک هو في کل مکان قلت بذاته فقال ويحک ان الاماکن اقدار فاذا قلت في مکان بذاته لزمک ان تقول في اقدار و غير ذلک و لکن هو بائن من خلقه محيط بما خلق علما و قدرة و احاطة و سلطانا.
اقول: در تمام روايات اهل بيت وحي و عصمت عليهم‏السلام: نهي شديد شده است از اينکه تعبير از خداوند بسنخيت بين خالق و مخلوق نشود يا آنکه از خداوند تعبير بوجود شده باشد.
 
[ صفحه 428]
 
قال اميرالمؤمنين: وجوده اثباته و دليله آياته، نه اينکه خداوند وجود باشد و بعد براي وجود مراتب قائل شوند و خداوند را حقيقه الوجود بدانند و بقيه را مراتب متوسطه و ضعيفه بدانند و بعد مطلب کشانده شود بوحدت وجود و يا اتحاد و يا حلول چنانچه مفصلا در اين رساله گذشت، بلکه خداوند مباينت کلي با مخلوق دارد.

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

سوال بلم چه در ذات و چه در صفات و غيره براي خداوند غلط است

و قال الصادق (ع) هو الاول بلا کيف و هو الاخر بلا نهايه ليس له مثل خلق الخلق و الاشياء لا من شيي‏ء و لا کيف بلا علاج و لا معاناة و لا فکر و لا کيف کما انه لا کيف له و انما الکيف بکيفيه المخلوق.
و قال الصادق (ع) من نظر في الله کيف هو فقد هلک هر کس نظر کند در خداوند يعني فکر در ذات نمايد که چگونه است هلاک شده است.
و سر اين همه روايت اين است که عقول ناس و مردم مخلوق است و محال است که مخلوق درک کند خالق عقول را و نشناخته است خدا را و موحد نيست کسيکه در کيفيت خداوند سخن بگويد.
قال اميرالمؤمنين (ع) ما وحده من کيفيه و لا حقيقته اصاب من مثله، از اوهام خلايق دور است.
قال الرضا (ع): لا تقع عليه الاوهام و لا يدرک کيف هو و قال اميرالمؤمنين محرم علي بوارع ثاقبات الفطن تحديده و علي عوامق ثاقبات الفکر تکييفه چون افکار محدود است و خداوند غير محدود محال عقل است که بتواند راه بساحت قدس پيدا کند.
 
در اين ورطه کشتي فرو شد هزار
که پيدا نشد تخته‏اي بر کنار
 
فدع عنک بحراصل فيه الوابح.
 
عنقا شکار کس نشود دام بازچين‏
کاينجا هميشه باد بدست است دام را
 
قال اميرالمؤمنين (ع): لانه الله الذي لم يتناه في العقول فيکون في فهب فکرها مکيفا و في حواصل رويات همم النفوس. محدود امصونا.
 
[ صفحه 195]
 
قال عليه‏السلام، و من قال لم فقد علله قال في حکمه الاشراق و لم يطلب به علة التصديق اي الحدد الاوسط المقتضي للحزم بصدق النتيجه کقولنا لم کان العالم حاد ثافيق لانه متغير و کل متغير حادث فالعالم حادث و قد يطلب به عله الشيي‏ء في الاعيان کقولنا لم کان المقناطيس يجذب الحديد و عين همين بيان را شيخ در اشارات دارد و علامه طوسي در شرح اشارات دارد، پس گاهي بلم طلب علت تصديق است و گاهي بلم سؤال از علت وجود شي‏ء است در اعيان و عالم خارج، و در بسياري از اشياء ما هو و لم هو يکي است.
قال ارسطاطاليس في کثير من الاشياء ما هو و لم هو واحد مرادش اينست که عالم عقول و مفارقات چون ماده و صورت ندارند تا اينکه مثل مرکبات ما هو داشته باشند بلکه مهيات يعني حقايق آنها فاني در حق متعال است پس فقط سؤال از علت وجود آنهاست و علت غائي آنها عينا همان علت فاعلي آنهاست و اين سه مطلب يعني ما هو - و هل هو و لم هو اساس مطلب و امهات است که سؤال شود بهل که آيا فلان شيي‏ء موجود است يا نه هل الانسان موجود مثلا ام لا، چون هل سؤال از وجود شيي‏ء است و هل بسيط مقدم است بر ماء حقيقيه چون وجود مقدم است در حقيقت بر ماهيت و چيزي که وجود ندارد ماهيت ندارد، پس اول سؤال از وجود شي‏ء است بهل بسيط و بعد سؤال بماء حقيقيه است از حقيقت شي‏ء و بعد سؤال بلم است از علت لني و مطلب اي و متي و اين و کيف و کم مندرج در اين سه مطلب است يعني ما هو و هل هو و لم هو و کيفيت اندراج آنها در کتب مفصله از قبل اشارات و حکمة الاشراق موجود است و از محل بحث ما خارج است و تمام اين مطالب که ذکر شد در حق متعال جلت 
 
[ صفحه 196]
 
عظمته جاري نيست و غلط است و سؤال بلم چه در ذات و چه در صفات و چه در افعال حق تمامش غلط و بيجاست و اشکالات ابليس ملعون بر خداوند متعال تمامش بلم مي‏باشد و شهرستاني در ملل و نحل آن اشکالات را جمع کرده، و اشکالات در شرح اناجيل اربعه ذکر شده و در توريه هم متفرقه ذکر شده.
بعد از آنکه امتناع از سجود ورزيد با ملائکه بطور مناظره صحبت کرد و ما آن هفت اشکال را نقل مي‏کنيم بطور اختصار، رو کرد بملائکه و گفت به فرض تسليم که خداوند تبارک و تعالي خداي من و خداي خلايق است و عالم است و قادر است و از قدرت و مشيت سؤال نمي‏شود و هر وقت اراده نمايد آن شيي‏ء موجود مي‏شود و او حکيم است الا آنکه سؤالاتي در حکمت او پيش مي‏آيد ملائکه گفتند آن سؤالات و اشکالات کدام است و چند عدد است قال ابليس سبعه، گفت هفت اشکال است:
الاول - انه علم قبل خلقي ان الشر يصدر عني و يحصل عني فلم خلقني اولا و ما الحکمه في خلقه اياي.
گفت بملائکه، او ميدانست قبل از آنکه مرا خلق کند که عمل شر از من صادر خواهد شد پس چرا مرا خلق کرد و چه حکمتي است در اينکه او مرا خلق کرد.
الثاني - اشکال دوم - اين اشکال هم مشترک الورود است نسبت به همه کفار و اختصاص بشيطان ندارد اذ خلقني علي مقتضي ارادته و مشية فلم کلفني بمعرفته و طاعته و الزمني تکليفه و ما الحکمة في التکليف بعد اين لا يتبع بطاعة و لا يتضرر بمعصية.
گفت: حالا که مرا خلق کرد بمقتضاي اراده و مشيت خودش پس چرا مرا مکلف ساخت بشناسائي و اطاعت خودش و واجب کرد بمن تکليف را، و چيست 
 
[ صفحه 197]
 
حکمت در تکليف با آنکه هيچ انتفاعي از اطاعت نمي‏برد و هيچ ضرري از معصيت به او نمي‏رسد.
الثالث - اشکال سوم، اذ خلقني و کلفني و الزمت تکليفه بالمعرفه و الطاعه فعرفت و اطعت فلم کلفني بطاعة آدم و السجود له و ما الحکمه في هذا التکليف علي الخصوص بعد ان لا يزيد في معرفتي و طاعتي.
گفت: حالا که مرا خلق کرد و مکلف ساخت و من هم تکليف او را بکار بستم و شناختم او را و اطاعت نمودم چرا مرا مکلف نمود و تکليف کرد بسجده‏ي آدم و اطاعت آدم و چه حکمتي است در اين تکليف بخصوص بعد از آنکه بمعرفت و طاعت من هيچ زيادتي نخواهد شد.
الرابع - اشکال چهارم، اذ خلقني و کلفني علي الاطلاق و کلفني بهذا التکليف علي‏الخصوص فاذا لم اسجد فلم لعنني و اخرجني من الجنه و ما الحکمه في ذلک بعد ان لم ارتکب الا قولي لا اسجد الا لک.
گفت: حالا که مرا خلق کرد، و مرا مکلف ساخت بطور اطلاق و بعد مرا مکلف باين تکليف بالخصوص که سجده آدم باشد کرد حالا که من سجده نکردم چرا مرا لعن کرد و از بهشت مرا خارج کرد و چه حکمتي است در اين مطلب بعد از آنکه قبيحي را مرتکب نشدم مگر اينکه گفتم من سجده براي غير تو نمي‏کنم.
الخامس - اشکال پنجم، اذ خلقني و کلفني مطلقا و خصوصا فلم اطع فلعنني و طردني فلم طرفني الي آدم حتي دخلت الجنه ثانيا و غررته بوسوستي فاکل الشجرة المنهي عنها و اخرجه من الجنه معي و ما الحکمة في ذلک بعد ان لو منعني من دخول الجنه استراح مني آدم و بقي خالدا فيها.
گفت: زمانيکه خلق کرد مرا و مکلف ساخت مرا بطور اطلاق و عموم و بطور 
 
[ صفحه 198]
 
خصوص، يعني سجده‏ي آدم وقتيکه من اطاعت نکردم پس لعن نمود مرا و طرد کرد مرا پس چرا راه داد بمن که بروم نزد آدم و داخل بهشت شوم دفعه‏ي دوم و مغرور سازم آدم را بوسوسه خودم تا آنکه آدم از شجره‏ي منهيه تناول نمود و آدم را از بهشت با من خارج نمود چه حکمت است در اين و حال آنکه اگر منع مي‏کرد مرا از داخل شدن به بهشت آدم از دست من راحت بود و هميشه مخلد در بهشت بود.
السادس - اشکال ششم، اذ خلقني و کلفني عموما و خصوصا فلعنني ثم طرفني الي الجنه و کانت الخصومه بيني و بين آدم فلم سلطني علي اولاده حتي اراهم من حيث لا يروني و تؤثر فيهم وسوستي و لا يؤثر في حولهم و قوتهم و استطاعتهم و قدرتهم و ما الحکمه في ذلک بعد ان لو خلقهم علي الفطره دون من يحتالهم عنها فبعثون طاهرين سامعين مطيعين کان احري بهم، و اليق بالحکمه.
گفت: بملائکه زمانيکه خلق کرد مرا و مکلف ساخت مرا بطور عموم و خصوص پس لعن کرد مرا پس راه داد مرا بسوي بهشت و بين من و آدم خصومت و دشمني بود چرا مرا مسلط کرد و به اولاد آدم تا اينکه من آنها را ببينم و آنها مرا نبينند و وسوسه من در آنها اثر کند و لکن در حول و قوه و استطاعت و قدرت آنها را اثر نکند، و چه حکمت است در اين مطلب بعد از آنکه آنها را خلق کرد بر فطره کسي را مسلط نکند بر آنها تا آنکه عيش مطهر و پاکيزه داشته باشند و شنوا باشند و مطيع باشند، اين بهتر بود و لايق‏تر بود بحکمت.
السابع - اشکال هفتم، سلمت هذا کله خلقني و کلفني مطلقا و مفيدا و اذ لم اطع لعنني و طردني و اذا اردت دخول الجنه مکنتي و طرفتي و اذ
 
[ صفحه 199]
 
علمت عملي اخرجني ثم سلطني علي بني‏آدم فلم اذا استمهلته امهلتي فقلت انظرني الي يوم يبعثون قال انک من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم و ما الحکمه في ذلک بعد لو اهلکتي في الحال استراح الخلق مني و ما بقي شرقي العالم اليس بقاء العالم علي نظام الخير خيرا من امتزاجه بالشر.
گفت: بر فرض تسليم تمام اين اشکالات خلق کردي مرا و مکلف ساختي مرا بطور اطلاق و بطور تقييد، زمانيکه من اطاعت نکردم مرا لعن کردي و طرد نمودي و زمانيکه اراده کردم داخل بهشت شوم بمن تمکن دادي و راه را براي من باز کردي و چون دانستي عمل مرا مرا خارج کردي و بعد مرا مسلط کردي بر بني‏آدم پس چرا زمانيکه طلب مهلت کردم مهلت دادي بمن، پس گفتم مهلت بده مرا تا روز قيامت جواب آمد تا روز معلوم مهلت دادم و چه حکمتي است در اين مطلب بعد از همه‏ي اينها اگر مرا هلاک کرده بود مردم از شر من راحت مي‏شدند و هيچ شري در عالم وجود نداشت آيا باقي بودن عالم بر نظام خير بهتر نيست از اينکه عالم ممزوج بشرور بوده باشد بعد ملائکه گفت اينست حجج و دلائل من در اين مسائلي که گفتم.
قال شارح الاناجيل فاوحي الله تعالي الي الملائکه قولوا له انک في التسلمية الاولي اني الهک و اله الخلق غير صادق و لا مخلص اذ لو صدقت اني اله العالمين ما احتکمت علي بلم فانا الله الذي لا اله الا انا لا اسئل عما افعل و الخلق مسئولون.
شارح اناجيل مي‏گويد: خداوند وحي فرمودند بملائکه بگوئيد بابليس که تو در آن تسليم اولي که گفتي من خداي تو و خداي تمام خلق هستم در اين ادعا تو کاذب هستي و اخلاص نداري زيرا اگر تصديق داشتي که من اله عالميان 
 
[ صفحه 200]
 
هستم ايراد بلم و حکم بلم نمي‏کردي پس منم آن خداوندي که نيست خداوندي غير از من من سؤال نمي‏شوم ار افعال خود و خلق سؤال مي‏شوند از آنها انتهي اين بود خلاصه‏ي اشکالات ابليس و جواب حق متعال.
فخر رازي در تفسير کبير بعد از آنکه شهادت را نقل کرده مي‏گويد اگر همه اولون جمع شوند و بخواهند جواب شيطان را بدهند عاجزند مگر همان جوابي که حق متعال باو دادند.
و آخوند ملا صدرا در تفسير سوره‏ي فاتحه که اسم تفسير اوست در سوره مبارکه يس مي‏گويد:
و اعلم انه لو اجتمع الاولون من الخلايق لم يجدوا عن هذه الشبهات جوابا برهانيا حقا مبنيا علي الاصول الصحيحة العرفانيه و المقدمات الحقه اليقينيه (يقول المؤلف العاصي محمدحسين المعروف بالخراساني) چند سال قبل در حوزه‏ي درس در حدود يکماه جواب اين شبهات را دادم و حال بطور اختصار بحول و قوه‏ي خداوند جواب مي‏دهم. و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم هفت لم گفته است.

دوشنبه 2 آذر 1388  نظرات : 0 بيان انتقادات و پيشنهادات

صفحات و مطالب گذشته
آیا می شود كه در زمان آمدنت، نوكری یارانت را بكنم. ( محب انصار المهدی )
روی پیغامگیر امام زمان ...
جمعه ها که می شود...
شعري در وصف يوسف فاطمه (س)
درد و دل با امام زمان(عج):
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9 - 10 - > -
آمار و اطلاعات
بازديدها:
کل بازديد : 288254
تعداد کل پست ها : 858
تعداد کل نظرات : 82
تاريخ آخرين بروز رساني : شنبه 4 اردیبهشت 1389 
تاريخ ايجاد بلاگ : چهارشنبه 1 مهر 1388 

مشخصات مدير وبلاگ :
مدير وبلاگ : محمد رضا زينلي

ت.ت : ارديبهشت 1373
 وبلاگ هاي ديگر من: 
آخرين منجي
پيروان راه حسين
سي سال انقلاب پايدار

سوابق مدير :
كسب رتبه ي اول در دومين جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه دوم در اولين دوره جشنواره وبلاگ نويسي سايت تبيان
كسب رتبه سوم در سومين دوره جشنواره وبلاگ نويسي و وب سايت انتظار


يكي از برندگان اصلي سايت 1430(جشنوراه وبلاگ نويسي اربعين حسيني)
يكي از برندگان جشنواه وبلاگ نويسي گوهر تابناك)

كسب رتبه سوم در جشنوراه پيوند آسماني)

يكي از برندگان جشنوراه وبلاگ نويسي راسخون)
فعالترين كاربر سايت تبيان در سال 87


مدير انجمن دانش آموزي سايت تبيان با شناسه كابري moffline


مدير انجمن هنرهاي رزمي سايت راسخون با شناسه كاربري bluestar


آرشيو مطالب
فروردین 1389
اسفند 1388
آذر 1388
دی 1388
مهر 1388
آبان 1388
بهمن 1388

جستجو گر
براي جستجو در تمام مطالب سايت واژه‌ كليدي‌ مورد نظرتان را وارد کنيد :


زمان


ساير امکانات

New Page 2

 

New Page 2

 


 
 

صفحه اصلي |  پست الکترونيک |  اضافه به علاقه مندي ها |  راسخون



Designed By : rasekhoon & Translated By : 14masom