سال دوم بودم (الان دیگه نیستما)معلم عربی داشت ازم میپرسید بعدش من شدید استرس داشتم یه سوال پرسید جوابش میشد اضطراب من یه هو گفتم مضطراب بعدش دیگه همه مشغول گازیدن وجویدن نیمکتا شدندندی
املامم تو حلقم :))))
پسره 79 ایه به عبارتی 13 سالشه
تو استاتوس فیسش زده
هوس رو کنار گذاشتم
دنبال عشق واقعی میگردم!!!!!!!!!!!!!!
من(._.)
فیس @@
تمام پسرای بالای 25 سال @@
اون پسره (^_^)
این چ وضعیه؟؟؟!!!
عاغا دیروز بارفیقم رفته بودم کلاس فوق برنامه ی فیزیک.یه قدبلند جلوم نشسته بود، سرم رو گذاشتم رو شونه ی رفیقم که هم تخته رو ببینم هم خستگیمو در کنم.....
معلمه 1مساله نسبتا سخت گفت منم در همون حال جوابشو دادم.
بعد معلمه یه افرین به دوستم گفت و تا اخر ساعت هر وقت بهش نگا میکرد لبخند میزد.......
به کل تخریب شخصیتی شدم رفت.......
یه بازار یاب جاروبرقی اومد در خونمون رو زد، تا در رو باز کردم قبل از اینکه حرفی زده بشه
پرید تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو خالی کرد رو فرشمامون!!!!
بعد گفت : اگه من قادر به جمع کردن همه اینها ظرف مدت 3 دقیقه با این جارو برقی قدرتمند نباشم، حاضرم تمام اینها رو بخورم.....
گفتم: سس سفید میخوای یا قرمز؟؟!!!
گفت : چرا؟!
گفتم : یک ساله که قبض برقمون رو ندادیم، صبح اومدن برقمونو قطع کردن.....
من :||||
بازاریاب <>
جارو برقی :)))
معلم شیمیمون میگه به مولکول های ناپیوندی به طور مخفف میگن LP. حالا هر کی بگه این مخفف چیه یه مثبت بهش میدم...
جواب های بچه ها:
- لا پیوندی :|
- لاپاراسکوپی :|
- لینکین پارک! :|
و این داستان ادامه دارد.... :|
داشـتم با یـه دوسـت ایرانی توی آمریکا چت میکردم
وسـط حرفاش گـفت: I love iran so much
مـنم کم نـیاوردم نوشتم: it arrives to you
پـرسید داداش این ینی چـی؟؟؟
مـنم گـفتم:ینی به تو میـرسه داداششش
:))
عاغا دیروزتودستشوی عمومی بودم که طبق معمول کارم طول کشید رفیقم که بیرون منتظر من بودږ وضعشم داغون! برګشته به من میګه دادش اثر هنری نساز دلت نمیاد قیچی کنی....
هیچی دیګه داشتم شیلنک ګاز میزدم!
دیروز هوا در حد ماهواره امید(ته شه ها)سرد بود و منم مجبور بودم 7 صبح با موتور برم تا یه جایی(حساس نشو).از کنار یه ماشین رد شدم که شیشه هاش پایین بود و خرامان خرامان داشت حرکت میکرد.از کنارش که رد شدم داد زدم "شیشه رو بکش بالا هوا سرده" و بعد از چن ثانیه بساط خندیدن مان تا مقصد فراهم شد......
قیافه من0___0 از شدت سرما
قیافه راننده 0__0 از شدت تعجب
«مجموعه خاطرات ماندگار»
تو مغازه نشسه بودم که یه خانمه با بچه ش اومد تو مغازه و به من گفت یه
بیسکویت خوب میخوام.بش گفتم مادر خوبه؟زنه تعجب کرد و گفت مادرم خوبه
ولی شما از کجا میشناسیدش؟
من:(0"@)
اون زنه قبل از فهمیدن سوتیش:(@"@)
" " "بعد " " " " " " :(0 " 0)
والا تحریما انقد اثر گذاشته؟
•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| Ԑ |/|/ @ # •••°•••°•••°
کیلیپس دختر همسایمون نابود بشه اگه دروغ بگم ʘ__Θ
من2 دیقه دیر میکنم و دیر میرسم خونه همه میگن کاشکی نمیومدی
اونوخت دیشب رفته بودیم خونه خالم اینا حالا هر چی میگردیم خاطره(گودزیلای 6 ساله خاله م ) نیست
به همین پایه میز عسلی مون قسم
رفتم تو اتاقش دیدم یه گوشه نشسته پاهاشو بغل کرده و تکیه داده به دیوار
من:ʘ__Θ واااااای فداش بشم چقد باکلاس نشسته عجقم ؟؟
گودزیلا: حوصله ندارم ولم کن ! 0__0
من: چرااااااااااااا ؟؟
گودزیلا: بخاطر اینکه سعید رفت ^_^ ( حالا سعید پسر عمه شه که هم سنه خودشه )
من:خوب اینکه ناراحتی نداری دوباره میان خونتون دیگه ^_^
گودزیلا: آخه نگرانشم
من: چراااااااااااااا ؟؟ ^_^
گودزیلا: شب راه افتاده میترسم تو راه یه چیزیش بشه @@
من:ʘ__Θ
گودزیلا:هر چی گفتم شب راه نیوفت گوش نکرد @@ نگرانشم @@
من:ʘ__Θ
ب همین پایه میز عسلیمون من تا پارسال جوری نقاشی هامو رنگ میکردم ک از خط نزنه بیرون
بعد گودزیلاهای این دوره زمونه رو نیگا *_*
من دارم میرم افق کسی نمیاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون موقع ها که تازه کارتهای عابربانکو میدادن دختر عمه من رفته بود قسمت سیاه کارت روخراش داده بود اومده میگه این رمزش کجاشه پس؟؟؟؟خیال نکنید گودزیلا هستا نه خیر قد مادربزرگم سن داره^_^
هوش درحد جلبک هس ملاحضه فرمودید؟؟؟
÷بچه مسلمون(یونس)÷
سانترفیوج سایت نطنز بره تو حلق جان کری اگه دروغ بگم
آقا یه دفعه خیلی هوس آب پرتغال کردم رفتم تو آشپزخونه با از این آپ پرتغال گیری دستیا واسه خودم آب پرتغال گرفتم(هوس کردین نه) ریختمش تو لیوان دیدم ای بابا توش کلی هسته است.
منم واسه این که هسته اش رو بگیرم اومدم صافی آب پرتغال گیری رو در اوردم گداشتم تو ظرف شویی و آب پرتغال رو ازش رد کرد.تو این خیال بودم که دارم چه کار خفنی میکنم که دیدم زیر صافی هیچی نی و همین طور آب پرتغاله که داره میره تو فاصلاب.
هیچی دیگه هنوزم که هنوزه اجازه ندارم توخونه تنهایی از آب پرتغال گیری استفاده کنم.
جالب اینجاست که اینو واسه کل فامیل تعریف کردم.
حالا قیافه کل فامیل:((@0
قیافه هسته های پرتغال:00
حالا قیافه خود پرتغال:0-0
لایک:فدای هوش سرشار
سوار تاكسی شدم موقعه پیاده شدن كرایه رو پرسیدم.راننده یه جوری نامفهوم گفت 500 تومن من متوجه نشده بودم دوباره پرسیدم چقد؟
بازم نامفهوم گفت..من دوباره پرسیدم..دفعه سوم كه پرسیدم با یه حالت عصبانی بلند و واضح گفت اقا میگم 500 میشه..
منم شوك شده بود با ترس (زبونم نچرخید)گفتم خوب آقا” نشنویدم”
راننده ام بهم گفت پسرم پیاده شو…تو هم كری “هم لال”…:D
من:|
گلبولای سفیدم0__o
آقا مامانم داره زبان می خونه بعدمیگه یونس برو واسم کارتون زبان اصلی دانلود کن.
من:چه کارتونی؟
مامانم: نمی دونم به نظرت چه کارتونی خوبه؟
من:نمی دونم .پت و مت خوبه؟!(به سانترفیوج نطنز اولین کارتونی بود که اومد تو ذهنم)
قیافه مامانم:))0)
قیافه سازنده پت و مت:>>)
قیافه گروه 5+1:@
مدیونی اگه تو دلت بهم بگی خنگ و لایک نکنی
الان یه فیلم ژاپنی دارم میبینم یارو ما ماشین مدل بالاشون رو با تونل زمان و اینجور چیزا رفتن زمان قدیم تو یه دوران تاریخیشون
حالا یه زنه مال همون دوران رو اومدن سوار ماشین کنن ، زنه خودش قشنگ رفت در ماشینو باز کرد نشست تو ماشین
والا ما اولین باری که پراید میخواستیم سوار شیم نمیدونستیم درش چطور باز میشه ، تازه پیکان هم داشتیم
بعد زنه ما قبل تکنولوژی از اسب اومد پایین فرت در ماشینو باز کرد
نه خداییش تو هر کاری گل کاشتین و اول شدین تو این یه قلم جنس از آخر اولین
اونروز یه آقا/خانمی داخل 4جوک به نام بی تو هرگز با تو عمرا نوشته بود:
اولین پستمه لطفا رحم کنید!!!
یه سوال پیش میاد
آیا ما آدم خواریم؟
زامبی هستیم؟
شیطان هستیم؟
جلاد هستیم؟
چی هستیم؟؟؟؟؟؟
امروز سر ميز ناهار،مشغول غذا خوردن بوديم كه پدر گرام بي مقدمه شروع كرد به زرب(شايدم ضرب)زدن روي ميز!!!!
ضرب گرفتن پدر هماناو...خانواده هم كه ازخدا خاسته؛همه قاشقارو انداختن و.....غذا رو ول كن موزيكو بچسب!!!
دم پدرخودم گرم.ضربش به موقه بود!
ما دانشگامون به هرچي شبيهه الا دانشگاه!!!!!!!!!!!!!
حالا اون روزي اتفاقي رفتيم دانشگاه شهيدچمران دهنم همينطوري واموند خدايا اينجا ديگه كجاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به هرجانگاميكنم فضاي سبزه ....
انواع گل توش كاشتن.....
بعددانشگامون چندهفته پيش براش يه ساقه گل كاغذي خريدن وتمام عالم وآدمو جمع كردن وجلسه گذاشتن كه كجا بكارنش.....!!!!!!!!!!!!!
بعد ميگن نديدپديدبازي درمياريد.....
خخخخخخخخخخخخخخ
بابام مکه عطر خریده ، 6تا عطر عربی بهش اشانتیون دادن پس از استفاده ، برای از بین بردن بو ، باید جسم مربوطه رو به آتش کشید و خاکسترش رو در اقیانوس پاشید !
سلام عاقا دیروز با یکی از دوستام رفته بودیم بیرون.از جلوی یک صوتی تصویری رد شدیم دیدیم مدل تلویزونوشون اونجا بود منم با یک فکر خبیسانه گفتم بیریم کنترل تلویزیونتو بیاریم رفتبمو اوردیم چشتون روز بد نبینه هی ما کانال عوض کن هی اون دیگه بقیه وش خودت تصور کن .لطفا حمایتم کنید
دیشب دنبال چیپس بودم تو خونه ، توی یکی از قابلمه هایی که معمولا مامانم خوراکی ها رو اونجا قایم میکرد گشتم یه کاغذ پیدا کردم روش نوشته بود :
“عزیزم تلاشتو تحسین میکنم ولی متاسفانه این دفعه به بن بست خوردی گامبو”
توهیچ گهی نمیشی چست؟؟؟؟
جمله ای بود که پدر بنده وقتی پوست هندونه رو طوری میخوردم که انسان های اولیه نمیخوردن به کار برد
من الان دنبال پدر واقعیمم شما ندیدینش؟؟
÷بچه مسلمون÷
آقا نشستم رو مبل دارم 4جوک می خونم بعد بابام می گه:
یونس بابا واست نارنگی خریدم گفتم خواستی ببری مدرسه.
من درحالی که از شدت ذوق زدگی اشک تو چشام جمع شده میگم
ممنونم . واقعا ممنونم و یه قهقه از ته دل زدم.
حالا بابام:مرض اینو گفتم پاشی بری بشوری بخوریم پاشو هیکل قناست رو از رومبل وردار یالا لندهور.
من:))0
نارنگی:&
فیل 4جوگ در حال نظاره ماجر:@
آقا به خدا این دخترا قدر محبت رو نمی دونن درناز و نعمت گریه هم میکنن اونوقت ماپسرا با کوچکترین محبتی قند تو دلمون آب میشه
مثلا همین خواهر خودم انقدر از خشونت های مدیر مدرسشون تعریف میکنه.بعد اون روز باموتور رفتم دم مدرسه دنبالش بعد یه خانم مهربونی نشونم داده میگه:یونس اون خانومه رو می بینی مدیرمونه .
آقا بخدا خانومه خیلی مهربون بود تازه به منم سلام کرد گفت شما آقا یونسی.
آقا این خواهر ما که به خانم مهربون میگه خشن اگه مدیرما که قیافش شبیه چنگیز مغول را ببینه چی میگه؟!
به سانترفیوج سایت نطنز قسم.
سرکلاس داشتیم راجع به زلزله صحبت میکردیم که چطور خودمون رو نجات بدیم، گفتم پنجره ها هم نرده داره ازش نمیشه رد شد بعد دوستم گفت من که رد میشم، یکی دیگه گفت اگه رد هم بشی کلیپست گیر میکنه.
خاطرات یه پسر بد:
من بایه دختره خانواده دار و خیلی خوب آشناشده بودم و نامزد کرده بودیم.این نامزد من یه خواهر کوچیکتر از خودش که انصافا هم خوشگل بود داشت.این خواهر نامزدم خیلی دورو ور من میومد و نامزدم یه جورایی بدش میومد.یه روز خواهر نامزدم بهم زنگ زد گفت سلام بیا خونه رویا (نامزدم) حالش بد شده بدو بیا.منم بدو رفتم دیدم کسی خونه نیس جز خودش.اومد پیشم گفت اگه بهم یکم پول بدی میزارم بهم نزدیک شی و رفت بالا.منم سرمو انداختم پایین رفتم طرف درب خروجی هنوز چندتا پله پایین تر نرفته بودم که نامزدمو باباش با چشمای گریون اومدن جلوم و باباش گفت به خانواده ی ما خوش اومدی تو از امتحانت سربلند بیرون اومدی.از اون روز خیلی میگذره ولی هنوز کسی نمیدونه داشتم میرفتم کیف پولمو ازتو ماشین بردارم.
همینجاست که باید بگی خدا میتونستی مچمو بگیری اما دستمو گرفتی...
داشتن رفیق خوب از یه طرف نعمت از یه طرف بدبختی!!!
ما معمولا باشگاه ورزش مدرسه رو میپیچونیم میریم کافه صبحونه میخوریمو یه قلیون میزنیم
این آخرین بار که رفتیم رفیقم کرمش گرفته بود هعی اذیتم میکرد وقتی داشتم قلیون میکشیدم
هی مشتک مینداخت داخل زر ورقم!!!بعد ده دقیقه گفتم هرکاری میخوای بکن دیگه بریم رفیقمم نامردی نکرد دوتا مشتک انداخت تو زر ورق کل کلبه رو بو گرفت بعدش یه لیوان آب خالی کرد داخل قلیون هرچی توتون بود رنگش عوض شد ریخته شد داخل آب اصلی من فقط داشتم نگاه میکردم
بعد اینکه پولو حساب کردم دیدم طرف رفت قلیونو اینارو برداره فقط با رفیقام فرار کردم فکر کنم دیگه رامون ندن هههههههههه
یه روز با یکی از فامیلا رفتم بیرون ماشین مال ما بود ولی اون رانندگی می کرد هم اون کار داشت هم من. گفتم با هم بریم کارامونو راه بندازیم همین جوری داشت رانندگی می کرد یهو یه پسر بچه ی شیطون عین کانگرو پرید جلو ماشین اون بنده خدا هم عصبانی شد به پسره گفت کـــــــــــره خر!منم یهو از دهنم یه چیزی پرید که کاش نمی پرید!
بلافاصله برداشتم گفتم خودتی !!!!!!!
اونم کم نیاورد گفت با تو هم هستم!!!!! اووووووووف قرمز کره بودمااااا.......گلبولای سفیدم غشیده بودن اثن عز خجالت
سال 87 تو یه برج 26 طبقه وارد آسانسور شدیم.درب این آسانسور طبقه بندی بود طبقات زوج درب شرقی باز میشد طبقات فرد درب غربی. ما كه وارد آسانسور شدیم رفتیم 3 نفری به ته آسانسور تكیه دادیم چشمتون روز بد نبینه آسانسور با سرعت رفت بالا یهو دری كه ما تكیه داده بودیم باز شد ما هم از همه جا بی خبر داد زدیم آسانسور سقوط كرد همه كسانی كه منتظر آسانسور بودن فرار كردن.
بعدش ما از خجالت تا طبقه 13 پیاده رفتیم.اصن وضعی نمونده بود بخدااااا....خداییش قیافه ی اون ادمای وحشت زده دیدن داشتا
وقتی بچه بودم همش با خودم فکر میکردم کی این ضرب المثل ها رو میسازه؟!
این بود که به فکر افتادم تا من هم ضرب المثل بسازم!!
ضرب المثلی که ساختم این بود: «تلویزیون با هر دکمه ای روشن بشه با همون دکمه خاموش میشه»!!! ^_^
یه زمانی پیکان سواری سفید خیلی زیاد شده بود که حتما یادتون هست
بعدش پراید سفید خیلی زیاد شد
اونایی که از این ماشینا داشتن خوب درک میکنن برن کلید بندازن رو در ماشینشون و هی با قفل در ماشین کشتی بگیرن بعد بفهمن ماشین خودشون نبوده
من که یه بار پدر جانمون داشت دنبال سیگارش تو داشبورت ماشین جلویی میگشت ، یه آقایی اومد گفت پدر جان دنبال چیزی میگردی ؟
پدر جان منم با اعتماد به نفس کامل گفت آره دنبال سیگارم میگردم
آقاهه گفت مطمئنی سیگارت تو داشبورد ماشین ماست ؟؟؟؟
دیگه کلا ما نابود شدیم رفت پی کارش
بماند که یه بار هم مامانم و آبجیم یه خانومی رو از تو ماشین خودشون پیاده کردن خودشون سوار شدن منم در کمال خونسردی نظاره گر ماجرا بودم
خیر از جوونیش نبینه اونی که دزدگیر و ریموت ماشین رو اختراع کرد این سوژه ها رو ازمون گرفت
عاقا پدرجان بنده امر فرمودن برو فلان روستا یکی از دوستامون یه مقدار وسیله داره براش بیار تا شهر و چند تا کار دیگه که باید انجام میدادم
منم رفتم با اون بنده خدا داشتم صحبت میکردم یه توله سگی داشتن خیلی پارس میکرد منم خیلی سنگین و رنگین و متین به سبک مهران مدیری (سریال باغ مظفر) به توله سگه گفتم لال شو هاپو
توله سگه هم کاملا ساکت شد و ما هم کارامونو انجام دادیم رفتیم پی زندگیمون
دو روز بعد یارو زنگ زده به پدرجان گفته سگمون دو روزه پارس نمیکنه به پسرت بگو بیاد دوباره باهاش صحبت کنه که پارس کنه
حالا شما خودت تصور کن این خانواده و ایل و تبار دنبال سوژه منو
حالا وژدانن تو این دنیا به این بزرگی فقط همین سگه باید حرف گوش کن از آب دربیاد
:lllllllllllllll
•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| Ԑ |/|/ @ # •••°•••°•••°
کیلیپس دختر همسایمون تو چشماتون اگه دروغ بگم ^_^
رفیقم با مخاطب خاصش دعوا کرده بود بعد با ی تیریپ خسته وداغونی اومده بود پیش من ^_^
حالا من بهش میگم گوشیتو بده من باهاش صحبت کنم راضیش میکنم دوباره آشتی کنید ه_ه
دوستمم گوشیشو داد بهم حالا ساعت چنده ؟ یک ربع ب 12 شب ^_^
من: کیمیا خانوم مرتضی ناراحته ^_^ زشته بابا شما 3 ساله باهمید.این بچه بازیا چیه درمیارید ؟؟
کیمیا:نه آقا حامد من امشب خودکشی میکنم 0_0
من: دیونه شدی ؟؟ میگم مرتضی میمیره اگه این کار رو بکنیدO_o
کیمیا: دیگه نمیتونم راس ساعت12 خودکشی میکنم حلالم کنید0_0
من: موری داداش این زده ب سیم آخر تصمیم خودشو گرفته ^_^
حالا هی دختره 5دیقه ب 5دیقه اس میده من 5 دقیه دیگه خودکشی میکنم....من3دقیقه دیگه خودکشی میکنم ^_^
ساعت 12:59 دقیه بود که دختره اس داده من 1 دقیقه دیگه خودکشی میکنم به مرتضی بگید دوسش دارم
مرتضی هم سریع گوشی رو گرفت ازم گف: کیمیا منم میمیرم واست منم میرم خودکشی میکنم
کیمیا:مرتضی نه . اصن بیا بیخیال شیم. اشتباه از من بود و ..........
الانم ساعت 11 صبح این به اون میگه تو اول قطع کن اون ب این میگه نه تو اول قطع کن
اینا روانی اَن به پایه همین میز عسلیمون قسم ^_^
عاقا گودزیلای من (سه سال و نیمشه) دیروز برا آکواریومش (چی فکر کردین یه آکواریوم کوچولو شخصی داره) چند تا ماهی گرفتم
به مامانش میگه : مامانی دست به آکواریوم من نزن ماهیامو میمیرونی
حالا چند ساعت به تفکر عمیق پرداختیم (مدیونین اگه فکر کنین تو دستشویی بوده باشه) فهمیدیم میخواسته بگه مامانی دست به آکواریوم من نزن ماهیامو میکشی
نمیدونم خدا اون روزو نیاره صد وبیست سال دیگه من افتادم مردم تو اون دنیا چطوری با فردوسی روبرو بشم
•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| Ԑ |/|/ @ # •••°•••°•••°
خیلی مختصر و مفید کیلیپس دختر همسایمون تو حلقتون اگه دروغ بگم o_0
3 روز پیش خدا به عمم یه بچه کاکول زری داد خوشجیل موشجیلا ^_^
حالا من و نامزدم و بابام و مامانم و داداشم رفتیم خونه عمم اینا بهشون سر بزنیم @_@ حالا داشته باشید چه گذشت تو خونه عمم :
من: اَ گودی گودی گودی گودی اَ گودی گودی گودی چقد تو نازی کوشولو ^_^
داداشم: حامد قیافتو اونجوری نکن بچه میترسه @@ این حرکات چیه از خودت درمیاری ؟؟ O_o
من: هه هه هه !! سلسله جبال نمک ^_^ دارم بچه رو ناز میکنم ب تو چه ؟؟
نامزدم: حامد میدی بقلش کنم ؟؟
من: بفرمایددددددددددددددد خانوم جان @@ !!
نامزدم: حامددددددد! دوست داری بچمون شکل من باشه یا تو ؟؟
داداشم: ایشششش ^_^ خدا نکنه شکل حامد بشه !!
من:o_O
مامانم: نه بچه همیشه ب مامانش میره حامد آدم نیس که خخخخخ ؟؟
من: 0_o
بابام هم که دید دارن بدجوری شخصیتم مو متلاشی میکنن تیریپ طرفداریی برداشت برگشت گفت: بچم ب این خوشگلی !! خیلی هم دلتون بخاد نوه م شبیه حامد بشه @@
من ب داداشم:^_^ پایه میز عسلی تو حلقت!! حَقِّته ^_^ خوردی؟؟
بابام: قیافش ب حامد بره ولی هوش و عقلش نره چون حامد که عقل نداره خخخخخخخ!!
منO_o داداشم :^_^ مامانم :0_0 بابام: @_@ نامزدم: ^_^
بابالی ی ی من نخام شما ازم طرفداری کنی کی رو باید ببینم ها ؟؟
شاعر اینجور موقع ها میگه: من دلم افقو میخاد / من دل افقو میخاد افق منو نمیخاد / افق منو نمیخاد ^_^
امروز جلسه اول زمین شناسیمون بود یکی از بچه ها داشت از روی کتاب میخوند.گفت حاصل مشاهدات متوالی اجداد ما آن بود ک زمین را ثابت تصور می کردند بعد من گفتم زحمت کشیدن هممون زدیم زیر خنده معلممونم گفت حالا تو هم واسه اینکه زحمت اونارو جبران کنی پاشو یه زحمتی بکشو آشغالایه تویه کلاسو جمع دیگه جم کردن آشغالایه کلاس اونم تو مدرسه پسرانه واویلا…تمیز ترین جایه کلاس ما سطل آشغالمونه بعد ک همشونو جم کردم معلممون گفت خب زحمت کشیدی بفرما بشین منم گفتم ولی نتیجه زحمتایه من با نتیجه زحمتایه اجدادمون فرق میکنه استاد(ما ب همه دبیرامون میگیم استاد) اونا ب این نتیجه رسیدن ک زمین ثابته ولی الآن زمین داره دوره سره من میچرخه دوباره همه زدن زیر خنده چشتون روز بد نبینه معلممون گفت خخخخب حالا برو آشغالایه تویه حیاطو جم کن شاید ب یه نتیجه دیگم برسی…
من
بچه هایه کلاس
دبیرمون :-)
آشغالایه تویه حیاط.چیه نکنه انتظار داشتی آشغالایه تویه حیاطو از تو کلاس ببینم!؟
وقتی دانشجو بودیم شاید 200تا قاشق و چنگال 50تا لیوان داشتیم همش با آرم سلف دانشگاه!!!
یکی از رفیقام اومد خونه اینا رو دید گفت کصافطا منم میخوام! بهش گفتیم خب امروز بیا 3نفری با هم بریم سلف برات میاریم. اونم قبول کرد
رفتیم سلف ناهار خوردیم بعد از روی میزا 20تا قاشق جمع کردیم گذاشتیم زیر کمربند شلوارش بهش گفتیم خب بریم
سوار خط واحد که شدیم جا نبود بشینیم خط واحد حرکت کرد سر دوربرگردون با سرعت دور زد این دوستمون دستشو گرفت به میله بالا که نیافته! چشمتون روز بد نبینه تمام قاشقا از پاچه شلوارش ریخت کف اتوبوس حالا پسر دختر دارن دنبال صدا میگردن از کجاست!!
این دوست ما هم از بالای کمربندش دستش کرده تو شلوارش که قاشقا رو از تو پاچش دوباره بیاره بالا دیگه همه 60 نفری که تو خط بودن فهمیدن صدا از کجاست!!
دیگه در و دیوار و صندلی رو هوا بود!!!
بقیشو دیگه خودتون حدس بزنید چه آبرو ریزی شد..........
ما که خودمون زدیم به کوچه علی چپ که اصلا این رفیقمون عمرا ندیدیمو نمیشناسیم..........
عاغا دیشب داشتیم بفرمایید شام تماشا میکردم و چای میخوردیم خانومم میگه من هر وقت این یارو کچله رو میبینم یاد *های ریشتر* (های هیتلر) میافتم !!!!!!!!
منو میگی تمام چای با قند آب شده تو دهنم مثل فواره پاچید بیرون........
سوتی دادم در حد تیم ملی اوگاندا در بازی برابر تیم گینه بیسایو در جام ملتهای افریقا 2003 که دروازه بان اوگاندا 2تا گل به خودی زد وبازی 2-0 تموم شد.
یادتون اومد یا بیشتر توضیح بدم ؟
.
با نامزدم و خواهرش رفتیم سر خاک پدرشون .نشستیم سر خاک فاتحه خوندیم بعد من با یه قوطی اب سنگ قبر رو شستم بعد بدون اینکه نگاه کنم باقیمانده اب رو پاشیدم رو نامزدم که مثلا شیرین کاری کرده باشم
نگو اشتباهی همه ابارو ریختم رو خواهره
اقا اب شدم رفتم بغل پدر نامزدم ......
هنو روم نمیشه برم خونشون
جاتون خالی چند وخت پیش با دوستم در دردودلمون باز شد که بعضیا ارزش چیزی رو ک دارن رو ندارن
اقاااا یهو این دوسته ما یه ااااه جان سوز کشید و گفت خدا سگ رو پیش شتر میندازه کاه رو پیش استخون
هیشی دیگه طفلکی تا میاد اذیتم کنه با یاداوری جمله ی قصارش و فاش شدن پیش بقیه اروم میره یه گوشه میشینه...
والا اگه من خبیث باشم
÷بچه مسلمون÷
آقا دیشب نمی دونم چی شد مامانم اومد تواتاق پیش من خوابید
حالا صبح سر سفره صبحونه :
مامانم:یونس شبا تو خواب حرف می زنی؟
من:(تو دلم : یاخدا)چی شده مگه؟
مامان:هیچی دیشب همش تو خواب میگفتی ولنتاین.
بابام:0-)
من:ها!
مامان: نمی دونم والا.شاید واسه این سایت چرتایی که می خونی
من:00
بابام:"^"
آقا بخدا پاک پاکم.عصرا پاتوقم مسجده.بیاید از بچه محلا بپرسید.
ببین دادش کامران.داداش حامد.آبجی سحر از این پستا تروخدا نذارین رو
ناخوآگاهم تاثیر گذاشته به گناه نکرده ام هم اعتراف کردم.
به سانترفیوج سایت نطنز قسم%
دیروز یه زنه اومده در خونمون میگه شما تو این خونه بچه کوچیک دارید ؟
میگم نه خانوم ما بچه ی کوچیک نداریم
اونم در اومده میگه خودت نه مامانت بچه ی کوچیک نداره ؟
به خدا من 16 سالم بیشتر نیست پسر هم هستم (اصلا هم شبیه دخترا نیستم سیبیل دارم) خوب من به این چی بگم آخه تخریب شخصیت تا این حد :(
من :0
خانومه :|
لئوناردو دیکاپ ریو :)
آقا این شیر ظرفشوییمون برق داشت هرکی دست میزد بهش یه متر میپرید هوا.ولی من میرفتم شیر رو بتدست میگرفتم.اصلا از جریان برق تو بدنم لذت میبردم.فقط نمیدونم چرا مامانم با بابام سریع یه جلسه تو اتاقشون تشکیل دادن.بعدشم منو تواتاقم زندانی کردن.و دارن به بیمازستان محل تولدم وچند تاآزمایشگاه زنگ میزنن.یعنی ممکنه از یه خانواده دیگه باشم؟شایدم سیاره دیگه!
به گودزیلامون(خواهرزادم ک 6سالشه) میگم: خانم خوشگله تو خوشگل تری یا میمون؟
برگشته میگه تو خوشگلتری با اون قیافه ی ناجورت. من نمیدونم میخوای دوماد کدوم بدبختی بشی.
من :-/
گودزیلا :-)))
میمون:-O
هوا سرد بود معلم دینی اومد گفت:امروز هوا خیلی خوبه
داد زدم عاقا متحتوای تو دماغم قندیلک بست
حالا
معلم:((((((
بچه ها=))))))))
من:)))
دوستام به جای صبحونه. پایه صندلی رو خوردند^__^
لایک=شهریور، ما اومدیم!
من نمیدونم چرا بعضیا نمی دونن دایورت یا انتقال چیه؟
تو کلاس نشسته بودم. یه نفر داشت واسه دوستش تعریف می کرد میگفت: داداشم زنگ میزنه به بابام گوشی من زنگ میخوره بعد تو گوشیش مینویسه منتقل شد. از بس گوشیامون کنار همه با هم قاطی شدن.
منو بگو خنده م گرفته بود. خدایا این شادی ها رو از ما نگیر :)
راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!
تو یه جلسه علمی که کله دانش آموزایه منطقمون بودنو استاد داشت صحبت میکرد سرصدا زیاد بود از بین ۱۰۰۰ تا دانش آموز یه من اشاره کردو گفت اگه اینو ساکت کنین نظم رعایت میشه کلی ضایع شدم
دیروز رفته بودیم بیرون دیدیم جمعیت جمع شدن رفتیم جلو دیدیم گشت ارشاد یه دختر رو گرفته اینم نشسته بود جلو کلانتری هی میزد تو سرش و گریه میکرد کولی بازی درمیوورد میگفت وای آبروم رفت الان بابام میاد منو با این وضع میبینه بیچاره میشم
یهو یه مرده اومد جلو گفت اِ من شمارو میشناسم شما دختر فلانی هستی دیگه!
دختر اینو شنید جیغ میزد وااااای آبروم رفت گریه میکرد
یه پسره کرم درونش غوطه ور شد به دوستاش اشاره کرد رفت جلو گفت اِ اِ اِ منم شما رو میشناسم عجــــب شما رو چرا گرفتن عجب دنیایی شده به پدر سلام برسونید
دختره روانی شد جیغ و داد قیافه اشو خودت تصور کن دیگه
از این طرف خیابون داشتم توی سوپری رو نگا میکردم خیابون خلوت بود کسی هم توی مغازه نبود به سرعت فشنگ رفتم مغازه و چند عدد موبر خریدم(خو چیه لازم بوده دیگه) قبل از بیرون اومدنم از مغازه 7 نفر وارد شدن بیرون مغازه ترافیک شد همه فهمیدن من میخوام برم حموم فقط نمیدونم به اون سرعت خبرنگار از کجا پیداش شد داشت با یه نفر مصاحبه میکرد بعلههههه تو شبکه خبر معروف شدم اییییییی خدااااااااا
یکی از رفیقام سبیل گزاشته بود 2 سال سبیلش شده بود تیغ تبر تازه اینقدر دوستش داشت براش شونه مخصوص هم گذاشته بود بیچاره داشت بالاس سبیلشو درست میکرد که تیغ سر خورد نصف سبیلشو برد هیچی دیگه تا 2 هفته کل کلاسا رو کرد تو دیوار تازه وقتی هم اومد با ماکس اومد بعد استاد هم گیر داده بود که آقا سر کلاس ماسکو درار وقتی در اورد فقط کم مونده بود که سیم های برقو بجون دوستان
اقا ما سوار سوار بودیم داشتیم با دوستانمون حرف میزدیم که یه دختر سوار شد
بعد چند لحظه دیدم سلام کرد منم سلام کردم دیدم احوال پرسی میکنه منم گفتم خیلی ممنون اغا دیدم میگه الو الو صدا نمیاد
منو میگی ............
اوناییم که تو تاکسی بود هر هر میخندیدن
یروز صبح ساعت ۶ یکی زنگ زد با صدای کلفت بهم گفت:
آقا بچه شما دست ماس اگه تا فردا ۲۰ میلیون تومن به ما ندی اونو میکشم
من:آقا دستت درد نکنه خودم تو این فکر بودم چطوری از شزش راحت بشم که اومدی با اجازه بزار بخوابم دیگه هم زنگ نزن
آقا دزده :(((((((((((
من::))))))))))))
شوهر عمم تعریف میکرد:
اون قدیما تو خیاطی کار میکردم، اوستا بهم یه پارچه داد برا برش، البته ما شاگردا رو زمین کار میکردیم.
خلاصه پارچه رو طبق طرح شروع کردم بریدن که دیدم قیچی کنده، با هزار زحمت و مشقت این پارچه رو بریدیم.
وقتی کار تموم شد نگاه کردم فرش رو هم همراه پارچه بریدم!!!دی:! پوکییدیماا بخدا......به پایه ی میز عسلی حامد اینا قسم
آقا این پست اولمه
÷بچه مسلمون÷
رفتم مغازه الکتریکی واسه کاردستی فیزیک(نخند معلممون گفت) آرمیچر بخرم. حالا مکالمه من با فروشنده:
من:سلام آقا سانترفیوج دارین؟!!!
فروشنده:0-0
من:داداش سانترفیوج نداری؟!
فروشنده:0-o
یه دفعه چشمم خرد به لیست قیمت ها اسم آرمیچر رو دیدم فهمیدم
چه سوتی دادم و خیلی خونسرد عمل کردم.
من:بابا داداش میگم آرمیچر نداری؟
فروشنده با همون حالت هنگ بدون هیچ حرفی رفت آرمیچر رو اورد و بدون هیچ حرفی پولش رو گرفت.
جالب بود اصلا در و دیوار رو گاز نگرفت.فک کنم ضربه سهمگینی براش بود.
آقاجونــــــــــمو واسه شب عروسی خالم برده بودن قسمت زنونه ک طبق رسومات دخترشو ببینه بهش هم شاباش(یا ب قول باکلاساشادباش) بده هم اجازه......
زبون بسته از در ک رفته تو ازدم هرچی دختر اونجــــــابوده روشروع کرده ب بوسیدن!!!!
دختراش گفتن آقاجون دخترت اونه ک لباس سفید تنشه رو مبل نشسته اشتباه گرفتی!!!!
آقاجونم:چی رو اشتباه گرفتی ....اینا همه دخترامنن ...قربون همشون میرم!!!!دوباره شروع کرده هرکی دم دستش بوده.....
اصن فک کردی چی شد تحریماروکم کـــــــردن ؟؟؟
همه داشتن مثه این پیرمرد ازبین میرفتن دیگه!!!!
به جون خودم واقعیه
دیشب فیلم سیاحت غرب میدیدم(خداوکیلی ساعت 1 بود و همه خواب بودن و لامپا خاموش)
کنترل هم به جون مادرم کمتر از 1 متر باهام فاصله داشت اما فیلم که تموم شد اصلا جرات نکردم برگردم و کنترل رو بیارم و تلویزیون رو خاموش کنم!!!!! و با تلویزیون روشن تا صبح خوابیدم.......خیلی بعید بود به جون خودم که اصلا سرم رو حتی یه درجه نچرخوندم
واقعا این شجاعت من باید تو رکورد گینس ثبت بشه
دخترا هم پیام ندید،قصد ازدواج ندارم^ــ~
اسکل هم خودتی.....
خالم تعریف میکنه یه روز با مامان بزرگم رفته بودن تو صف اتوبوس ،مامان بزرگم بدون صف رفته بوده وایستاده بوده اون وسطا
بعد که اتوبوس اومده سر بقیه داد میزده خانوما صف رو رعایت کنید!!!
یعنی مامان بزرگ دارم یهههههههه دونه
البته تو این جور مسائل!
روم به دیوار!
کجااااا!؟؟
لایک بده بیاد!
مامان بزرگمو میفرستم سر وقتتا !
یعنی کشته مرده ی این راننده هاییم که تو پیچا هم راهنما میزنن
احتمالا پیش خودشون فلسفه شون اینه که اگه راهنما نزنن ماشین های دیگه فکر میکنن اونا میخوان برن تو گاردریل یا حتی مثلا دره!!
یا شایدم فکر میکنن اگه راهنما نزنن ماشین نمیپیچه!
در صورت اول که مدیونن!!
درصورت دوم هم که بهرحال صلاح خودرو خویش مالکان دانند!
واسه ما که فقط فرمون جویده شده می مونه!
آقا 15 سالم بود یه روز صبح از خواب بیدار شدم دیدم که ده دقیقه به 9 دیگه باشگاه فوتسالم داشت شروع میشد منم حول شدم شروع کردم به حاضر شدن که یک دفه شورته ورزشیم تو افق محو شد هر چی گشتم پیداش نکردم و خلاصه تند زنگ زدم به تاکسی واقعا" حول شده بودم سواره ماشین شدم رسیدیم به باشگاه که می خواستم به راننده پول بدم یه 5 تومنی دادم بهش بد به جای این که بگم ببخشید خرد ندارم گفتم ببخشید شرت ندارم همون موقع بود که فهمیدم فرمون ماشین خردنی یه
اونروزی رفته بودم شرکت پسر عمم(نه که مال خودش باشه اونجا کار می کنه) گفت توسالن بشین من ده دقیقه دیگه میام. اقا ما نشستیم یه نفرم بغل دست من نشسته بود.این ندید بدیدا هم صندلی هاشون رو تازه خریده بودن هنوز نایلون روشو نکنده بودن.من خواستم بالاتر بشینم که یه دفعه یه صدای بدی از صندلی اومد. بغل دستیم هم فک کرد اون صدا از من بوده هی چپ چپ نیگا میکرد.منم خواستم که سوتفاهم رو برطرف کنم هی خودمو رو صندلی اینور واونور کردم اما لا مصب صدا نمیداد.یاروهم وقتی دید من دست از تلاش برنمیدارم اومد گفت اقا فهمیدم صدای صندلی بود بیخیال شو صندلی روپاره کردی از بس اینور واونور رفتی.ولی از تلاش وهمتم کلی تعریف کرد.
تو کتابخونه رو یه کاغذ نوشتم:
”خواهشا کسی اینجا نشینه”
بعد گذاشتمش رو کتابم و رفتم اومدم دیدم یه نفر برگه های کتابمو پاره کرده نوشته:
مگه ننوشته بودم خواهشا اینجا نشین !!!
0_o
هیچی دیگه خودم کردم که لعنت بر خودم باد ...
به ته دیگ ماکارونی قسم.
عاقا ما رفته بودیم خونه پدر خانمم و هر چی زنگ و در زدیم درو باز نکردن
در نتیجه زنگ زدیم مادر خانم گفتیم اومدیم در خونتون
اونم گفت دو سه دقیقه دیگه میام همونجا وایسین
اومدیم یه کم سر به سر عیال بزاریم نشستیم جلو در حیاط و لنگامونم دراز کردیم و یه آخیش پدر مادردار هم تلاوت نمودیم
حالا هی این بیچاره میگه پاشو زشته الان داداشم میاد ، پاشو الان بابام میاد ، پاشو جلو مردم زشته ، پاشو لباسات خاکی شد و ......
منم با خیال راحت لم داده بودم و بیخیال دنیا
یه نظر به سمت افق انداختم دیدم یه پژو پارس نوک مدادی داره میاد
بازم بی محلی کردم
ماشینه از جلومون اومد رد بشه راننده شیشه رو داد پایین گفت بد نگذره چایی بدم خدمتتون
خلاصه نگاش کردم برق سه فازم پرید ، بله دوستان رئیس ادارمون بود
نتیجه اخلاقی : از کرم ریختن در مکانهای عمومی و معابر خودداری کنید
سلام
حدود4-5سال پیش بود که من 4دبستان بودم.تو مدرسه ما ازمون گاج میگرفتن موقع های که ازمون میگرفتن ما ظهری بودیم.اونموقع دختر صبحی بودن ما هم میرفتیم از اونا پاسخنامه ها رو میگرفتیم و با رفیقام تقلب میکردیم.کار به جایی رسیده بود که دم مدرسمون عکس ما چند نفر زدن که رتبه1 تا5ایران رو ما اورده بودیم
اسن یه وزی
عاغا ما یه روز تابستون با دوستان رفته بودیم درکه جاتون خالی کنار جوی آب نشسته بودیم داشتیم صبحانه میخوردیم چون هوا گرم بود من یه شال انداخته بودم رو سرم آفتاب اذیت نکنه یهو چندتا دختر اومدن پشت سر ما نشستن خواستم برگردم کفشامو بردارم یهو دیدم جیغ و داد دخترا رفت هوا بدبختا فک کرده بودن من دخترم چقد خندیدیم :)
یه بار با یکی از دوستام سر یه موضوعی یک سال قهر بودیم!دوستم بعد یک سال صبح زود ساعت7 اس ام اس زد:"برگ در هنگام زوال می افتد ومیوه در هنگام کمال!بنگر که چگونه می افتی؛چون برگی زرد و یا سیبی سرخ!؟"
منم بی درنگ جواب دادم:"درخت را بنگر که لایق هیچ یک نبود!"
قهربودنمون دو سال تمدید شد!
سلام
پسر خالم تعریف میکرد که دبیر حرفه وفن شون ی ادم اعصاب خرابیه که نگو................اقا میگفت ازمون که امتحان میگیره میگه هر کی میدونه نمرش بالای 16هست اسم و فامیلشو بنویسه...هرکی فک میکنه بین 10-16میگیره رو برگش اسم ی حیوون اهلی رو بنویسه...هرکی فک میکنه زیر10 میگیره اسم ی حیوون وحشی رو بنویسه....:)))))))))))))))))))
حالا همه اینا ب کنار میخندید میگفت بدبختایی که 10-16میگیرن باید اسم خروس،سوسک،لاک پشت....بذارن :(((((((((((( و اونایی که زیر10میگیرن باید ببر،پلنگ و... بذارن چه حالی میکنن:))))))))))))))))))
بچه که بودم زیادی کارتون میدیدم … واینم بگم از مردایی که سیبیل داشتن میترسیدم .. ۶ سالم بود ..ی روز ی اقاهه که خیلی ترسناک بود جلوم نشست گف سلام اقا کوچولو منم از ترسم گفتم من گوشتم تلخه بد مزه س منو نخور بعد یهو خودمو انداختم رو زمین گفتم من مردم !! یارو انقد خندیده بود اشکش درومده بود !!!!!!!!!
تو بچگیامم ادم نبودم !!!
آقا ما یه بار رفتیم بانک,موقع برگشت دیدیم چندتا جنتلمن دم بانک تو صف عابر بانکن.منم اومدم مثل یه پرنسس,خعلی شیک و باکلاس از در بانک بیام بیرون, روی پله ها نمیدونم یهو چی شد که مثل سیندرلا کفشم از پام کنده شد و ۶متر جلوتر از خودم افتاد تو جوب!!!!خودمم تالاپپپپپپ افتادم!!!!! خدا واست نیاره,نابود شدم. دیگه ترجیح میدادم تا خونه سینه خیز برم. جنتلمنهای نامرد هم عابر بانکو جوییده بودن.
وقتی برای اولین بار گوشیم رو روی پیغامگیر گذاشتم این پیغامها رو دریافت کردم....-الو الو پفففففف گذاشته رو پیغامگیر,حالا خوبه ایرانسل داره......-الو یارو.... مسخره شانس آوردیم کاره ای نیست,وگرنه منشی شخصی استخدام میکرد.....-الو اووووووووف کی میره اینهمه راه رو.حالا باید واسش پیغام بذاریم.ندید بدید!!! و بالاخره مامانم....-الو گذاشتی رو پیغامگیر؟الو چرا حرف نمیزنی؟ آدم شدی واسه ما..جرات داری بیا خونه آدمت میکنم....به نظر شما آیا من آدم نیستم؟آیا من جلبکم؟ هییییی روزگار...
سر کلاس هندسه بودیم معلم ی 90دقیقه حنجره پوکوند درس داد:|
اخر درس یکی داد زد هرکی فهمید دستا بالا=))))))
حالا
معلم://///
بچه ها:)))))
فیثاقورس:(((((
فقط ی سوال شهریور بوفه بازه عایا؟
یه روزصبح تو مدرسه سر صف وایساده بودیم ومنتظر بودیم که مراسم صبحگاهی اجرا کنن وبعد بریم سر کلاس که دیدیم مدیر مدرسه اومد بلندگو رو گرف دستش وشروع کرد به صحبت کردن وناظم مدرسه هم تو حیاط پیش ما ایستاده بود که ، دو تا از بچه ها شروع کردن با هم صحبت کردن(در حین صحبت مدیر )، یکدفه ناظم مدرسه از اون ته داد زد گفت :هی گوسفند این الاغ (یعنی مدیر)داره واسه تو عرعر میکنه آقا تا این حرف رو زد مدرسه از خنده ی بچه ها ترکید!!!!! ترور شخصیت ینی اییییین
*****************************
امام کاظم علیه السلام : هرکس مؤمنی را شاد کند، ابتدا خدا را شاد کرده و دوم پیامبر صلی الله علیه و آله را و سوم ما را
*****************************