ابزار بی نظیر ما برای تهاجم فرهنگی به غرب
ابزاری که انقلاب اسلامی برای تهاجم به غرب در اختیار دارد را غرب در اختیار ندارد! سخن گفتن با فطرت الهی انسانها شیوهای است که امام خمینی (ره) همچون انبیاء از آن برای سخن گفتن با جهان در دهه شصت بهره برد و اگر خواسته باشیم بیتعارف بگوییم، باید بگوییم که همین عامل است که تا امروز انقلاب اسلامی را در بهم ریختن نظم دهکده جهانی یاری داده است. هر چند غرب با فرهنگ قاهر رسانهای موفق به ربودن عقلهای سطحی شده اما نفوذ فرهنگ اسلام در دلها از طریقی است که رسانه قدرت ممانعت از آنرا ندارد و همین است که «ادواردو آنیلی» را از ایتالیا و قلب اروپا به صف اول نماز جمعه تهران میکشاند و از «ژوان کورسل» فرانسوی بسیجی میسازد و او را در جبهه اسلام آباد غرب به شهادت میرساند. تهاجم فرهنگی انقلاب اسلامی به غرب دقیقا آنجا پیش میآید که آن عهد فراموش شده را با ادواردو آنیلی و ژوان کورسل تازه میکند. جوانان، به تعبیر عرفا قریبالعهد تر به مبدأ هستند و تجدید عهد با آنها آسانتر است. امام (ره) بخوبی به ما فهماند که فرقی نمیکند چنین جوانی «شاهرخ ضرغام» باشد در تهران یا «ژوان کورسل» در پاریس و ما خوب فهمیدیم که تنها ولی فقیه است که بر پیمانی که امام معصوم (ع) با خدا دارد، در غیبت او پا میفشارد.
ادامه مطلب
ظلم به مردم نکنیم: یک خاطره از آیت الله مهدوی کنی
به گزارش خبرنامه صادق به نقل از سایت شبکه خبر، آیت الله مهدوی در بیان یکی از خاطرات کودکی خود گفته اند:
در دوران کودکی پدرم و برادران بزرگتر از خودم مراقبم بودند که با چه کسانی معاشرت می کنم و اینطور نبود که خیلی آزاد و رها باشم، البته محدود هم نبودم و یادم هست که با هم سن و سالانم بازی می کردیم چه در مدرسه و چه بیرون از مدرسه، الک و دولک و توپ بازی و… می کردیم.
یادم هست که الک ها را با چوب می زدیم. آن زمان پینه دوزی داشتیم که از ناحیه پا یک مقداری معلول بود، روزی در دکانش نشسته بود و پینه دوزی میکرد، الک من خورد به سر او و او رفت پیش پدر من و شکایت کرد که آقا رضا الک را زده به سرم. پدرم خیلی مقید بود که ما به کسی تعدی نکنیم، بدون اینکه از ما بپرسد که عمدی بوده یا سهوی یا چرا این کار را کردی، فکرشان این بود که بالاخره بی مبالاتی کردی، جلوی مردم دو سه تا سیلی به من زدند و گفتند دیگر به کسی جسارت نکنید. فقط دو مورد یادم هست که پدرم مرا تنبیه کرده باشند که یک مرتبه اش همین بود و غیر از این دو مورد یاد ندارم پدرم با من حتی بد حرف زده باشند.
ادامه مطلب
پیام امام به دولت روحانی
"حالا هم من به اين آقايانى كه اهل سدادند، اهل صلاحند، منتها اعوجاج فكرى دارند، [مى گويم كه] امريكا براى شما هيچ فايده اى ندارد، ديگر گذشت آن وقت. امروز آنى كه براى شما براى دينتان براى دنياتان فايده دارند اين ملت اند، اين ملت پابرهنه است. آن ملت سرمايه دار هم به درد شما نمىخورند، آنها همه براى خودشان مى كشند، شماها را مى خواهند آلت دست قرار بدهند."
ادامه مطلب
اهمیت شبعا
وحید یامین پور
چند سال پیش با چندنفر از دوستان در بیروت دیداری بیاد ماندنی با سید حسن نصرالله داشتیم. سید جلسه را به درازا کشاند ولی لحظه به لحظه بر هیجان ما از صلایت و هوشمندی این مرد افزوده می شد.
یکی از مهمترین سخنان او درباره”مزارع شبعا” بود. همه می دانند این منطقه کوچک متعلق به لبنان است ولی بعد از فرار اسرائیل در سال ۲۰۰۰ اقدامی جدی برای آزادسازی آن از سوی حزب الله صورت نگرفت. سیدحسن نصرالله دراینباره گفت ما به سه دلیل این منطقه کوچک را آزاد نکردیم: اول اینکه همچنان به دنیا می گوییم بخشی از خاک ما در اشغال رژیم صهیونیستی است. دوم اینکه به دولت لبنان و احزاب سیاسی یادآوری می کنیم که بخشی از خاک مان در اشغال است پس به مقاومت و حزب الله نیاز دارید. و سوم اینکه با وجود نیروهای اسراییلی در خاک مان، آمادگی نظامی خود را همیشه حفظ می کنیم.
امروز عملیات شوکه کننده ی حزب الله در “مزارع شبعا” رخ داد. حتی ولید جنبلاط هم از عملیات دفاع کرد و گفت این عملیات در خاک خودمان انجام شده… به نظر می رسد دلیل چهارمی هم براى باقی ماندن شبعا در دست صهیونیست ها وجود دارد، آنهم اینکه آنها در مشت حزب الله اند تا در موقع مناسب به درک واصل شوند.
زنده باد حزب الله. زنده باد سید حسن نصرالله
ادامه مطلب
نان اضافه
ادامه مطلب
دو توصیه آیت الله باقری کنی برای درست شدن باطن
رایانامه رسیده یکی از دوستان دانشگاه امام صادق:
جاي دوستان خالي امروز بعد نماز به دلم افتاد برم يه سوال از محضر آيت الله باقري (حفظه الله) بکنم و اين کار را انجام دادم. بعد تو رستوران دانشگاه، يکي از دوستان اصرار کرد که بگم حاج آقا چي گفت. به اون که گفتم خيلي خوشش آمد. با خودم گفتم بذار به بچه هاي ديگه هم بگم چه بسا مصداق "رب حامل فقه غير فقيه" باشم. خودم استفاده مطلوب را نکنم اما کسي باشد که استفاده کند اين شد که سوال و جواب را به صورت کوتاه در ذيل آوردم.
******
سوال: يه مشکلي که ما معمولا داريم اين است که وقتي در محضر علما و بزرگان مي رويم براي يکي دو روزي سعي مي کنيم عوض بشيم ولي بعد متوجه مي شويم که جوگير شده ايم و نهايتا بعد از يکي دو روز به همان روال سابق برمي گرديم. اين اراده تغيير و عزم عوض شدند چطور در ما بوجود مي آيد؟ مشکل از چيست؟
جواب: مشکل اين است که شما مي خواهيم ظاهرتان را در اين يکي دو روز با باطنتان متفاوت کنيد که نمي شود و بعد از دو روز باطن خودش را دوباره ظاهر مي کند. بايد از درون سعي کنيد خودتان را درست کنيد تا ظاهر و باطنتان مثل هم شود.
سوال: چه کنيم که باطنمان درست شود؟
جواب: دو تا کار انجام دهيد:
يکي اينکه تا مي توانيد به ديگران خير برسانيد. به همسايه تان به رفيقتان به هم محلي تان به هرکسي هر قدري که از دستتان مي رسد خير برسانيد.
دوم اينکه همه جا خدا را ياد کنيد. حد اقل هم مثل ياد کردن ساير چيزها،هم عرض همان ها خدا را ياد کنيد (البته خدا هم عرض اونها نيست) ولي همين قدر هم ما در کارهايمان ياد خدا نيستيم. امام چون همواره ياد خدا بود مي گفت من در عمرم تا حالا لحظه اي نترسيدم. اگر ما يک هزارم امام ياد خدا کنيم همه زندگي مان درست مي شود.
ادامه مطلب
Letter4U
رویاپردازی کثیف زنجیریها
اقدام نا به جای ظریف در پیاده روی با جان کری بعد از توهین غرب به پیامبر اسلام، باعث شده تا سایت ها و روزنامه های زنجیره ای برای توجیه این کار، دست به دروغ سازی بزنند و مدعی شوند سال 88 در حاشیه مذاکرات ایران و 1+5 در ژنو، جلیلی و برنز گفتگوی دو جانبه ای در حال پیاده روی داشته اند و نه تنها ظریف کار جدیدی انجام نداده بلکه منتقدان ظریف باید توضیح دهند چرا زمان جلیلی نسبت به این اقدام مشابه ساکت بوده اند؟
درباره ی این «دروغ بزرگ» چند نکته وجود دارد:
1. در متنی که به طور گسترده رسانه های مورد اشاره منتشر کرده اند ادعا شده که در مهرماه سال 88 جلیلی و برنز به مدت 45 دقیقه در حال پیاده روی مذاکره و گفتگو کرده اند، این در حالی است که هیچ پیاده روی میان دکتر جلیلی و برنز در هیچ دوره ای از مذاکرات انجام نشده بلکه فیلم و تصاویر معروفی که از پیاده روی دکتر جلیلی با یکی از طرف های مذاکره وجود دارد مربوط به گفتگوی وی با خاویر سولانا مسئول اسبق سیاست خارجی اتحادیه اروپاست نه نماینده آمریکا در مذاکرات.
2. این رسانه ها بعد از خیال پردازی درباره اصل ماجرای پیاده روی نماینده ایران و آمریکا مدعی شده اند این دیدار بین سعید جلیلی و نیکلاس برنز انجام شده است، این در حالی است که نیکلاس برنز معاون اسبق وزارت خارجه آمریکاست که اساسا در هیچ دوره ای از مذاکرات هسته ای با ایران حضور نداشته و این رسانه ها وی را با ویلیام برنز نماینده آمریکا در مذاکرات اشتباه گرفته اند!
3. بازخوانی روند مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 در دوره قبل نشان میدهد در مهرماه سال 88 در حاشیه مذاکرات ژنو، بعد از یک دور مذاکره تیم ایرانی با 1+5، ویلیام برنز چندین نوبت از دکتر جلیلی تقاضای دیدار دوجانبه می کند که این درخواست با موافقت جلیلی همراه نمی شود.
حتی خاویر سولانا و دیگر نمایندگان کشورهای حاضر در مذاکرات نیز این درخواست برنز را به جلیلی اعلام می کنند و برای انجام این دیدار دو نفره نهایت تلاش خود برای «واسطه گری» را انجام می دهند اما این درخواست مورد قبول دکتر جلیلی واقع نمی شود و تاکید می کند که حرف دو نفره ای بین او و برنز وجود ندارد و نماینده آمریکا هر سخنی دارد می تواند در جمع نمایندگان دیگر کشورها بیان کند.
با این حال برنز باز هم بر خواسته خود پافشاری می کند و خاویر سولانا نیز به عنوان مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا از رییس تیم مذاکره کننده هسته ای ایران می خواهد تا با پذیرش درخواست برنز، دیدار دو نفره ای میان نمایندگان ایران و آمریکا برگزار شود اما در نهایت دکتر جلیلی زیر بار این درخواست نمی رود و در کنار دیدارهای دوجانبه میان هیئت های ایرانی با فرانسه، آلمان و انگلیس، برای دقایقی نیز هیئت ایرانی نشست دوجانبه ای نیز با هیئت مذاکره کننده آمریکایی آن هم با محوریت موضوع هسته ای برگزار می کند.
لذا توجه در این مساله نشان می دهد اولا ادعای پیاده روی 45 دقیقه ای برنز و جلیلی از اساس کذب است و ثانیا هیچ دیدار دو نفره ای در میان نبوده است و ثالثا در کنار دیدارهای دوجانبه تیم ایرانی و نمایندگان کشورهای 1+5، تیم آمریکایی نیز مانند دیگر کشورها برای دقایقی آن هم در اتاق مذاکرات نه در حال پیاده روی! به حضور تیم ایرانی پذیرفته می شود.
در همین راستا در 11 مهر 1388 دکتر علی باقری که در دیدار تیم مذاکره کننده ایرانی با تیم مذاکره کننده برنز حضور داشته، در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما حاضر شد و درباره همین موضوع با تکذیب برخی ادعاها و حاشیه پردازی ها گفت: «دیدار هیات آمریکایی با هیات ایرانی در ژنو به درخواست آمریکاییها صورت گرفت. در نشستهای این چنینی مرسوم است که هیاتهای مختلف با هم دیدار و گفتگو و رایزنی میکنند تا دیدگاهها به هم نزدیکتر شود و در نشست ژنو نیز هیاتهای مختلف به صورت یک جانبه و چند جانبه درخواست دیدار داشتند که از جمله این موارد درخواست هیات آمریکایی برای دیدار با همتایان ایرانی بود.»
این در حالی است که پیش از این در سال 86 نیز با دستور رهبر معظم انقلاب نشست های دوجانبه ای میان هیئت مذاکره کننده ایرانی به سرپرستی حسن کاظمی قمی سفیر وقت ایران در عراق و هیئت مذاکره کننده آمریکایی در بغداد بر سر موضوع عراق برگزار شده بود و خبر هر دوی این دیدارها نیز در همان برهه در رسانه های مختلف منتشر شد.
4. نکته جالب توجه دیگر که هیچ کدام از رسانه های مورد اشاره به آن نپرداخته و ترجیح داده اند آن را عامدانه سانسور کنند، ماجرای درخواست دوم دیدار ویلیام برنز از دکتر جلیلی برای ملاقات دو نفره در سال 89 است.
ماجرای درخواست دوم برنز از دکتر جلیلی از این قرار است که در آذرماه 89، در حاشیه مذاکرات 1+5 با تیم مذاکره کننده ایرانی، باز هم برنز درخواست دیدار دوجانبه با جلیلی را مطرح می کند که جلیلی به دلیل نقش آمریکا در ترور شهید شهریاری در آذرماه همان سال درخواست برنز را رد می کند.
همچنین بیان روایت های نادرست و برخی ادعاهای کذب درباره دیدار سال گذشته برنز با هیئت ایرانی توسط وی و رسانه های آمریکایی نیز دلیل دیگری بود که دکتر جلیلی در سال 89 درخواست تیم آمریکایی برای نشست دوجانبه را رد کرد و جالب آنکه نماينده دولت امريكا نیز در انتظار پاسخ مثبت از دکتر جلیلی، حدود نيم ساعت پشت در اتاق محل استقرار تیم ایرانی قدم می زند.
لذا توجه در این مساله نیز نشان می دهد ظاهرا روزنامه های زنجیره ای با اشتباه گرفتن ماجرای قدم زدن برنز به تنهایی پشت درب بسته اتاق دکتر جلیلی با نشست دوجانبه وی با تیم مذاکره کننده ایرانی در سال 88، به یک رویاپردازی سراسر کذب روی آورده اند تا بلکه در قبال آن موج انتقادات افکار عمومی نسبت به خطاب بزرگ و فراموش نشدنی ظریف در پیاده روی 15 دقیقه ای با کری درست در اوج توهین غرب به پیامبر اکرم فراموش شود.
ادامه مطلب
آیت الله ابطحی و عملیات عمرانی در اقلید فارس، شهر امام زمان
از زبان آقای میرلوحی:
آیتالله موحد ابطحی از شاگردان درجه یک آیتالله العظمی بروجردی بود. بر همین اساس آیتالله بروجردی به ایشان میفرمایند که بهاییت برای منطقه آباده و اقلید دهنباز کرده و آنجا در حال تبلیغات هستند و میخواهند مردم را از دین اسلام و تشیع بیرون و به سمت بهاییت ببرند.
بنابراین شما وظیفه دارید برای تبلیغ آنجا بروید. آیتالله موحد ابطحی هم (غیر از ایام تحصیل) در زمانهایی که طلبهها برای تبلیغ میروند مثل ماه رمضان، ماه محرم و ایام فاطمیه، روزی که درس تموم میشد فوری با اتوبوس به منطقه میرفتند که برای نخستین بار در اقلید موفق به کشیدن خیابانی شدند که نام آن را به اسم
«امام زمان» گذاشتند. علاوه بر آن مدرسه، حمام، حسینیه و میدان و آثار عمرانی – دینی دیگری ساختند که همگی آنها به اسم امام زمان، صاحب زمان، بقیئالله و اباصالح است. بنابراین، اینکه آقا فرمودند اقلید، شهر امام زمان(عج) است این نامگذاری برگرفته از خدمات آیتالله ابطحی بود.
استاد دانشگاه امام صادق علیهالسلام در ادامه شرح دیگر اقدامات مهم آیتالله محمدباقر موحد ابطحی تصریح کرد: یکی از اقدامات آیتالله سیدمحمد باقر موحد ابطحی مربوط میشود به سال ۴۲ وقتی که امام(ره) دستگیر شدند و صحبت از اعدام حضرت امام به میان آمد.
آیتالله موحد ابطحی که در آن زمان در نجف بودند، شبانه جمعی از علما و فضلا همچون آیات عظام خویی، خوانساری، شیرازی و سیدمحمود شاهرودی را جمع کردند و به منزل آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم رفتند تا ایشان با فشار به شاه ایران جلوی این اعدام را بگیرند که ایشان نیز با رئیس جمهوری وقت عراق ارتباط برقرار کردند که باعث شد آسیبی به حضرت امام وارد نشود.
همچنین از جمله دیگر اقدامات عمرانی و اجتماعی آن فقیه بزرگوار ساخت بزرگترین تونل خاورمیانه در جاده اقلید به یاسوج است که این تونل بعد از ۸ سال با طول ۲۶۱۰ متر با پیشنهاد و پیگیریهای آیتالله موحد ابطحی ساخته شد تا دسترسی به ۹۰پارچه آبادی از طریق این جاده با امنیت و سرعت بیشتری برقرار شود.
اکنون این تونل افتتاح شده است و مردم از طریق آن رفت و آمد میکنند که البته بخشی از آن نیاز به تکمیل شدن دارد.
ادامه مطلب
نژادپرستی احمقانه یا...
مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخوردهاید:
اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته میشود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمهی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با کلمهی «تن» میشمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را به خوبی میشناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید. آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشتهاند و هنوز با استفادهی همین کلمات به ریشش میخندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز میشمارند» و من ایرانی نیستم چون روز کوروش بزرگ را نمیدانم (۷ آبان – ۲۹ اکتبر) چون این روز فقط در تقویم کشور من ثبت نشده است و…
و حالا نکاتی در مورد این مطلب:
۱- در مورد غذا، همانطور که با جستجو در لغتنامهی دهخدا متوجه میشویم، معنی اصلی این واژه، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم میدهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژهی غذاء به این نتایج در ویکیپدیای عربی،مترجم گوگل عربی به انگلیسی و جستجوی عکس گوگل و سایر سایتهای عربی رسیدیم. در همهی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.
اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از مطلب آقای «عادل اشکبوس» که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینهی ریشهیابی نامها و واژهها» معرفی کردهاند:
«نخست باید بدانیم کلمهی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هموزن نِساء تلفظ میشود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ میکنیم و البته ذال را نیز زاء میگوییم یعنی غَذا مینویسیم و غَزا تلفّظ میکنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ میشود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان میگوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونهی دیگر تلفظ میکنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژههایی که به تاریخ سپرده شدهاند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن میتوان آنها را دید. پس اینکه برخی میگویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خواندهایم و از این دخل و تصرفها در واژههای دارای ریشهی عربی بسیار است …»
۲- اما داستان استفادهی اعراب از واژهی «نفر» فقط برای حیوانات؛
واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده میکنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.
روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همانطور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است.
ضمناً «تن» واژهای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب میکنند!
۳- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ کوروش، به صفحهی ولیعهد عربستان حمله کرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ کند! در تعدادی از به اصطلاح جُکهایی که برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دستمایهی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور کنید در متن مذکور ادعا شده که اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس کردن بگوییم. سؤالی که اینجا پیش میآید این است که در همان مکتبی که این علوم به ایرانیان بیسواد و حرف گوش کن تدریس میشد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ میکرده؟!
اینجا هم مختصری از نظریهی آقای اشکبوس در مورد تفاوت پارس با پاس :
«واژهی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ “پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفهی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس میکند یعنی با صدایش دارد پاسبانی میکند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ میکنند و پارس نمیگویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس میکند…».
۴- در ادامه متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیدهاند که این ضربالمثل ساختهی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالبتر اینکه این قشر هر جا که نام عرب بر زبانشان میآید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بیسواد و انواع الفاظ رکیک دیگر استفاده میکنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفتهاند! اعرابی که این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یکی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده که به گفتهی آنان، سوسمار خوردن کار زشتی است).
به هر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در این مقاله از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید.
حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» میگوید : این ضربالمثل اشارهی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش میرود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسلهی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمدعلی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حملهی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.
محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضربالمثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دورهی کامل «شاهنامه» فارغ میشدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا میشد و خوشبودن در پایان مراسم شاهنامهخوانی را ریشهی این ضربالمثل میداند.
۵- در مورد روز کوروش و آه و فغان برای آن که چنین روزی فقط در در تقویم ایرانیان ثبت نشده! باید گفت که روزی به نام «روز کوروش» در هیچ تقویم بینالمللی نیست.
سایت یونسکو: ۲۹ اکتبر، مصادف با هیچ مناسبتی نیست. (فارسی / انگلیسی)
مهمترین روزهای بینالمللی سال: ۲۹ اکتبر، مصادف با هیچ مناسبتی نیست.
سایت سازمان ملل: از ۲۴ تا ۳۰ اکتبر، «هفتهی خلع سلاح» نام گرفته است.
ممکن است در وبسایتهای گمنام یا مجهول اثری از این روز بنام کوروش بیابید اما نامگذاری این روز توسط هیچ ارگان بینالمللی انجام نشده و این وبسایتها مستند نیستند.
و در پایان اینکه:
این افرادی که این مطالب را منتشر می کنند آیا واقعاً خود را وارثان نژاد آریایی و از تبار کوروش و یک پارسی با تمدنی کهن می دانند و این گونه نژاد پرستی خود را به رخ می کشند و تنفر پراکنی متعصبانه می کنند؟؟
ادامه مطلب