شعر عاشورا- دکتر رضوی پور

رزق شب دهم؛ تقدیم به لب‌های از تشنگی تکیده‌ی ارباب

روزی که روی نیزه‌ها بنشست خورشید
از روی نی بر ظلمت تاریخ تابید

لب‌های سرخش از عطش از هم تکیده
بر جای‌جایش زخمِ تیغِ آب‌دیده

پیچید آوای لطیفش در نسیمی
«در حیرتید از قصه‌ی کهف و رقیمی؟»

اعجاز اگر خواهید در پیش حسین است
راه سعادت تا ابد کیش حسین است

خوبان آن دوران اگر در غار رفتند 
در کربلا خوبان سوی پیکار رفتند

آنجا اگر مردان حق رفتند در خواب
در کربلا دادند جان، لب‌تشنه‌ی آب

آنجا اگر تقدیر ایشان ابتلا بود
راه حسین بن علی کرب و بلا بود

اینجا طریقی بهتر از تقدیم جان نیست
جز کربلا راهی به سوی آسمان نیست

ما از جهان رستیم و جامانده‌است تاریخ 
در حسرت کرب و بلا مانده‌است تاریخ

ای کوفیان، دنیایتان لبریز از ننگ 
تقدیرتان آغشته از خونریزی و جنگ

آیات حق را یک‌به‌یک انکار کردید
با نسل پاک مصطفی پیکار کردید

این لب که پیغمبر بدان بالید و نازید
با سنگ و چوب خیزرانش می‌نوازید

با سکه‌‌ای از معرکه پا پس کشیدید
بیعت نداده دست خود را پس کشیدید

نفرین بر این آیین و کار و کسب‌تان باد
لعن خدا بر نعل‌های اسبتان باد