ولایت فقیه در مشروطه
“… اما مهمتر از همۀ این مباحث نظری، رفتار سیاسی آخوند خراسانی است که در مشروطه به یادگار گذاشت. ایشان در مشروطه یک ولایت مطلقه از یک فقیه شیعه را بر اساس مصالح دین و کشور و مردم بهنمایش گذاشت:
۱- ایشان بیش از ده بار در مکتوبات سیاسی، خود را رئیس روحانی نهضت مشروطه نامیده است؛ در حالی که در هیچ انتخاباتی به این سمت برگزیده نشده بود.
۲- آخوند از پایگاه رهبری نهضت فراتر از فتوای شرعی، که البته از وظایف عمومی هر فقیه مجتهد است، «احکام» سیاسی صادر کرده است که در فقه شیعه از شئون فقیه جامعالشرایط و مبسوطالید بهشمار میآید. حکم خلع ید از مسیو نوز بلژیکی، حکم به حرمت معاملات موجب تقویت کفار و ضعف مسلمانان، حکم به بیاعتباری کلیۀ قراردادهای حکومت غاصب محمدعلیشاه در غیاب مجلس، حکم به فساد مسلک سیاسی سیدحسن تقیزاده و اخراج او از مجلس، حکم جهاد علیه متجاوزان روس و حکم تاریخی جهاد علیه ولایت جائرانۀ محمدعلیشاه و حرمت مالیات دادن به گماشتگان او که موجب اعادۀ دوبارۀ مشروطیت در ایران شد از نمونههای مشهور این احکام است.
۳- از همه جالبتر این است که ایشان ضمن واجب دانستن اطاعت از احکام سیاسی یادشده بر همگان، هرگونه مخالفت با آنها را موجب خارج شدن از جرگۀ مسلمانی دانسته است: «همۀ آن احکام واجبالامتثال است. هر کس تخلف نماید، از حکم صاحب شریعت امام عصر حضرت حجتالله (ارواحنا فداه) تخلف کرده است و از اسلام خارج است و بر مسلمین واجب است که چنین شخص را از دورۀ اسلام دور نمایند».
این دقیقاً مضمون همان روایاتی است که ولایت فقیه را اثبات میکند و امثال امام خمینی(ره) به آن استناد کردهاند. اگر آخوند حوزۀ امور عمومی را به مردم سپرده بود، هرگز نمیتوانست از جنبۀ فقهی این گونه سخن بگوید. آیا بهتر از این میتوان ولایت مطلقه برای فقیه قائل بود؟! …”
[ماهنامۀ زمانه، شمارۀ ۲۱ و ۲۲، بهمن و اسفند ۱۳۹۰، ص۲۵، «دایرۀ اختیارات فقیه در نظر و عمل آخوند خراسانی»، نوشتۀ حجتالاسلام مهدی پورحسین]
همچوناین:
(+) حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی
(+) میترسم…
(+) ۹۱/۳/۱۹
(+) “کدام فقیه در صورت امکان استقرار ولایت فقیه، قائل به ترجیح ولایت فقیه بر گونههای دیگر حاکمیت نیست؟”
از: http://pichakesarbehava.com/?p=6731