هارون و وحدت
وحدت در قرآن
دست بعضیها را اگر باز بگذارند، پیامبران الهی را هم نقد میکنند! مثلا در بحثی که بین حضرت موسی و هارون (علینبیناوآلهوعلیهالسلام) روی داد، اینها یکطرفه به قاضی میروند. بله، امتِ حضرت موسی علیهالسلام مشرک و حتی گوسالهپرست شده بود و موسی علیهالسلام حق داشت که به جانشین خود اعتراض کند و همین کار را هم کرد. اما چرا بعضیها به جواب حضرت هارون دقت نمیکنند که تا چه حد قانعکننده بود:
قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتي وَ لا بِرَأْسي إِنِّي خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني إِسْرائيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلي
هارون گفت: ای پسر مادرم! موهای ریش و سرم را مگیر! من واقعا ترسیدم که (در صورت مقاومت در برابر گمراهان، کار به جنگ و خونریزی بینجامد) و تو بگویی میان بنیاسرائیل تفرقه افکندی و سفارش مرا رعایت نکردی. (طه، 94)
عجیب! وحدت چهقدر مهم است! آنقدر که حضرت موسی در جواب هارون سکوت کرد و دیگر چیزی نگفت. چون هارون برای وحدت قوم موسی خونِ دل خورد، ولی چیزی نگفت.
راستی، میدانستید که امیرالمومنین بعد از رحلت پیامبر اعظم این آیه را تلاوت کرد[1] تا جاهلان بفهمند دلیل سکوت حضرت و اهمیت وحدت را؟ اما چه سود که بعضیها همیشه یکطرفه به قاضی میروند!