رایانامه رسیده

نه آقا! مردم چی می‎گن!؟

نخیر، باید توی بهترین تالار شهر عروسی بگیریم، بهترین میوه و شیرینی و شام! یه شب که هزار شب نمی‎شه!

..............................................................

چی!؟ بیمارستان عمومی؟ اصلا

میدونی اگه دخترعمم بیاد بیمارستان، چی می‎شه!؟

نخیر حضرت آقا. باید تو یه بیمارستان خصوصی بچمون به دنیا بیاد که مردم بگن چقدر به فکر زن و بچت بودی که بردیش یجای خوب و براشون هزینه کردی! یبار که چیزی نمی‎شه!

..............................................................

فهمیدی فلانی دخترش رو برده فلان مهدکودک؟ می‎گن بهشون زبان و الفبا هم یاد می‎دن! ما هم باید بچمون رو  ببریم اونجا که جلوی فک و فامیل زشت نباشه!

آره؛ فردا می‎بریمش اونجا ثبت نامش می‎کنیم! آدم یه کم بیشتر پول می‎ده اما آبروش حفظ می‎شه!

..............................................................

راستی، امسال دیگه پسرمون باید بره مدرسه! باید دنبال یه مدرسه غیرانتفاعی باشیم که هم با بچه خوب کار کنن و هم مردم نگن اینا به بچشون اهمیت نمی‎دن!

دختر خاله هم بچش رو برد فلان مدرسه و تا مدتها همه می‎گفتن چند میلیون پول دادن و فلان کردن!

..............................................................

إ ! ببین چی نوشته!؟

نوشته بهترین اساتید رو میارن؛ حتی اساتید پروازی هم میارن!

باید بچمون رو ببریم کلاس کنکور که نگن اینا به آینده بچشون اهمیت نمی‎دن!

فردا زنگ می‎زنم از فلانی می‎پرسم اون دخترش رو کجا ثبت نام کرده بوده، ما هم ببریمش اونجا! آخه می‎گن اونجا خیلی به بچه‎ها می‎رسن و پول بیشتری هم می‎گیرن!

..............................................................

نه مامان جان! این چیه می‎خوای بخری! اون یکی رو بخر، گرون‎تره! نا سلامتی دانشجویی! نمی‎خوام بقیه بچه‎های دانشگاتون بهت نگاه بدی داشته باشن! باید با بقیه فرق داشته باشی!

این داستـــــــان ادامه دارد...!

 

آخه لامصبا یه بار شد بگین خدا چی می‎گه!؟

از اول تا آخر همش مردم مردم مردم!

همین کارهارو می‎کنین که کسی جرأت ازدواج نمی‎کنه!

 

 

 

 

چقدر دخترها و پسرها که اگر ازدواج هم می‌کنند به خاطر بی‌بندوباری پولدارها، احساس کمبود می‌کنند. احساس غُصّه می کنند. فکر می‌کنند چیزی کم دارند. احساس سرکوفت می‌کنند. (خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 5/10/1375)