تحصیلات عالیه زنان
پنج شنبه رفتم کنکور ارشد دادم، البته بیشتر نقش الیس در سرزمین عجایب رو داشتم، چون برخلاف اینکه فکر میکردم من مدیریت ای تی شرکت کردم، در اخرین لحظه فهمیدم مدیریت اجرایی بوده و البته خوب در اصل مسیله که اصلا فرقی نمیکرد چون من اصولا نخونده بودم:دی
حالا اینهاش به کنار اولین باری بود که تو زندگیم کاملا خونسرد و مطمین سر جلسه رفته بودم چون اصلا نتیجش واسم اهمیتی نداشت ( خوب مرض داشتی ۶۰ تومن پول بی زبونو ریختی تو دره؟:دی) داشتم میگفتم از اونجایی که درسا هم ربطی به رشته سابقم نداشت و وقت هم به وفور داشتم، نشستم همه سوالات رو خوندم، به بخشی از سوالات بسیار جالب بودن و فکر کنم تایتلش استدلال و منطق بود، مثلا یه صورت مسیله داده بودن و بر اساس اون باید میگفتی کدوم دلیلو میشه آورد یا کدوم دلیل رو میشه رد کرد، من عاشق این ده تا سوال شده بودم.
خلاصه این توریستی شرکت کردن تو امتحان فوق نتایج خوبی هم داشت، تو یه کلاس بودیم که ظرفیتش ۲۰ نفر بود ولی فقط ۸ نفر اومده بودن سر کنکور و چون زودم رسیده بودیم تاخود ۸:۳۰ کلی راجع به کار و درس و زندگی حرف زدیم و حتی دوست شدیم و شماره رد و بدل کردیم، جالبترین نکته برای من این بود که همه خانمهای شرکت کننده از ترس بیکاری میخواستن فوق بدن که تو خونه نمونن و عملا علاقه ای به ادامه تحصیل نداشتن و اعتقادشون این بود که سطح تحصیل مردها از ما پایینتر شده، بر حسب امارهایی که از خواستگاراشون داشتن ولی خوب چاره ای نداشتن.
راستی بیچاره دانشجوهای این دانشگاه بوعلی، چقدر سر و وضع کلاسها و صندلیها و دانشگاه داغون بود، اصلا انگار مدیریت دانشگاه روحیه دانشجوها براش مهم نبود و اصلا برای من قابل قبول نبود که آدم تو اون لونه ها درس بخونه!! شایدم اشتباهه که با دانشگاه خودمون مقایسه اش کردم، اما دیگه تمیزی یه چیز همگانیه. خلاصه میبینید که من خیلی کنکور دادم و اینا:دییی
به قلم زهرا