فاطمیه شروع عاشوراست
و سلام....
یا زهرا...دو شعر فاطمی....
شعر اول
گریه میکرد دختری انگار، در کنار مزار پیغمبر
« از زمانی که رفته ای جداه،از زمانی که شد غریب پدر
از زمانی که مادرم را سوخت، شعله های شکسته ی آن در
از زمانی که پیش چشم پدر، تازیانه به بازوی مادر....
آه جداه رفتی و مردم عهد صدباره را وفا کردند!
گفته بودی «مودت قربی» گفته بودی ولی جفا کردند
آه جداه من نمیدانم ، بین کوچه به مادرم چه گذشت
چه شد آنجا که بعد آمدنش، بغض در راه مانده اش بشکست؟!
چادر مادرم چرا خاکی است؟! صورت دختر تو و آن دست...
آه جداه از چه از آن روز، چشم های حسن پر از اشک است؟!
روی مادر سیاه از چه شده؟ موی مادر شده سپید چرا؟
ای پناه همه رسول خدا ، قد مادر چرا خمید؟ چرا؟
آه ! جداه ! مادرم زهرا، چند روزی است زار و بیمار است
موقع راه رفتنش دستش ، هم به پهلو و هم به دیوار است
پیش چشم پدر نمی گرید،گرچه از غصه اش دلش زار است
درد دارد ولی نمی گوید ، چون پدر غصه هاش بسیار است
همه ی درد های مادرمان، همه درد غریبی باباست
ذکر روز و شبش علی شده و ذکر روز و شب علی زهراست
تا نفهمیم غصه هایش را ، پدرم مخفیانه می گرید
از غم و درد و رنج مادرمان، از غم تازیانه می گرید
از غم نیلگونی ماهش، مثل ماهش شبانه می گرید
همه زندگی او زهراست، پدرم عاشقانه می گرید»
گریه میکرد و زیر لب نفرین، به همه دشمنان پیغمبر
«حال مادر وخیم تر شده است، حال بابایمان از او بدتر..»
فروردین نود و یک
شعر دوم
وقتش شده غسلت دهم زهرا! چگونه؟! گفتی که در شب، یکه و تنها، چگونه؟!
با کودکانت گفته ام آرام گریند با دیدن پهلوی تو اما چگونه؟!
هرچند با من از غم کوچه نگفتی پیداست از این صورتت کآنجا چگونه ...؟!
زهرا! مرو! زینب برایت بیقرار است موهای زینب را بگو فردا چگونه...؟!
زهرا! حسن. زهرا! حسینت را نظر کن رحمی نما! دل می کنی از ما چگونه؟!
رفتی ولی یار غریبی های حیدر! زنده بماند حیدرت حالا چگونه؟!
یا مصطفی! او را امانت داده بودی حالا ببین پس میدهم او را چگونه!
یا مصطفی! من پای عهدم صبر کردم اما کنون در ماتم زهرا چگونه...؟!
.................................................................
فاطمیه شروع عاشوراست..مراسم هیئت میثاق با شهدا در ایام فاطمیه رو از دست ندید...
امیر یوسفی مقدم