حامد ملانوری/ محبت و تربیت

برگرفته از کتاب «منِ دیگرِ ما»ـ حجت ­الاسلام عباسی ولدی

وقتی با برخی از والدین درباره ضرورت محبت و ابراز آن صحبت می­کنیم می­گویند مگر والدین ما این اندازه به ما محبت کردند؟ حالا که محبت نکرده­اند مگر برای ما اتفاقی افتاده است؟ فرزندانمان نیز مثل ما!

باید گفت در گذشته­های دور گاهی قرنی می­گذشت و رقیب جدیدی وارد فضای تربیتی نمی­شد. اما اکنون در سال­هایی به سر می­بریم که دائم در حال وارد کردن ابزار جدید به زندگی ماست که هر کدام از آنها به تنهایی مشکلات و خطرهای زیادی را در مسیر تربیت ایجاد می­کند. برای مثال دوران دفاع مقدس را به یاد آورید. اولا در آن زمان پدر و مادرها به صورت ناخودآگاه بسیاری از قواعد تربیتی را اجرا می­کردند اما اگر از این هم بگذریم اگر پدر و مادر فرزندش را درست تربیت نمی­کرد چه اتفاقی می­افتاد؟ چه خطراتی او را تهدید می­کرد؟ اگر در آن زمان پدرم مرا کتک می­زد و از خانه بیرون می­انداخت بیرون که می­آمدم درِ خانه همسایه حجله شهادت پسر همسایه را می­دیدم که همین هفته به شهادت رسیده بود. سر کوچه که می­رفتم به مسجد می­رسیدم و روی تابلوی اعلانات در کنار اعلامیه چند شهید، اطلاعیه ثبت نام برای اعزام به جبهه را می­دیدم. به مرکز شهر که می­رفتم تشییع جنازه یک شهید و اعزام رزمنده­ها با اتوبوس به جبهه را می­دیدم. بوی اسفند و صدای صلوات­های پی در پی که برای سلامتی امام و رزمندگان و برای نابودی صدام و صدامیان فرستاده می­شد فضای خیابان را پر کرده بود. در این میان صدای آهنگران از بلندگویی که روی سقف یک ماشین بود به گوش می­رسید. باید به دنبال راه انحراف می­گشتم تا منحرف شوم. راهی را که پیدا می­کردم چه بود؟ گوش دادن به چند نوار کاست که از آن طرف آب آمده بود. آن را هم که می­خواستم تهیه کنم باید پول توجیبی یک ماه یا دو ماهم را می­دادم و می­خریدم. تازه آن قدر هم وحشت داشتم که تا خرید و فروش انجام می­گرفت از شدت هول و ولا چند سالی از عمرم کم می­شد. این نوار را کجا باید گوش می­دادم؟ یک رادیو ضبط زهوار در رفته­ای داشتیم که پدرم بالای سر خودش می­گذاشت و اخبار گوش می­داد و سخنرانی و آهنگران و کویتی­پور. مادرم هم صبح­ها روشنش می­کرد و برنامه خانواده را گوش می­داد. اگر یک لحظه از کنارشان جدا می­شد مثل مادری که بچه­اش را گم کرده می­فهمیدند. تلویزیون که دو شبکه بیشتر نداشت. ویدئو کالایی کمیاب یا نایاب بود که برای از ما بهتران بود آن هم که منع قانونی داشت و مثل جنازه لای پتو می­پیچیدند و این خانه به آن خانه می­بردند. تازه اگر ویدئو داشتی فیلمش را از کجا پیدا می­کردی؟ شاید کسی با هزار زور و زحمت توانسته بود مجله­ای را از زمان شاه نگه دارد و یا این که از ان طرف آب بیاورد. این مجله هم می­توانست نوجوان را منحرف کند اما در چند خانه از این عکس­ها و مجله­ها پیدا می­شد؟ فضا برای ارتباط دختر و پسر چه اندازه مهیا بود؟ اگر پسری می­خواست دختری را به اصطلاح خودشان تور کند چقدر باید دم مدرسه می­ایستاد و به دنبالش می­رفت و محله خلوتی پیدا می­کرد و چند دقیقه با او صحبت می­کرد تازه دلش خوش بود که با یک دختر حرف زده؛ البته نباید فراموش کرد که این ارتباط در صورتی بود که این دو بتوانند با زرنگی هر چه تمام­تر از تیررس گشت ثارالله و جندالله و کمیته در امان بمانند. مدرن­ترین راه ارتباطی دخترها و پسرها نامه بود که باید آن را جلوی پای یکدیگر می­انداختند و یا اینکه در جایی که در قرار قبلی مشخص کرده بودند مخفی می کردند و هر روز هم به انجا سر می­زدند شاید طرف نامه­ای گذاشته باشد. در بسیاری از محله­ها یک یا دو خانه تلفن داشتند که اگر صاحب­خانه اهل کرم بود خانه­اش تلفن­خانه و پسر خانه هم پیغامبر می­شد.حالا در این وضعیت مگر می­شد پسر زنگ بزند به این صاحب­خانه و بگوید با دختر همسایه­تان کار دارم؟ وضعیت خیابان­ها هم که پاستوریزه پاستوریزه. بی­حجاب در آن زمان به کسی می­گفتند که به قول آن روزی­ها کمی فوکلش را از زیر روسری بیرون می­گذاشت و با مانتویی که تا یک وجبی زمین می­رسید بیرون می­آمد. کمی هم لب و لپش را سرخ می­کرد. آخرش که از منحرف شدن ناامید می­شدم می­رفتم مسجد و پایگاه که بوی معنویت می­داد. اما امروزه اگر پدر و مادر با من نوجوان بدرفتاری کرده و مرا از خود برانند چه اتفاقی می­افتد؟ آیا امروز باید به دنبال راه انحراف گشت؟ یا این که هزاران راه انحرافی مانند قارچ در مقابل هر نوجوان و جوانی سبز می­شود؟ امروز برای منحرف شدن نیازی به کوچه و خیابان نیست. در خانه­ای که در یک اتاقش مادر سجاده­ای پهن کرده و با خدا مناجات می­کند در اناق دیگر فرزندش نشسته و با دوستان جنس مخالفش چت می­کند با عده­ای دیگر هم پیامک بازی می­کند. برای دیدن یک فیلم مستهجن و دیدن هزاران عکس مبتذل هیچ زحمتی لازم نیست یک سی دی یا دی وی دی با ارزان­ترین قیمت ممکن. بلوتوث یکی دیگر از راه­های دیدن این فیلم­ها و عکس­هاست.ماهواره هم که کار را برای همه راحت کرده است. هر فیلمی را برای هر ذائقه­ای در هر زمان از شبانه­روز. اوضاع کوچه و خیابان و بدحجابهای ما و … که هیچ!

برخی  دیگر از پدران و مادران فرزندان را مانع از پیشرفت خود در زندگی می­دانند. به همین دلیل هم نمی­توانند از صمیم قلب به او محبت کنند. از یکی از آنها پرسیدم چرا به کودکت محبت نمی­کنی؟ مگر نمیدانی محبت نیاز طبیعی فرزند است؟ گفت: حس محبت کردن ندارم. نیازش هست که باشد به من چه ربطی دارد؟ مگر باید همه نیازهای او را برطرف کنم؟ مگر من به عنوان یک زن حقی ندارم؟ از وقتی به دنیا آمده از هر چه نامش زندگی است وامانده­ام و همه زندگی­ام شده این بچه. درسم را رها کردم به کارم هم پشت پا زدم افتادم کنج خانه و کارم شد شیر دادن و زجر کشیدن و بچه شستن و خانه رُفتن. حالا که بچه­هایم از آب و گل درآمده­اند دیگر حس و حال گذشته را ندارم که بخواهم درس بخوانم. فرصت طلایی کارم را هم از دست دادم و دیگر به راحتی به دست نمی­آید. باز بگو چرا حس محبت کردن نداری!!!

اما باید گفت برای چه زندگی می­کنیم؟ انسان برای چه به این جهان قدم گذاشته است؟آیا با مادری کردن از کارهای دیگرتان عقب مانده­اید؟پیامبر گرامی اسلام (ص) به ام سلمه فرمودند: « ای ام سلمه! وقتی زن باردار می­شود اجری دارد همانند کسی که با جان و مالش در راه خداوند عزوجل جهاد می­کند. هنگامیکه وضع حمل می­کند به او گفته می­شود که گناهانت بخشیده شد پس عمل از نو آغاز کن و وقتی فرزندش را شیر می­دهد در برابر هر بار شیر دادن به او پاداش کسی را می­دهند که برده­ای از نسل اسماعیل (ع) را آزاد کرده باشد.»(بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۵۱)

ما از کودکی شنیده­ایم که بهشت زیر پای مادران است. آیا فاصله­ای نزدیکتر از این به هدف آفرینش وجود دارد. ما نباید عبادت را به امور مرسوم محدود کنیم. حضرت امام (ره) به یکی از دختران خود گفتند: «من حاضرم ثوابی که تو از تحمل شیطنت حسین می­بری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم»(پا به پای آفتاب، ج۱، ص۱۰۷)

“حامد ملانوری کارشناس مسائل خانواده”