نامه دین و فرهنگ

✴️وقتی نتوانیم فردی را جذب کنیم
🖎یحیی جهانگیری

🔸مسابقات بین المللی قرآن بود. یکی از شرکت کنندگان، ایمن، بود از فلیپین او مدرسه سعودی ها قرآن را حفظ کرده بود.خلاصه در طول مسابقات هی از من سوال درباره شیعه و اعتقاداتشان می پرسید. و جواب های من برایش واقعا تازگی داشت.این جواب ها به حدی شد که روزی گفت: آیا من می توانم در ایران رشته اسلام شناسی بخوانم.
گفتم: بله 
گفت: ولی شیعه نمی شومااا 
گفتم: مگر می شود اجباری ایمان را از دل کسی ربود یا در دلش نهاد
...به کمک دوستان سعی کردیم ایشان را در جامعه المصطفی ثبت نام کنیم که متاسفانه به دلایلی که نمی توانم بگویم، او ثبت نام نشد.
...خلاصه... او ایران را ترک کرد. بدون اینکه بتواند در جامعه المصطفی ادامه تحصیل بدهد

🔸نقطه اوج خاطره اینجاست...
مدتی بعد  سفر حج بودم. طبقه سوم مسجدالحرام. یهو دیدم فردی با ریش دراز و البته  دشداشه و  روسری قرمز که همه اینها نشان می داد که او  وهابی است، به من زل زده... ول کن هم‌نیست...ز ترسم خودم را سعی کردم بین مردم قایم کنم و در رم.... در رفتم.. پله ها را طی می کردم که....یهو دیدم یکی از پشتم زد...یحییییییی ده کیلو کم کردم... از ترس با ترس پشت برگشتم... همان وهابی..
گفت تو یحییی هستی؟
گفتم آره
گفت اهل ایران
دیگه زهرم ریخت... گفتم منو می پاییده حالاست که ببره زندان وهابی ها
من همین بحبوحه بودم که گفت: من ایمن هستم.
ایمننننننن!... تو اینجا چیکار می کنی؟
گفت آرزو داشتم کشور شما درس بخوانم نشد، اینجا بورس گرفتم. جامعه ام القری

نکته تلخ داستان این است
👈 ذهنش را از بس وهابی ها خورده بودند، نگاهش به شیعه متفاوت شده بود. اگر همت برخی بود شاید ایمن در تیم اهل بیت ع می بود.. ولی حالا در تیم رقیب است

@azhardari1