فردگرایی در خانوادههای صدر اسلام
چند وقتی است که خیلی مشتاق شدهم دقیقتر درباره ساختار خانواده در صدر اسلام بدانم. با خودم میگویم احکامی که پیامبر وضع کرده است حتما متناسب با شکل زندگی همان دوره بوده. پس زندگی چه شکلی بوده که داشتن غلام و کنیز و چند همسر و ازدواج موقت و این جور چیزها آزاد بوده است؟ تربیت فرزند به عهده چه کسی بوده و آیا در خانواده تعریف شده بوده یا خارج از آن؛ نزد دایه یا اقوام؟
چیزی که امروز به آن معتقدم این است که ساختار خانواده در زمان پیامبر احتمالا فردگرایانهتر بوده است. خانواده به شکل و معنای امروزیش وجود نداشته است و اصولا آدمها اینقدر به هم وابسته و محتاج نبودهاند. زن به کمک دایه و کنیز و غلام مسئولیتش بسیار سبکتر بوده و احتمالا اوقات خالی بیشتری برای خودش، عبادت و تفکر و تفریح و روابط اجتماعی و رسیدگی به علایقش داشته است.
مرد هم با وجود غلام و کنیز در خانه، مسئولیت کمتری برای تهیه خردهریزهای مورد نیاز خانه داشته است و وقتش را صرف کارش میکرده و زندگی اجتماعی زندهتری نسبت به الان داشته و آنقدر دستش باز بوده است که بتواند در مسجد مشغول تهجد و خواندن قرآن شود.
زن و مرد کمتر به هم وابسته بودهاند و زندگی فردگرایانهتری داشتهاند.
این روش زندگی الان، چیزی نوظهور است؛ این که مفهوم خانواده به خانواده هستهای محدود شود. چند نفر آدم محصور شوند در یک چهار دیواری و برای تأمین تمام ملزومات زندگیشان گیر هم باشند. زن باید یک تنه به بچه و کارهای خانه برسد و همیشه در خدمت به همسرش آماده باشد. مرد باید ساعات زیادی از روز را زندانی میز کارش باشد، روابط اجتماعیاش را محدود کند تا بتواند مایحتاج حانواده را تأمین کند، خرید برود و گهگاه در تربیت و کارهای مدرسه بچهها مشارکت کند.
خانوادههای الان متشکل از زن و مردی است که تمام مسئولیتهایی را که پیش از این بین زن و مرد و غلام و کنیز و دایه و اقوام تقسیم شده بود دو نفری به دوش میکشند. و خب معلوم است چه بر سر این خانواده، روح و روانشان، جسمشان و معنویت و نشاطشان خواهد آمد!
این روزها خیلی دلم چند ساعت خلوت میخواهد. خلوتی دور از دغدغه کار خانه و بچه و درس و زندگی.
کوثرانه