نظر برادر یلماز درباره انتخابات
بسم الله الهادی
:dart: در پاسخ به پرسش محمد جبارپور: «مشکل کجاست؟»
:bulb: نظر برادر محمد یلماز (مسول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر):
راجع به اینکه چرا طیف اصولگراها شکست میخورن، به نظرم این اصلا مسئلهی خرد و تکنیکی و قابل تغییری (حداقل به راحتی قابل تغییری) نیست، به نسبت هویت ایرانی-اسلامی-انقلابی مردم ایران و ماهیت اصولگرایی برمیگرده.
مشکل اصلی، اهل «حق» نبودنِ اهل حقه.
امیدوارم یک روز متوجه بشیم که علت شکستهای همیشگی، تاکتیکی نیست.
عمدهی رأی روحانی، رأی ترس و نفرت و لج نسبت به اصولگراها و گفتمانشون و یکدست شدن حکومته، که احمدینژاد و گفتمان او توان بیشتری برای جلب این رأی (و البته رأی کسانی که از سر نفرت و ترس و لج نسبت به روحانی به اصولگرایان رأی میدن) رو داره.
مردم ایران انقلابی اند و طرفدار تغییر و همواره به کسی که بیشتر از بقیه نماد شکستن شبکهی قدرت حاکمه و ایجاد تغییره رأی دادن. احمدینژاد هم واقعاً انقلابیترین گفتمان و اصلیترین مخالف وضع موجود بود و اومدنش هم واقعاً بیشترین تغییرات رو در حکومت ایجاد میکرد (به نفع انقلاب و مردم)، و خواست مردم هم همین بود. بزرگان دو جناح هم این رو میدونن و شکی ندارند راجع به رأی بالا -و خیلی بیشتر از 88- احمدینژاد.
به طور کلی در ایران دو نیروی اصلاحی وجود داره. یکی نیروی اصلاحی اصلاحطلبان و اعتدالیها که میخواد وضع فعلی رو به سمت غربی شدن و هضم شدن کامل در جامعهی جهانی اصلاح کنه، و یکی نیروی اصلاحی انقلابیهای آرمانگرا که میخواد وضع فعلی رو به سمت آرمانهای انقلاب و شیعه (همون فهم اسلامی-ایرانی که مردم ایران از اصل دین دارند، نه اون دینی که اصولگراها و ولایتمدارها میفهمند) اصلاح کنه. نیروی اصولگرایی (ولایتمداری) اساساً نیروی محافظهکار و بدون گفتمان و طرح سیاسیه و تا وقتی مردم ایران این روحیه انقلابی شون رو داشته باشند، نمی تونه مورد توجه و محبوبیت مردم ایران و منتخب اونها برای صحنه سیاسی ایران باشه (یعنی حتی همین رأی مردمی کمی که داره هم از سر شوق و محبوبیت نیست، بر خلاف احمدینژاد).
و البته در جدال بین این دو نیرو هم مردم ما با توجه به همون خصوصیات ایرانی-شیعی شون (که باید پاس بداریمش) نیروی دوم رو ترجیح دادند هر وقت که امکان انتخابش رو داشتند. و امروز هم نسبت به 57 باتجربه تر هم شده ملت ما الحمدلله (بر خلاف حزب اللهی ها که عقبگرد و سقوط کردند).
راجع به اینکه چرا تحلیل شون از مردم و پیش بینیهایی که میکنند اشتباه درمیاد:
اولا به نظرم یه عده از خط ده های اصولگراها که دست بالا رو دارن، پیش بینی شون درست بود. یعنی با پیش بینی و اطمینان به اینکه رئیسی انتخابات رو میبازه و روحانی رئیس جمهور میشه، رئیسی رو وارد انتخابات کردند و یه تیر و سه نشون زدند.
ثانیاً و اصل ماجرا و فارغ از اون اندک امنیتی پشت پرده، حرف شما درسته که فهم و تحلیل بسیار پایینی حاکم ه تو این ور و هیچ تحلیل درستی ندارند از مردم و جامعه (که این فاجعه باره. می ترسم بعد از فروپاشی نظام بفهمند که تو جامعه چه خبره). علتش به نظرم این ه که علم و فکر عمیق تو این طرف رونق نداره (و حتی نیاز بهش حس هم نمیشه، و حتی باهاش مخالفت جدی وجود داره) و نتیجهش میشه همین. خود این هم به عوامل مختلف اعتقادی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی حاکم به اصولگرایان و حزب الهی ها برمیگرده که بحثش مفصله.
به نظرم مشکل با ایجاد اتاق فکر حل نمیشه، بلکه مشکل تو لایه های بنیادین تره. اتفاقا اصولگراها به نظرم اتاق فکر دارند، اما آنها به کار نمیان، به خاطر سطحی بودن.
البته مهم تر اینه که اراده ی اصلاح وجود نداره. و حتی نیاز ش حس نمیشه.
وحدت رو هم من مشکل اصولگراها می دونم، نه راه حل مشکل شون. یکی از عوامل بازدارنده ی تفکر تو حزب الهیها همین تصور غلطه.
*محمد جبارپور، فرمانده اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق
pavaraqi.ir
@Pavaraqi