۱۵ خرداد؛ نهضت جمهور فطرت
در تکریم کارگرهای بی سواد ترکی که افتادند وسط انقلاب
این روزها که بنگاه سهامی جمهوری اسلامی مشتری هایش را به سفره انقلاب عودت میدهد، "السابقون" وصف اختصاصی مرحومانی است که امروز بچه هایشان دارند چک اش را از بیت المال مسلمین وصول میکنند و برای خر کردن خلق الله هم پشت قباله هر کدام، دفتر دستکی به اسم حفظ آثار و نشر اندیشه ها انداخته اند قربه الی.... و در تورم این موسسات که به امر شست و شوی چرک کف دست مشغولند، اندیشه ها هم فقط به درد بزرگداشت و تکریم(و شاید مجلس ترحیم) میخورد. و مگر اصلا مهم است که برویم ببینیم ۱۵ خرداد ۴۲ این آقایان السابقون کجای قصه بودند؟ مهم این است که حالا ۱۴ خرداد هم افتاده کنار دست ۱۵ خرداد و میشود در ۲ روز سر و ته گرامیداشت خمینی و آن چند هزار نفری که به عشقش کشته شدند را هم آورد و البته که سبدهای رای هم در راه شمال هستند(و ایضا افسارشان دست تَکرار است) و در وسط عشق و حال با صدای نوار خاطرات شمال، به گوششان هم نمیخورد که نوه و نبیره های السابقون در لفافه تجلیلکی کرده اند از خشونت طلبان ۱۵ خرداد ۴۲، که آنهم برای حفظ ظواهر بالاخره لازم است.
اصلا مگر برای تئوریسین های حفظ نظام و امنیت ملی مهم است که بدانند ۱۵ خرداد ۴۲ چه اتفاقی افتاد، اصلا به حساب نمی آید که، خیلی سر به سرشان بگذاری میگویند آن زمان یه ۱۰، ۲۰ نفر از عوام الناس توی شلوغی کشته شدند، الکی گنده اش کردیم تا بتوانیم نظام مقدس را مستقر کنیم.
و من در فکر آن کارگرهای پاپتی آذری کوچیده به اطراف تهران هستم که یحتمل ۱۵ خرداد ۴۲ رگ ترکی شان گل کرد که بیل و کلنگ دست گرفتند و افتادند جلودار دهاتی هایی که داشتند شعار میدادند "یا مرگ یا خمینی". آخه یک نفر نبود به آنها بگوید اصلا شما خمینی را چقدر میشناسید که دارید برایش یقه درانی میکنید؟! یک کارگر کوره پزی مگر چه تصوری میتواند از مبارزه سیاسی داشته باشد که حالا شده کاسه داغ تر از آش؟! سوادش قد میدهد که قدر و منزلت میراث سترگ فقه شیعی را بفهمد؟ او که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت، شاید فارسی هم بلد نبود، چه برسد به آنکه عربی و فرانسه بلد باشد و رادیوهای خارجی را گوش دهد و دل به مبارزات جمال عبدالناصر بسپرد. به راستی آنها چرا خودشان را وسط انقلاب آقایان انداختند؟!
مخلص کلام، ۱۵ خرداد ۴۲، برای من حماسه آن کارگرهای بی سواد ترک است که با همه عوامیت شان وقتی خبر رسید که آقا را گرفته اند، درنگ نکردند و بیل به دست قدم به میدان گذاشتند تا برای آقا کاری کنند، بدبختهای پابرهنه ای که خانواده هایشان هم نفهمیدند چه بلایی سرشان آمد، حتی اسمشان هم در بنیاد شهید ثبت نشده، نه سنگ قبری دارند و نه نشانی. و خمینی قیام کرد برای آن کارگرها، آقا روح الله همه عشقش همین بی شناسنامه های آفتاب سوخته بود که نه عابد و زاهد بودند، نه اندیشمند و عالم، شاید دزدکی معصیتی هم میکردند، ولی آنها آقایشان را یافته بودند، امامی که سر و کارش با جمهور فطرت ها بود، جانهایی که میفهمیدند عدالت یعنی چه. امام همین ها را دید که دلش قرص شد میشود انقلاب کرد. آقاروح الله با بچه های همان کشته شدگان ۱۵ خرداد ۴۲، با دنیا درافتاد و ۱۰ سال جنگید و همه را به حیرت واداشت و فریاد آنها در گوشش بود که به آقایان عقلا گفت مراقب باشید کارگرها از انقلاب ناامید نشوند، طنین خشم ۱۵ خرداد را به یاد داشت که به رجال نظام هشدار داد که بترسید از آن روزی که اینها بفهمند در باطن ذات شما چیست، از انفجار اینها بترسید.
۱۵ خرداد امسال هم گذشت و کسی یادی از آن شهدای بی نام و نشان نکرد...
goo.gl/DKxo0V
〰〰〰
🔴خمینی چی