تحلیل محتوای کتاب فارسی ما واقعاً چه چیزی را یاد میدهد؟
این مطلب را دکتر حسامالدین آشنا در کانالش بازنشر کرد. البته از جهت پاسخ و نظری که دکتر سجاد مهدیزاده به آن داده است، در نامه دین و فرهنگ منتشر میشود.
تحلیل محتوای کتاب فارسی اول دبستان سه کشور
✅کودک ایرانی «اطاعت» یاد می گیرد، کودک آلمانی «پیشرفت» و کودک چینی «مهرورزی»
عصر ایران- علیرضا عابدین (روان شناس) در پژوهشی به بررسی و تحلیل داستانهای کتاب فارسی کلاس اول در ایران و مقایسه آن با داستانهای کتاب زبان کلاس اول در دو کشور شرقی و غربی یعنی چین، به عنوان نماینده فرهنگ جمعگرا و آلمان، به عنوان نماینده فرهنگ فردگرا پرداخته است.
او به این منظور تمامی داستانهای کتاب فارسی اول ابتدایی در ایران، شامل ۵١ داستان منتشر شده در سال ١٣٩١، همچنین ۴۴ داستان از داستانهای کتاب کلاس اول چین و ٢۶ داستان از مجموعه چهار کتاب کلاس اول آلمان را به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب کرده است.
در این پژوهش، تحلیل روانشناختی با استفاده از یکی از معتبرترین آزمونهای فرافکن تحلیلی - یعنی آزمون اندریافت موضوع که یکی از مناسبترین آزمونها برای تحلیل داستان است - انجام گرفته تا مشخص شود چه موضوعاتی در قالب تم اصلی داستان، چه نیازها و چه فشارهای محیطی توسط این کتاب های درسی به کودکان القا میشود و این موضوعات چه تفاوتی در دنیای شرق وغرب دارند.
نتایج این پژوهش نشان می دهد نیازهای «پیروی » و اطاعت در ایران، «پیشرفت » در آلمان و «مهرورزی » در چین، سه نیاز اول و اصلی در سه کشور هستند. نیاز به «پیروی » و اطاعت به دو نوع «تسلیم » و «احترام » تقسیم شده است.
پرتکرارترین نیاز در ایران، «پیروی » از هر دو نوع و البته در بیشتر موارد از نوع «تسلیم » و در چین و آلمان فقط از نوع دوم یعنی «سپاس گزاری » است.
نیاز «مهرورزی » پرتکرارترین نیاز در چین است که به شدت با ساختار جمعگرای شرقی مطابقت دارد. در مرتبههای بعدی نیاز «فهمیدن » و همچنین نیاز به «ارائه و بیان » در چین قراردارند.
به طور خلاصه میتوان گفت کودک چینی به دنبال آن است که مهر بورزد، بفهمد و بفهماند. بعد از این سه نیاز که اساسا در ارتباط با دیگران (نیازهای جمعی) معنا پیدا میکنند، نیازهای شخصیتر مثل «پیشرفت » و «بازی » در چین، ظهور میکنند.
این در حالی است که بروز نیازها در آلمان درست وارونه چین است. در آلمان نیاز به «پیشرفت »، «بازی» و «شناخت » که نیازهای فردی و معطوف به خود هستند، در درجه اول قرار دارند و بعد از آنها نیاز «پیوندجویی » ظهور می کند.
بنابراین کودک ایرانی میآموزد طلبکننده و گیرنده (تلویحا مصرف کننده و تنبل) باشد؛ کودک چینی اما میآموزد دهنده و بخشنده (تلویحا تولیدکننده و کارگر) باشد در حالی که کودک آلمانی اساساچیزی طلب نمیکند (تلویحا استقلال طلب) و حتی می توان گفت تا تا حدی دهنده است.
بر این پایه میتوان نتیجه گرفت کودک ایرانی در کتاب درسی خود یاد میگیرد که مطیع و سربه زیر باشد. نگاه کودک ایرانی یا به سمت پایین است و یا از پایین به بالا نگاه میکند.
نگاه کودک چینی به اطراف است و یک نگاه دایرهوار دارد، ولی کودک آلمانی یک حرکت و نگاه رو به جلو و هدف مند دارد. او به یک نقطه و هدف چشم می دوزد و تنها برای رسیدن به آن در یک خط سیر مشخص می کوشد و در نهایت هم موفق است.
asriran.com
نظر دکتر سجاد مهدیزاده درباره متن بالا:
البته برای اظهار نظر دقیق باید هم کتاب ها و داستان های مورد استنادش را دید هم تعاریف ایشان از اطاعت و مهرورزی
ولی چند نکته به نظر میرسه
اولا. تربیت کودک منحصر به کتاب فارسی و البته کتاب اول دبستان نیست که محقق نتایج عجیب و غریبش را ارائه کرده و تعمیم داده این نگاه را به کل نظام اموزشی تربیتی
ثانیا. هرچند ساختار اموزشی و تربیتی ج.ا.ا پر اشکال است و بعید میدانم عقلانیت خاصی پشت این داستان ها باشد😂 ولی اگر هم حرف محقق درست باشد لازم به تقدیر و تحسین است. در نظام تربیتی منتج از روایات ظاهرا تاکید بر اموزش اطاعت و تادیب در هفت ساله دوم است. لذا اطاعت امر وحشتناکی نیس که اینگونه نقد شود
ثالثا. این که اطاعت منجر به مصرف کنندگی و تنبلی است هم از غرائب تفسیر محقق از این مفهوم تربیتی است.
رابعا. بنده چین نبودم ولی در حدی که برخی رفقای زیست کرده در چین نقل میکردند اتفاقا جامعه چین خصوصا شهرهای بزرگ به شدت خشک و بی روح است و شواهد جالبی نقل میکردند. لذا یا چینی ها هم موفق نشدند مفهوم مورد ادعای محقق این نوشتار را ترویج کنند. یا محقق کلا با عینک خودساخته به تفاسیری شاذ دست زده است