زندگاني امام علي ، شمارش مورچگان

ابوذر غفاری می‏گوید: من با حضرت علی (علیه‏السلام) برای انجام کار حضرت، به مقصدی حرکت کردیم تا اینکه به بیابان وسعی که در آن مورچگان زیاد مانند سیل روان بودند رسیدیم از عظمت این منظره و این سیل مورچه تعجب کردم و گفتم الله اکبر چقدر بزرگ است آن خدایی که شمارش این مورچگان را دارد و از عدد آنها مطلع است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) فرمود: این سخن را مگو. بلکه بگو (جل باریه) چقدر بزرگ است آن خدایی که آن مورچگان را آفریده است. بعد امام ادامه داد: سوگند به آن خدایی که تو را آفریده و صورت‏بندی کرده است من شمارش آنها را می‏دانم و نر آنها را از ماده آنها به اذن خدای عز و جل می‏شناسم.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، لذات دنیا چیست

امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) به عمار یاسر فرمود: ای عمار بر دنیا غم مخور که تمام لذات دنیا شش چیز است.
مطعوم و مشروب و ملبوس و منکوح و مشموم و مرکب‏
امام شریفترین طعامها عسل است که فرآورده زنبور می‏باشد و بهترین مشمومات مشک است که از خون آهو است و نفیس‏ترین مرکوبها اسب است که تمام حیوانات از آن می‏آشامند و نیکوترین ملبوسات ابریشم است و آن بافته گرمی است. و منکوحات زنانند و آنها وسیله دفع شهوت هستند پس دنیا چه زیبایی دارد و چگونه می‏شود به آن دلبستگی و تفاخر نمود فرمود: مصیبات دنیا بسیار است و مشاربش تیره و هیچ دوستی را با دوستی خود برخوردار نکند.(652)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، مرد صلاة و صیام و قیام

خوارج به عنوان اعتراض به حکومت امام علی (علیه‏السلام) در مسجد کوفه جمع می‏شدند و در نماز جماعت آن حضرت شرکت نمی‏کردند و گاهی هم با شعارهای تند و زننده مخالفت خود را علنی می‏ساختند. روزی حضرت علی (علیه‏السلام) در نماز صبح بود و ابن کوا (یکی از منافقان مشهور عصر امامت امام علی (علیه‏السلام)) این آیه را تلاوت کرد، و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین؛(648) به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه می‏شود و از زیانکاران خواهی بود.
هدف او از خواندن این آیه این بود که به کنایه به آن حضرت در مورد قبول حکمیت در جنگ صفین اعتراض کند.
امام (علیه‏السلام) برای احترام به قرآن، سکوت کرد تا وی آیه را به پایان رسانید، سپس امام (علیه‏السلام) به ادامه قرائت نماز خود بازگشت ولی ابن کوا، کار خود را دو مرتبه تکرار کرد، باز امام سکوت کرد، و ابن کوا، برای سومین بار آیه را به گونه‏ای تلاوت کرد تا به نماز او لطمه‏ای وارد نشود.
فاصبر ان وعدالله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون؛ اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند(649).
و این اشاره به مجازات دردناک الهی است که در انتظار مخالفان و منافقان و افراد بی‏ایمان می‏باشد. سرانجام امام سوره نماز خود را تمام کرد و به رکوع رفت.(650)
مظهر کل، فاتح خیبر، امیرالمؤمنین - بندگی قنبرش فخر من و آبای من(651)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، سیمای شیعیان

در یک شب مهتابی امام علی (علیه‏السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سمت صحرا حرکت کرد، گروهی از مسلمانان به دنبال امام حرکت کردند. امام ایستاد و به آنها رو کرد و فرمود: من انتم؛ شما کیستید؟ آنها عرض کردند:
نحن شیعتک یا امیرالمؤمنین؛ ما از شیعان تو هستیم ای امیرالمؤمنین‏
حضرت با دقت به چهره آنها نگاه کرد و آنگاه فرمود: چگونه است که سیما و نشانه شیعه را در چهره شما نمی‏بینم؟
آنها پرسیدند: سیما و نشانه شیعه شما چگونه است؟ حضرت فرمود:
‏صفر الوجوه من السهر، عمش العیون من البکاء، حدب الظهور من القیام، خمص البطون من الصیام، ذبل الشفاه من الدعاء، علیهم غبرة الخاشعین.‏
آنها 1- زرد چهره‏گانند بر اثر بیداری شب. 2- خراب چشمانند بر اثر گریه. 3- خمیده پشت بر اثر قیام. 4- تهی دل بر اثر روزه. 5- خشکیده لب بر اثر دعا هستند و گرد تواضع و فروتنی بر آنها نشسته است.(646)
روز حشرم از عصیان کی هراس و پروائیست - تا که بسته‏ام پیمان با علی عمرانی (647)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خانه ای در محله فانی و کوچه هلاک شدگان

شریح بن حارث، قاضی کوفه در زمان خلافت علی (علیه‏السلام) خانه‏ای برای خود به هشتاد دینار خرید این موضوع به علی (علیه‏السلام) گزارش شد. امام او را خواست و فرمود: به من گزارش شده که تو خانه‏ای به قیمت هشتاد دینار خریده‏ای و آن را قباله خود کرده‏ای.
شریح در پاسخ گفت: درست گزارش داده‏اند. امام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح بزودی کسی (عزرائیل) به سوی تو می‏آید که نه به قباله‏ات می‏نگرد و نه به امضای آن؛ و نه به شهود و گواهان آن توجه می‏نماید، تو را از آن خارج می‏کند و تنها تو را در گودال قبر می‏گذارد... بعد حضرت ادامه داد: ای شریح، اگر هنگام خریداری خانه نزد من آمده بودی قباله‏ای برایت می‏نوشتم... که به خریدن خانه‏ای به یک درهم یا بیشتر نیز رغبتی نداشتی اما نسخه قباله‏ای که من می‏نوشتم این بود.
این چیزی است که بنده‏ای ذلیل از مرده‏ای که آماده کوچ است خریداری کرده است، این خانه‏ای است در سرای غرور و در محله فانی شدگان و در کوچه هلاک شوندگان قرار دارد این ملک از یک سو به آفات و بلاها اتصال دارد و سوی دیگرش به مصائب روی دارد و حد سومش به هوشهای نفسانی و حد چهارمی آن به اغوای شیطان منتهی می‏گردد... و شاهد این قباله عقل است آنگاه که از سلطه هوسها بیرون آید و از بند دنیا پرستی آزاد گردد.(645)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، عدالت علی

علی بن ابی رافع گفت: من عامل و کارگزار بیت المال حضرت علی (علیه‏السلام) و نویسنده او بودم. در بیت المال گردنبندی از مروارید وجود داشت که از بصره بدست آمده بود. روزی دختر آن حضرت کسی را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده‏ام گردنبند مروارید نزد تو است، آن را به صورت عاریه (امانت) در اختیارم بگذار تا روز عید قربان از آن استفاده کنم.
من پیغام دادم که اگر آن را به صورت عاریه مضمونه قبول می‏کنی، تا در صورتی که خسارتی، به آن وارد شود تاوان آن را بدهی، می‏توانی از آن بهره‏گیری. او پذیرفت و من نیز گردنبند را برای او فرستادم. اتفاقاً امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) آن گردنبد را نزد دخترشان دیدند و آن را شناختند و از او پرسیدند که این را از کجا آوردی؟ دختر جریان را گفت. حضرت مرا احضار کرد و چون نزدشان رفتم فرمودند: بدون اذن و رضای مسلمانها در بیت المال آنها خیانت می‏کنی! عرض کردم: پناه بر خدا که خیانتکار باشم. فرمودند: پس چگونه گردنبد را به دخترم داده‏ای؟ عرض کردم: به صورت عاریه مضمونه داده‏ام. فرمودند: همین امروز آن را باز پس گیر و در جای خود بگذار، وای بر تو، اگر من بعد چنین کاری از تو سر بزند هرگز تو را نخواهم بخشید. اگر دخترم آن گردنبند را به صورت عاریه مضمونه (با ضمانت در مورد جبران خسارتهای احتمالی) نگرفته بود اولین زن هاشمی بود که دستش بریده می‏شد!
علی بن ابی رافع گفت: چون عتاب و ناراحتی آن حضرت با من، به گوش دخترشان رسید نزد حضرت رفتند و گفتند: من دختر شما هستم... حضرت به او فرمود: دخترم به جهت هوای نفس خود از دایره حق بیرون مرو! مگر همه زنان مهاجر در عید قربان چنین زینتی دارند که تو می‏خواهی داشته باشی؟!
ابی رافع گفت: پس از این گفت و شنود، من گردنبند را گرفتم و در جای خود گذاشتم. (644)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، خدای مهربانتر از خودت

اصبغ نباته (یکی از یاران مخلص علی (علیه‏السلام)) گوید: در خانه علی ع مشغول دعا بودم، پس از مدتی، علی (علیه‏السلام) از منزل بیرون آمد، مرا که دید فرمود: چه می‏کنی؟ عرض کردم: دعا می‏کنم. فرمود: هر گاه می‏خواهی دعا کنی بگو: الحمد الله علی کان ما و الحمد الله علی کل حال؛ سپاس خداوند را بر آنچه که گذشت و سپاس او را بر هر حال سپس دست راستش را بر شانه چپ من گذاشت و فرمود: ای اصبغ! لئن ثبتت قدمک و تمت و لایتک و انبسطت یدک فالله ارحم من نفسک؛ اگر در راه دین ثابت قدم بودی و ولایت تو کامل شد (یعنی امامت رهبران حق را قبول کردی و آنها را دوست داشتی و دستت را گشودی و کمک به تهدیدستان نمودی) آنگاه خداوند از خودت، به تو مهربانتر است.(643)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، علی و میل به جگر

روزی امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) اشتها کردند که جگر کباب شده‏ای را با نان نرم بخورند. همین طور این امر طول کشید تا یک سال بر آمد و پیوسته حضرت این اشتها را داشتند ولی ابراز نمی‏کردند پس از یک سال در حالی که روزی از روزها روزه بودند به حضرت امام حسن (علیه‏السلام) این مطلب را گفتند. امام حسن (علیه‏السلام) برای آن حضرت غذای مورد نظر را آماده کرد وقتی هنگام افطار رسید ناگهان سائلی به در خانه آمد و درخواست غذا کرد.
علی (علیه‏السلام) فرمود: ای نور دیده من این طعام را بردار و به این سائل بسپار، برای آنکه ما فردای قیامت در صحیفه اعمال خود نخوانیم که: شما طیبات خود را در زندگانی دنیا استفاده کردید و در این حیات دنی، شما با طیبات خود استمتاع نموده و بهره‏مند شدید.(642)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، اختلاف بزرگ

اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت: در روز جنگ جمل در بصره سواری از لشکر بصره بیرون آمد و آیات اول سوره نباء (عم یتسائلون عن النبأ العظیم) را می‏خواند امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) جلو رفت و به او گفت: ای مرد آن خبر بزرگ را می‏شناسی؟ عرض کرد: خیر.
فرمود: والله انی انا البنا العظیم الذی هم فیه مختلفون کلا سیعلمون حین اقف بین الجنة و النار...؛ بخدا قسم منم آن خبر مهم که در من خلاف کردید بزودی خواهید شناخت مرا آن وقتی که میان بهشت و دوزخ بایستم و خلایق را قسمت کنم و به دوزخ گویم این برای تو، آن دیگر برای من، بگیر او را که او از دشمنان من است، و دست بدار از این که از دوستان من است و به زودی خواهید دانست که من نباء عظیم هستم در آن زمان کنار حوض کوثر بایستم و طایفه‏ای را از حوض کوثر برانم چنانکه در دنیا شتران غریب را از کنار حوض آب برانند آنگاه امام به جنگ با او رفت و پس از آنکه آن مرد بصری را به قتل رسانید به جای خود بازگشت.(641)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، شب زنده دار خائف

نوف بن فضاله بکالی منسوب به قریه بکال یمن و از قبیله حمیر بود و سعادت هم نشینی و مصاحبت با علی (علیه‏السلام) نصیبش شده بود او در زهد و وارستگی و خصوصیات اخلاقی به علی (علیه‏السلام) بسیار نزدیک بود. او می‏گوید: نیمه شبی علی (علیه‏السلام) را دیم که از بستر خواب برخاسته و به ستارگان آسمان می‏نگرد به من فرمود: ای نوف خوابی یا بیدار. گفتم: بیدارم و به ستارگان می‏نگرم آنگاه امام به او فرمود: ای نوف، خوشابه سعادت زاهدان و وارستگان در دنیا و مشتاقان به سرای آخرت، آنانکه زمین را آسایشگاه خود نموده و خاک زمین را بستر خود ساختند و آب آنرا بجای عطر پذیرفته‏اند و قران را شعار خود و دعا را همچون لباس رویین قرار داده‏اند و دنیا را همچون شیوه مسیح (علیه‏السلام) برگزیده‏اند. ای نوف داود (پیامبر) در چنین ساعتی از شب دست به دعا به پیشگاه خدا برداشت و گفت: به راستی که این همان ساعتی است که هیچ بنده‏ای در آن دعا نمی‏کند مگر اینکه دعایش به استجابت می‏رسد...(640)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، جایگاه سهل بن حنیف در پیش علی

در تاریخ طبری و سیره ابن هشام آمده است وقتی که امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در هنگام هجرت در قبا فرود آمد، نزد زنی به نام ام کلثوم، دختر هدم به مدت دو یا سه شب منزل گزید. حضرت می‏دید که نیمه‏های شب، کسی در می‏زند و ام کلثوم چیزی از او می‏گیرد. حضرت از او سؤال کرد؟ زن گفت: این مرد، سهل بن حنیف است و می‏داند که من کسی را ندارم. او شبانه به بتهای قومش حمله می‏کند و آن را می‏شکند و چوبهایش را برای من می‏آورد و می‏گوید: از چوب اینها برای آتش غذای خود استفاده کن. از آن زمان حضرت امیر (علیه‏السلام) به سهل بن حنیف احترام می‏گذاشت (637) و بعدها زمانی که حضرت علی (علیه‏السلام) عازم بصره شد. سهل بن حنیف را در بیست و ششم ربیع الاول به عنوان فرماندار مدینه منصوب نمود. وقتی که حضرت امیر (علیه‏السلام) برای جنگ جمل به جانب بصره می‏رفت به ذی قار که رسید عایشه طی نامه‏ای از بصره برای حفصه دختر عمربن خطاب - که در مدینه بود - نوشت: اما بعد، به من خبر رسیده که علی (علیه‏السلام) به ذی قار آمده است، در حالی که مرعوب و خائف است، چرا که عده ما زیاد است. او مثل شتر زخم خورده است که اگر جلو بیاید، کشته می‏شود و اگر عقب نشینی کند، قربانی می‏شود. حفصه دختر عمر از این خبر، خیلی خوشحال شد و کنیزان خود را خواست که آواز بخوانند و به دایره بکوبند و در هنگام آواز خواندن بگویند: چه خبر؟ چه خبر؟ علی رفته سفر - مانند - فرد زخم خورده (در ذی قار)، اگر جلو رود، کشته می‏شود و گر عقب نشینی کند، قربانی گردد.
مالخبر ماالخبر علی کالا شقربذی قار - ان تقدم نحروان تاخر عقر
زنان طلقاء (آزاد شدگان) بر حفصه وارد می‏شدند و این آواز را می‏شنیدند و اظهار خوشحالی می‏کردند. این خبر به گوش ام کلثوم، دختر علی (علیه‏السلام) رسید. بلادرنگ جلباب خود را پوشید و به صورت ناشناس، بر آنها وارد شد و در جمع آنها جامه را از صورت خود برداشت. همین که حفصه او را دید، با شرمندگی صورت خود را برگرداند. امام ام کلثوم به او گفت: اگر امروز تو و عایشه، بر ضد پدرم، علی (علیه‏السلام) توطئه می‏کنید، قبلاً همه علیه برادرش، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توطئه می‏کردید و این کار از شما دو نفر، تازگی ندارد تا این که خداوند درباره شما نازل کرد،(638) آنچه نازل کرد. حفصه گفت: کافی است. رحمت خدا بر تو باد آنگاه دستور داد نامه عایشه را از بین بردند و استغفار کرد. سهل بن حنیف که در آن زمان والی مدینه بود، در این باره اشعاری سرود و گفت: مردها در جنگ با مردها عذر دارند اما چه کاری به زنها و دشنام دارد. آیا کافی است ما را آنچه به ما خبر رسیده؟ آیا برای تو (حفصه) خیر است در هتک حجاب زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؟! کسی که او را از خانه‏اش بیرون کرده به گناه خود متوجه می‏شود، زمانی که سگها بر او پارس زنند، حالا نامه‏ای از او به ما رسیده: نامه‏ای شوم، زشت باد این نامه!
اسلام یادگار تو و رنجهای توست - کو راز خاک بر سر اختر گذاشتی(639)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، عادل دادگر

در زمان خلافت علی (علیه‏السلام) غلام سیاهی مرتکب شد. او را نزد علی (علیه‏السلام) آوردند. غلام به گناه خویش اقرار کرد. آن حضرت نیز دست او را قطع نمود. غلام هم بر خلاف انتظار شروع به مدح و ثنا و تمجید امام کرد. امام وقتی غلام را اینگونه دید دست غلام را برداشت و به جای خود گذاشت و آنگاه با دعایی به اذن خداوند دست غلام خوب شد.(636) در این موقع علی (علیه‏السلام) فرمود:
‏ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا...؛ یعنی: ما دوستانی داریم که اگر یکی از آنها را پاره پاره کنیم علاقه شان به ما زیادتر می‏گردد. و دشمنانی داریم که اگر عسل به کامشان بریزیم نتیجه‏ای ندارد جز اینکه دشمنی آنها درباره ما زیادتر می‏گردد.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، تهدید و اندرز فرماندار

عبدالله بن عباس از طرف علی (علیه‏السلام) استاندار اهواز، فارس و کران بود (که امروز سه استان بزرگ ایران به شمار می‏روند) و زیاد بن ابیه از طرف ابن عباس فرماندار بصره بود. علی (علیه‏السلام) که سرپرست هر دو نفر بود کاملاً مواظب احوال آنها بود و پیوسته نامه‏هایی در راهنمایی و اندرز آنها می‏نگاشت که مبادا به کسی ستم کنند یا از مرز اخلاق و قوانین اسلام خارج شوند. که در اینجا ترجمه دو نامه از نامه‏های آن حضرت را که به زیاد نوشته شده را ذکر می‏کنیم.
علی (علیه‏السلام) چون از وضع روحی زیاد و ضعف ایمانی او خبر داشت و شاید کم و بیش گزارشهایی هم از او به حضرتش رسیده بود در یک نامه سخت او را تهدید می‏کند و در نامه دیگر نصیحتش می‏نماید. اما در نامه نخست نوشت:
ای زیاد بن ابیه براستی به خدا سوگند یاد می‏کنم که اگر به من اطلاع برسد که نسبت به اموال عمومی مسلمانان تجاوز و خیانت کرده‏ای، کم باشد، یا زیاد به جرم خیانت، مانند دزدان فرومایه تو را کیفر می‏کنم بطوری که پس از آن در اجتماع نتوانی قد علم کنی و باقیمانده عمر خویش را با ذلت و منفوریت بگذرانی. (634)
و در نامه دیگر امام برای اینکه او را بسازد و شاید بتواند روح و فکر زیاد بن ابیه را عوض کند و از درون او را اصلاح نماید برای او نوشت:
همیشه در زندگی خویش اعتدال و میانه روی را رعایت کن و از زیاده روی دوری نما و پیوسته فردای خود را در نظر داشته باش و بیش از مقدار ضروری مصرف نکن و آنچه زیاد می‏آوری بفرست برای روز نیازمندیت (روز قیامت)...توجه داشته باش که هر کس آنچه کشت کرده، می‏برد و پاداش آنچه برای روز بازپسین فرستاده می‏یابد. (635)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، به بهانه دین ، شیر دنیا را می دوشند

ابن میثم و ابن ابی الحدید(631) نوشته‏اند: معاویه هنگام مراسم حج جمعی را به مکه فرستاد تا مردم را به اطاعت او دعوت نموده و از یاری علی (علیه‏السلام) بازدارند و اینگونه در میان مرم شایع کنند که امام (علیه‏السلام) قاتل و کشنده عثمان است یا اینکه به جهت کوتاهی کردن، در کمک به او، باعث خذلان و خاری عثمان گردیده است و به هر جهت کسی که قاتل و یا خوار کننده خلیفه شده است برای خلافت شایستگی ندارد. آنها وظیفه داشتند محاسن و نیکیهایی از معاویه را به دروغ بین مردم نقل کنند. امام علی (علیه‏السلام) نامه‏ای برای قثم فرستاد و او را از دسیسه معاویه مطلع کرد و از او خواست با تدبیر عمل کند. مسلمانانی که در ایام حج در مکه جمع می‏شدند عده‏ای از آنها از مسائل سیاسی که در مرکز حکومت اسلامی اتفاق می‏افتاد بی‏اطلاع بودند لذا معاویه می‏خواست زمینه را برای حکومت و ریاست خود فراهم نماید و مردم را با این طریق تبلیغ از یاری علی (علیه‏السلام) باز دارد.
امام در نامه‏ای به قثم بن عباس برای خنثی کردن این توطئه می‏فرماید: بالمغرب کتب الی یعلمنی انه وجه...‏
یعنی: مأمور مخفی من در مغرب (شام) به من گزارش داده که مردمی از اهل شام به سوی حج گسیل گشته‏اند کور دل، کر و نابینا کسانی که حق را از راه باطل می‏جویند و در معصیت آفریننده خالق نافرمانی خدا، از آفریده شده و مخلوق پیروی می‏کنند و به بهانه دین شیر دنیا را می‏دوشند...پس بر آنچه در دست توست (حکومت مکه) پایداری و ایستادگی کن، ایستادگی شخصی دور اندیش، استوار و پند دهنده خردمند، که پیرو سلطان، فرمانبردار امام و پیشوایش می‏باشد مبادا کاری کنی که به عذر خواهی بکشد و در هنگام خوشی‏های فراوان، زیاد شادمان، و در هنگام سختیها، هراسان و دل باخته مباش والسلام.(632)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

زندگاني امام علي ، قبرم را مخفی کنید

علی (علیه‏السلام) را به خانه آوردند همه مردم گرداگرد خانه امام جمع شده بودند. تمامی فرزندان آن حضرت اشک می‏ریختند و امام (علیه‏السلام) آنها را آرام می‏نمود و آنها را می‏بوسید.
کاسه شیری به دست حضرت دادند. مقداری از آن را نوشید و بقیه را برای ابن ملجم فرستاد و مجدداً سفارش او را کرد. امام دستمال زردی بر سرش بسته بود و بر بالشتها تکیه داده بود. اصبغ بن نباته می‏گوید: آنقدر صورت امام در اثر کم خونی زرد شده بود که نفهمیدم دستمال سر امام زردتر است یا صورت آن حضرت، آنگاه عده‏ای از اطباء را حاضر کردند و ماهرترین آنها که اثیربن عمرو بود دستور داد گوسفندی را ذبح کردند و شش (جگر سفید) آن را حاضر کردند آنگاه از میان آن رگی را بیرون آورد و به میان فرق شکافته حضرت گذاشت و بعد از لحظاتی آن را برداشت و چون ذرات مغز حضرت را دید گفت: یا علی (علیه‏السلام) وصیت خود را بکنید که مداوا اثر ندارد. حضرت وصیتهای خود را به امام حسن کرد و دستور داد قبر او را مخفی نماید تا دشمنان آسیبی به قبر نرسانند. عرق بر پیشانی حضرت نشست آنگاه پایش را رو به قبله کرد و چشمانش را بست و گفت:
‏اشهد ان لا اله الاالله اشهد ان محمداً عبده و رسوله ‏


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0