زندگاني امام علي ، شمارش مورچگان
ابوذر غفاری میگوید: من با حضرت علی (علیهالسلام) برای انجام کار حضرت، به مقصدی حرکت کردیم تا اینکه به بیابان وسعی که در آن مورچگان زیاد مانند سیل روان بودند رسیدیم از عظمت این منظره و این سیل مورچه تعجب کردم و گفتم الله اکبر چقدر بزرگ است آن خدایی که شمارش این مورچگان را دارد و از عدد آنها مطلع است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: این سخن را مگو. بلکه بگو (جل باریه) چقدر بزرگ است آن خدایی که آن مورچگان را آفریده است. بعد امام ادامه داد: سوگند به آن خدایی که تو را آفریده و صورتبندی کرده است من شمارش آنها را میدانم و نر آنها را از ماده آنها به اذن خدای عز و جل میشناسم.
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به عمار یاسر فرمود: ای عمار بر دنیا غم مخور که تمام لذات دنیا شش چیز است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
خوارج به عنوان اعتراض به حکومت امام علی (علیهالسلام) در مسجد کوفه جمع میشدند و در نماز جماعت آن حضرت شرکت نمیکردند و گاهی هم با شعارهای تند و زننده مخالفت خود را علنی میساختند. روزی حضرت علی (علیهالسلام) در نماز صبح بود و ابن کوا (یکی از منافقان مشهور عصر امامت امام علی (علیهالسلام)) این آیه را تلاوت کرد، و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین؛(648) به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی بود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در یک شب مهتابی امام علی (علیهالسلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سمت صحرا حرکت کرد، گروهی از مسلمانان به دنبال امام حرکت کردند. امام ایستاد و به آنها رو کرد و فرمود: من انتم؛ شما کیستید؟ آنها عرض کردند: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
شریح بن حارث، قاضی کوفه در زمان خلافت علی (علیهالسلام) خانهای برای خود به هشتاد دینار خرید این موضوع به علی (علیهالسلام) گزارش شد. امام او را خواست و فرمود: به من گزارش شده که تو خانهای به قیمت هشتاد دینار خریدهای و آن را قباله خود کردهای. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی بن ابی رافع گفت: من عامل و کارگزار بیت المال حضرت علی (علیهالسلام) و نویسنده او بودم. در بیت المال گردنبندی از مروارید وجود داشت که از بصره بدست آمده بود. روزی دختر آن حضرت کسی را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیدهام گردنبند مروارید نزد تو است، آن را به صورت عاریه (امانت) در اختیارم بگذار تا روز عید قربان از آن استفاده کنم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اصبغ نباته (یکی از یاران مخلص علی (علیهالسلام)) گوید: در خانه علی ع مشغول دعا بودم، پس از مدتی، علی (علیهالسلام) از منزل بیرون آمد، مرا که دید فرمود: چه میکنی؟ عرض کردم: دعا میکنم. فرمود: هر گاه میخواهی دعا کنی بگو: الحمد الله علی کان ما و الحمد الله علی کل حال؛ سپاس خداوند را بر آنچه که گذشت و سپاس او را بر هر حال سپس دست راستش را بر شانه چپ من گذاشت و فرمود: ای اصبغ! لئن ثبتت قدمک و تمت و لایتک و انبسطت یدک فالله ارحم من نفسک؛ اگر در راه دین ثابت قدم بودی و ولایت تو کامل شد (یعنی امامت رهبران حق را قبول کردی و آنها را دوست داشتی و دستت را گشودی و کمک به تهدیدستان نمودی) آنگاه خداوند از خودت، به تو مهربانتر است.(643) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
روزی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اشتها کردند که جگر کباب شدهای را با نان نرم بخورند. همین طور این امر طول کشید تا یک سال بر آمد و پیوسته حضرت این اشتها را داشتند ولی ابراز نمیکردند پس از یک سال در حالی که روزی از روزها روزه بودند به حضرت امام حسن (علیهالسلام) این مطلب را گفتند. امام حسن (علیهالسلام) برای آن حضرت غذای مورد نظر را آماده کرد وقتی هنگام افطار رسید ناگهان سائلی به در خانه آمد و درخواست غذا کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
اصبغ بن نباته روایت کرده که گفت: در روز جنگ جمل در بصره سواری از لشکر بصره بیرون آمد و آیات اول سوره نباء (عم یتسائلون عن النبأ العظیم) را میخواند امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جلو رفت و به او گفت: ای مرد آن خبر بزرگ را میشناسی؟ عرض کرد: خیر. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
نوف بن فضاله بکالی منسوب به قریه بکال یمن و از قبیله حمیر بود و سعادت هم نشینی و مصاحبت با علی (علیهالسلام) نصیبش شده بود او در زهد و وارستگی و خصوصیات اخلاقی به علی (علیهالسلام) بسیار نزدیک بود. او میگوید: نیمه شبی علی (علیهالسلام) را دیم که از بستر خواب برخاسته و به ستارگان آسمان مینگرد به من فرمود: ای نوف خوابی یا بیدار. گفتم: بیدارم و به ستارگان مینگرم آنگاه امام به او فرمود: ای نوف، خوشابه سعادت زاهدان و وارستگان در دنیا و مشتاقان به سرای آخرت، آنانکه زمین را آسایشگاه خود نموده و خاک زمین را بستر خود ساختند و آب آنرا بجای عطر پذیرفتهاند و قران را شعار خود و دعا را همچون لباس رویین قرار دادهاند و دنیا را همچون شیوه مسیح (علیهالسلام) برگزیدهاند. ای نوف داود (پیامبر) در چنین ساعتی از شب دست به دعا به پیشگاه خدا برداشت و گفت: به راستی که این همان ساعتی است که هیچ بندهای در آن دعا نمیکند مگر اینکه دعایش به استجابت میرسد...(640) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در تاریخ طبری و سیره ابن هشام آمده است وقتی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در هنگام هجرت در قبا فرود آمد، نزد زنی به نام ام کلثوم، دختر هدم به مدت دو یا سه شب منزل گزید. حضرت میدید که نیمههای شب، کسی در میزند و ام کلثوم چیزی از او میگیرد. حضرت از او سؤال کرد؟ زن گفت: این مرد، سهل بن حنیف است و میداند که من کسی را ندارم. او شبانه به بتهای قومش حمله میکند و آن را میشکند و چوبهایش را برای من میآورد و میگوید: از چوب اینها برای آتش غذای خود استفاده کن. از آن زمان حضرت امیر (علیهالسلام) به سهل بن حنیف احترام میگذاشت (637) و بعدها زمانی که حضرت علی (علیهالسلام) عازم بصره شد. سهل بن حنیف را در بیست و ششم ربیع الاول به عنوان فرماندار مدینه منصوب نمود. وقتی که حضرت امیر (علیهالسلام) برای جنگ جمل به جانب بصره میرفت به ذی قار که رسید عایشه طی نامهای از بصره برای حفصه دختر عمربن خطاب - که در مدینه بود - نوشت: اما بعد، به من خبر رسیده که علی (علیهالسلام) به ذی قار آمده است، در حالی که مرعوب و خائف است، چرا که عده ما زیاد است. او مثل شتر زخم خورده است که اگر جلو بیاید، کشته میشود و اگر عقب نشینی کند، قربانی میشود. حفصه دختر عمر از این خبر، خیلی خوشحال شد و کنیزان خود را خواست که آواز بخوانند و به دایره بکوبند و در هنگام آواز خواندن بگویند: چه خبر؟ چه خبر؟ علی رفته سفر - مانند - فرد زخم خورده (در ذی قار)، اگر جلو رود، کشته میشود و گر عقب نشینی کند، قربانی گردد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در زمان خلافت علی (علیهالسلام) غلام سیاهی مرتکب شد. او را نزد علی (علیهالسلام) آوردند. غلام به گناه خویش اقرار کرد. آن حضرت نیز دست او را قطع نمود. غلام هم بر خلاف انتظار شروع به مدح و ثنا و تمجید امام کرد. امام وقتی غلام را اینگونه دید دست غلام را برداشت و به جای خود گذاشت و آنگاه با دعایی به اذن خداوند دست غلام خوب شد.(636) در این موقع علی (علیهالسلام) فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عبدالله بن عباس از طرف علی (علیهالسلام) استاندار اهواز، فارس و کران بود (که امروز سه استان بزرگ ایران به شمار میروند) و زیاد بن ابیه از طرف ابن عباس فرماندار بصره بود. علی (علیهالسلام) که سرپرست هر دو نفر بود کاملاً مواظب احوال آنها بود و پیوسته نامههایی در راهنمایی و اندرز آنها مینگاشت که مبادا به کسی ستم کنند یا از مرز اخلاق و قوانین اسلام خارج شوند. که در اینجا ترجمه دو نامه از نامههای آن حضرت را که به زیاد نوشته شده را ذکر میکنیم. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابن میثم و ابن ابی الحدید(631) نوشتهاند: معاویه هنگام مراسم حج جمعی را به مکه فرستاد تا مردم را به اطاعت او دعوت نموده و از یاری علی (علیهالسلام) بازدارند و اینگونه در میان مرم شایع کنند که امام (علیهالسلام) قاتل و کشنده عثمان است یا اینکه به جهت کوتاهی کردن، در کمک به او، باعث خذلان و خاری عثمان گردیده است و به هر جهت کسی که قاتل و یا خوار کننده خلیفه شده است برای خلافت شایستگی ندارد. آنها وظیفه داشتند محاسن و نیکیهایی از معاویه را به دروغ بین مردم نقل کنند. امام علی (علیهالسلام) نامهای برای قثم فرستاد و او را از دسیسه معاویه مطلع کرد و از او خواست با تدبیر عمل کند. مسلمانانی که در ایام حج در مکه جمع میشدند عدهای از آنها از مسائل سیاسی که در مرکز حکومت اسلامی اتفاق میافتاد بیاطلاع بودند لذا معاویه میخواست زمینه را برای حکومت و ریاست خود فراهم نماید و مردم را با این طریق تبلیغ از یاری علی (علیهالسلام) باز دارد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (علیهالسلام) را به خانه آوردند همه مردم گرداگرد خانه امام جمع شده بودند. تمامی فرزندان آن حضرت اشک میریختند و امام (علیهالسلام) آنها را آرام مینمود و آنها را میبوسید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زندگاني امام علي ، لذات دنیا چیست
مطعوم و مشروب و ملبوس و منکوح و مشموم و مرکب
امام شریفترین طعامها عسل است که فرآورده زنبور میباشد و بهترین مشمومات مشک است که از خون آهو است و نفیسترین مرکوبها اسب است که تمام حیوانات از آن میآشامند و نیکوترین ملبوسات ابریشم است و آن بافته گرمی است. و منکوحات زنانند و آنها وسیله دفع شهوت هستند پس دنیا چه زیبایی دارد و چگونه میشود به آن دلبستگی و تفاخر نمود فرمود: مصیبات دنیا بسیار است و مشاربش تیره و هیچ دوستی را با دوستی خود برخوردار نکند.(652)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، مرد صلاة و صیام و قیام
هدف او از خواندن این آیه این بود که به کنایه به آن حضرت در مورد قبول حکمیت در جنگ صفین اعتراض کند.
امام (علیهالسلام) برای احترام به قرآن، سکوت کرد تا وی آیه را به پایان رسانید، سپس امام (علیهالسلام) به ادامه قرائت نماز خود بازگشت ولی ابن کوا، کار خود را دو مرتبه تکرار کرد، باز امام سکوت کرد، و ابن کوا، برای سومین بار آیه را به گونهای تلاوت کرد تا به نماز او لطمهای وارد نشود.
فاصبر ان وعدالله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون؛ اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است و هرگز کسانی که ایمان ندارند تو را خشمگین نسازند(649).
و این اشاره به مجازات دردناک الهی است که در انتظار مخالفان و منافقان و افراد بیایمان میباشد. سرانجام امام سوره نماز خود را تمام کرد و به رکوع رفت.(650)
مظهر کل، فاتح خیبر، امیرالمؤمنین - بندگی قنبرش فخر من و آبای من(651)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، سیمای شیعیان
نحن شیعتک یا امیرالمؤمنین؛ ما از شیعان تو هستیم ای امیرالمؤمنین
حضرت با دقت به چهره آنها نگاه کرد و آنگاه فرمود: چگونه است که سیما و نشانه شیعه را در چهره شما نمیبینم؟
آنها پرسیدند: سیما و نشانه شیعه شما چگونه است؟ حضرت فرمود:
صفر الوجوه من السهر، عمش العیون من البکاء، حدب الظهور من القیام، خمص البطون من الصیام، ذبل الشفاه من الدعاء، علیهم غبرة الخاشعین.
آنها 1- زرد چهرهگانند بر اثر بیداری شب. 2- خراب چشمانند بر اثر گریه. 3- خمیده پشت بر اثر قیام. 4- تهی دل بر اثر روزه. 5- خشکیده لب بر اثر دعا هستند و گرد تواضع و فروتنی بر آنها نشسته است.(646)
روز حشرم از عصیان کی هراس و پروائیست - تا که بستهام پیمان با علی عمرانی (647)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، خانه ای در محله فانی و کوچه هلاک شدگان
شریح در پاسخ گفت: درست گزارش دادهاند. امام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح بزودی کسی (عزرائیل) به سوی تو میآید که نه به قبالهات مینگرد و نه به امضای آن؛ و نه به شهود و گواهان آن توجه مینماید، تو را از آن خارج میکند و تنها تو را در گودال قبر میگذارد... بعد حضرت ادامه داد: ای شریح، اگر هنگام خریداری خانه نزد من آمده بودی قبالهای برایت مینوشتم... که به خریدن خانهای به یک درهم یا بیشتر نیز رغبتی نداشتی اما نسخه قبالهای که من مینوشتم این بود.
این چیزی است که بندهای ذلیل از مردهای که آماده کوچ است خریداری کرده است، این خانهای است در سرای غرور و در محله فانی شدگان و در کوچه هلاک شوندگان قرار دارد این ملک از یک سو به آفات و بلاها اتصال دارد و سوی دیگرش به مصائب روی دارد و حد سومش به هوشهای نفسانی و حد چهارمی آن به اغوای شیطان منتهی میگردد... و شاهد این قباله عقل است آنگاه که از سلطه هوسها بیرون آید و از بند دنیا پرستی آزاد گردد.(645)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، عدالت علی
من پیغام دادم که اگر آن را به صورت عاریه مضمونه قبول میکنی، تا در صورتی که خسارتی، به آن وارد شود تاوان آن را بدهی، میتوانی از آن بهرهگیری. او پذیرفت و من نیز گردنبند را برای او فرستادم. اتفاقاً امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آن گردنبد را نزد دخترشان دیدند و آن را شناختند و از او پرسیدند که این را از کجا آوردی؟ دختر جریان را گفت. حضرت مرا احضار کرد و چون نزدشان رفتم فرمودند: بدون اذن و رضای مسلمانها در بیت المال آنها خیانت میکنی! عرض کردم: پناه بر خدا که خیانتکار باشم. فرمودند: پس چگونه گردنبد را به دخترم دادهای؟ عرض کردم: به صورت عاریه مضمونه دادهام. فرمودند: همین امروز آن را باز پس گیر و در جای خود بگذار، وای بر تو، اگر من بعد چنین کاری از تو سر بزند هرگز تو را نخواهم بخشید. اگر دخترم آن گردنبند را به صورت عاریه مضمونه (با ضمانت در مورد جبران خسارتهای احتمالی) نگرفته بود اولین زن هاشمی بود که دستش بریده میشد!
علی بن ابی رافع گفت: چون عتاب و ناراحتی آن حضرت با من، به گوش دخترشان رسید نزد حضرت رفتند و گفتند: من دختر شما هستم... حضرت به او فرمود: دخترم به جهت هوای نفس خود از دایره حق بیرون مرو! مگر همه زنان مهاجر در عید قربان چنین زینتی دارند که تو میخواهی داشته باشی؟!
ابی رافع گفت: پس از این گفت و شنود، من گردنبند را گرفتم و در جای خود گذاشتم. (644)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، خدای مهربانتر از خودت
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، علی و میل به جگر
علی (علیهالسلام) فرمود: ای نور دیده من این طعام را بردار و به این سائل بسپار، برای آنکه ما فردای قیامت در صحیفه اعمال خود نخوانیم که: شما طیبات خود را در زندگانی دنیا استفاده کردید و در این حیات دنی، شما با طیبات خود استمتاع نموده و بهرهمند شدید.(642)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، اختلاف بزرگ
فرمود: والله انی انا البنا العظیم الذی هم فیه مختلفون کلا سیعلمون حین اقف بین الجنة و النار...؛ بخدا قسم منم آن خبر مهم که در من خلاف کردید بزودی خواهید شناخت مرا آن وقتی که میان بهشت و دوزخ بایستم و خلایق را قسمت کنم و به دوزخ گویم این برای تو، آن دیگر برای من، بگیر او را که او از دشمنان من است، و دست بدار از این که از دوستان من است و به زودی خواهید دانست که من نباء عظیم هستم در آن زمان کنار حوض کوثر بایستم و طایفهای را از حوض کوثر برانم چنانکه در دنیا شتران غریب را از کنار حوض آب برانند آنگاه امام به جنگ با او رفت و پس از آنکه آن مرد بصری را به قتل رسانید به جای خود بازگشت.(641)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، شب زنده دار خائف
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، جایگاه سهل بن حنیف در پیش علی
مالخبر ماالخبر علی کالا شقربذی قار - ان تقدم نحروان تاخر عقر
زنان طلقاء (آزاد شدگان) بر حفصه وارد میشدند و این آواز را میشنیدند و اظهار خوشحالی میکردند. این خبر به گوش ام کلثوم، دختر علی (علیهالسلام) رسید. بلادرنگ جلباب خود را پوشید و به صورت ناشناس، بر آنها وارد شد و در جمع آنها جامه را از صورت خود برداشت. همین که حفصه او را دید، با شرمندگی صورت خود را برگرداند. امام ام کلثوم به او گفت: اگر امروز تو و عایشه، بر ضد پدرم، علی (علیهالسلام) توطئه میکنید، قبلاً همه علیه برادرش، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توطئه میکردید و این کار از شما دو نفر، تازگی ندارد تا این که خداوند درباره شما نازل کرد،(638) آنچه نازل کرد. حفصه گفت: کافی است. رحمت خدا بر تو باد آنگاه دستور داد نامه عایشه را از بین بردند و استغفار کرد. سهل بن حنیف که در آن زمان والی مدینه بود، در این باره اشعاری سرود و گفت: مردها در جنگ با مردها عذر دارند اما چه کاری به زنها و دشنام دارد. آیا کافی است ما را آنچه به ما خبر رسیده؟ آیا برای تو (حفصه) خیر است در هتک حجاب زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؟! کسی که او را از خانهاش بیرون کرده به گناه خود متوجه میشود، زمانی که سگها بر او پارس زنند، حالا نامهای از او به ما رسیده: نامهای شوم، زشت باد این نامه!
اسلام یادگار تو و رنجهای توست - کو راز خاک بر سر اختر گذاشتی(639)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، عادل دادگر
ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا...؛ یعنی: ما دوستانی داریم که اگر یکی از آنها را پاره پاره کنیم علاقه شان به ما زیادتر میگردد. و دشمنانی داریم که اگر عسل به کامشان بریزیم نتیجهای ندارد جز اینکه دشمنی آنها درباره ما زیادتر میگردد.
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، تهدید و اندرز فرماندار
علی (علیهالسلام) چون از وضع روحی زیاد و ضعف ایمانی او خبر داشت و شاید کم و بیش گزارشهایی هم از او به حضرتش رسیده بود در یک نامه سخت او را تهدید میکند و در نامه دیگر نصیحتش مینماید. اما در نامه نخست نوشت:
ای زیاد بن ابیه براستی به خدا سوگند یاد میکنم که اگر به من اطلاع برسد که نسبت به اموال عمومی مسلمانان تجاوز و خیانت کردهای، کم باشد، یا زیاد به جرم خیانت، مانند دزدان فرومایه تو را کیفر میکنم بطوری که پس از آن در اجتماع نتوانی قد علم کنی و باقیمانده عمر خویش را با ذلت و منفوریت بگذرانی. (634)
و در نامه دیگر امام برای اینکه او را بسازد و شاید بتواند روح و فکر زیاد بن ابیه را عوض کند و از درون او را اصلاح نماید برای او نوشت:
همیشه در زندگی خویش اعتدال و میانه روی را رعایت کن و از زیاده روی دوری نما و پیوسته فردای خود را در نظر داشته باش و بیش از مقدار ضروری مصرف نکن و آنچه زیاد میآوری بفرست برای روز نیازمندیت (روز قیامت)...توجه داشته باش که هر کس آنچه کشت کرده، میبرد و پاداش آنچه برای روز بازپسین فرستاده مییابد. (635)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، به بهانه دین ، شیر دنیا را می دوشند
امام در نامهای به قثم بن عباس برای خنثی کردن این توطئه میفرماید: بالمغرب کتب الی یعلمنی انه وجه...
یعنی: مأمور مخفی من در مغرب (شام) به من گزارش داده که مردمی از اهل شام به سوی حج گسیل گشتهاند کور دل، کر و نابینا کسانی که حق را از راه باطل میجویند و در معصیت آفریننده خالق نافرمانی خدا، از آفریده شده و مخلوق پیروی میکنند و به بهانه دین شیر دنیا را میدوشند...پس بر آنچه در دست توست (حکومت مکه) پایداری و ایستادگی کن، ایستادگی شخصی دور اندیش، استوار و پند دهنده خردمند، که پیرو سلطان، فرمانبردار امام و پیشوایش میباشد مبادا کاری کنی که به عذر خواهی بکشد و در هنگام خوشیهای فراوان، زیاد شادمان، و در هنگام سختیها، هراسان و دل باخته مباش والسلام.(632)
ادامه ندارد
زندگاني امام علي ، قبرم را مخفی کنید
کاسه شیری به دست حضرت دادند. مقداری از آن را نوشید و بقیه را برای ابن ملجم فرستاد و مجدداً سفارش او را کرد. امام دستمال زردی بر سرش بسته بود و بر بالشتها تکیه داده بود. اصبغ بن نباته میگوید: آنقدر صورت امام در اثر کم خونی زرد شده بود که نفهمیدم دستمال سر امام زردتر است یا صورت آن حضرت، آنگاه عدهای از اطباء را حاضر کردند و ماهرترین آنها که اثیربن عمرو بود دستور داد گوسفندی را ذبح کردند و شش (جگر سفید) آن را حاضر کردند آنگاه از میان آن رگی را بیرون آورد و به میان فرق شکافته حضرت گذاشت و بعد از لحظاتی آن را برداشت و چون ذرات مغز حضرت را دید گفت: یا علی (علیهالسلام) وصیت خود را بکنید که مداوا اثر ندارد. حضرت وصیتهای خود را به امام حسن کرد و دستور داد قبر او را مخفی نماید تا دشمنان آسیبی به قبر نرسانند. عرق بر پیشانی حضرت نشست آنگاه پایش را رو به قبله کرد و چشمانش را بست و گفت:
اشهد ان لا اله الاالله اشهد ان محمداً عبده و رسوله
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))