مصایب امام علی ، فرشتگان یاری دهنده علی
علی (ع) فرمودند: پیامبر گرامی (ص) در حالی جان به جان آفرین تسلیم کرد که سر بر سینه من داشت. او در دستهایم جان سپرد، دستم را (به منظور تیمّن و تبرّک) بر چهره خویش کشیدم.
این، من بودم که او را غسل دادم و فرشتگان یاریم کردند.
فقدان رسول گرامی (ص) در و دیوار را به شیون آورد و آشنا و بیگانه را به ماتم نشاند. فرشتگان دسته دسته در رفت و آمد بودند. و گوش من حتی برای لحظهای از سر و صدای وردها و دعاهای آنها آسوده نبود. و این وضع همچنان - تا لحظهای که آن حضرت را به خاک سپردم - ادامه داشت. پس آیا چه کسی سزاوارتر از من به رسول خدا (ص) در حیات و ممات است؟!(43)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
هنگامی که حضرت علی (ع) بستری شد فرزندانش یک یک آمدند و به دست و پای پدر افتادند، و قدم مبارک او را میبوسیدند و میگفتند: پدر جان این چه حالی است که از شما مشاهده میکنیم، کاش مادرمان فاطمه (س) زنده بود و ما را تسلی میداد، و کاش در مدینه کنار قبر جدمان رسول خدا (ص) بودیم و درد دل خود را به آن حضرت میگفتیم، آه از غریبی و یتیمی... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
حضرت آیت اللّه سید مرتضی فیروز آبادی، یکی از استوانههای علم در حوزه علمیه نجف بود و قبل از انقلاب به دست عوامل بیگانه از حوزه علمیه نجف اخراج شد و در حوزه علمیه قم درس خارج میفرمود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در کتاب سلیم بن قیس: به در خانه علی (ع) رسید. فاطمه (س) پشت در نشسته بود. عمر آمد و در را زد و ندا داد: پسر ابی طالب! در را باز کن. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی که حضرت علی علیه السلام بالای بستر زهرا (سلام الله علیها) قرار گرفت و جامهای که روی زهرا(س) کشیده شده بود را کنار زد، نامهای بالای سر آن حضرت دید و هنگامی که نامه را گشود مشاهده کرد که وصیت نامه فاطمه (س) است که فرمود: مرا شب به خاک بسپار و به هیچ کس خبر نده. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
بعضی نقل کردهاند: امام علی (ع) ساعاتی قبل از شهادت به حسن و حسین (ع) چنین وصیت کرد: پس از آن که از دنیا رفتم، مرا در میان تابوت بگذارید سپس از خانه بیرون آورید عقب تابوت را بگیرید ولی جلو تابوت خود به خود حمل میشود، مرا به سرزمین غری (نجف) حرکت دهید، در آنجا سنگ سفید بسیار درخشانی میبینید، همان جا را حفر کنید، لوحی میبینید، آن را بردارید و مرا در آن جا دفن کنید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مفضل بن عمر میگوید: به حضرت صادق (ع) عرض کردم: چه کسی فاطمه (س) را غسل کرد؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی که علی (ع) خواست بدن پاک رسول خدا (ص) را غسل بدهد، فضل بن عباس را به کمک خود خوانده، نخست چشمهای فضل را بسته و دستور داد تا وی آب به بدن آن حضرت بریزد. علی (ع) پیراهن رسول خدا (ص) را تا به ناف باز کرد و به غسل و حنوط و تکفین او پرداخته و فضل با چشم بسته آب بر بدن پاک آن جناب میریخت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
محمد بن الحنفیه گفت: به خدا سوگند که من میدیدم که جنازه آن حضرت را بر هر دیوار و عمارت و درختی که میگذشت، آنها خم میشدند و خشوع میکردند نزد جنازه آن حضرت بعضی از مردم خواستند که با جنازه بیرون آیند امام حسین (ع) ایشان را برگردانید امام حسین (ع) میگریست میگفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، انا لله و انا الیه راجعون، ای پدر بزرگوار پشت ما را شکستی، و به سوی خدا شکایت میکنیم مصیبت تو را. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عبداللّه بن عباس - رضی اللّه عنه - گوید: چون رسول خدا (ص) وفات یافت کار غسل او را امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) به دست گرفت و عباس و پسرش فضل نیز با آن حضرت بودند، چون علی (ع) از غسل پیامبر (ص) فراغت یافت، کفن از چهره مبارک حضرتش کنار زد و گفت: پدر و مادرم فدایت، پاکیزه بدرود حیات گفتی، با مرگ تو چیزی از ما بریده شد که با مرگ هیچ یک از انبیای گذشته بریده نشده و آن نبوت و اخبار آسمانی است، مصیبت تو از طرفی به اندازهای بزرگ است که با این مصیبت ویژهات تسلی بخش مصیبت هر کس دیگری هستی، و از طرفی نیز بر تمامی مردم سایه افکنده است به طوری که همه در این غم شریکاند، و اگر به صبر و پایداری فرمان نداده و از بی تابی و ناشکیبایی نهی نفرموده بودی هر آینه اشک دیدهمان را در این راه با گریه فراوان میخشکاندیم (ولکن آن چه که همیشه بر دل ما بماند غم غصهای است که دست به دست هم دادهاند و آن درد و مرض هر دو درد مرگاند، و البته این غم و غصه در راه مصیبت تو بسی اندک است)، پدر و مادرم فدایت ما را به نزد خدایت یاد آر و ما را وجهه همت خوددار. سپس خود را به روی بدن آن حضرت انداخت و صورتش را بوسید و کفن را به رویش کشید.(47) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پس از رحلت حضرت زهرا(س)، امیرمؤمنان شبها سفرهای را در خانه پهن کرده و هر چه در خانه بود را بر سر سفره میگذاشت، سپس امام حسن و حسین و حضرت زینب را صدا میزد، بچهها دور سفره مینشستند، اما وقتی که جای خالی مادر را میدیدند، شروع به گریه میکردند علی (ع) هر کاری میکرد تا بچهها را آرام کند نمیتوانست تا این که خود حضرت نیز به گریه میافتادند. سر را بر دیوار گذاشته و میگریستند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
بعد از جنایت بین در و دیوار قنفذ ملعون با همراهانش بدون اجازه به خانه علی هجوم آوردند. علی (ع) سراغ شمشیرش رفت، ولی آنان زودتر به طرف شمشیر آن حضرت رفتند، و با عده زیادشان بر سر او ریختند. عدهای شمشیرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حملهور شدند و او را گرفتند و بر گردن وی طنابی (سیاه) انداختند. و بنا بر نقلی دست علی (ع) را نیز با طناب بستند.(169) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در بعضی از کتب معتبره روایت کردهاند که امکلثوم گفت: در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان برای افطار حضرت امیرالمؤمنین (ع) طبقی نزد او گذاشتم، دو قرص نان جو در آن بود، و کاسهای از شیر نزد آن حضرت آوردم، و نمک ساییده حاضر کردم، چون حضرت از نماز فارغ شد، به آن طعام نگاه کرده و گریست و فرمود: ای دختر! دو نوع خورش برای من در یک طبق حاضر کردی؟ مگر نمیدانی که من متابعت برادر و پسر عموی خود رسول خدا(ص) را میکنم، تا از دنیا رفت دو طعام از برای او حاضر نکردند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
علی (ع) بیمار شد، عثمان از او عیادت کرد و علی (ع) این بیت را خواند: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
صدوق به سند خود از علی (ع) روایت کرده آن حضرت فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 مصایب امام علی ، فرزندان علی کنار بستر پدر
آه جانسوز و شیون جانکاه آنها به گونهای بود که هر کس میشنید بی اختیار گریه میکرد.
امیرمؤمنان (ع) یکایک آنها را به آغوش میگرفت و میبوسید و میفرمود: صبر کنید، من نزد جد شما محمد مصطفی (ص) و مادر شما فاطمه (س) میروم، من در این شبها در خواب دیدم، رسول خدا (ص) با آستین خود، غبار از چهرهام پاک کرد و میگفت: ای علی آن چه بر تو بود به جای آوردی، این خواب دلالت دارد که نقاب جسم را از پیش روی جانم بر خواهند داشت.(399)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، فاطمه در خواب علماء
در کشکول زاهدی میگوید: من بارها از خود آیت اللّه فیروز آبادی شنیدم که میفرمود: زمانی که در نجف اشرف بودم، یک شب در عالم رؤیا دیدم در منزل شخصی خود مجلسی برپاست و در آن مجلس، حضرت فاطمه (س) با چادر نشسته است. عدهای از مؤمنین به صف ایستاده، یکی یکی جلو آمده، عرض ادب میکنند و میروند. چون همه رفتند، حضرت چادر را کنار زد. از این عمل بیبی متوجه شدم که چون من به آن حضرت محرمم، لذا این عمل را انجام داد. چه جمالی! در عالم خواب گفتم: صورتش شبیه به صورت پیامبر (ص) است.
سپس جلوتر رفته و عرض کردم: مادر! آیا این که قریب به هزار و چهارصد سال است خطباء میگویند، شوهرت علی (ع) را با سر بی عمامه و دوش بیردا و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟
بیبی فرمود: استحقروا اباالحسن بعد رسول اللّه؛ علی را بعد از رسول خدا (ص) تحقیر کردند! من به فارسی گفتم و حضرت عربی جواب میداد.
عرض کردم: مادر! قریب هزار و چهارصد سال است مورخین نوشتهاند و خطبا گفتهاند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد، و فی عضدها کمثل الدّملج.
فرمود: بلی.
آنگاه دست راست را از آستین بیرون آورد، دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است.(174)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، فاطمه در پشت درب
فاطمه (س) گفت: عمر! با ما چه کار داری؟ چرا ما را به حال خودمان رها نمیکنی؟
گفت: در را باز کن و الا آن را به رویتان آتش میزنیم... سپس در را آتش زد. عمر در را به داخل فشار داد. فاطمه (س) به طرفش آمد و فریاد کشید: پدر!...(110)
عمر: لگدی به در زدم. فاطمه (س) شکمش را به در چسبانده بود و مانع آن میشد... در را به داخل راندم و وارد شدم. فاطمه (س) به گونهای به طرفم آمد که جلوی چشمانم را گرفت...(111)
عمر: چون به جلوی در رسیدم، فاطمه (س) به محض دیدن آنها در را به رویشان بست و شک نداشت که کسی بدون اجازهاش بر او وارد نخواهد شد. عمر لگدی به در کوبید و آن را - که از چوب خرما بود شکست. سپس وارد شدند(112)
زهرا (س): و آتش آوردند که خانه و ما را آتش زنند. پس به پشت در تکیه دادم و آنان را به خداوند قسم...(113)
عمر: فاطمه (س) با دستهایش در را گرفته بود تا مرا از باز کردن آن باز دارد. پس دوباره تلاش کردم. اما نتوانستم. پس با تازیانه به دستهایش زدم. چنانکه دردش گرفت... لگدی به در کوبیدم. فاطمه (س) شکمش را به در چسبانده بود تا آن را نگه دارد... در را به داخل راندم و وارد شدم. فاطمه (س) به گونهای به طرفم آمد که جلو چشمانم را گرفت. یک سیلی از روی روبند به گونههایش زدم، گوشوارهاش کنده شد و به زمین افتاد. علی (ع) بیرون آمد. چون احساس کردم که میآید، به سرعت به بیرون خانه دویدم و به خالد، و قنفذ، و همراهانشان گفتم: از خطر عظیمی نجات یافتم و عده کثیری جمع کردم، نه برای اینکه شمارشان از علی (ع) بیشتر شود، بلکه بدان جهت که قلبم بدان تقویت شود، آمدم و علی (ع) را که در محاصره بود، از خانهاش بیرون آوردم...(114)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غسل و نماز و بدن زهرا
شب وفات، فرا رسید علی (ع) بدن فاطمه (س) را غسل داد و در آن حال هیچ کس به غیر از حسن (ع) و حسین(ع)، زینب (س) و امکلثوم و فضه و اسماء بنت عمیس حاضر نبود.
اسماء میگوید: فاطمه (س) به من وصیت کرده که هیچ کس جز علی (ع) او را غسل ندهد و من علی (ع) را در غسل دادن فاطمه (س) کمک کردم. علی(ع) هنگام غسل فاطمه (س) میفرمود: خدایا! فاطمه کنیز تو و دختر رسول و برگزیده توست. خدایا! حجتش را به او تلقین کن و برهانش را بزرگ دار و او را با پدرش محمد مصطفی(ص) همنشین گردان.
در روایتی آمده است: علی (ع) با همان پردهای که بدن رسول خدا(ص) خشک نمود بدن زهرا(س) را خشک کرد هنگامی که غسل تمام شد. بدن فاطمه (س) را در تابوت نهاد و به امام حسین (ع) فرمود: ابوذر را خبر کن تا بیاید، او ابوذر را خبر کرد و با هم جنازه را تا محل نماز حمل کردند. و آنگاه علی (ع) بر بدن زهرا(س) نماز خواند و به خاک سپرد.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غسل و تکفین علی
پس از آن که آن حضرت اواخر شب 21 رمضان به شهادت رسید، جنازه او را امام حسن (ع) با کمک برادران غسل داد، و حنوط و کفن نموده و نماز خواندند و سپس در میان تابوت گذاشتند، دنبال تابوت را بلند کرده، جلو تابوت خود بلند شد و حسن و حسین (ع) و عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه (همین چهار نفر) شبانه جنازه را به سرزمین نجف آوردند، ناگهان در آن جا سنگ سفید درخشانی یافتند، آن را از جا کندند، ناگهان لوحی پیدا شد که در آن نوشته بود: این قبری است که نوح (ع) آن را برای علی بن ابی طالب (ع) ذخیره کرده است جنازه را همان جا به خاک سپردند و زمین قبر را همواره ساخته و به کوفه بازگشتند.(437)
و از امام صادق (ع) روایت شده که امیرمؤمنان (ع) به امام حسن (ع) فرمود: برای من چهار قبر در چهار محل حفر کن: 1- در مسجد کوفه 2- در رحبه (صحن مسجد یا میدان کوفه) 3- نجف 4- در خانه جعدة بن هبیره، تا کسی از قبر من مطلع نشود.
این وصیت برای آن بود که قبر مقدس آن حضرت از دستبرد و نبش و اهانت دشمنان کینه توز علی (ع) محفوظ بماند.
جنازه آن حضرت را شبانه به طور مخفی، چهار نفر (حسن، حسین، محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر) بر داشتند و به خاک سپردند، و طبق بعضی از روایات، قبر آن حضرت تا زمان امام صادق (ع) و به قولی تا زمان هارون الرشید پنهان بود.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غسل دهنده زهرا
فرمود: امیرالمؤمنین(ع)
من از فرمایش حضرت دلم گرفت:
حضرت فرمود: گویا از شنیدن این جمله دلگیر شدی؟
عرض کردم: آری، چنین شدم.
فرمود: دلگیر نشو! او صدیقه است و جز صدیق کسی نباید او را غسل دهد. مگر نمیدانی که مریم (س) را کسی جز حضرت عیسی (ع) غسل نداد؟...(264)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غسل دهنده پیامبر
وقتی که علی (ع) از غسل و کفن او فارغ شد علی (ع) نخست تنهایی بر بدن آن حضرت نماز گزارد.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غسل دهندگان علی
چون جنازه به نزدیک قبر رسید فرود آمد بر زمین امام حسن (ع) جلو رفت و بر آن حضرت نماز کرد، و هفت تکبیر گفت.
چون از نماز فارغ شد، جنازه را برداشتند خاک را دور کردند، ناگاه قبر ساخته و لحد مهیایی ظاهر شد تخته در زیر قبر فرش کرده بودند، بر آن تخته نوشته بود: این آن چیزی است که ذخیره کرده است نوح پیغمبر برای بنده شایسته طاهر و مطهر. چون خواستند که حضرت را به قبر برند، صدای هاتفی شنیدند میگفت: فرو برید او را به سوی تربت طاهر و مطهر که حبیب به سوی حبیب خود مشتق گردیده است.(432)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غسل پیامبر
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غربت فرزندان زهرا
گاهی اوقات که امیرمؤمنان موفق به آرام کردن بچهها نمیشد، شبانه و با سر و پای برهنه بر سر خاک زهرا(س) میرفت و میفرمود: زهرا جان برخیز و بچههایت را آرام کن.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غربت علی
هنگامی که علی (ع) را دست و گردن بسته به سوی مسجد برای اخذ بیعت میبردند، حضرت زهرا (س)، جلوی در خانه بین مردم و امیرالمؤمنین مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد.
به طوری که وقتی از دنیا رفت بر دو بازویش از زدن تازیانه اثر مثل دستبند بر جای مانده بود، سپس علی (ع) را بردند و به شدت او را میکشیدند.
سلمان گوید: قنفذ - که خدا او را لعنت کند - فاطمه (س) را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام فرستاد که اگر بین تو و او مانع شد او را بزن! قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانهاش کشانید و در را فشار داد، به طوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنینی سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.(170)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، غذای امام در شب ضربت خوردن
ای دختر! هر که خوردنی و آشامیدنی و پوشش او در دنیا خوب باشد، ایستادن او در روز قیامت نزد حق تعالی بیشتر است، ای دختر در حلال دنیا حساب است و در حرام او عذاب. و خبر داد مرا حبیب من رسول خدا(ص) که جبرییل از برای او کلیدهای زمین را آورد و گفت: یا محمد خداوند تو را سلام میرساند و میفرماید که: اگر خواهی تمام کوههای تهامه را برای تو طلا میکنم و به راه میاندازم، بگیر اینها را که کلید گنجهای زمین است و از ثواب آخرت تو چیزی کم نمیشود، حضرت فرمود: بعد از آن چه خواهد بود؟ گفت: مرگ.
آن جناب فرمود: هر گاه چنین است، مرا به دنیا احتیاج نیست، بگذار مرا که روزی گرسنه باشم و یک روز سیر، تا آنکه در روزی که گرسنه باشم دعا کنم پروردگار خود را و از او سؤال کنم، و در روزی که سیر باشم پروردگار خود را حمد گویم.
جبرییل گفت: توفیق هر چیزی یافتهای ای محمد.
فرمود: ای دختر این دنیا خانه فریب است و خانه مذلت و خواری است هر که چیزی به آخرت پیش میفرستد به او میرسد.
ای دخترم! به خدا سوگند چیزی نمیخورم تا یکی از خورشها را برداری، پس شیر را بر داشتم، و اندکی از نان جو با نمک تناول نمود و حمد و ثنای حق تعالی به جای آورد.(353)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، عیادت عثمان از حضرت علی
چه بسیار دیدار کننده که بدون دوستی به عیادت میآید و دوست میدارد که کاش بیمار رنجور درگذرد.
عثمان گفت: به خدا سوگند نمیدانم، آیا زندگی تو را خوشتر میدارم و یا مرگت را. اگر بمیری مرگت مرا درهم میشکند و اگر زنده باشی زندگیات مرا به رنج و بلا گرفتار میسازد و تا هنگامی که تو زندهای همواره سرزنش کنندگان را میبینم که تو را پناهگاه خود قرار میدهند و به تو پناه میآورند.
علی (ع) فرمود: این تصور که مرا پناهگاه خردهگیران و سرزنش کنندگان خود میدانی از بدگمانی تو سرچشمه میگیرد و موجب میشود در دل خود این گونه مرا جای دهی، و اگر به پندار خودت از سوی من بیمی داری برای تو بر عهد و پیمان خداوندی است که تو را از من باکی نخواهد بود تا وقتی که دریا پشم را خیس میکند. و همانا که من تو را رعایت و از تو حمایت میکنم ولی چه کنم که این کار برای من در نظرت سود بخش نیست. اما این سخن که میگویی مرگ و فقدان من تو را در هم میشکند، هرگز چنین نیست و تا هنگامی که ولید و مروان برای تو زنده باشند از فقدان من سرشکسته نخواهی شد.(202) عثمان برخاست و رفت. همچنین روایت شده است که آن بیت شعر را عثمان خوانده است: گویند او بیمار شده بود علی (ع) به عیادتش رفت و عثمان گفت:
چه بسیار دیدار کننده که بدون خیرخواهی به عیادت میآید و دوست میدارد کهای کاش بیمار رنجور درگذرد.(203)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، علی و بیان ماجرای زهرا
روزی که من و فاطمه (س)، و حسن (ع) و حسین (ع) نزد رسول خدا(ص) بودیم. آن حضرت رو به ما کرد و گریست. گفتم: یا رسول اللّه! گریه شما برای چیست؟ فرمود: از کتک خوردن تو، و سیلی خوردن فاطمه (س) گریه میکنم.(105)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))