مصایب امام علی ، شکایت از سستی یاوران
روزی حضرت امیرالمؤمنین (ع) نماز صبح را در مسجد ادا نمود، مشغول تعقیب گردید تا آفتاب یک نیزه بلند شد، پس رو به جانب مردم گردانید فرمود: به خدا سوگند که من پیشتر گروهی چند را مییافتم که شبها عبادت حق تعالی را میکردند، و گاه پاهای خود را با ایستادن به عقب میافکندند، و گاه پیشانیهای خود را بر زمین برای خدا میگذاشتند، چنان عبات خدا میکردند که گویا صدای آتش جهنم در گوشهای ایشان بود، چون نزد ایشان خدا را یادی میکردند، مانند درخت از ترس حق تعالی میلرزیدند.
با این احوال گمان میکردند که شب را به غفلت به سر آودهاند، بعد از این سخن کسی آن حضرت را خندان ندید تا به درجه شهادت رسید.(327)
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
چقدر جای شگفت است که دیگران در مورد باطل خودشان اجتماع و اتفاق نموده و شما نسبت به حق خودتان متفرق هستید. شماها خود را نشانه تیرهای دشمن قرار داده و به سوی دشمن تیراندازی نمیکنید، دشمنان شما پیوسته درصدد جنگ و حمله و تجاوز هستند ولی شماها ساکت و به آرامی نشستهاید عصیان و مخالفت او امر پروردگار متعال در پیشروی شما صورت خارجی گرفته است و شماها نگاه میکنید. دستهای شما در خسران و فقر فرو رود ای مردمی که چون شتران بی صاحب هستید که از هر جانب جمع بشوند از طرفی دیگر متفرق و پراکنده میگردند.(71) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در کتاب کشف الغمه و مناقب ابن شهر آشوب مذکور است که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در کوفه دچار مریضی شد، جمعی به عیادتش رفتند و گفتند: یا امیرالمؤمنین ما در این عارضه بر تو میترسیم، حضرت فرمود: اما من میترسم زیرا که شنیدهام از پیغمبر صادق و مصدق که فرمود: شقیترین امت جفت پی کننده ناقه صالح ضربتی بر سر من خواهد زد و محاسن مرا رنگین خواهد کرد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هنگامی که ابوطالب پدر بزرگوار علی (ع) (اواخر سال دهم بعثت) از دنیا رفت، علی (ع) به حضور پیامبر (ص) آمد و به او خبر داد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امیرالمؤمنین (ع) پس از شهادت محمد بن ابی بکر نامهای به عبداللّه بن عباس مینویسد و در آن نامه شدت ناراحتی خود را از مردم کوفه مرقوم فرموده که از آن جمله مینویسد: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
بعد از بیعت اجباری علی (ع) به خانه خود رفت و از مردم کناره گرفت، و بعد به پیروان خود فرمود: من به پنج پیغمبر در پنج مورد، اقتدا کردهام (کار من شبیه کار آنها است): نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
امکلثوم گفت: ای پدر چرا فال بد میزنی؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
ابوصالح حنفی گوید: از علی (ع) شنیدم میفرمود: رسول خدا را در خواب دیده از پیش آمدها و ناراحتیهایی که از مردم دیده بودم به حضرت شکایت کردم، فرمود: یا علی گریه مکن. آن گاه فرمود: توجه کن! چون توجه کردم دو مردی را دیدم که به زنجیر آویخته و سنگ پارههایی بر سر آنها زده میشود ابوصالح گوید: فردا به عادت همه روز برای دیدار امیرالمؤمنین رفتم در بازار قصابها خبر شهادت علی (ع) را شنیدم.(348) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
چون شب بیست و یکم شد، فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد، ایشان را وداع کرد فرمود که: خدا خلیفه من است بر شما، او بس است مرا و نیکو وکیلی است، پس ایشان را وصیت به خیرات فرمود. در آن شب اثر زهر بر بدن مبارکش بسیار ظاهر شده بود، هر چند خوردنی و آشامیدنی آوردند تناول نفرمود، لبهای مبارکش به ذکر خدا حرکت میکرد، مانند مروارید عرق از جبین میریخت، به دست مبارک خود پاک میکرد و میگفت: شنیدم از رسول خدا (ص) که چون نزدیک وفات مؤمن میشود، عرق میکند جبین او مانند مرواریدتر، و ناله او ساکن میشود. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در حدیث طولانی جنگ صفین روایت شده است که: عراقیان امیرالمؤمنین(ع) را نیافتند، بدگمان شده گفتند: شاید کشته شده، صدای گریه و زاری از آنها بلند شد، امام حسن (ع) از گریه منع شان کرد و فرمود: پدرم به من خبر داده که قتل او در کوفه واقع میشود، در این بین پیر مردی فرتوت آمد و گفت: امیرالمؤمنین را دیدم در میان کشتگان افتاده، پس گریه و زاری زیاد شد، امام حسن (ع) فرمود: مردم! این پیر دروغ میگوید، تصدیقش نکنید، زیرا علی (ع) فرموده: مردی از مراد در این کوفه مرا میکشد.(334) نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
محمد بن قیس اسدی، از معروف بن سوید نقل میکند که گفته است: هنگام بیعت با عثمان، به خلافت، در مدینه بودم، مردی را دیدم که در مسجد نشسته بود و در حالی که مردم برگرد او بودند دست بر هم میزد و گفت: جای بسی شگفتی است از قریش و این که آنان برای خلافت کس دیگری غیر از اهل بیت را بر میگزینند آن هم اهل بیتی که معدن فضیلت و ستارگان پرتو بخش زمین و مایه روشنایی همه سرزمینهایند. به خدا سوگند، میان ایشان (اهل بیت) مردی است که هرگز پس از رسول خدا(ص) مردی همچون او ندیدهام که به حق سزاوارتر و در قضاوت از او عادلتر باشد. او از همگان بیشتر امر به معروف و نهی از منکر میکند، پرسیدم: این مرد کیست؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
او مظلوم است زیرا شاهد کتک خوردن همسر خویش و صدمه وارد کردن بر اوست. نوشتهاند که فریاد فاطمه (س) بلند شد که کودکم را کشتند. فاطمه (س) به خاک افتاده و بیهوش شد و علی (ع) پارچهای بر روی او کشید.(122) و دشمن از این حذر نکرد ریسمان یا بندی بر گردن امام(ع) افکند و او را به زور به مسجد برد.(123) و البته امام(ع) بدین مقدار قادر به دفاع از خود بود و میتوانست گریبان خود را از چنگ آنها خلاص کند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
هجوم عمر، و قنفذ و خالد بن ولید و سیلی زدن عمر به گونه زهرا (س) چنان که گوشوارهاش از زیر مقنعه دیده شد، و فاطمه (س) بلند میگریست و میگفت: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
شخصی به آن حضرت گفت: ای امیرمؤمنان! اگر محاسن خود را خضاب و رنگ میکردی بهتر بود! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در شهر کوفه، مردم صدای شیون و عزایی را شنیدند که در بین زمین و آسمان ندا داد: قد قتل مرتضی تهدمت و الله ارکان الهدی صدای جبرییل امین است که در غم امام المتقین صیحه میزند که علی را کشتند والله، ارکان هدایت را از بین بردند... نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 مصایب امام علی ، شکایت از تفرقه یاران
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شقیترین اشقیا
به روایت دیگر گفتند: یا امیرالمؤمنین چرا از میان این منافقان به در نمیروی که خود را به مدینه حضرت رسول الله (ص) برسانی و در جوار آن حضرت مدفون شوی؟
فرمود که: پیغمبر مرا خبر داده است که در این شهر شهید خواهم شد، و در پشت این شهر مدفون خواهم گردید.(323)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شفاعت ابوطالب
پیامبر (ص) از این خبر، فوق العاده ناراحت شد و اندوهی جانکاه سراسر وجود پیامبر (ص) را فرا گرفت، به علی (ع) فرمود: برو امور غسل و حنوط و کفن او را انجام بده، سپس وقتی که او را در تابوت گذاشتی، مرا با خبر کن.
علی (ع) این دستورات را انجام داد وقتی که جنازه ابوطالب را در تابوت گذارد، به حضور پیامبر (ص) آمد و جریان را به عرض رساند.
وقتی که پیامبر (ص) کنار جسد ابوطالب آمد و چشمش به تابوت افتاد، سخت متأثر گردید و قطرات اشک از چشمهایش سرازیر شد، و خطاب به ابوطالب گفت: تو به خوبی صله رحم کردی، و به جزای خیر نایل شدی، سرپرستی از کودک یتیم کردی، و او را بزرگ نمودی و از بزرگ، حمایت و یاری کردی، سپس به جمعیت حاضر رو کرد و فرمود:
لا شفعنّ لعمی شفاعة یعجب بها الثقلین.
قطعاً از عمویم شفاعتی خواهم نمود که همه جنّ و انس، از آن، تعجب کنند.
امام حسین (ع) نقل میکند: پدرم علی (ع) در رحبه (میدان معروف کوفه) نشسته بود، و مردم به گردش حلقه زده بودند، مردی برخاست و به علی (ع) گفت: ای امیرالمؤمنان! تو در چنین مقام ارجمندی از ناحیه خدا هستی ولی پدرت در آتش دوزخ است؟.
امیرمؤمنان فرمود:
فض الله فاک، و الذی بعث محمداً بالحق نبیاً لو شفّع ابی فی کلّ مذنب علی وجه الارض لشفّعّه اللّه...
خدا دهانت را بشکند، سوگند به خداوندی که محمد (ص) را به حق به پیامبری برانگیخت، اگر پدرم از همه گنهکاران زمین شفاعت کند، خدا شفاعت او را میپذیرد....
سپس فرمود: آیا پدرم در آتش است و پسر او تقسیم کننده بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ است، سوگند به پیامبر (ص) نور ابوطالب در روز قیامت، نورهای همه خلایق از تحتالشعاع قرار میدهد، جز نور محمد و فاطمه و حسن و حسین و امامان معصوم از فرزندانش، آگاه باشید که نور ابوطالب از نور ما است که خداوند دو هزار سال قبل آفرینش آدم (ع) آن را آفریده است.(5)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شدت ناراحتی علی
... اسئل اللّه أن یجعل لی منهم فرجاً و أن یریحنی منهم عاجلاً، فو اللّه لو لا طمعی عند لقاء عدوی فی الشهادة و توطینی نفسی عند ذلک لأحببت أن لا أبقی مع هؤلاء یوماً واحداً...
(از خدای یکتا میخواهم که برای من گشایشی از این مردم فراهم سازد و مرا هر چه زودتر از اینها راحت سازد و به خدا سوگند اگر نبود علاقهای که من در هنگام دیدار با دشمن به شهادت دارم و خود را برای آن آماده کردهام، دوست داشتم که یک روز هم با این مردم نمانم...)(83)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شباهت کار علی به پنج پیامبر
1- از حضرت نوح (ع) آن جا که به خدا عرض کرد:
رب انی مغلوب فانتصر: پروردگارا من مغلوب این قوم (طغیانگر) شدهام، انقام مرا از آنها بگیر (قمر - 10).
2- از حضرت ابراهیم (ع) آن جا که به مشرکان فرمود: و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله: و از شما و آنچه غیر از خدا میخوانید کنارهگیری میکنم (مریم - 48).
3- از حضرت لوط (ع) آن جا که به قوم سرکش خود فرمود: لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید: ای کاش در برابر شما، قدرتی داشتم، تا تکیهگاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود (هود 80).
4- از موسی (ع) که به فرعونیان گفت: ففرت منکم لما خفتکم: پس از شما فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم (شعرا - 21).
5- و هارون (برادر موسی (ع)) که به موسی (ع) گفت: ان القوم استضعفونی و کادو یقتلوننی: مردم مرا تضعیف کردند و نزدیک بود که مرا به قتل رسانند (اعراف -150).
سپس به جمعآوری و تنظیم قرآن پرداخت و آن را در جامهای پیچید و آن را بسته و مهر نمود و به مردم فرمود: این کتاب خدا است که آن را طبق امر و وصیت پیامبر(ص) همان گونه که نازل شده است جمع آوری نمودهام.
بعضی از حاضران گفتند: قرآن را بگذار و برو.
فرمود: رسول خدا(ص) به شما فرمود: من در میان شما دو یادگار گرانمایه میگذارم، کتاب خدا و عترت من، و این دو از هم جدا نمیشوند تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند پس اگر سخن پیامبر (ص) را قبول دارید، مرا با قرآن بپذیرید، که بر اساس دستورات قرآن بین شما حکم میکنم.
قوم گفتند: ما نیازی به تو و قرآن تو نداریم، اکنون آن قرآن را بردار و ببر و از آن جدا نشو.
حضرت علی (ع) از قوم، روی گردانید و به خانهاش رفت، و شیعیان او نیز خانه نشین شدند، زیرا رسول خدا(ص) از آنها پیمان گرفته بود که چنین کنند.
ولی آن قوم، دست نکشیدند، به خانه علی (ع) هجوم آوردند و در خانهاش را سوزاندند و آن حضرت را با اجبار به سوی مسجد بردند، و فاطمه (س) را در کنار در خانه، در فشار قرار دادند به طوری که فرزندش محسن، سقط گردید.
به علی (ع) گفتند: بیعت کن، او بیعت نکرد و گفت: بیعت نمیکنم، گفتند: اگر بیعت نکنی تو را میکشیم.
فرمود: اگر مرا بکشید، من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص) هستم، دستش را باز کردند ولی آن حضرت دستش را بست، باز کردن دست او بر آنها سخت شد، در حالی که دستش بسته بود، (دست ابوبکر را) بر دست او مالیدند.(58)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شب ضربت به فکر غذای مرغابیان
فرمود: هیچ یک از ما اهل بیت فال بد نزدند و فال بد در ایشان اثر نمیکند، ولیکن سخن حقی بود که بر زبانم جاری شد، دخترم به حق خودم تو را سوگند میدهم که این مرغابیان را رها کنی که حیواناتی بیزبانند که حبس کردهای ایشان را آب و دانه بده چون گرسنه و تشنه شوند، یا رها کن آنها را که از گیاههای زمین بخورند.(358)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شب ضربت
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شب آخر حیات
پس صغیر و کبیر فرزندان خود را طلبید و فرمود که: خدا خلیفه من است بر شما، و شما را به خدا میسپارم، پس همه به گریه افتادند. حضرت امام حسن (ع) گفت: ای پدر چنین سخن میگویی که گویا از خود نا امید شدهای، فرمود: ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدت رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، از آزارهای این امت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بعد من بدان را برا ایشان مسلط گردان، و به جای ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد و اکنون سه شب گذشته است.
ای حسن! تو را وصیت میکنم به برادرت حسین، و فرمود که: شماها از منید و من از شمایم، رو کرد به فرزندان دیگر که از غیر فاطمه بودند، ایشان را وصیت کرد که مخالفت حسن و حسین مکنید، پس گفت: حق تعالی شما را صبر نیکوتر کرامت کند، امشب از میان شما میروم و به حبیب خود محمد مصطفی (ص) ملحق میشوم، چنانچه مرا وعده داده است.
ای حسن! چون من از دنیا بروم، مرا غسل ده و کفن کن و حنوط کن جد خود رسول خدا (ص) که از کافور بهشت است، جبرییل آورده بود برای آن حضرت. چون مرا بر روی تخت گذارید پیش تخت را کار ندارید و عقب آن را بگیرید، به هر سو که پیش تخت رود شما نیز از عقب آن بروید و به موضع که جنازه من بایستد آن موضع قبر من است، آنجا جنازه مرا بر زمین گذارید.
ای حسن! تو بر من نماز کن و بر من هفت تکبیر بگو، بدان که این هفت تکبیر حلال نیست بر احدی غیر از من مگر بر مردی که در آخرالزمان به هم رسد از فرزندان برادرت حسین که قائم و مهدی این امت است، و کجیهای این خلق را او درست خواهد کرد.
چون بر من نماز کنی ای حسن، جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع دور کن، پس در آنجا قبر کنده و لحد ساخته خواهی یافت، و چوبی ساخته نقش کرده شده در آنجا خواهی دید که پدرم حضرت نوح (ع) برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نظر کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جد تو رسول خدا (ص) ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصی او در مغرب باشد، البته حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصی او جمع مینماید، بعد از آن جدا میشوند، باز هر یک به قبرهای خود بر میگردند. پس قبر مرا از خاک پر کن و پنهان کن و موضع قبر مرا، چون صبح شود تابوتی بر ناقهای بند، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شدهام.(424)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شایعه قتل علی
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شایسته برای خلافت
گفتند: مقداد است.
پیش او رفتم و گفتم: خدایت قرین صلاح بدارد! آن مردی که میگفتی کیست؟ گفت: پسر عموی پیامبر (ص) یعنی علی بن ابی طالب.
معروف میگوید: مدتی درنگ کردم و پس از آن ابوذر را که خدایش رحمت کند! دیدم و آن چه را مقداد گفته بود، برایش نقل کردم.
گفت: راست میگوید.
گفتم: پس چه چیزی مانع آن شد که این حکومت را در ایشان قرار دهید؟
گفت: قوم ایشان نپذیرفتند.
گفتم: چه چیزی شما را از یاری ایشان باز داشت؟
گفت: آرام باش، این سخن را مگو و از اختلاف بر حذر باشید. (گوید:) من سکوت کردم و کار چنان شد که شد. (204)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، شاهد کتک خوردن همسرش
عمر، خود در سخنی این اعتراف را کرده بود که اگر نرمخویی علی نبود احدی قادر به تسلط بر او نبود.(124) و محکوم الحکم لمن غلب است. زیرا گروهی از سردمداران کوشیدهاند ناراضیان، عقده داران، و کین خواهان را به دور هم جمع کرده و چنان بلایی را برای عالم اسلام پدید آوردند. دشمن چنان گستاخ و بی شرم است که وارد حریم زندگی کسی میشود که سرنوشت کفر و اسلام را معین کرده است و خانهاش مرکز هبوط فرشتگان خداست.
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، سیلی زدن به فاطمه زهرا
وا ابتاه، وا رسول اللّه (ص)، دخترت فاطمه (س) تکذیب میشود، او را میزنند و فرزندش در شکمش کشته میشود.
و بیرون آمدن امیرالمؤمنین (ع) از خانه با چشمانی سرخ و سر برهنه که جامهاش را برای فاطمه (س) انداخت و او را به سینهاش چسباند و به فاطمه (س) گفت: دختر رسول خدا (ص)! میدانی که خداوند پدرت را برای عالمیان رسول رحمت فرستاد...
سپس گفت: ای پسر خطاب! وای بر تو از امروزت، و پس از آن، و روزگاری که در پی آن خواهد آمد، پیش از آن که شمشیرم را بکشم و باقیمانده امت را از بین ببرم، از خانه بیرون شو.(109)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، سوگواری علی
امام به او فرمود:
الخضاب زینة و نحن قوم فی مصیبة: خضاب و رنگ کردن یک نوع زیبایی است ولی ما عزاداریم (منظور آن حضرت عزاداری در مورد رحلت پیامبر (ص) بوده است).
آری امام علی (ع) در سوگ پیامبر (ص) بسیار سوگوار بود و از فراق او همچون شمع میسوخت.(51)
ادامه ندارد
مصایب امام علی ، سوگواری زینب کبری
زینب صدای حزین امین وحی را که میشنود، در یک لحظه صیحه از دست دادن مادرش زهرا(س) برایش تداعی میگردد.
در مسجد قامت به خون نشسته علی (ع) را در گلیمی نهاده و راهی منزل میکنند. در فاصله اندکی که به خانه مانده است، حضرت فرمودند: فرزندام! مرا بگذارید تا با پای خودم وارد منزل گردم. نمیخواهم دخترم زینب متوجه این وضع من گردد.
آری زینب دو چهره خونین را پشت در خانه شان دیده است، یکبار مادر خود را و این بار رشید امام المتقین را و از شدت غصه به خود میپیچید.
او گرد وجود پدر خویش همچون پروانه میگردید و از خرمن وجود او بهرها میبرد. در آخرین لحظات از پدر خویش اجازه خواست تا از او سئوالی بپرسد. امام او را در پرسیدن آزاد دانست و فرمود: دخترم! هر چه میخواهی بپرس که فرصت کم است.
زینب رو به پدر کرد و گفت: ام ایمن میگوید: من از رسول خدا شنیدم که حسینم در نقطهای به نام کربلا در روز عاشورا با لب تشنه شهید میگردد آیا نقل قول او صحیح است؟
امام فرمود: آری؛ ام ایمن درست میگوید. اما من چیزی اضافه بر کلام او برایت نقل کنم. دخترم! روزی شما را از دروازه هیمن شهر کوفه به عنوان اسرای خارجی وارد مینمایند که شهر در شور و شعف موج میزند، آن روز مردم، شهر را آذین میبندند و با دست زدن و هلهله از آمدن شما استقبال کرده و شما را در گردش میدهند.
زینب از شنیدن کلام امام معصوم (ع) میبیند که چه مصایب طاقت فرسایی در انتظار او میباشد.(380)
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))