مصایب امام علی‏ ، شکایت از سستی یاوران‏

روزی حضرت امیرالمؤمنین (ع) نماز صبح را در مسجد ادا نمود، مشغول تعقیب گردید تا آفتاب یک نیزه بلند شد، پس رو به جانب مردم گردانید فرمود: به خدا سوگند که من پیشتر گروهی چند را می‏یافتم که شب‏ها عبادت حق تعالی را می‏کردند، و گاه پاهای خود را با ایستادن به عقب می‏افکندند، و گاه پیشانی‏های خود را بر زمین برای خدا می‏گذاشتند، چنان عبات خدا می‏کردند که گویا صدای آتش جهنم در گوش‏های ایشان بود، چون نزد ایشان خدا را یادی می‏کردند، مانند درخت از ترس حق تعالی می‏لرزیدند.
با این احوال گمان می‏کردند که شب را به غفلت به سر آوده‏اند، بعد از این سخن کسی آن حضرت را خندان ندید تا به درجه شهادت رسید.(327)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شکایت از تفرقه یاران

چقدر جای شگفت است که دیگران در مورد باطل خودشان اجتماع و اتفاق نموده و شما نسبت به حق خودتان متفرق هستید. شماها خود را نشانه تیرهای دشمن قرار داده و به سوی دشمن تیراندازی نمی‏کنید، دشمنان شما پیوسته درصدد جنگ و حمله و تجاوز هستند ولی شماها ساکت و به آرامی نشسته‏اید عصیان و مخالفت او امر پروردگار متعال در پیشروی شما صورت خارجی گرفته است و شماها نگاه می‏کنید. دست‏های شما در خسران و فقر فرو رود ای مردمی که چون شتران بی صاحب هستید که از هر جانب جمع بشوند از طرفی دیگر متفرق و پراکنده می‏گردند.(71)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شقی‏ترین اشقیا

در کتاب کشف الغمه و مناقب ابن شهر آشوب مذکور است که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در کوفه دچار مریضی شد، جمعی به عیادتش رفتند و گفتند: یا امیرالمؤمنین ما در این عارضه بر تو می‏ترسیم، حضرت فرمود: اما من می‏ترسم زیرا که شنیده‏ام از پیغمبر صادق و مصدق که فرمود: شقی‏ترین امت جفت پی کننده ناقه صالح ضربتی بر سر من خواهد زد و محاسن مرا رنگین خواهد کرد.
به روایت دیگر گفتند: یا امیرالمؤمنین چرا از میان این منافقان به در نمی‏روی که خود را به مدینه حضرت رسول الله (ص) برسانی و در جوار آن حضرت مدفون شوی؟
فرمود که: پیغمبر مرا خبر داده است که در این شهر شهید خواهم شد، و در پشت این شهر مدفون خواهم گردید.(323)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شفاعت ابوطالب‏ ‏

هنگامی که ابوطالب پدر بزرگوار علی (ع) (اواخر سال دهم بعثت) از دنیا رفت، علی (ع) به حضور پیامبر (ص) آمد و به او خبر داد.
پیامبر (ص) از این خبر، فوق العاده ناراحت شد و اندوهی جانکاه سراسر وجود پیامبر (ص) را فرا گرفت، به علی (ع) فرمود: برو امور غسل و حنوط و کفن او را انجام بده، سپس وقتی که او را در تابوت گذاشتی، مرا با خبر کن.
علی (ع) این دستورات را انجام داد وقتی که جنازه ابوطالب را در تابوت گذارد، به حضور پیامبر (ص) آمد و جریان را به عرض رساند.
وقتی که پیامبر (ص) کنار جسد ابوطالب آمد و چشمش به تابوت افتاد، سخت متأثر گردید و قطرات اشک از چشم‏هایش سرازیر شد، و خطاب به ابوطالب گفت: تو به خوبی صله رحم کردی، و به جزای خیر نایل شدی، سرپرستی از کودک یتیم کردی، و او را بزرگ نمودی و از بزرگ، حمایت و یاری کردی، سپس به جمعیت حاضر رو کرد و فرمود:
لا شفعنّ لعمی شفاعة یعجب بها الثقلین.
قطعاً از عمویم شفاعتی خواهم نمود که همه جنّ و انس، از آن، تعجب کنند.
امام حسین (ع) نقل می‏کند: پدرم علی (ع) در رحبه (میدان معروف کوفه) نشسته بود، و مردم به گردش حلقه زده بودند، مردی برخاست و به علی (ع) گفت: ای امیرالمؤمنان! تو در چنین مقام ارجمندی از ناحیه خدا هستی ولی پدرت در آتش دوزخ است؟.
امیرمؤمنان فرمود:
فض الله فاک، و الذی بعث محمداً بالحق نبیاً لو شفّع ابی فی کلّ مذنب علی وجه الارض لشفّعّه اللّه...
خدا دهانت را بشکند، سوگند به خداوندی که محمد (ص) را به حق به پیامبری برانگیخت، اگر پدرم از همه گنهکاران زمین شفاعت کند، خدا شفاعت او را می‏پذیرد....
سپس فرمود: آیا پدرم در آتش است و پسر او تقسیم کننده بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ است، سوگند به پیامبر (ص) نور ابوطالب در روز قیامت، نورهای همه خلایق از تحت‏الشعاع قرار می‏دهد، جز نور محمد و فاطمه و حسن و حسین و امامان معصوم از فرزندانش، آگاه باشید که نور ابوطالب از نور ما است که خداوند دو هزار سال قبل آفرینش آدم (ع) آن را آفریده است.(5)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شدت ناراحتی علی

امیرالمؤمنین (ع) پس از شهادت محمد بن ابی بکر نامه‏ای به عبداللّه بن عباس می‏نویسد و در آن نامه شدت ناراحتی خود را از مردم کوفه مرقوم فرموده که از آن جمله می‏نویسد:
... اسئل اللّه أن یجعل لی منهم فرجاً و أن یریحنی منهم عاجلاً، فو اللّه لو لا طمعی عند لقاء عدوی فی الشهادة و توطینی نفسی عند ذلک لأحببت أن لا أبقی مع هؤلاء یوماً واحداً...
(از خدای یکتا می‏خواهم که برای من گشایشی از این مردم فراهم سازد و مرا هر چه زودتر از اینها راحت سازد و به خدا سوگند اگر نبود علاقه‏ای که من در هنگام دیدار با دشمن به شهادت دارم و خود را برای آن آماده کرده‏ام، دوست داشتم که یک روز هم با این مردم نمانم...)(83)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شباهت کار علی به پنج پیامبر

بعد از بیعت اجباری علی (ع) به خانه خود رفت و از مردم کناره گرفت، و بعد به پیروان خود فرمود: من به پنج پیغمبر در پنج مورد، اقتدا کرده‏ام (کار من شبیه کار آنها است):
1- از حضرت نوح (ع) آن جا که به خدا عرض کرد:
رب انی مغلوب فانتصر: پروردگارا من مغلوب این قوم (طغیانگر) شده‏ام، انقام مرا از آنها بگیر (قمر - 10).
2- از حضرت ابراهیم (ع) آن جا که به مشرکان فرمود: و اعتزلکم و ما تدعون من دون الله: و از شما و آنچه غیر از خدا می‏خوانید کناره‏گیری می‏کنم (مریم - 48).
3- از حضرت لوط (ع) آن جا که به قوم سرکش خود فرمود: لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید: ای کاش در برابر شما، قدرتی داشتم، تا تکیه‏گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود (هود 80).
4- از موسی (ع) که به فرعونیان گفت: ففرت منکم لما خفتکم: پس از شما فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم (شعرا - 21).
5- و هارون (برادر موسی (ع)) که به موسی (ع) گفت: ان القوم استضعفونی و کادو یقتلوننی: مردم مرا تضعیف کردند و نزدیک بود که مرا به قتل رسانند (اعراف -150).
سپس به جمع‏آوری و تنظیم قرآن پرداخت و آن را در جامه‏ای پیچید و آن را بسته و مهر نمود و به مردم فرمود: این کتاب خدا است که آن را طبق امر و وصیت پیامبر(ص) همان گونه که نازل شده است جمع آوری نموده‏ام.
بعضی از حاضران گفتند: قرآن را بگذار و برو.
فرمود: رسول خدا(ص) به شما فرمود: من در میان شما دو یادگار گرانمایه می‏گذارم، کتاب خدا و عترت من، و این دو از هم جدا نمی‏شوند تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند پس اگر سخن پیامبر (ص) را قبول دارید، مرا با قرآن بپذیرید، که بر اساس دستورات قرآن بین شما حکم می‏کنم.
قوم گفتند: ما نیازی به تو و قرآن تو نداریم، اکنون آن قرآن را بردار و ببر و از آن جدا نشو.
حضرت علی (ع) از قوم، روی گردانید و به خانه‏اش رفت، و شیعیان او نیز خانه نشین شدند، زیرا رسول خدا(ص) از آنها پیمان گرفته بود که چنین کنند.
ولی آن قوم، دست نکشیدند، به خانه علی (ع) هجوم آوردند و در خانه‏اش را سوزاندند و آن حضرت را با اجبار به سوی مسجد بردند، و فاطمه (س) را در کنار در خانه، در فشار قرار دادند به طوری که فرزندش محسن، سقط گردید.
به علی (ع) گفتند: بیعت کن، او بیعت نکرد و گفت: بیعت نمی‏کنم، گفتند: اگر بیعت نکنی تو را می‏کشیم.
فرمود: اگر مرا بکشید، من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص) هستم، دستش را باز کردند ولی آن حضرت دستش را بست، باز کردن دست او بر آنها سخت شد، در حالی که دستش بسته بود، (دست ابوبکر را) بر دست او مالیدند.(58)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شب ضربت به فکر غذای مرغابیان‏

ام‏کلثوم گفت: ای پدر چرا فال بد می‏زنی؟
فرمود: هیچ یک از ما اهل بیت فال بد نزدند و فال بد در ایشان اثر نمی‏کند، ولیکن سخن حقی بود که بر زبانم جاری شد، دخترم به حق خودم تو را سوگند می‏دهم که این مرغابیان را رها کنی که حیواناتی بی‏زبانند که حبس کرده‏ای ایشان را آب و دانه بده چون گرسنه و تشنه شوند، یا رها کن آنها را که از گیاه‏های زمین بخورند.(358)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شب ضربت‏

ابوصالح حنفی گوید: از علی (ع) شنیدم می‏فرمود: رسول خدا را در خواب دیده از پیش آمدها و ناراحتی‏هایی که از مردم دیده بودم به حضرت شکایت کردم، فرمود: یا علی گریه مکن. آن گاه فرمود: توجه کن! چون توجه کردم دو مردی را دیدم که به زنجیر آویخته و سنگ پاره‏هایی بر سر آنها زده می‏شود ابوصالح گوید: فردا به عادت همه روز برای دیدار امیرالمؤمنین رفتم در بازار قصاب‏ها خبر شهادت علی (ع) را شنیدم.(348)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شب آخر حیات‏

چون شب بیست و یکم شد، فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد، ایشان را وداع کرد فرمود که: خدا خلیفه من است بر شما، او بس است مرا و نیکو وکیلی است، پس ایشان را وصیت به خیرات فرمود. در آن شب اثر زهر بر بدن مبارکش بسیار ظاهر شده بود، هر چند خوردنی و آشامیدنی آوردند تناول نفرمود، لب‏های مبارکش به ذکر خدا حرکت می‏کرد، مانند مروارید عرق از جبین می‏ریخت، به دست مبارک خود پاک می‏کرد و می‏گفت: شنیدم از رسول خدا (ص) که چون نزدیک وفات مؤمن می‏شود، عرق می‏کند جبین او مانند مرواریدتر، و ناله او ساکن می‏شود.
پس صغیر و کبیر فرزندان خود را طلبید و فرمود که: خدا خلیفه من است بر شما، و شما را به خدا می‏سپارم، پس همه به گریه افتادند. حضرت امام حسن (ع) گفت: ای پدر چنین سخن می‏گویی که گویا از خود نا امید شده‏ای، فرمود: ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدت رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، از آزارهای این امت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بعد من بدان را برا ایشان مسلط گردان، و به جای ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد و اکنون سه شب گذشته است.
ای حسن! تو را وصیت می‏کنم به برادرت حسین، و فرمود که: شماها از منید و من از شمایم، رو کرد به فرزندان دیگر که از غیر فاطمه بودند، ایشان را وصیت کرد که مخالفت حسن و حسین مکنید، پس گفت: حق تعالی شما را صبر نیکوتر کرامت کند، امشب از میان شما می‏روم و به حبیب خود محمد مصطفی (ص) ملحق می‏شوم، چنانچه مرا وعده داده است.
ای حسن! چون من از دنیا بروم، مرا غسل ده و کفن کن و حنوط کن جد خود رسول خدا (ص) که از کافور بهشت است، جبرییل آورده بود برای آن حضرت. چون مرا بر روی تخت گذارید پیش تخت را کار ندارید و عقب آن را بگیرید، به هر سو که پیش تخت رود شما نیز از عقب آن بروید و به موضع که جنازه من بایستد آن موضع قبر من است، آنجا جنازه مرا بر زمین گذارید.
ای حسن! تو بر من نماز کن و بر من هفت تکبیر بگو، بدان که این هفت تکبیر حلال نیست بر احدی غیر از من مگر بر مردی که در آخرالزمان به هم رسد از فرزندان برادرت حسین که قائم و مهدی این امت است، و کجی‏های این خلق را او درست خواهد کرد.
چون بر من نماز کنی ای حسن، جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع دور کن، پس در آنجا قبر کنده و لحد ساخته خواهی یافت، و چوبی ساخته نقش کرده شده در آنجا خواهی دید که پدرم حضرت نوح (ع) برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشت‏های بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نظر کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جد تو رسول خدا (ص) ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصی او در مغرب باشد، البته حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصی او جمع می‏نماید، بعد از آن جدا می‏شوند، باز هر یک به قبرهای خود بر می‏گردند. پس قبر مرا از خاک پر کن و پنهان کن و موضع قبر مرا، چون صبح شود تابوتی بر ناقه‏ای بند، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏ام.(424)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شایعه قتل علی

در حدیث طولانی جنگ صفین روایت شده است که: عراقیان امیرالمؤمنین(ع) را نیافتند، بدگمان شده گفتند: شاید کشته شده، صدای گریه و زاری از آنها بلند شد، امام حسن (ع) از گریه منع شان کرد و فرمود: پدرم به من خبر داده که قتل او در کوفه واقع می‏شود، در این بین پیر مردی فرتوت آمد و گفت: امیرالمؤمنین را دیدم در میان کشتگان افتاده، پس گریه و زاری زیاد شد، امام حسن (ع) فرمود: مردم! این پیر دروغ می‏گوید، تصدیقش نکنید، زیرا علی (ع) فرموده: مردی از مراد در این کوفه مرا می‏کشد.(334)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شایسته برای خلافت

محمد بن قیس اسدی، از معروف بن سوید نقل می‏کند که گفته است: هنگام بیعت با عثمان، به خلافت، در مدینه بودم، مردی را دیدم که در مسجد نشسته بود و در حالی که مردم برگرد او بودند دست بر هم می‏زد و گفت: جای بسی شگفتی است از قریش و این که آنان برای خلافت کس دیگری غیر از اهل بیت را بر می‏گزینند آن هم اهل بیتی که معدن فضیلت و ستارگان پرتو بخش زمین و مایه روشنایی همه سرزمین‏هایند. به خدا سوگند، میان ایشان (اهل بیت) مردی است که هرگز پس از رسول خدا(ص) مردی همچون او ندیده‏ام که به حق سزاوارتر و در قضاوت از او عادل‏تر باشد. او از همگان بیشتر امر به معروف و نهی از منکر می‏کند، پرسیدم: این مرد کیست؟
گفتند: مقداد است.
پیش او رفتم و گفتم: خدایت قرین صلاح بدارد! آن مردی که می‏گفتی کیست؟ گفت: پسر عموی پیامبر (ص) یعنی علی بن ابی طالب.
معروف می‏گوید: مدتی درنگ کردم و پس از آن ابوذر را که خدایش رحمت کند! دیدم و آن چه را مقداد گفته بود، برایش نقل کردم.
گفت: راست می‏گوید.
گفتم: پس چه چیزی مانع آن شد که این حکومت را در ایشان قرار دهید؟
گفت: قوم ایشان نپذیرفتند.
گفتم: چه چیزی شما را از یاری ایشان باز داشت؟
گفت: آرام باش، این سخن را مگو و از اختلاف بر حذر باشید. (گوید:) من سکوت کردم و کار چنان شد که شد. (204)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، شاهد کتک خوردن همسرش‏

او مظلوم است زیرا شاهد کتک خوردن همسر خویش و صدمه وارد کردن بر اوست. نوشته‏اند که فریاد فاطمه (س) بلند شد که کودکم را کشتند. فاطمه (س) به خاک افتاده و بیهوش شد و علی (ع) پارچه‏ای بر روی او کشید.(122) و دشمن از این حذر نکرد ریسمان یا بندی بر گردن امام(ع) افکند و او را به زور به مسجد برد.(123) و البته امام(ع) بدین مقدار قادر به دفاع از خود بود و می‏توانست گریبان خود را از چنگ آنها خلاص کند.
عمر، خود در سخنی این اعتراف را کرده بود که اگر نرمخویی علی نبود احدی قادر به تسلط بر او نبود.(124) و محکوم الحکم لمن غلب است. زیرا گروهی از سردمداران کوشیده‏اند ناراضیان، عقده داران، و کین خواهان را به دور هم جمع کرده و چنان بلایی را برای عالم اسلام پدید آوردند. دشمن چنان گستاخ و بی شرم است که وارد حریم زندگی کسی می‏شود که سرنوشت کفر و اسلام را معین کرده است و خانه‏اش مرکز هبوط فرشتگان خداست.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، سیلی زدن به فاطمه زهرا

هجوم عمر، و قنفذ و خالد بن ولید و سیلی زدن عمر به گونه زهرا (س) چنان که گوشواره‏اش از زیر مقنعه دیده شد، و فاطمه (س) بلند می‏گریست و می‏گفت:
وا ابتاه، وا رسول اللّه (ص)، دخترت فاطمه (س) تکذیب می‏شود، او را می‏زنند و فرزندش در شکمش کشته می‏شود.
و بیرون آمدن امیرالمؤمنین (ع) از خانه با چشمانی سرخ و سر برهنه که جامه‏اش را برای فاطمه (س) انداخت و او را به سینه‏اش چسباند و به فاطمه (س) گفت: دختر رسول خدا (ص)! می‏دانی که خداوند پدرت را برای عالمیان رسول رحمت فرستاد...
سپس گفت: ای پسر خطاب! وای بر تو از امروزت، و پس از آن، و روزگاری که در پی آن خواهد آمد، پیش از آن که شمشیرم را بکشم و باقیمانده امت را از بین ببرم، از خانه بیرون شو.(109)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، سوگواری علی

شخصی به آن حضرت گفت: ای امیرمؤمنان! اگر محاسن خود را خضاب و رنگ می‏کردی بهتر بود!
امام به او فرمود:
الخضاب زینة و نحن قوم فی مصیبة: خضاب و رنگ کردن یک نوع زیبایی است ولی ما عزاداریم (منظور آن حضرت عزاداری در مورد رحلت پیامبر (ص) بوده است).
آری امام علی (ع) در سوگ پیامبر (ص) بسیار سوگوار بود و از فراق او همچون شمع می‏سوخت.(51)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، سوگواری زینب کبری

در شهر کوفه، مردم صدای شیون و عزایی را شنیدند که در بین زمین و آسمان ندا داد: قد قتل مرتضی تهدمت و الله ارکان الهدی صدای جبرییل امین است که در غم امام المتقین صیحه می‏زند که علی را کشتند والله، ارکان هدایت را از بین بردند...
زینب صدای حزین امین وحی را که می‏شنود، در یک لحظه صیحه از دست دادن مادرش زهرا(س) برایش تداعی می‏گردد.
در مسجد قامت به خون نشسته علی (ع) را در گلیمی نهاده و راهی منزل می‏کنند. در فاصله اندکی که به خانه مانده است، حضرت فرمودند: فرزندام! مرا بگذارید تا با پای خودم وارد منزل گردم. نمی‏خواهم دخترم زینب متوجه این وضع من گردد.
آری زینب دو چهره خونین را پشت در خانه شان دیده است، یکبار مادر خود را و این بار رشید امام المتقین را و از شدت غصه به خود می‏پیچید.
او گرد وجود پدر خویش همچون پروانه می‏گردید و از خرمن وجود او بهرها می‏برد. در آخرین لحظات از پدر خویش اجازه خواست تا از او سئوالی بپرسد. امام او را در پرسیدن آزاد دانست و فرمود: دخترم! هر چه می‏خواهی بپرس که فرصت کم است.
زینب رو به پدر کرد و گفت: ام ایمن می‏گوید: من از رسول خدا شنیدم که حسینم در نقطه‏ای به نام کربلا در روز عاشورا با لب تشنه شهید می‏گردد آیا نقل قول او صحیح است؟
امام فرمود: آری؛ ام ایمن درست می‏گوید. اما من چیزی اضافه بر کلام او برایت نقل کنم. دخترم! روزی شما را از دروازه هیمن شهر کوفه به عنوان اسرای خارجی وارد می‏نمایند که شهر در شور و شعف موج می‏زند، آن روز مردم، شهر را آذین می‏بندند و با دست زدن و هلهله از آمدن شما استقبال کرده و شما را در گردش می‏دهند.
زینب از شنیدن کلام امام معصوم (ع) می‏بیند که چه مصایب طاقت فرسایی در انتظار او می‏باشد.(380)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0