مصایب امام علی‏ ، تکبیر نماز علی بر زهرا

و در کتاب مصباح الانوار آمده: شخصی از امام صادق سئوال کرد، امیرمؤمنان علی (ع) در نماز بر فاطمه (س) چند تکبیر گفت؟
آن حضرت فرمود: علی (ع) یک تکبیر می‏گفت، جبرییل نیز یک تکبیر می‏گفت، و بعد فرشتگان مقرب الهی تکبیر می‏گفتند، تا این که امیرمؤمنان(ع) پنج تکبیر گفت.
شخص دیگری پرسید: در کجا بر او نماز خواند؟
امام صادق(ع) فرمود: در خانه‏اش نماز خواند، سپس جنازه را حرکت دادند و از خانه بیرون آوردند.(263)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تقاضای نجات از دست مردم

از خداوند تقاضا می‏کنم که برای نجات من از میان این گونه افراد، گشایش و فرجی سریع قرار دهد. به خدا اگر علاقه من به هنگام پیکار با دشمن در شهادت نبود و خود را برای مرگ در راه خدا آماده نساخته بودم، دوست می‏داشتم حتی یک روز با این مردم روبه رو نشوم و هرگز آنها را ملاقات نکنم!.(74)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تفکر علی در شب نوزدهم‏

به گفته جرج جرداق امام (ع) در شب شهادت ساعتی زانوها را در بغل گرفت و لحظاتی به فکر فرو رفت. گذشته زندگی خود را از روزگاران دور به نظر آورد، به یاد آورد:
روزگار کودکی و حیات خود را در خانه پیامبر(ص) که سایه او را بر سر داشت و دست پر مهر او را در بازوگیری از او.
روزگار قبول اسلام و رنج‏ها و مرارت‏های را که در دوران قبل از هجرت متحمل شده و شاید زجرها و شکنجه‏های یاران و مؤمنان اولیه بود.
شب هجرت و ساعات پر هراس شب را که به اتکای پروردگار در بستر رسول خدا (ص) خوابید تا او جان سالم به در برد و در خدمت رشد بشریت باشد.
دوران پس از هجرت تا زمان فوت رسول خدا(ص) که سراسر آن به جنگ و درگیری با جاهلان و مشرکان گذشت و در فاصله 10 سال 84 غزوه و یا کمتر را پشت سر گذارده بود.
دوران سقیفه و پایه گذاری‏ها و صدمات و لطمات ناشی از آن غصب خلافتی که سبب شد او 25 سال از دوران عمر خود را به دور از اعمال قدرت اسلامی بگذراند.
یاران و دوستان و وفاداران که هر کدام یا در میدان به شهادت رسیدند و یا ترور شدند و یا با مرگ طبیعی رخ به نقاب خاک کشیدند.(346)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تعزیت علی در کربلا

ابن عباس گفت: با علی (ع) در زمان خروج او به سوی صفین (یعنی برای جنگ با معاویه)، پس زمانی که وارد زمین نینوا شد. آن زمین نزدیک شط فرات بود. با صدای بلند فرمود: ای پسر عباس آیا می‏شناسی این موضع را؟
عرض کردم: نمی‏شناسم.
فرمود: اگر بشناسی این زمین را از این زمین عبور نمی‏کنی تا اینکه گریه کنی.
ابن عباس گفت: پس علی (ع) گریست، گریه طولانی، تا آنکه محاسن شریفش تر شد و دانه‏های اشک آن جناب بر سینه او ریخت و ما نیز گریه کردیم با آن حضرت و او می‏فرمود: آه آه چه می‏خواهند از من آل ابی سفیان که حزب شیطان و اولیای کفرند.
سپس آب طلبید برای نماز و وضو گرفت و بعد از نماز مختصری چشمانش به خواب رفت چون بیدار شد فرمود: ابن عباس برای تو چیزی را بگویم که الآن در خواب دیده‏ام.
فرمود: دیدم مردهایی از آسمان نازل شدند که با آنها علم‏های سفید بود و در شمشیرهای سفید حمایل داشتند که می‏درخشید و کشیدند اطراف این زمین خطی را، و گویا درختانی بود در این زمین که شاخه‏های آنها به زمین آمد و خونی تازه در این زمین پیدا شد مانند دریا و گویا حسین من که پاره تن من است غرق بود در آن دریای خون، استغاثه و طلب یاری می‏کرد و کسی به داد او نمی‏رسید.
و آن مردمان سفید که از آسمان آمدند ندا می‏کردند او را و می‏گفتند: ای آل رسول صبر کنید البته شما کشته می‏شوید به دست بدترین مردم و اینک بهشت به شما مشتاق است.
پس مرا تعزیت گفتند و گفتند: یا أباالحسن بشارت باد تو را خداوند چشم تو را روشن گرداند در روزی که مردم بلند می‏شوند برای حساب.
سپس فرمود: قسم به آن کسی که جانم به دست اوست خبر داد مرا صادق مصدق ابوالقاسم (ع) (یعنی حضرت محمد (ص)) به اینکه عبور می‏کنم به این زمین در وقت رفتن به سوی اهل طغیان و این که این زمین کرب و بلا است.
دفن می‏شود در این زمین حسین من و هفده نفر از اولاد من و فاطمه (ع) و این زمین در آسمانها معروف است به زمین کرب و بلای حسین هم چنان که ذکر می‏شود بقعه مکّه و مدینه و بیت المقدّس. (12)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، ترحم بر قاتل خود ‏

جالب این که: امام حسن (ع) ظرف شیری نزدیک آورد و به پدر شیر داد، آن حضرت کمی از آن را خورد، و فرمود: بقیه آن را برای اسیرتان (ابن ملجم) ببرید، و به حسن (ع) فرمود: به آن حقی که برگردن تو دارم، در لباس و غذا، آن چه می‏پوشید و می‏خورید به ابن ملجم نیز بپوشانید و بخورانید.(389)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تدفین زهرا

شیخ صدوق (ره) می‏گوید: زمانی که علی (ع) جنازه زهرا(س) را درون خاک نهاد، توان آن را نداشت که خاک بر روی جنازه زهرا(س) بریزد از قبر خارج شد، کناری ایستاد و دو رکعت نماز گزارد، سپس سرش را به سوی آسما بلند کرد و فرمودند: خدایا به من صبری عطا کن تا بتوانم پیکر زهرا را تدفین کنم. سپس روی قبر را با خاک پوشاند پس از خاک سپاری بچه‏ها خود را روی قبر زهرا(س) می‏انداختند و مادر، مادر می‏کردند. سلمان، مقداد و ابوذر، امام حسن و حسین را آرام نمودند و علی (ع) زینب را دلداری داد و به سوی خانه برد(277)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تدفین پیامبر

چون مسلمانان از نماز فارغ شدند، به عادت اهل مکه عباس بن عبدالمطلب کسی را فرستاد تا عبیدة بن جراح مکی‏ها و ضریح ساز آنها را حاضر کند و نیز به دنبال ابو طلحه زید بن سهل، حفار مدینه فرستاد تا بیاید و لحدی برای رسول خدا (ص) ترتیب دهد ابو طلحه حضور یافته و لحدی برای پیغمبر ترتیب داد و علی و عباس و فضل و اسامه به دفن پیغمبر پرداختند.
انصار از پشت دیوار حجره صدا زدند: یا علی تو را به خدا سوگند امروز راضی مشو حقی که ما به رسول خدا (ص) داریم نابود گردد. یکی از ما را هم اجازه بده تا در دفن پیغمبر (ص) شرکت نماید. علی (ع) فرمود: اوس بن خولی بیاید و در تدفین آن حضرت شرکت کند. اوس مردی فاضل و از مردم بنی عوف خزرج بوده و پیکار بدر را هم دریافته چون وارد شد، علی (ع) فرمود: وارد قبر شو چون داخل شد علی (ع) بدن مبارک را به دست وی داد و دستور داد چگونه بدن آن حضرت را روی خاک بگذارد، چون آن بدن پاک را در روی خاک قبر گذارد، حضرت امیر فرمود: خارج شو، آنگاه خود وارد قبر شده بند کفن پیغمبر را گشود و طرف راست صورت نازنینش را رو به قبله گذارده خشت بر روی بدنش چید و خاک بر روی آن ریخت.(50)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تبعید ابوذر

هنگام تبعید ابوذر، عثمان دستور داد که اعلام کنند که هیچ کس حق ندارد با ابوذر سخن بگوید، و او را بدرقه کند، و به مروان حکم (پسر عمویش) گفت: مراقب باش که هیچ کس ابوذر را بدرقه نکند.
ولی امیرالمؤمنین علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) و عقیل برادر علی (ع) و عمار یاسر، به بدرقه ابوذر شتافتند.
امام حسن (ع) با ابوذر سخن می‏گفت، مروان فریاد زد: ای حسن (ع) خاموش باش! مگر فرمان خلیفه را نشنیده‏ای که کسی با ابوذر سخن نگوید، اگر نشنیده‏ای اینک بشنو.
امام علی (ع) به مروان حمله کرد، و تازیانه‏اش را بین دو گوش مرکب مروان زد و فرمود: دور شو، خدا تو را به آتش هلاکت افکند او نزد عثمان رفت و جریان را بازگو کرد(336)
ابوذر در برابر بدرقه کنندگان ایستاد تا با آنها وداع کند، هر یک از بدرقه کنندگان سخنی گفتند:
نخستین شخص، امام امیرمؤمنان بود که فرمود:
یا اباذر انّک غضبت لله فارج من غضبت له، ان القوم خافوک علی دنیاهم و خفتهم علی دینک...
ای ابوذر، تو برای خدا خشم کردی، پس به او امیدوار باش، مردم به خاطر دنیای خود از تو ترسیدند، و تو به خاطر دینت از آنها ترسیدی، پس آنچه را که آنها برایش در وحشتند (یعنی دنیا) به خودشان واگذار، و از آنچه ترس داری که آنها گرفتارش شوند (کیفر خدا) فرار کن، چقدر آنها محتاجند به آنچه از آن منعشان می‏کردی؟ و چقدر تو بی نیاز هستی از آنچه تو را منع می‏کردند، و به زودی در می‏یابی که پیروزی از آن کیست؟ اگر درهای آسمانها و زمین را روی بنده‏ای ببندند، ولی آن بنده از خدا بترسد، خداوند راهی را برای او خواهد گشود...(337)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، تازیانه زدن زهرا

فاطمه (س) به میان جمعیت آمد و بین آنها و علی (ع) قرار گرفت، و فرمود: سوگند به خدا نمی‏گذارم پسر عمویم را از روی ظلم به سوی مسجد بکشید، وای بر شما چقدر زود به خدا و رسولش خیانت نمودید، و به خانواده‏اش ستم کردید، با این که رسول خدا (ص) پیروی از ما و دوستی با ما را به شما سفارش کرده بود و فرموده بود که در امور خاندان من تمسک کنید، و خداوند فرمود:
قل لا اسئکم علیه اجراً الا المودة فی القربی.
ای پیامبر! به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمی‏خواهم جز این که با خویشان من دوستی نمایید(135)
روایت کننده می‏گوید: این گفتار فاطمه (س) باعث شد که بسیاری از مردم متفرق شدند، عمر با جمعی در آنجا ماندند، عمر به پسر عمویش قنفذ گفت: با تازیانه فاطمه (س) را بزن.
قنفذ با تازیانه به پشت و پهلوی حضرت زهرا (س) زد که آثار آن در بدن زهرا (س) پدیدار شد و همین ضربت قوی‏ترین اثر را در سقط جنین آن حضرت نمود، که پیامبر (ص) آن جنین را محسن نامیده بود، آن قوم، امیرمؤمنان علی (ع) را کشان کشان به سوی مسجد بردند، و در برابر ابوبکر قرار دادند، در همین هنگام فاطمه (س) سراسیمه به مسجد آمد، تا علی (ع) را از دست آنها بگیرد و نجات دهد، ولی نتوانست، از آنجا به سوی قبر پدرش رفت، و با سوز دل جانکاه گریه کرد و این اشعار را می‏خواند:
نفسی علی ز فراتها محبوسة - یا لیتها خرجت مع الزفرات‏
لا خیر بعدک فی الحیاة و انما - ابکی مخافة ان تطول حیاتی‏
پدر جان! جانم با آن همه اندوه و غصه در سینه‏ام حبس شده است، ای کاش با همان اندوه‏ها از بدنم خارج می‏شد.
پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست، گریه می‏کنم از بیم آن که (مبادا) بعد از تو زیاد زنده بمانم.
سپس فرمود:
پدر جان! دریغ و آه از فراق تو، و ای فغان از جدایی حبیب تو ابوالحسن امیرمؤمنان؛ پدر دو سبط تو حسن و حسین (ع)، آن کس که تو او را در کودکی تربیت کردی، و وقتی که بزرگ شد، او را برادر خود خواندی، و او بزرگترین دوستان و محبوب‏ترین اصحاب تو در حضورت بود، او که از همه در قبول اسلام پیشی گرفت، و به سوی تو هجرت کرد، ای پدر بزرگوار و ای بهترین خلایق!
فها هو یساق فی الاسر کما یقاد البعیر.
اکنون او را اسیر گونه می‏کشند، چنان که شتر را می‏کشند.
سپس ناله جانسوزی از دل داغدارش برکشید و گفت:
وا محمده! وا حبیباه! وا اباه! وا اباالقاسماه! وا احمداه، وا قلة ناصراه وا غوثاه، وا صول کربتاه، وا حزناه، وا مصیبتاه! وا سوء صباحاه
فریاد، یا محمد! فریاد ای دوست، ای پدر، ای ابولقاسم، ای احمد، آه و فغان از کمی یاور!، و مصیبت و اندوه بسیار، و آه از این روزگار تلخ .
فاطمه (س) بعد از این گفتار، صیحه زد و بی‏هوش به روی زمین افتاد مردم از گریه او گریستند و صدا به ناله بلند کردند، و مسجد پیامبر (ص) ماتم سرا گردید.
سپس علی (ع) را در پیش ابوبکر متوقف ساختند، و به او گفتند: دستت را دراز کرده و بیعت کن
حضرت علی (ع) فرمود: سوگند به خدا بیعت نمی‏کنم، زیرا بیعت من به گردن شما ثابت است (شما با من در غدیر خم بیعت کردید و باید بر آن وفادار بمانید.)(136)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، پیشگویی پیامبر از شهادت خود و امامان‏

پیامبر (ص) فرمود: ای مردم، آن گاه که من شهید شدم علی (ع) نسبت به شما از خودتان صاحب اختیارتر است. و آن گاه که علی (ع) به شهادت رسید پسرم حسن (ع) نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است. و آن گاه که علی (ع) به شهادت رسید پسرم حسن (ع) نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است. و آنگاه که پسرم حسن (ع) به شهادت رسید پسرم حسین (ع) نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است. و آن گاه که پسرم حسین (ع) به شهادت رسید پسرم علی بن الحسین نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است و با امر او آنان را اختیار نیست.
سپس حضرت رو به علی کرد و فرمود: یا علی، به زودی او را می‏بینی، از من به او سلام برسان.
وقتی او به شهادت رسید، پسرش محمد نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است. و تو ای حسین (ع) او را درک می‏کنی، از من به او سلام برسان. سپس در نسل محمد مردانی یکی پس از دیگری خواهند بود که با امر آنان برای مردم اختیاری نیست.
حضرت این مطلب را سه مرتبه تکرار کرد فرمود: هیچ کدام از آنان نیست مگر آن که نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است و با امرشان آنان را اختیاری نیست.
همه آنان هدایت کننده و هدایت شده‏اند و آنان نه نفر از فرزندان حسین (ع) هستند.
امیرالمؤمنین (ع) برخاست و در حالی که گریه می‏کرد عرض کرد: پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، آیا تو هم کشته می‏شوی؟
فرمود: آری، من با سم از دنیا می‏روم و شهید می‏شوم، و تو با شمشیر کشته می‏شوی و محاسنت از خون سرت رنگین می‏شود، و پسرم حسن (ع) با سم کشته می‏شود، و پسرم حسین (ع) با شمشیر کشته می‏شود، او را طغیانگر پسر، زنازاده پسر زنازاده، منافق پسر منافق می‏کشد.(309)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، پیش گویی امام علی درباره قائم

هارون بن سعید گوید: از امیرالمؤمنین (ع) شنیدم که به عمر می‏فرمود: چه کسی جهالت را به تو آموخت، ای مغرور؟ سوگند به خدا، اگر در دین بصیر و یا به آنچه رسول خدا (ص) به تو دستور داده، بینا بودی، و یا در دین متبحر و عالم بودی، بر شتر گوش بریده (وناقص) سوار می‏شدی، و از نی فرش می‏ساختی و دوست نداشتی که مردم برایت قیام و قعود کنند و به عترت پیامبر (ص) ستم و بدرفتاری، روا نمی‏داشتی، اما بدان که من در دنیا تو را کشته خواهم دید، و با زخم غلام ام معمر که بر او ستم می‏کنی، کشته می‏شوی و علی رغم خواست تو، توفیقی نصیب او گشته، وارد بهشت می‏شود.
اگر از رسول خدا (ص) شنوایی داشتی، شمشیرت را برگردن نمی‏انداختی (و خلافت را غصب نمی‏کردی) و بر منبر خطبه نمی‏خواندی، گویا می‏بینم که تو را می‏خوانند و اجابت می‏کنی، و نامت می‏برند و رخ درهم می‏کشی، و پس از قتل حرمتت می‏شکند و مصلوب می‏گردی (کنایه از ظهور امام مهدی(ع) است که بدن حکام جور را بیرون می‏آورد) و دوستی که تو را برگزیده و بر جایش تکیه زده‏ای، به همین بلا گرفتار می‏شود؟!
عمر گفت: چرا از ریشخند دیگری و کهانت، شرم نمی‏کنی؟
امام(ع) فرمود: سوگند به خدا آنچه گفتم، از پیامبر (ص) شنیدم و به آن علت داشتم که بر زبان آوردم؟
عمر گفت: چه موقع این کار صورت می‏گیرد؟
فرمود: آن گاه که لاشه شما، از کنار پیامبر خدا(ص) و از قبر، بیرون آید، جسدهایی که یک شبانه روز، نخوابیده‏اند (و نمرده‏اند) تا در هنگام نبش قبرتان کسی در این باره شک نکند، (که قبری که نبش می‏شود، مربوط به شما دو نفر است) و اگر در میان سایرین، دفن می‏شدید، افرادی گرفتار تردید می‏شدند (و می‏گفتند: این جسدها مربوط به آن دو نفر نیست)
آن گاه بر شاخه‏های درختی خشک، مصلوب می‏گردید، و آن درخت، به برگ سبز می‏گردد و شاخه‏هایش می‏روید، و به این وسیله، محبان و خشنود شوندگان به کارتان، مورد آزمایش قرار می‏گیرند تا پاک از ناپاک جدا شود گویا من شما را می‏نگرم که مردم از مصیبتی که به آن گرفتار شده‏اید، (از خدا) عافیت می‏طلبند. پرسید: یا علی (ع) چه کسی این کارها را انجام می‏دهد؟
فرمود: دسته‏ای که میان شمشیرها و غلاف آنها، جدایی افکنده و خداوند، برای یاری دینش، آنان را برگزیده، لذا در راه خدا از سرزنش، کسی نمی‏هراسند، گویا می‏بینم که شما دو تن، با بدنهایی‏تر و تازه، از گور بیرون کشیده و مصلوب می‏شوید، و این (تازگی بدن) وسیله فتنه دوستانتان می‏گردد، و سپس آتشی را که برای ابراهیم و یحیی و جرجیس و دانیال (ع) و هر پیامبر و صدیق و مؤمنی، افروخته گشت، می‏آورند پس از آن آتشی را که بر در خانه من افروختید، تا من و فاطمه و حسن و حسین و زینب و ام‏کلثوم را بسوزانید، می‏آورند تا با آنها سوزانده شوید، و بادی سخت و کشنده می‏وزد و پس مانده شمشیرها بدنتان را، نابود و تباه می‏سازد و به دوزخ برده می‏شوید، آن گاه به صحرایی که جای نابودی شما بود، برده می‏شوید جایی که خدای عزوجل فرموده:
و لوتری اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مکان قریب (189)
(و اگر تو سخنی حال مجرمان را مشاهده کنی هنگامی که ترسان و هراسانند و هیچ از عذاب آنها فوت نشود و از مکان نزدیکی دستگیر شوند.
که کنایه از تحت اقدام شماست، پرسید: یا علی (ع) آیا میان ما و پیامبر (ص) جدایی می‏افتد؟
فرمود: آری، پرسید: آیا خود شما این مطلب را شنیدی و درست است؟
راوی گفت: امام(ع) سوگند یاد کرد که این مطلب را از پیامبر (ص) شنیده است، عمر گریه کرد و گفت: از گفته شما به خدا پناه می‏برم و آیا نشانه‏ای دارد؟
فرمود: آری کشتار و مرگی عمومی و طاعونی شنیع، که از مردم یک سوم باقی می‏ماند و منادی از آسمان، نام یکی از فرزندان مرا می‏خواند، و بلاها بسیار می‏شود، تا جایی که زنده‏ها آرزوی مرگ می‏کنند و کسی که بمیرد، راحت شده و کسی که نزد خدا عملی درست دارد، نجات می‏یابد، سپس مردی از تبار من ظهور و زمین را، چنان که از ستم، پر شده، از عدل پر می‏کند. خداوند بقایای قوم موسی را برای یاری او می‏فرستد و اصحاب کهف برایش زنده می‏شوند و خدا او را با فرشتگان و جن و شیعیان مخلص تأیید می‏نماید و آسمان، باران و زمین نباتش را می‏دهد.
گفت: ای ابوالحسن می‏دانم که تو جز به حق سوگند نمی‏خوری، ولی به خدا قسم تو و فرزندانت، شیرینی خلافت را نخواهد چشید؟
فرمود: شما برای من و فرزندانم، جز دشمنی چیزی نمی‏افزایید؟
وقتی که مرگ عمر نزدیک شد، امام(ع) را خواست و گفت: یا علی (ع) اصحابم مرا متولی امورشان کردند، اگر مرا حلال کنی، بهتر است؟
فرمود: اگر من حلال کنم، نسبت به پیامبر (ص) و دخت او چه می‏کنی؟
سپس امام(ع) در حالی که می‏فرمود: و اسّروا النّدامة لمّا رأو العذاب(190) هنگام دیدن عذاب، ندامت را پوشیدند.
او را ترک گفت.(191)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، پیام‏های ابوبکر به علی و پاسخ‏های آن حضرت‏

اینک به روایت سلیم بن قیس باز می‏گردیم: سپس علی (ع) وارد خانه خود شد، عمر به ابوبکر گفت: کسی را نزد علی (ع) بفرست تا بیاید و بیعت کند، زیرا کار خلافت بدون بیعت علی (ع) سامان نمی‏یابد، اگر او با ما بیعت کند، به او امان خواهیم داد.
ابوبکر شخصی را نزد علی (ع) فرستاد و توسط او پیام داد که دعوت خلیفه رسول خدا (ص) را اجابت کن. قاصد ابوبکر نزد علی (ع) آمد و پیام او را ابلاغ کرد، علی (ع) به او فرمود: شگفتا! چقدر زود رسول خدا (ص) را تکذیب کردید، ابوبکر و اطرافیان او می‏دانند که خدا و رسول خدا (ص) غیر مرا خلیفه خود قرار نداده‏اند.
قاصد، گفتار علی (ع) را به ابوبکر ابلاغ کرد.
ابوبکر گفت: این بار برو و به علی (ع) بگو: دعوت امیرمؤمنان (ابوبکر) را اجابت کن.
قاصد نزد علی (ع) آمد و پیام ابوبکر را ابلاغ کرد.
علی (ع) فرمود: شگفتا! هنوز چندان از عهد رسول خدا (ص) نگذشته که آنها فراموش نمایند. سوگند به خدا او (ابوبکر) می‏داند که این اسم برای احدی جز من، شایستگی ندارد، همانا رسول خدا (ص) به او امر کرد که به عنوان امیرمؤمنان بر من سلام کند، و او یکی از هفت نفر است که از طرف پیامبر به این کار مأمور شدند، او رفیقش (عمر) در میان هفت نفر از رسول خدا (ص) پرسیدند: آیا دستور از طرف خدا و رسولش است؟!
پیامبر (ص) فرمود: نعم حقاً من اللّه و رسوله انّه امیرالمؤمنین و سید المسلمین و صاحب لواء الغر المحجلین یقعده اللّه عزّوجلّ یوم القیامة علی الصراط فیدخل اولیائه الجنّة و اعدائه النّار. آری، از طرف خدا و رسولش حق است که علی (ع) امیرمؤمنان و سرور مسلمین و پرچمدار افراد درخشنده و نورانی می‏باشد، خداوند در روز قیامت، او را بر پل صراط می‏نشاند، و آن حضرت دوستان خود را به سوی بهشت، و دشمنانش را به سوی دوزخ روانه می‏کند.


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، پیامبر و فاطمه زهرا کنار بدن علی‏

چون روح مقدس حضرت امیرالمؤمنین (ع) از جسد مطهرش مفارقت نمود، از خانه حضرت صدای شیون بلند شد مانند روزی شد که رسول خدا (ص) از دنیا رفته بود. چون شب تاریک شد، آفاق آسمان متغیر شد، زمین لرزید، صداهای تسبیح و تقدیس از میان هوا به گوش مردم رسید، می‏دانستند که صداهای ملایکه است. صدای گریه و نوحه و مرثیه جنیان را می‏شنیدند.
محمد بن الحنفیه (ره) گفت که: چون برادرانم امام حسن و امام حسین (ع) مشغول غسل شدند، حضرت امام حسین (ع) آب می‏ریخت و حضرت امام حسن (ع) غسل می‏داد، احتیاج نداشتند به کسی که جسد آن حضرت را بگرداند، هر طرف را که می‏شستند جسد مطهرش می‏گردید و طرف دیگر ظاهر می‏شد، بویی خوش‏تر از مشک و عنبر از جسد مبارکش می‏شنیدند.
چون از غسل فارغ شدند، حضرت امام حسن (ع) صدا زد که: ای خواهر بیاور حنوط جدم را، پس زینب (س) مبادرت نمود حنوط را آورد، چون حنوط را گشودند جمیع کوفه از بوی آن خوش بو شد. پس آن حضرت را در پنج جامه کفن کردند، چون بر تابوت گذشتند پیش تابوت را جبرییل و میکاییل برداشتند، و عقب آن را امام حسن و امام حسین (ع) برداشتند.(433)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، پیامبر در حال ارتحال

بیماری رسول خدا (ص) شدت یافت و آثار ارتحال ظاهر شد و علی (ع) در آن هنگام حضور داشت چون نزدیک شد روح مقدسش به آشیان جنان پرواز نماید به علی (ع) فرمود: یا علی سر مرا در میان دامان خود بگذار که امر خدا در رسیده چون جان من از کالبد بیرون خرامد، آن را به دست خود بگیر و به صورت بکش سپس مرا رو به قبله قرار داده و به کار غسل من بپرداز و به عنوان نخستین کس بر من نماز بگذار و تا مرا در میان قبر پنهان ننموده‏ای از من جدا مشو و در تمام امور خود از خدا کمک بخواه.(39)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0

مصایب امام علی‏ ، پیامبر به علی مژده شهادت می‏دهد

محمد بن عمر بن علی از پدرش از جدش (امیرالمؤمنین) علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: چون آیه اذا جاء نصر الله و الفتح آن گاه که یاری خدا و فتح فرا رسد... بر پیامبر (ص) نازل شد به من فرمود: ای علی به تحقیق نصر خداوند و فتح فرا رسیده، پس هرگاه که دیدی مردم دسته دسته در دین خدا وارد می‏شوند (و به آیین خداوندی می‏گرایند) پس به حمد پروردگارت تسبیح کن و از او آموزش بخواه که خداوند پذیرنده توبه است.
ای علی، خداوند جهاد را در فتنه‏ای که پس از من رخ می‏دهد بر مؤمنین واجب نموده چنان که جهاد با مشرکین را در رکاب من بر آنان واجب ساخته بود.
عرض کردم: ای رسول خدا، آن فتنه‏ای که خداوند جهاد درباره آن را بر ما واجب نموده کدام است؟
فرمود: فتنه گروهی که شهادت به لا اله الا الله و اینکه من رسول خدا هستم می‏دهند با این حال مخالف سنت من و طعنه زننده در دین من هستند.
عرض کردم: ای رسول خدا چرا باید با آنان بجنگیم، در حالی که شهادت به لا اله الا الله و رسالت الهی شما می‏دهند؟
فرمود: به جهت پدید آوردن مسایل بی سابقه و بدعت گزاری در دین، و جدا شدنشان از فرمان من، و حلال شمردن ریختن خون عترت من.
عرض کردم: ای رسول خدا، شما شهادت را به من مژده فرموده بودی، از خدا بخواه که در این باره برای من شتاب کند.
فرمود: آری، به تو مژده شهادت داده بودم، پس چگونه خواهی بود آن زمان که محاسنت از خون سرت رنگین شود؟ - و با دست اشاره به سر و ریش من نمود.
عرض کردم: ای رسول خدا، حال که چنین مژده‏ای به من دادی، (302) دیگر جای صبر نیست بلکه جای مژدگانی و سپاس است.
فرمود: آری، پس خود را برای جنگ و درگیری آماده ساز، که تو با امت من جنگ خواهی نمود.
عرض کردم: ای رسول خدا راه پیروزی (بر آنان) را به من بنما.
فرمود: چون گروهی را دیدی که از هدایت به سوی گمراهی رو کرده‏اند، پس با آنان به جنگ بر خیز (که پیروزی از آن توست)، زیرا که هدایت از جانب خدا، و گمراهی از سوی شیطان است.
ای علی، همانا هدایت، پیروی فرمان خداست نه پیروی از هوای نفس و دلخواه خود، و گویا با گروهی رو به رو هستی که قرآن را تأویل و توجیه نموده، و به شبهات (و مسایل قابل توجیه و چند پهلو) چنگ زده، و شراب را به نام آب انگور، و کم فروشی را با (ادای) زکات، (303) و رشوه را به نام هدیه و پیش کش حلال می‏شمرند.
عرض کردم: ای رسول خدا، این مردم چگونه‏اند؟ آیا مرتد و برگشتگان از دین‏اند یا اهل فتنه و آزمایش؟
فرمود: آنان اهل فتنه‏اند، متحیر و سرگردان در آن گردش می‏کنند تا عدل گریبانگیرشان شود.
عرض کردم: ای رسول خدا، عدل از جانب ما یا از سوی غیر ما؟
فرمود: بلکه از جانب ما، خداوند (دین را) به دست ما گشوده، و به دست ما پایان بخشد، و به واسطه ما خداوند میان دل‏ها پس از شک آوری مهر و دوستی انداخت، و به واسطه ما نیز میان دل‏ها پس از فتنه مهر و دوستی اندازد.
عرض کردم: سپاس خدا را بدان چه که از فضل خویش به ما ارزانی داشته است.(304)


ادامه ندارد




نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0