به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى‏بخشد، مگر براى آن كس كه به وى اجازه دهد. تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود، مى‏گويند: «پروردگارتان چه فرمود؟» مى گويند: «حقيقت و هموست بلندمرتبه و بزرگ.» (23)
(تفسير آيه:" حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ ..." كه خاشع بودن ملائكه در مقابل خداوند را بیان میکند ) 
" حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ" كلمه" فزع" از تفزيع است، و تفزيع به معناى از بين بردن فزع، و وحشت از دلهاست، و ضميرهاى جمع كه در آيه است به شفعاء، يعنى ملائكه بر مى‏گردد.
و لازمه جمله" حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ"- با در نظر داشتن اينكه نتيجه است- اين است كه: چيزى در بين باشد كه غايت و آخرش تفزيع قلوب و راحت شدن دلها باشد، و آن اين است كه دلها دچار فزع و اضطرابى طولانی ، در انتظار امر خداى سبحان باشد، تا وقتى كه با صدور امر خداترس دلها تمام شود.
بنا بر اين آيه مورد بحث در معناى آيه" وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ... وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ" «3» خواهد بود، چون هم آيه مورد بحث و هم آيه سوره نحل هر دو براى ملائكه اثبات ترس و فزع مى‏كنند.
و فزع به معناى تاثر و انقباض دل از ترس است، و مراد از سجده شان، سجده تذلل و ترسى است كه از پروردگار و ما فوق خود دارند.
از همين جا روشن مى‏شود، كه مراد از فزع ملائكه، و برطرف شدن آن از ايشان، تذلل و احساس حقارتى است كه دلهايشان را پر كرده، چون كه خود را اسباب و شفعاء، و وسيله اجراى امر الهى مى‏دانند، و همواره دل واپسى اين را دارند كه اوامر الهى بر طبق آنچه صادر شده، و خواسته، عملى بشود، و بر طرف شدن فزع ملائكه به اين است كه اوامر الهى را تحويل گرفته، و مشغول انجام آن بشوند، به طورى كه از سراپاى وجودشان چيزى جز انجام امر خدا ظهور نكند، و بين خدا و انجام خواسته‏هايش، چيزى جز امرش واسطه نشده باشدو اگر فزع و تفزيع را به دلهاى آنان نسبت داده، براى اين است كه دلالت كند بر اينكه آن چنان از خود بى خود، و از هر چيز ديگرى منصرف هستند، كه غير از پروردگارشان به هيچ چيز ديگر توجه ندارند، و اين بى توجهى هم چنان ادامه دارد، تا وقتى كه فزع دلشان به امر الهى برطرف شود، كه البته بدون درنگ و بلافاصله برطرف مى‏شود، و تخلف‏پذير هم نيست، چون امر الهى تعطيل و تاخير نمى‏پذيرد، هم چنان كه فرموده:" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" «1» پس نظر به اين معنا از آيه شريفه استفاده مى‏شود، كه ملائكه هم چنان در فزع هستند، تا با صدور امر الهى فزعشان زايل شود.( تفسیر المیزان ج16 ص 559)

ادامه مطلب
جمعه 25 اردیبهشت 1394  - 2:19 PM

در مورد مرجع ضمیر «هم» در آیه شریفه «حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِم» احتمالاتی وجود دارد که با وجود این احتمالات، تناقضی با آیاتی همچون « الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» وجود ندارد چون آیه منحصر در یک احتمال نیست نمی شود حکم به تناقض کرد. ( اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال)
احتمال اول:مرجع ضمیر ملائکه هستند. زیرا به طورى كه از سياق بر مى‏آيد ضمیر به شفعاء، يعنى ملائكه بر مى‏گردد.كه تذلل و خشيت ملائكه در مقابل خداوند را حكايت مى‏كند(تفسیر المیزان)
احتمال دوم:به مشركين كه ذكر ايشان در آیه پيش گذشت برميگردد، پس معنا این می شود که هر گاه فزع از دلهای مشرکان بيرون رود... (مجمع البیان)
احتمال سوم:مرجع ضمیر شفعاء هستند اما خوف در اینجا خوف حسن است و این خوف در واقع، اضطراب از مقام کبریایی است که آیا خداوند متعال اذن می دهد یا نه؟ ولی خوف در آیه« الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» خوف از رسیدن ضرر و زیان در دنیا و آخرت است و این دو خوف با هم متفاوتند بنابراین تناقضی وجود ندارد.  

ادامه مطلب
جمعه 25 اردیبهشت 1394  - 2:19 PM

شان نزول آیه
در تفسير آيه 28 و 29 همين سوره و بيان شان نزول آنها كه جمعى از همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) به پيامبر (صلي الله عليه و آله) عرض كردند كه بر نفقه و هزينه زندگى ما بيفزا (زيرا چشمشان به غنائم جنگى افتاده بود، و چنين مى‏پنداشتند كه بايد از آن، بهره زيادى به آنها برسد).

ادامه مطلب
جمعه 25 اردیبهشت 1394  - 2:18 PM

همچنانكه از شأن نزول آيات قرآن مخصوصا سورة احزاب فهميده مي شود كه اين آيات به اين خاطر نازل شد كه بعضي به عنوان انتقام جوئي وتوهين به ساحت مقدس پيامبر ( تصميم ازدواج با زنان او را بعد از او گرفته بودند و از اين راه مي خواستند ضربه اي بر حيثيت آن حضرت وارد كنند. 

ادامه مطلب
جمعه 25 اردیبهشت 1394  - 2:18 PM

ماجرای سکونت آدم و حوا در بهشت و خوردن از درخت ممنوع و آشکار شدن عورت آنان، مرحله‏ ای از سیر نزولی انسان در مسیر استقرار و سکونت در زمین بوده است. یعنی آدم از ابتدا برای سکونت در زمین خلق شده و طریق استقرار او بر زمین، طی شدن مراحلی از جمله اسکان موقت در بهشت بوده است. ابتدا خداوند اسماء را به او تعلیم می‏دهد و پس از اثبات خلافت و جانشینی آدم برای ملائکه، آنان را امر به سجده می‏کند، آن گاه وی را در بهشت ساکن می‏کند و از نزدیک شدن به درخت خاصی منع می‏کند. تا آن جا که انسان با فریب شیطان از آن می‏خورد و عورتش برایش آشکار می‏شود و به زمین هبوط می‏کند و در زمین مستقر می‏شود.

آن چه در جریان سکونت آدم در بهشت و سپس نزول و هبوط به زمین، در قرآن کریم آمده است، در حقیقت بیانگر بخشی از قوس نزولی خلقت انسان است. آدم در سیر نزولی، ابتدا در بهشت برزخی ساکن می‏شود، که عالمی است پائین‏تر از عالم ملائکه و روح، و بالاتر از عالم ماده و خاک، تا برای نزول و استقرار در زمین مهیا گردد.

الف) آدم باید بفهمد، که دشمنی مکار و حیله‏گر دارد که خیر او را نمی‏خواهد. بلکه به دنبال آشکار کردن «سوؤاه» زشتی‏ها در اوست.
ب) آدم، قبل از هبوط به زمین، آثار تلخ و رنج‏آور مخالفت با دستورات الهی و پیروی از شیطان را تجربه می‏کند.
ج) راه توبه و بازگشت را می‏آموزد و آن را تجریه می‏کند.
د) آدم در آن مرحله از خلقت، هنوز از عالم روح و ملائکه انفصال کامل پیدا نکرده، و به همین جهت هنوز فرصت نداشته به عورت خود یعنی جنبه‏ی تمایلات حیوانی‏اش، توجه کند؛ با سکونت در بهشت و پس از خوردن از درخت ممنوع، به این جنبه‏ی خود آگاه می‏گردد.

ادامه مطلب
جمعه 25 اردیبهشت 1394  - 2:17 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 91

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 1495506
تعداد کل پست ها : 20595
تعداد کل نظرات : 20
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 29 مرداد 1389 
آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 25 مرداد 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

کد ذکر ایام هفته
اوقات شرعی

حدیث