ابوسعید ابوالخیر رباعی شمارهٔ ۴۳۱ آن دم که حدیث عاشقی بشنودم جان و دل و دیده را به غم فرسودم میپنداشتم عاشق و معشوق دواند چون هر دو یکیست من خود احول بودم ادامه مطلب مهدی گلشنی جمعه 1 مرداد 1395 - 11:51 AM نظرات (0)
آن دم که حدیث عاشقی بشنودم جان و دل و دیده را به غم فرسودم میپنداشتم عاشق و معشوق دواند چون هر دو یکیست من خود احول بودم