آقا یروز تو مدرسه زنگ تفریح تو کلاس مونده بودیم ک یهو مدیرمون خیلی جدی (انگار از یکی عصبانی باشه) اومد تو کلاس، ی نگاهی ب ما کرد بعد ی نگا ب تخته کرد (یکی از بچه ها تخته رو ب گند کشیده بود) گفت کی اینارو کِشیده؟منم است حواسم نبود دارم با کی حرف میزنم، گفتم:آقای بوق،بگید کی اینارو رسم کرده چون اگه بِکِشه معتاد میشه :/ تا اینو گفتم بچه ها داشتن میترکیدن، مدیرمون هم(ک سر ی مسعله(ک بعدا میگم) با من ییههههههه کوچولو مشکل داشت)خودشو زد ب کوچه علی چپ انگار نه انگار ک من حرفی زدم همینطور نگا افق کرد و از کلاس رفت بیرون!بچه ها هم ب محض خروج ایشون همه نیمکت هارو جویدن:)
ولی بخیر گذشت :)
_____________________________________________________________________
دوستان ببخشید اگه خوب نبود، دفعه اولمه شما ب بزرگی خودتون ببخشید
بنظر من بعضی از خاطرات تو اون لحظه خنده داره و خیلی خوب نمیشه تعریفشون کرد