دکتر علی خلیلی: طرف ایرانی دروغ میگوید
این روزها بیانیه لوزان سوییس و مفاد آن در مرکز توجهات بسیاری از رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفته است و با توجه به تعدد تفاسیر از متن موجود و حتی تعدد متون منتشر شده(متن انگلیسی بیانیه، ترجمه فارسی وزارت امور خارجه و فکت شیت آمریکایی) می بایست با دقت بیشتری به بررسی این توافق تاریخی پرداخت.
در همین رابطه آقای علی خلیلی(دانش آموخته دانشگاه امام صادق علیه السلام) در گفتگو با خبرنامه صادق در رابطه با میزان تطابق بیانیه لوزان با خط قرمزهای نظام گفت:
«بیانیه لوزان چیزی نیست جز تفصیل عملیاتی شده عناصر گام نهایی توافق ژنو و متاسفانه باید بگوییم که چه آن توافق[ژنو] و چه این بیانیه فرسنگ ها با خطوط قرمز نظام فاصله دارد.»
خلیلی در توضیح ادعای مطرح شده تصریح کرد:
«اولا کاربری سایت فردو(به عنوان مرکز غنی سازی) تغییر کرد و این موضوع حتی از تعلیق و تعطیلی هم بدتر است و اگر در سال ۸۲ آنجا را پلمب کردند، ما در سال ۸۴ بازگشایی کردیم اما الان طرح آن تغییر کاربری داده که بسیار بدتر است.
دوما بنا بود که تحقیق و توسعه محدود نشود که هر سه متن موجود(متن انگلیسی بیانیه، ترجمه فارسی وزارت امور خارجه و فکت شیت آمریکایی) بر محدود شدن آن تاکید دارند.
سوما در مورد غنی سای هم مطرح شده بود که ما سالیانه به ۱۹۰۰۰۰هزار سو نیاز داریم که در بیانیه فعلی اجازه فعایت به ۵۰۰۰ سانترفیوز با ظرفیت ۱/۲داده شده که در صورت فعالیت کامل آنها، روزانه ۶۰۰۰ سو تولید می کنند و بدین ترتیب پس از ۳۱/۵ سال تنها سوخت یک سال بوشهر تامین می شود.
علاوه بر این، برای غنی سازی هم سطح ۳/۶۷ تعیین شده و قرار است ذخبره اورانیوم ذخیره شده ما از ۱۰ تن به ۳۰۰ کیلوگرم برسد»
این دانشجوی مقطع دکتری رشته علوم سیاسی در مورد چکونگی لغو تحریم ها از پس بیانیه لوزان نیز اشاره کرد:
«طرف ایرانی در مورد تحریم دروغ می گوید و این که می گویم «دروغ می گویند» با مفهوم حقوقی آن آشنا هستم و بر همان اساس می گویم؛ تیم مذاکره کنند می گوید که «همه تحریم ها به صورت هم زمان لغو می شود» و این در حالی است که بر اساس متن انگلیسی بیانیه، نه «همه تحریم ها» و نه «به صورت هم زمان» تحریم ها لغو نمی شوند که لغو نشدن آن هم یک اصطلاح فنی است که الان فرصتی برای توضیح آن وجود ندارد.
در این بیانیه آمده است که پس از انجام تعهدات از سوی ایران و پس از تایید آژانس، تحریم ها برداشته شود که این موضوع هم در مخالفت با خطوط قرمز قرار دارد چرا که قرار بود لغو تحریم ها موضوع مذاکره باشد نه نتیجه آن.
ضمن آنکه باز هم بر اساس متن انگلیسی توافق، تنها تحریم های مالی و اقتصادی اتحادیه اروپا برداشته می شود و در مورد آمریکا هم دو نوع تحریم وجود دارد که تحریم های اولیه(primary) سر جای خود باقی است و تنها تحریم های ثانویه(secondary) لغو می شود.»
صدور بیانیه های متعدد و فکت شیت های آمریکا نیز از دیگر منازعات اصلی در تفسیر بیانیه لوزان می باشد که خلیلی در خصوص تناقضات میان آنها توضیح داد:
«در حال حاضر چند متن از توافق لوزان وجود دارد که نخستین آنها متن انگلیسی خود توافق است و مبنای اصلی آن.
متن دیگر به ترجمه فارسی آن توسط وزارت امور خارجه مربوط می شود که مانند ترجمه توافق ژنو پر از غلط های ترجمه ای است و به نظر می رسد مترجم آن در حد لیسانس حقوق سواد داشته است و یا اینکه فارسی بلد نبوده و یا اینکه قصد فریب مردم را داشته اند.
در متن ترجمه شده توسط وزارت امور خارجه ۶،۷ غلط ترجمه ای وجود دارد که ۴ مورد آن بسیار فاحش است اما ملاک متن انگلیسی آن می باشد نه متن فارسی.
جالب اینجاست که حتی در دوران قاجار هم برای هر توافق دو متن(انگلیسی و فارسی یا فرانسوی و فارسی) تهیه شده و ذیل آنها ذکر میشد که هر دو متن معتبر است که این آقایان حتی این کار را هم انجام ندادند و این مایه شرمندگی است.
متن منتشر شده بعدی نیز به بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا مربوط می شود که با عنوان«پارامترهای اصلی برنامه جامع مشترک اقدام»(که به اشتباه در فارسی به برنامه جامع اقدام مشترک ترجمه شده) منتشر شده است و این بیانیه چیزی نیست جز تفصیل بیانیه لوزان و آوردن آمارهای دقیق متعلق به آن بیانیه.
به عبارت دیگر توافقات فراوانی میان ایران و سایر اعضا صورت گرفته است که تیم ایرانی علاقه ای به افشای جزئیات آن ندارد و این در حالی است که تمامی جزئیات در اختیار همه کشورها قرار گرفته است و بیانیه صادر شده از سوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز همان جزئیات است که طرف ایرانی نمی خواهد این اطلاعات در اختیار مردم ایران قرار بگیرد.
حال باید این سوال مطرح شود که این چه پیروزی است که حتی از بازگو کردن جزئیات آن هم ابا دارند و آن را در اختیار مردم ایران قرار نمی دهند.
مسلما با افشای جزئیات، اینها(طرف ایرانی) نمی توانند اینگونه بین مردم اظهار نظر کنند و متاسفانه امیدواری کاذب به مردم می دهند.»
ادامه مطلب
فناوری هسته ای به جز انرژی فواید دیگری هم دارد
سکوت جایز نیست
به گزارش خبرنامه صادق و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی؛ هاشمی گلپایگانی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) اظهار داشت: ابتدا که خبر تجاوز مأموران وهابی به ۲ نوجوان ایرانی منتشر شد گمان نمی کردم این موضوع حقیقت داشته باشد ،چرا که هرگز باور نداشتم مسئولین کشور در قبال چنین اتفاقی تا این حد می توانند منفعل عمل کنند.
وی افزود: با کمال تعجب باخبر شدیم روز گذشته آقای قشقاوی، معاون وزیر امور خارجه این خبر را تایید کرد. ما پیش از این انتقاداتی به این وزارت خانه و رفتار های منفعلانه آن داشته ایم ولی هرگز گمان نمی کردیم مشکل تا این اندازه در این وزارت خانه حاد باشد.
هاشمی بیان داشت: باوجود وقوع چنین تجاوز وحشیانه ای ، وزارت امور خارجه از برگزاری تجمع دانشجویان در برابر سفارت عربستان در تهران جلوگیری می کند، برای ما بگویند معنای این رفتار ها چیست؟ آیا لغو تجمع دانشجویان پاداش و هدیه ویژه این وزارت خانه به آل سعود به خاطر این تجاوز بود؟
وی تاکید کرد: درشرایطی که به نظر می ر سد دولت علاقه ای ندارد نسبت به توهین های که به ملت می شود واکنش نشان دهد، از ریاست دستگاه قضا و نمایندگان غیور مجلس می خواهیم با تمام توان از ادامه این روند جلوگیری کنند و پاسخ حاکمان ظالم عربستان را بدهند.
ادامه مطلب
حامد ملانوری/ محبت و تربیت
برگرفته از کتاب «منِ دیگرِ ما»ـ حجت الاسلام عباسی ولدی
وقتی با برخی از والدین درباره ضرورت محبت و ابراز آن صحبت میکنیم میگویند مگر والدین ما این اندازه به ما محبت کردند؟ حالا که محبت نکردهاند مگر برای ما اتفاقی افتاده است؟ فرزندانمان نیز مثل ما!
باید گفت در گذشتههای دور گاهی قرنی میگذشت و رقیب جدیدی وارد فضای تربیتی نمیشد. اما اکنون در سالهایی به سر میبریم که دائم در حال وارد کردن ابزار جدید به زندگی ماست که هر کدام از آنها به تنهایی مشکلات و خطرهای زیادی را در مسیر تربیت ایجاد میکند. برای مثال دوران دفاع مقدس را به یاد آورید. اولا در آن زمان پدر و مادرها به صورت ناخودآگاه بسیاری از قواعد تربیتی را اجرا میکردند اما اگر از این هم بگذریم اگر پدر و مادر فرزندش را درست تربیت نمیکرد چه اتفاقی میافتاد؟ چه خطراتی او را تهدید میکرد؟ اگر در آن زمان پدرم مرا کتک میزد و از خانه بیرون میانداخت بیرون که میآمدم درِ خانه همسایه حجله شهادت پسر همسایه را میدیدم که همین هفته به شهادت رسیده بود. سر کوچه که میرفتم به مسجد میرسیدم و روی تابلوی اعلانات در کنار اعلامیه چند شهید، اطلاعیه ثبت نام برای اعزام به جبهه را میدیدم. به مرکز شهر که میرفتم تشییع جنازه یک شهید و اعزام رزمندهها با اتوبوس به جبهه را میدیدم. بوی اسفند و صدای صلواتهای پی در پی که برای سلامتی امام و رزمندگان و برای نابودی صدام و صدامیان فرستاده میشد فضای خیابان را پر کرده بود. در این میان صدای آهنگران از بلندگویی که روی سقف یک ماشین بود به گوش میرسید. باید به دنبال راه انحراف میگشتم تا منحرف شوم. راهی را که پیدا میکردم چه بود؟ گوش دادن به چند نوار کاست که از آن طرف آب آمده بود. آن را هم که میخواستم تهیه کنم باید پول توجیبی یک ماه یا دو ماهم را میدادم و میخریدم. تازه آن قدر هم وحشت داشتم که تا خرید و فروش انجام میگرفت از شدت هول و ولا چند سالی از عمرم کم میشد. این نوار را کجا باید گوش میدادم؟ یک رادیو ضبط زهوار در رفتهای داشتیم که پدرم بالای سر خودش میگذاشت و اخبار گوش میداد و سخنرانی و آهنگران و کویتیپور. مادرم هم صبحها روشنش میکرد و برنامه خانواده را گوش میداد. اگر یک لحظه از کنارشان جدا میشد مثل مادری که بچهاش را گم کرده میفهمیدند. تلویزیون که دو شبکه بیشتر نداشت. ویدئو کالایی کمیاب یا نایاب بود که برای از ما بهتران بود آن هم که منع قانونی داشت و مثل جنازه لای پتو میپیچیدند و این خانه به آن خانه میبردند. تازه اگر ویدئو داشتی فیلمش را از کجا پیدا میکردی؟ شاید کسی با هزار زور و زحمت توانسته بود مجلهای را از زمان شاه نگه دارد و یا این که از ان طرف آب بیاورد. این مجله هم میتوانست نوجوان را منحرف کند اما در چند خانه از این عکسها و مجلهها پیدا میشد؟ فضا برای ارتباط دختر و پسر چه اندازه مهیا بود؟ اگر پسری میخواست دختری را به اصطلاح خودشان تور کند چقدر باید دم مدرسه میایستاد و به دنبالش میرفت و محله خلوتی پیدا میکرد و چند دقیقه با او صحبت میکرد تازه دلش خوش بود که با یک دختر حرف زده؛ البته نباید فراموش کرد که این ارتباط در صورتی بود که این دو بتوانند با زرنگی هر چه تمامتر از تیررس گشت ثارالله و جندالله و کمیته در امان بمانند. مدرنترین راه ارتباطی دخترها و پسرها نامه بود که باید آن را جلوی پای یکدیگر میانداختند و یا اینکه در جایی که در قرار قبلی مشخص کرده بودند مخفی می کردند و هر روز هم به انجا سر میزدند شاید طرف نامهای گذاشته باشد. در بسیاری از محلهها یک یا دو خانه تلفن داشتند که اگر صاحبخانه اهل کرم بود خانهاش تلفنخانه و پسر خانه هم پیغامبر میشد.حالا در این وضعیت مگر میشد پسر زنگ بزند به این صاحبخانه و بگوید با دختر همسایهتان کار دارم؟ وضعیت خیابانها هم که پاستوریزه پاستوریزه. بیحجاب در آن زمان به کسی میگفتند که به قول آن روزیها کمی فوکلش را از زیر روسری بیرون میگذاشت و با مانتویی که تا یک وجبی زمین میرسید بیرون میآمد. کمی هم لب و لپش را سرخ میکرد. آخرش که از منحرف شدن ناامید میشدم میرفتم مسجد و پایگاه که بوی معنویت میداد. اما امروزه اگر پدر و مادر با من نوجوان بدرفتاری کرده و مرا از خود برانند چه اتفاقی میافتد؟ آیا امروز باید به دنبال راه انحراف گشت؟ یا این که هزاران راه انحرافی مانند قارچ در مقابل هر نوجوان و جوانی سبز میشود؟ امروز برای منحرف شدن نیازی به کوچه و خیابان نیست. در خانهای که در یک اتاقش مادر سجادهای پهن کرده و با خدا مناجات میکند در اناق دیگر فرزندش نشسته و با دوستان جنس مخالفش چت میکند با عدهای دیگر هم پیامک بازی میکند. برای دیدن یک فیلم مستهجن و دیدن هزاران عکس مبتذل هیچ زحمتی لازم نیست یک سی دی یا دی وی دی با ارزانترین قیمت ممکن. بلوتوث یکی دیگر از راههای دیدن این فیلمها و عکسهاست.ماهواره هم که کار را برای همه راحت کرده است. هر فیلمی را برای هر ذائقهای در هر زمان از شبانهروز. اوضاع کوچه و خیابان و بدحجابهای ما و … که هیچ!
برخی دیگر از پدران و مادران فرزندان را مانع از پیشرفت خود در زندگی میدانند. به همین دلیل هم نمیتوانند از صمیم قلب به او محبت کنند. از یکی از آنها پرسیدم چرا به کودکت محبت نمیکنی؟ مگر نمیدانی محبت نیاز طبیعی فرزند است؟ گفت: حس محبت کردن ندارم. نیازش هست که باشد به من چه ربطی دارد؟ مگر باید همه نیازهای او را برطرف کنم؟ مگر من به عنوان یک زن حقی ندارم؟ از وقتی به دنیا آمده از هر چه نامش زندگی است واماندهام و همه زندگیام شده این بچه. درسم را رها کردم به کارم هم پشت پا زدم افتادم کنج خانه و کارم شد شیر دادن و زجر کشیدن و بچه شستن و خانه رُفتن. حالا که بچههایم از آب و گل درآمدهاند دیگر حس و حال گذشته را ندارم که بخواهم درس بخوانم. فرصت طلایی کارم را هم از دست دادم و دیگر به راحتی به دست نمیآید. باز بگو چرا حس محبت کردن نداری!!!
اما باید گفت برای چه زندگی میکنیم؟ انسان برای چه به این جهان قدم گذاشته است؟آیا با مادری کردن از کارهای دیگرتان عقب ماندهاید؟پیامبر گرامی اسلام (ص) به ام سلمه فرمودند: « ای ام سلمه! وقتی زن باردار میشود اجری دارد همانند کسی که با جان و مالش در راه خداوند عزوجل جهاد میکند. هنگامیکه وضع حمل میکند به او گفته میشود که گناهانت بخشیده شد پس عمل از نو آغاز کن و وقتی فرزندش را شیر میدهد در برابر هر بار شیر دادن به او پاداش کسی را میدهند که بردهای از نسل اسماعیل (ع) را آزاد کرده باشد.»(بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۵۱)
ما از کودکی شنیدهایم که بهشت زیر پای مادران است. آیا فاصلهای نزدیکتر از این به هدف آفرینش وجود دارد. ما نباید عبادت را به امور مرسوم محدود کنیم. حضرت امام (ره) به یکی از دختران خود گفتند: «من حاضرم ثوابی که تو از تحمل شیطنت حسین میبری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم»(پا به پای آفتاب، ج۱، ص۱۰۷)
“حامد ملانوری کارشناس مسائل خانواده”
ادامه مطلب
همزبانی با دولت به معنی انتقاد نکردن از دولت نیست
مدیر وبلاگهای راسخون -که او را نمی شناسم- در نظری نوشت که فلان مطلب که به زبان هنری، عملکرد دولت در زمینه هسته ای را کند دانسته است، مخالف نظر رهبری مبنی بر لزوم همزبانی با دولت است.
جهت یادآوری به خودم، ایشون و بقیه:
همزبانی با دولت به معنی انتقاد نکردن نیست. اصلا خود رهبری شدیدترین انتقادها را در آغاز سال جاری به همین دولت داشتند. یادتان رفت؟
دیدگاه دوم در نقطهی مقابل، معتقد است رونق و پیشرفت اقتصادی با نگاه به بیرون از مرزها امکان پذیر است، بنابراین باید سیاست خارجی را تغییر دهیم و با مستکبر کنار بیاییم و زورگویی های اورا بپذیریم تا مشکلات اقتصادی حل شوند! این نگاه دوم، کاملاً غلط، عقیم و بی فایده است
رهبری با بیان این جملات به طور صریح از گفتمان اصلی این دولت که همه چیز را به سیاست خارجی گره زده و دل به آن سوی آبها بسته، گله کرده است. نیازی به یادآوری نیست که چه کسی بارها اذعان داشته است که «کلید» حل مشکلات، سیاست خارجی است؟
جلوی فضای آزاداندیشی را به بهانه های واهی نگیریم.
ادامه مطلب
حتی در جنگلهای آمازون
وقتی احمدینژاد در جنگل آمازون هم هوادار دارد
چند وقت پیش سفری به منطقه آمازون داشتیم. در روستای توریستی کوچکی ساکن شدیم. چند جای دیدنی در اطراف آن روستا بود که باید برای دیدن از آنها برنامه ریزی می کردیم. برای اینکه مسیر رفتن به آن مکان ها را مشخص کنیم و همینطور جاهای مختلف را بر اساس جذابیت اولویت بندی کنیم، نیاز به کمک داشتیم.
اول به چند آژانس مسافرتی رفتیم که آنها همه حرف های مشابهی می زدند. تصمیم گرفتیم از اهالی روستا کمک بگیریم. از یکی از مغازه دارها سوال پرسیدیم. نمی دانم چرا با آنکه خیلی راحت به زبان اسپانیولی با او حرف می زدیم، تصور می کرد که ما متوجه حرف های او نمی شویم و با حرکات دست و صورت حرف هایش را می گفت. :)
بعد از چند دقیقه توضیح دادن از ما خواست کمی منتظر شویم. رفت و با مغازه دار همسایه اش برگشت. او هم شروع کرد به انگلیسی صحبت کردن با ما و توضیح دادن درباره جاهای دیدنی اطراف آن روستا. ما هم بدون آنکه به روی خودمان بیاوریم از وسط مکالمه به اسپانیولی حرف زدیم. :)
آقای همسایه از ما درباره ملیتمان پرسید. واکنش او بعد از شنیدن اسم "ایران" خیلی جالب بود. چشمانش برق زد و لبخند روی لبانش نشست. دوباره پرسید ایران؟ بعد از شنیدن کلمه تایید، تقریبا در برابر ما تعظیم کرد! با همسرم دست داد و خواست من را در آغوش بگیرد که با دیدن دستان به هم چسبیده من او هم با همین حرکت جلوی من خم شد و سرش را به نشانه احترام پایین آورد و یادش آمد که نباید با من دست می داد.
بعد از این ابراز احساسات شروع کرد به تعریف و تمجید از ایران. اطلاعات خوبی درباره مسائل خاورمیانه و جهان داشت. با غرور خاصی از مواضع ایران در مقابل آمریکا حرف می زد. با هیجان تمام از احمدی نژاد اسم می برد. می دانست که دوره ریاست جمهوری اش تمام شده و رئیس جمهور دیگری که مواضع متفاوتی دارد بر سر کار آمده، اما همچنان از احمدی نژاد حرف می زد.
از احساس غرورش می گفت وقتی که احمدی نژاد در برابر امپریالیسم جهانی ایستاد و با قدرت حرف خودش را زد و نترسید. شاید بیشتر از 5 بار با عبارات مخصوص آقایان و نشان دادن دست هایش مردانگی و شجاعت احمدی نژاد را وصف کرد. :)) نام احمدی نژاد و ایران را در کنار نام فیدل کاسترو و کوبا به عنوان نمادهای مقاومت و ایستادگی در برابر ایالات متحده می آورد. در میان حرف هایش از مظلومیت مردم آمریکای لاتین و سال ها استثمار این قاره توسط اسپانیا و بعد از آن آمریکا گفت و از خشم فرو خورده مردم کشورش.
دست ندادن من با او هم موضوع بحث شد. درباره سوء استفاده جنسی غرب از زن ها به اسم آزادی صحبت کرد و قوانین اسلام درباره حجاب را تکریم زنان می دانست. فکر می کنم بیشتر از نیم ساعت مشغول حرف زدن با او بودیم. البته بیشتر او حرف می زد و ما گوش می دادیم.
بعد از تمام شدن حرف هایمان و خداحافظی صورت من و همسرم دیدنی بود؛ کاملا متعجب و البته خوشحال از اینهمه احساسات یک ساکن جنگل های آمازون نسبت به کشورمان ایران! از یک طرف اطلاعات به روز او درباره همه مسائل منطقه و ایران برایمان جالب بود و از طرف دیگر آن همه ارادت به رئیس جمهور سابق ایران. :)
برگرفته از وبلاگ ecuador.blog.ir
ادامه مطلب
تصویری از قهرمان دیپلماسی ایران
اولین هیئت امسال
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین جلسه هفتگی هیأت میثاق با شهدا در سال 1394
یادبود خادم الحسین جواد طایی
بیان لطائف قرآنی: حجت الاسلام زندیه
سخنران : حجت الاسلام والمسلمین قاسمیان
مداح: برادر میثم مطیعی
زمان: یکشنبه 16 فروردین ماه ، پس از نماز مغرب و عشاء
مکان: بزرگراه شهید چمران ، پل مدیریت ، مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام
از عموم برادران و خواهران ایمانی دعوت می شود در این محفل حضور بهم رسانند.
--
ادامه مطلب
کدخدا سر حرفش نمی ماند
ادامه مطلب
آیا در هر قضیهای اول باید رهبری تحلیل کند؟
ادامه مطلب