دکتر علی خلیلی: طرف ایرانی دروغ می‌گوید

این روزها بیانیه لوزان سوییس و مفاد آن در مرکز توجهات بسیاری از رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفته است و با توجه به تعدد تفاسیر از متن موجود و حتی تعدد متون منتشر شده(متن انگلیسی بیانیه، ترجمه فارسی وزارت امور خارجه و فکت شیت آمریکایی) می بایست با دقت بیشتری به بررسی این توافق تاریخی پرداخت.

در همین رابطه آقای علی خلیلی(دانش آموخته دانشگاه امام صادق علیه السلام) در گفتگو با خبرنامه صادق در رابطه با میزان تطابق بیانیه لوزان با خط قرمزهای نظام گفت:

«بیانیه لوزان چیزی نیست جز تفصیل عملیاتی شده عناصر گام نهایی توافق ژنو و متاسفانه باید بگوییم که چه آن توافق[ژنو] و چه این بیانیه فرسنگ ها با خطوط قرمز نظام فاصله دارد.»

خلیلی در توضیح ادعای مطرح شده تصریح کرد:

«اولا کاربری سایت فردو(به عنوان مرکز غنی سازی) تغییر کرد و این موضوع حتی از تعلیق و تعطیلی هم بدتر است و اگر در سال ۸۲ آنجا را پلمب کردند، ما در سال ۸۴ بازگشایی کردیم اما الان طرح آن تغییر کاربری داده که بسیار بدتر است.

دوما بنا بود که تحقیق و توسعه محدود نشود که هر سه متن موجود(متن انگلیسی بیانیه، ترجمه فارسی وزارت امور خارجه و فکت شیت آمریکایی) بر محدود شدن آن تاکید دارند.

آقای خلیلی در حال سخنرانی در تجمع دانشجویان مقابل سازمان انرژی اتمی ایران

آقای خلیلی در حال سخنرانی در تجمع دانشجویان مقابل سازمان انرژی اتمی ایران

سوما در مورد غنی سای هم مطرح شده بود که ما سالیانه به ۱۹۰۰۰۰هزار سو نیاز داریم که در بیانیه فعلی اجازه فعایت به ۵۰۰۰ سانترفیوز با ظرفیت ۱/۲داده شده که در صورت فعالیت کامل آنها، روزانه ۶۰۰۰ سو تولید می کنند و بدین ترتیب پس از ۳۱/۵ سال تنها سوخت یک سال بوشهر تامین می شود.

علاوه بر این، برای غنی سازی هم سطح ۳/۶۷ تعیین شده و قرار است ذخبره اورانیوم ذخیره شده ما از ۱۰ تن به ۳۰۰ کیلوگرم برسد»

این دانشجوی مقطع دکتری رشته علوم سیاسی در مورد چکونگی لغو تحریم ها از پس بیانیه لوزان نیز اشاره کرد:

«طرف ایرانی در مورد تحریم دروغ می گوید و این که می گویم «دروغ می گویند» با مفهوم حقوقی آن آشنا هستم و بر همان اساس می گویم؛ تیم مذاکره کنند می گوید که «همه تحریم ها به صورت هم زمان لغو می شود» و این در حالی است که بر اساس متن انگلیسی بیانیه، نه «همه تحریم ها» و نه «به صورت هم زمان» تحریم ها لغو نمی شوند که لغو نشدن آن هم یک اصطلاح فنی است که الان فرصتی برای توضیح آن وجود ندارد.

در این بیانیه آمده است که پس از انجام تعهدات از سوی ایران و پس از تایید آژانس، تحریم ها برداشته شود که این موضوع هم در مخالفت با خطوط قرمز قرار دارد چرا که قرار بود لغو تحریم ها موضوع مذاکره باشد نه نتیجه آن.

ضمن آنکه باز هم بر اساس متن انگلیسی توافق، تنها تحریم های مالی و اقتصادی اتحادیه اروپا برداشته می شود و در مورد آمریکا هم دو نوع تحریم وجود دارد که تحریم های اولیه(primary) سر جای خود باقی است و تنها تحریم های ثانویه(secondary) لغو می شود.»

صدور بیانیه های متعدد و فکت شیت های آمریکا نیز از دیگر منازعات اصلی در تفسیر بیانیه لوزان می باشد که خلیلی در خصوص تناقضات میان آنها توضیح داد:

«در حال حاضر چند متن از توافق لوزان وجود دارد که نخستین آنها متن انگلیسی خود توافق است و مبنای اصلی آن.

متن دیگر به ترجمه فارسی آن توسط وزارت امور خارجه مربوط می شود که مانند ترجمه توافق ژنو پر از غلط های ترجمه ای است و به نظر می رسد مترجم آن در حد لیسانس حقوق سواد داشته است و یا اینکه فارسی بلد نبوده و یا اینکه قصد فریب مردم را داشته اند.

در متن ترجمه شده توسط وزارت امور خارجه ۶،۷ غلط ترجمه ای وجود دارد که ۴ مورد آن بسیار فاحش است اما ملاک متن انگلیسی آن می باشد نه متن فارسی.

جالب اینجاست که حتی در دوران قاجار هم برای هر توافق دو متن(انگلیسی و فارسی یا فرانسوی و فارسی) تهیه شده و ذیل آنها ذکر میشد که هر دو متن معتبر است که این آقایان حتی این کار را هم انجام ندادند و این مایه شرمندگی است.

متن منتشر شده بعدی نیز به بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا مربوط می شود که با عنوان«پارامترهای اصلی برنامه جامع مشترک اقدام»(که به اشتباه در فارسی به برنامه جامع اقدام مشترک ترجمه شده) منتشر شده است و این بیانیه چیزی نیست جز تفصیل بیانیه لوزان و آوردن آمارهای دقیق متعلق به آن بیانیه.

به عبارت دیگر توافقات فراوانی میان ایران و سایر اعضا صورت گرفته است که تیم ایرانی علاقه ای به افشای جزئیات آن ندارد و این در حالی است که تمامی جزئیات در اختیار همه کشورها قرار گرفته است و بیانیه صادر شده از سوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز همان جزئیات است که طرف ایرانی نمی خواهد این اطلاعات در اختیار مردم ایران قرار بگیرد.

حال باید این سوال مطرح شود که این چه پیروزی است که حتی از بازگو کردن جزئیات آن هم ابا دارند و آن را در اختیار مردم ایران قرار نمی دهند.

مسلما با افشای جزئیات، اینها(طرف ایرانی) نمی توانند اینگونه بین مردم اظهار نظر کنند و متاسفانه امیدواری کاذب به مردم می دهند.»

 

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 18 فروردین 1394  ] [ 2:51 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

فناوری هسته ای به جز انرژی فواید دیگری هم دارد

 

این بنر توسط بچه‌های مجموعه فرهنگی مسجد امام علی علیه‌السلام کوی پردیس طراحی شده. اندازه بنر 3/5 در 4 متر است و میشود به صورت پلات هم چاپش کرد.

 

 

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 18 فروردین 1394  ] [ 2:26 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

سکوت جایز نیست

به گزارش خبرنامه صادق و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی؛ هاشمی گلپایگانی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه  امام صادق(ع)  اظهار داشت: ابتدا که خبر تجاوز مأموران وهابی  به ۲ نوجوان ایرانی منتشر شد گمان نمی کردم این موضوع حقیقت داشته باشد ،چرا که هرگز باور نداشتم مسئولین کشور در قبال چنین اتفاقی تا این حد می توانند منفعل عمل کنند.

وی افزود: با کمال تعجب باخبر شدیم روز گذشته آقای قشقاوی، معاون وزیر امور خارجه این خبر را تایید کرد. ما پیش از این انتقاداتی به این وزارت خانه و رفتار های منفعلانه آن داشته ایم ولی هرگز گمان نمی کردیم مشکل تا این اندازه در این وزارت خانه حاد باشد.

هاشمی بیان داشت: باوجود وقوع چنین تجاوز وحشیانه ای ، وزارت امور خارجه از برگزاری تجمع دانشجویان در برابر سفارت عربستان در تهران جلوگیری می کند، برای ما بگویند معنای این رفتار ها چیست؟ آیا لغو تجمع دانشجویان پاداش و هدیه ویژه این وزارت خانه به آل سعود به خاطر این تجاوز بود؟

وی تاکید کرد: درشرایطی که به نظر می ر سد دولت علاقه ای ندارد نسبت به توهین های که به ملت می شود واکنش نشان دهد، از ریاست دستگاه قضا و نمایندگان غیور مجلس می خواهیم با تمام توان از ادامه این روند جلوگیری کنند و  پاسخ حاکمان ظالم عربستان را بدهند.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 18 فروردین 1394  ] [ 2:24 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

حامد ملانوری/ محبت و تربیت

برگرفته از کتاب «منِ دیگرِ ما»ـ حجت ­الاسلام عباسی ولدی

وقتی با برخی از والدین درباره ضرورت محبت و ابراز آن صحبت می­کنیم می­گویند مگر والدین ما این اندازه به ما محبت کردند؟ حالا که محبت نکرده­اند مگر برای ما اتفاقی افتاده است؟ فرزندانمان نیز مثل ما!

باید گفت در گذشته­های دور گاهی قرنی می­گذشت و رقیب جدیدی وارد فضای تربیتی نمی­شد. اما اکنون در سال­هایی به سر می­بریم که دائم در حال وارد کردن ابزار جدید به زندگی ماست که هر کدام از آنها به تنهایی مشکلات و خطرهای زیادی را در مسیر تربیت ایجاد می­کند. برای مثال دوران دفاع مقدس را به یاد آورید. اولا در آن زمان پدر و مادرها به صورت ناخودآگاه بسیاری از قواعد تربیتی را اجرا می­کردند اما اگر از این هم بگذریم اگر پدر و مادر فرزندش را درست تربیت نمی­کرد چه اتفاقی می­افتاد؟ چه خطراتی او را تهدید می­کرد؟ اگر در آن زمان پدرم مرا کتک می­زد و از خانه بیرون می­انداخت بیرون که می­آمدم درِ خانه همسایه حجله شهادت پسر همسایه را می­دیدم که همین هفته به شهادت رسیده بود. سر کوچه که می­رفتم به مسجد می­رسیدم و روی تابلوی اعلانات در کنار اعلامیه چند شهید، اطلاعیه ثبت نام برای اعزام به جبهه را می­دیدم. به مرکز شهر که می­رفتم تشییع جنازه یک شهید و اعزام رزمنده­ها با اتوبوس به جبهه را می­دیدم. بوی اسفند و صدای صلوات­های پی در پی که برای سلامتی امام و رزمندگان و برای نابودی صدام و صدامیان فرستاده می­شد فضای خیابان را پر کرده بود. در این میان صدای آهنگران از بلندگویی که روی سقف یک ماشین بود به گوش می­رسید. باید به دنبال راه انحراف می­گشتم تا منحرف شوم. راهی را که پیدا می­کردم چه بود؟ گوش دادن به چند نوار کاست که از آن طرف آب آمده بود. آن را هم که می­خواستم تهیه کنم باید پول توجیبی یک ماه یا دو ماهم را می­دادم و می­خریدم. تازه آن قدر هم وحشت داشتم که تا خرید و فروش انجام می­گرفت از شدت هول و ولا چند سالی از عمرم کم می­شد. این نوار را کجا باید گوش می­دادم؟ یک رادیو ضبط زهوار در رفته­ای داشتیم که پدرم بالای سر خودش می­گذاشت و اخبار گوش می­داد و سخنرانی و آهنگران و کویتی­پور. مادرم هم صبح­ها روشنش می­کرد و برنامه خانواده را گوش می­داد. اگر یک لحظه از کنارشان جدا می­شد مثل مادری که بچه­اش را گم کرده می­فهمیدند. تلویزیون که دو شبکه بیشتر نداشت. ویدئو کالایی کمیاب یا نایاب بود که برای از ما بهتران بود آن هم که منع قانونی داشت و مثل جنازه لای پتو می­پیچیدند و این خانه به آن خانه می­بردند. تازه اگر ویدئو داشتی فیلمش را از کجا پیدا می­کردی؟ شاید کسی با هزار زور و زحمت توانسته بود مجله­ای را از زمان شاه نگه دارد و یا این که از ان طرف آب بیاورد. این مجله هم می­توانست نوجوان را منحرف کند اما در چند خانه از این عکس­ها و مجله­ها پیدا می­شد؟ فضا برای ارتباط دختر و پسر چه اندازه مهیا بود؟ اگر پسری می­خواست دختری را به اصطلاح خودشان تور کند چقدر باید دم مدرسه می­ایستاد و به دنبالش می­رفت و محله خلوتی پیدا می­کرد و چند دقیقه با او صحبت می­کرد تازه دلش خوش بود که با یک دختر حرف زده؛ البته نباید فراموش کرد که این ارتباط در صورتی بود که این دو بتوانند با زرنگی هر چه تمام­تر از تیررس گشت ثارالله و جندالله و کمیته در امان بمانند. مدرن­ترین راه ارتباطی دخترها و پسرها نامه بود که باید آن را جلوی پای یکدیگر می­انداختند و یا اینکه در جایی که در قرار قبلی مشخص کرده بودند مخفی می کردند و هر روز هم به انجا سر می­زدند شاید طرف نامه­ای گذاشته باشد. در بسیاری از محله­ها یک یا دو خانه تلفن داشتند که اگر صاحب­خانه اهل کرم بود خانه­اش تلفن­خانه و پسر خانه هم پیغامبر می­شد.حالا در این وضعیت مگر می­شد پسر زنگ بزند به این صاحب­خانه و بگوید با دختر همسایه­تان کار دارم؟ وضعیت خیابان­ها هم که پاستوریزه پاستوریزه. بی­حجاب در آن زمان به کسی می­گفتند که به قول آن روزی­ها کمی فوکلش را از زیر روسری بیرون می­گذاشت و با مانتویی که تا یک وجبی زمین می­رسید بیرون می­آمد. کمی هم لب و لپش را سرخ می­کرد. آخرش که از منحرف شدن ناامید می­شدم می­رفتم مسجد و پایگاه که بوی معنویت می­داد. اما امروزه اگر پدر و مادر با من نوجوان بدرفتاری کرده و مرا از خود برانند چه اتفاقی می­افتد؟ آیا امروز باید به دنبال راه انحراف گشت؟ یا این که هزاران راه انحرافی مانند قارچ در مقابل هر نوجوان و جوانی سبز می­شود؟ امروز برای منحرف شدن نیازی به کوچه و خیابان نیست. در خانه­ای که در یک اتاقش مادر سجاده­ای پهن کرده و با خدا مناجات می­کند در اناق دیگر فرزندش نشسته و با دوستان جنس مخالفش چت می­کند با عده­ای دیگر هم پیامک بازی می­کند. برای دیدن یک فیلم مستهجن و دیدن هزاران عکس مبتذل هیچ زحمتی لازم نیست یک سی دی یا دی وی دی با ارزان­ترین قیمت ممکن. بلوتوث یکی دیگر از راه­های دیدن این فیلم­ها و عکس­هاست.ماهواره هم که کار را برای همه راحت کرده است. هر فیلمی را برای هر ذائقه­ای در هر زمان از شبانه­روز. اوضاع کوچه و خیابان و بدحجابهای ما و … که هیچ!

برخی  دیگر از پدران و مادران فرزندان را مانع از پیشرفت خود در زندگی می­دانند. به همین دلیل هم نمی­توانند از صمیم قلب به او محبت کنند. از یکی از آنها پرسیدم چرا به کودکت محبت نمی­کنی؟ مگر نمیدانی محبت نیاز طبیعی فرزند است؟ گفت: حس محبت کردن ندارم. نیازش هست که باشد به من چه ربطی دارد؟ مگر باید همه نیازهای او را برطرف کنم؟ مگر من به عنوان یک زن حقی ندارم؟ از وقتی به دنیا آمده از هر چه نامش زندگی است وامانده­ام و همه زندگی­ام شده این بچه. درسم را رها کردم به کارم هم پشت پا زدم افتادم کنج خانه و کارم شد شیر دادن و زجر کشیدن و بچه شستن و خانه رُفتن. حالا که بچه­هایم از آب و گل درآمده­اند دیگر حس و حال گذشته را ندارم که بخواهم درس بخوانم. فرصت طلایی کارم را هم از دست دادم و دیگر به راحتی به دست نمی­آید. باز بگو چرا حس محبت کردن نداری!!!

اما باید گفت برای چه زندگی می­کنیم؟ انسان برای چه به این جهان قدم گذاشته است؟آیا با مادری کردن از کارهای دیگرتان عقب مانده­اید؟پیامبر گرامی اسلام (ص) به ام سلمه فرمودند: « ای ام سلمه! وقتی زن باردار می­شود اجری دارد همانند کسی که با جان و مالش در راه خداوند عزوجل جهاد می­کند. هنگامیکه وضع حمل می­کند به او گفته می­شود که گناهانت بخشیده شد پس عمل از نو آغاز کن و وقتی فرزندش را شیر می­دهد در برابر هر بار شیر دادن به او پاداش کسی را می­دهند که برده­ای از نسل اسماعیل (ع) را آزاد کرده باشد.»(بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۵۱)

ما از کودکی شنیده­ایم که بهشت زیر پای مادران است. آیا فاصله­ای نزدیکتر از این به هدف آفرینش وجود دارد. ما نباید عبادت را به امور مرسوم محدود کنیم. حضرت امام (ره) به یکی از دختران خود گفتند: «من حاضرم ثوابی که تو از تحمل شیطنت حسین می­بری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم»(پا به پای آفتاب، ج۱، ص۱۰۷)

“حامد ملانوری کارشناس مسائل خانواده”


ادامه مطلب
[ سه شنبه 18 فروردین 1394  ] [ 2:22 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

همزبانی با دولت به معنی انتقاد نکردن از دولت نیست

مدیر وبلاگهای راسخون -که او را نمی شناسم- در نظری نوشت که فلان مطلب که به زبان هنری،  عملکرد دولت در زمینه هسته ای را کند دانسته است، مخالف نظر رهبری مبنی بر لزوم همزبانی با دولت است.

جهت یادآوری به خودم، ایشون و بقیه:

همزبانی با دولت به معنی انتقاد نکردن نیست. اصلا خود رهبری شدیدترین انتقادها را در آغاز سال جاری به همین دولت داشتند. یادتان رفت؟

دیدگاه دوم در نقطه‌ی مقابل، معتقد است رونق و پیشرفت اقتصادی با نگاه به بیرون از مرزها امکان پذیر است، بنابراین باید سیاست خارجی را تغییر دهیم و با مستکبر کنار بیاییم و زورگویی های اورا بپذیریم تا مشکلات اقتصادی حل شوند! این نگاه دوم، کاملاً غلط، عقیم و بی فایده است

رهبری با بیان این جملات به طور صریح از گفتمان اصلی این دولت که همه چیز را به سیاست خارجی گره زده و دل به آن سوی آبها بسته، گله کرده است. نیازی به یادآوری نیست که چه کسی بارها اذعان داشته است که «کلید» حل مشکلات، سیاست خارجی است؟

جلوی فضای آزاداندیشی را به بهانه های واهی نگیریم.


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 فروردین 1394  ] [ 2:47 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات1 ]

حتی در جنگلهای آمازون

وقتی احمدی‌نژاد در جنگل آمازون هم هوادار دارد

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ق.ظ

 

چند وقت پیش سفری به منطقه آمازون داشتیم. در روستای توریستی کوچکی ساکن شدیم. چند جای دیدنی در اطراف آن روستا بود که باید برای دیدن از آنها برنامه ریزی می کردیم. برای اینکه مسیر رفتن به آن مکان ها را مشخص کنیم و همینطور جاهای مختلف را بر اساس جذابیت اولویت بندی کنیم، نیاز به کمک داشتیم.

 

اول به چند آژانس مسافرتی رفتیم که آنها همه حرف های مشابهی می زدند. تصمیم گرفتیم از اهالی روستا کمک بگیریم. از یکی از مغازه دارها سوال پرسیدیم. نمی دانم چرا با آنکه خیلی راحت به زبان اسپانیولی با او حرف می زدیم، تصور می کرد که ما متوجه حرف های او نمی شویم و با حرکات دست و صورت حرف هایش را می گفت.  :)

 

بعد از چند دقیقه توضیح دادن از ما خواست کمی منتظر شویم. رفت و با مغازه دار همسایه اش برگشت. او هم شروع کرد به انگلیسی صحبت کردن با ما و توضیح دادن درباره جاهای دیدنی اطراف آن روستا. ما هم بدون آنکه به روی خودمان بیاوریم از وسط مکالمه به اسپانیولی حرف زدیم.  :)

 

آقای همسایه از ما درباره ملیتمان پرسید. واکنش او بعد از شنیدن اسم "ایران" خیلی جالب بود. چشمانش برق زد و لبخند روی لبانش نشست. دوباره پرسید ایران؟ بعد از شنیدن کلمه تایید، تقریبا در برابر ما تعظیم کرد! با همسرم دست داد و خواست من را در آغوش بگیرد که با دیدن دستان به هم چسبیده من او هم با همین حرکت جلوی من خم شد و سرش را به نشانه احترام پایین آورد و یادش آمد که نباید با من دست می داد.

 

بعد از این ابراز احساسات شروع کرد به تعریف و تمجید از ایران. اطلاعات خوبی درباره مسائل خاورمیانه و جهان داشت. با غرور خاصی از مواضع ایران در مقابل آمریکا حرف می زد. با هیجان تمام از احمدی نژاد اسم می برد. می دانست که دوره ریاست جمهوری اش تمام شده و رئیس جمهور دیگری که مواضع متفاوتی دارد بر سر کار آمده، اما همچنان از احمدی نژاد حرف می زد.

 

از احساس غرورش می گفت وقتی که احمدی نژاد در برابر امپریالیسم جهانی ایستاد و با قدرت حرف خودش را زد و نترسید. شاید بیشتر از 5 بار با عبارات مخصوص آقایان و نشان دادن دست هایش مردانگی و شجاعت احمدی نژاد را وصف کرد. :)) نام احمدی نژاد و ایران را در کنار نام فیدل کاسترو و کوبا به عنوان نمادهای مقاومت و ایستادگی در برابر ایالات متحده می آورد. در میان حرف هایش از مظلومیت مردم آمریکای لاتین و سال ها استثمار این قاره توسط اسپانیا و بعد از آن آمریکا گفت و از خشم فرو خورده مردم کشورش. 

 

دست ندادن من با او هم موضوع بحث شد. درباره سوء استفاده جنسی غرب از زن ها به اسم آزادی صحبت کرد و قوانین اسلام درباره حجاب را تکریم زنان می دانست. فکر می کنم بیشتر از نیم ساعت مشغول حرف زدن با او بودیم. البته بیشتر او حرف می زد و ما گوش می دادیم.

 

بعد از تمام شدن حرف هایمان و خداحافظی صورت من و همسرم دیدنی بود؛ کاملا متعجب و البته خوشحال از اینهمه احساسات یک ساکن جنگل های آمازون نسبت به کشورمان ایران! از یک طرف اطلاعات به روز او درباره همه مسائل منطقه و ایران برایمان جالب بود و از طرف دیگر آن همه ارادت به رئیس جمهور سابق ایران.  :)



برگرفته از وبلاگ ecuador.blog.ir


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 فروردین 1394  ] [ 1:05 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

تصویری از قهرمان دیپلماسی ایران

فرمودند که برنامه هسته‌ای ایران متوقف نمی‌شود و ادامه خواهد داشت...

اگر این‌ها را نخوانده‌اید بخوانید: + + + + +

تصویر حذف شد.

طرح از: کال گراف با عنوان: 

ادامه خواهد داشت!

 


ادامه مطلب
[ شنبه 15 فروردین 1394  ] [ 5:49 PM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات2 ]

اولین هیئت امسال

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین جلسه هفتگی هیأت میثاق با شهدا در سال 1394

یادبود خادم الحسین جواد طایی

 

بیان لطائف قرآنی: حجت الاسلام زندیه

سخنران : حجت الاسلام والمسلمین قاسمیان

مداح: برادر میثم مطیعی

 

زمان: یکشنبه 16 فروردین ماه ، پس از نماز مغرب و عشاء

 

مکان: بزرگراه شهید چمران ، پل مدیریت ، مسجد دانشگاه امام صادق علیه السلام

 

از عموم برادران و خواهران ایمانی دعوت می شود در این محفل حضور بهم رسانند.

 

-- 

 

 

سایت هیأت http://misaq.info

 


ادامه مطلب
[ شنبه 15 فروردین 1394  ] [ 10:25 AM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

کدخدا سر حرفش نمی ماند

فرفره نداشتيم. بچه‌هاي کدخدا داشتند اما همبازي ما نبودند که دست ما
بدهند. مسعود و مجيد نقشه‌اش را کشيدند و مصطفي بند و بساطش را جور کرد.
ما که فرفره‌دار شديم، لبخند نشست روي لبهاي بابابزرگ. گفت: «ديديد
مي‌شود، مي‌توانيد!»
از ترس بچه‌هاي کدخدا، داخل خانه فرفره بازي مي‌کرديم. مبادا ببينند و به
تريج قبايشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما مي‌پيچيد.
خبر که به گوش کدخدا رسيد، داغ کرد. گفت: «بيخود کرده‌اند. بچه رعيت را
چه به فرفره بازي.» و گيوه‌اش را ورکشيده بود و آمده بود پيش عمو محمد به
آبروريزي.
(بعداً شنيديم که همان روز، کدخدا دم گوش ميرآب گفته: «اين اول کارشان
است. فردا همين فرفره مي‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بيشتر
موتورپمپ‌هاي آب ده، مال کدخدا بود.)
عمو محمد که صدايمان کرد، فهميديم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و
گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کليدش را داد دست بچه‌هاي کدخدا. که
خيالشان راحت باشد از نبودن فرفره.
رفتيم پيش بابابزرگ با لب و لوچه آويزان. فهميد گرفتگي حالمان را. عموها
را صدا زد. به عمو محمد گفت: «خودت کليد را دست کدخدا دادي و خودت پس
مي‌گيري.» عمو محمد مرد اين حرفها نبود. همه‌مان مي‌دانستيم. بابابزرگ
گفت: «برويد و قفل گنجه را بشکنيد.» عمو محمود گفت: «کي برايتان فرفره
خريد؟ کدخدا؟!» گفتيم: «نه عمو جان! خودتان که مي‌دانيد، خودمان ساختيم!»
گفت: «ديگر بلد نيستيد بسازيد؟» گفتيم: «چرا!» گفت: «بهترش را بسازيد.» و
رفت در خانه کدخدا به داد و بيداد. صداي بگومگويشان ده را برداشت. اين
وسط ما، قفل گنجه را شکستيم و بهترش را ساختيم.
بچه‌هاي کدخدا فهميدند. کدخدا گر گرفت. داد زد: «يا فرفره يا حق آب!» و
به ميرآب گفت که آب را روي زمينهاي همه‌مان ببندد. کار سخت شد. عموها از
هزار راه نديده و نشنيده، آب مي‌آوردند سر زمين. که کشتمان از بي‌آبي
نسوزد. مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد. مجيد به تلافي‌اش، روروک
ساخت. کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجيد و مصطفي را هم
گرفتند و زدند. صداي عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنايه‌ها شروع
شد. عمو حسن جمعمان کرد و گفت: «اين جور نمي‌شود. هم فرفره شما بايد
بچرخد و هم زندگي ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود
کدخدا حرف بزند. وقتي که برگشت، خوشحال بود. گفت: «قرار شده روروک را
خراب کنيم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمي
آب بدهند.» بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمي‌ماند.» عمو حسن گفت: «قول
داده که بماند. ما فرزندان شماييم. حواسمان هست!»
بچه‌هاي کدخدا آمدند و روروک را، جلوي چشمهاي خيس ما، خراب کردند. عموحسن
آمد و فرفره را گذاشت پيش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد.
دل و دماغي نداشتيم براي چرخاندن فرفره. مهدي گفت: «وقت زانو بغل کردن
نيست. بايد چرخ چاه بسازيم. کدخدا از امروز ما مي‌ترسيد نه ديروز فرفره و
روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.
عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار مي‌رفت. يک روز خوشحال بود و يک روز از
نامردي کدخدا مي‌گفت. ما مي‌شنيديم و بهش
«خدا قوت» مي‌گفتيم. بچه‌ها داشتند بالاي پشت بام يواشکي چرخ چاه مي‌ساختند
 
(محمد سرشار)

ادامه مطلب
[ شنبه 15 فروردین 1394  ] [ 9:43 AM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]

آیا در هر قضیه‌ای اول باید رهبری تحلیل کند؟

برخی از روی جهل می گویند: 
🔴 ما منتظریم رهبری نظرشان را بگویند!
 
آهای کسایی که مدام شعار میدهید: «منتظر نظر رهبری می مانیم» ... 
لطفا نگذارید تاریخ تکرار شود. متن زیر را بخوانید :
 
 
👈 وقتی مکه در سال هشتم هجری به دست مسلمین فتح شد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور عفو همگانی صادر کردند. اما فرمودند عبدالله (برادر رضاعی عثمان) را هرجا گیر آوردید بکشید حتی اگر خود را به پرده ی کعبه چسبانده باشد.
 
این شخص ابتدا مسلمان بود ولی بعد مرتد شد و به مکه فرار کرد و شروع کرد به خدا و پیامبرش دروغ بستن. وقتی عبدالله دستور قتلش را شنید به برادرش عثمان پناه برد و از او خواست که نزد رسول خدا واسطه شود تا او را نکشند. عثمان برادر را برداشت و نزد پیامبر آورد و از رسول اکرم طلب بخشش و گذشت برای برادر مرتد خود کرد.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله مدتی طولانی سکوت کردند و سپس سربلند کرده و رضایت دادند.
 
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رو به اصحاب کردند و فرمودند:
🔴 می دانید چرا مدتی طولانی سکوت کردم؟
👈 منتظر بودم یکی از شما بلند شود و سر از تن عبدالله جدا کند.
 
(صفحه 192و193،کتاب سقیفه،علامه عسکری)
 
👈 آری امام جامعه همیشه حرف خود را صریح نمی زند، یا مصلحتی را می بیند یا مقامش اقتضای سخن گفتن نمی کند، این تویی که با بصیرتت باید تشخیص به موقع و صحیح داده و عمل کنی و الا بعد از آنکه همه چیز روشن شد هنری نکردی!
 
🔺 وقتی امام علی علیه السلام از انصار می پرسید که چرا با غیر من بیعت کردید، جواب می شنید: چون تو اعلام خلافت نکردی! اگر تو زودتر گفته بودی حتما با تو بیعت می کردیم.
🔻 اینها همیشه منتظرند که امامشان سخن بگوید تا حرکت کنند، اما نمی دانند که همیشه اینگونه نیست.
 
همیشه قرار نیست امام جامعه صراحتا سخن بگوید،این تویی که باید تشخیص دهی و آیا بصیرت معنایی غیر از این دارد؟
 
👈 اگر با افکار و اعتقادات رهبرت دم خور باشی و نظام فکری او را در سخنانش بیابی لازم نیست که در هر حادثه ای برایت فتوا بدهد تا تو حرکت کنی، بلکه قبل از آنکه لب بگشاید، ناگفته های او را می دانی.
 
🔳 امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند :
که از تاریکی شب استفاده کنید و بروید.
آنان که حسین شناسند می دانند که نباید بروند.
 
👈 تو وظیفه ای دیگر داری! تو نباید مصلحت سنجی کنی!
مصلحت سنجی کار امام جامعه است و کار تو فهم طلب امام از تو که شاید مثل این داستان کربلا خلاف حرف صریح امامت باشد.
 
🔴 اما امان از آن حزب اللهی نماهایی که دم از ولایت مداری می زنند ولی حاضر نیستند حتی سخنان ولی زمانشان را بخوانند تا بفهمند که او از آنها چه می خواهد. قضیه وقتی بدتر می شود که امام جامعه ی مسلمین بارها مطلبی را بیان می کند اما عده ای هنوز منتظر می مانند تا ایشان حرفش را صریح تر بزند.
نه تنها نگفته های ایشان را هم نمی فهمند و نمی دانند، گفته های ایشان را هم نمی دانند و از روی جهل می گویند ما منتظریم رهبری نظرشان را بگویند!
🔹 دیگر از جان امامت چه می خواهی؟
نکند توقع داری او بیاید در صحنه شعار بدهد تا تو تصمیم بگیری که باید حرکتی کنی؟
 
🔴 رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان مورخ ۱۳۹۳/۰۵/۰۱ فرمودند :
 
نسبت به اشخاص، نسبت به جریانها، نسبت به سیاستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشید، نظر داشته باشید.
این‌‌جور نیست که شما باید منتظر بمانید، ببینید که رهبرى درباره‌‌ى فلان شخص، یا فلان حرکت، یا فلان عمل، یا فلان سیاست چه موضعى اتخاذ میکند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گیرى کنید؛ نه، اینکه کارها را قفل خواهد کرد.
رهبرى وظایفى دارد، آن وظایف را اگر خداى متعال به او کمک کند و توفیق بدهد، عمل خواهد کرد؛ شما هم وظایفى دارید؛ به صحنه نگاه کنید، تصمیم‌‌گیرى کنید؛ منتها معیار عبارت باشد از تقوا....
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
 
آهای کسایی که بدون مراجعه به بیانات رهبرتان و فهم آن مدام شعار میدهید : «منتظر نظر رهبری می مانیم» ... لطفا نگذارید تاریخ تکرار شود
منبع : http://www.fetan.ir/home/6670
🔺 کپی برداری با ذکر لینک

ادامه مطلب
[ شنبه 15 فروردین 1394  ] [ 9:31 AM ] [ حمید درویشی شاهکلایی ]
[ نظرات0 ]