به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

لب روح الله ست یا دم صور

خانگاه محمد منصور

که ز درس و کتاب و دارو هست

از سه سو دین و جان و تن را سور

زین بنا ایمن از دو چیز سه چیز

تن و جان و دل از قبور و فتور

تعبیه در صدای هر خم اوست

لحن داوود با ادای زبور

از تحلیش تیره چهرهٔ تیر

وز تجلیش طیره تودهٔ طور

در تن ار علتی‌ست اینجا خواه

حب مرطوب و شربت محرور

در دل ار شبهتیست اینجا خوان

لوح محفوظ و دفتر مسطور

کتب اینجاست ای دل طالب

دارو اینجاست ای تن رنجور

عیسی اینجاست ای هوای عفن

خضر اینجاست ای سراب غرور

پس ازین زین ستانه خواهد بود

دولت و رحمت و قصور و حبور

صفت و صورتش گه ادراک

برتر از گوش روح و دیدهٔ حور

چون بدو چشم نیک درنرسد

چونش گویم که چشم بد ز تو دور

مجد او داشت مر سنایی را

در نثای سنای خود معذور

ادامه مطلب
دوشنبه 4 بهمن 1395  - 10:39 AM

زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار

زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار

گر امیر شهوتی باری کنیزک خر به زر

سرو قد و ماهروی و سیم ساق و گلعذار

تا مراد تو بود با او بزن بر سنگ سیم

ور مزاج او بدل گردد بود زر عیار

آنقدر دانی که برخیزد کسی از بامداد

روی مال خویشتن بیند که روی وام‌دار

ادامه مطلب
یک شنبه 3 بهمن 1395  - 11:07 AM

مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار

زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار

این دو چون بگذشت باز آزرم و دین آمد شعار

گر منازع خواهی ای مهدی فرود آی از حصار

باز یک چندی به رغبت بود و رهبت بود کار

ور متابع خواهی ای دجال یک ره سر بر آر

ادامه مطلب
یک شنبه 3 بهمن 1395  - 11:07 AM

ای دریغا که روز برنایی

عهد بشکست و جاودانه نماند

از زمانه غرض جوانی بود

لیک از گردش زمانه نماند

آب معشوق را زمانه بریخت

و آتش عشق را زبانه نماند

ای سنایی دل از جهان برکن

بر کس این دور جاودانه نماند

ادامه مطلب
یک شنبه 3 بهمن 1395  - 11:06 AM

ای برادر زکی بمرد و بشد

تا یکی به ز ما قرین جوید

تا ز آب حیات آن عالم

تن و جان از عدم فرو شوید

من ز غم مرده‌ام که کی بود او

باز از آنجا به سوی من پوید

پس تو گویی که مرثیت گویش

زنده را مرده مرثیت گوید

ادامه مطلب
یک شنبه 3 بهمن 1395  - 11:06 AM

گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند

این جهان بی‌وفا چون ذره‌ای بر هم زند

آدمی شکل‌ست لیکن رسم آدم دور ازو

از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند

این جهان چون ذره‌ای در چشم او آید همی

او نبیند ذره‌ای و چشم را بر هم زند

کم زنی داند ز صد گونه نیارد کم زدن

مهر گردون بشکند گر زیر و بالا کم زند

گر ز درویشی نخواهد سیم و زر نبود عجب

دست در زلفین سیمین ساعدان محکم زند

بوی یوسف دارد اندر جیب و اسرارش نهان

هست دریای محبت موج چون قلزم زند

زر زند بی‌مهر سلطان بر مراد خویشتن

دار قلابان برد بر گنبد اعظم زند

عیسی مریم چو ناپیدا شد اندر کان کون

لاف چشم خویشتن از زادهٔ مریم زند

در سنایی و هم خاطر کی رسد زیرا که او

در نوردد عالم و آواز بر آدم زند

ادامه مطلب
یک شنبه 3 بهمن 1395  - 11:06 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 31

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4335351
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث