به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

رخ تو نور دیده قمر است

لب تو سرخ رویی شکر است

با تو، ای یکسر آمده به دلم

که کند شرکتی، گدا و سر است

کار دیگر مکن، مکن شوخی

زانکه، ای شوخ کار تو دگر است

گر ز پای خودم دهی خاکی

خاک پای تو سرمه بصر است

زار زار از غم تو می میرم

چون نه زور است بنده را نه زر است

نظری کن کز آن دو چشم سیاه

دیده در انتظار یک نظر است

بنده خسرو در آرزوی لبت

نمک تو که نیش در جگر است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

تن پاکت که زیر پیرهن است

وحده لاشریک له، چه تن است

هست پیراهنت چو قطره آب

که تنک گشته بر گل و سمن است

با خودم کش درون پیراهن

که تو جانی و جان من بدن است

تازیم، در غم تو جامه درم

وز پس مرگ نوبت کفن است

دل بسی برده ای، نکو بشناس

آنکه خسته ترست از آن من است

اندر آی و میان جان بنشین

که تو جانی و جان ترا بدن است

گفته ای، ترک تو نخواهم گفت

ترک من گو چه جای این سخن است

دهن تنگ را حدیث فراخ

چون همی گویی، آخر این چه فن است

دل خسرو خوش است با تنگی

که مرا یادگار ازان دهن است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

با غمت شادی جهان هوس است

شادی من همین غم تو بس است

از دهان تو چون نفس نزنم

مر مرا بیم تنگی نفس است

نیم خال لب توام بکشد

زهر اگر خود همه پر مگس است

از سر خشم، اگر بخایی لب

بر لبت بوسه دادنم هوس است

گر کسی بردر تو جوید بار

چند گویی که بار او چه بس است

همه شب گرد کوی او گردم

هر که بیند گمانش برعسس است

بنده خسرو به ناله در ره عشق

کاروان غم ترا جرس است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

این جفا کارییت که نو به نو است

مگر این جان کشته را درو است

چون ترا نیست نیم کنجد شرم

گفت من نزد تو به نیم جو است

چشم بر کشتنم گماشته ای

چه کنم گوش تو سخن شنو است

شد عنانم ز دست چه توان کرد؟

توسن صبر نیک تیز دو است

عقل با مرهمی فروخته شد

جان مسکین به یک نفس گرو است

سر به خاکت ببینم و پس ازین

زنده مانم بدانک عمر نو است

خسروا، لشکر خطش بدوید

دل نگهدار، وقت زاغ رو است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

هر که در پیش چشم روشن ماست

گوییا آفت دل و تن ماست

چشم ما گر نمی شود، ماناک

آن همان آفتاب روشن ماست

لاله ها می دمد ز خون دو چشم

گرد من آن بهار و گلشن ماست

غمزه زن جان من و گر میرم

غم مخور خون ما به گردن ماست

ما چو هندوی سومنات به عشق

بت پرستیم و دل برهمن ماست

گفتم از مهر سوخت خسرو، گفت

چند ازین ذره ها به روزن ماست

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

عشق اگر چه نشان بخت بد است

نزد عاشق سعادت ابد است

هر که جوید مرادی از معشوق

گویی او عاشق مرا خود است

گر چه صد روز نیک عاشق راست

بهر این روز اسیر روز بد است

دیگران بهر تو چرا میرند؟

مردنم این که اندرین حسد است

صوفی ما که مست می زده است

جرم بر ساقیان سرو قد است

همه عیب است باده و هنرش

شستن ما ز مایه خرد است

پرسیم توبه شد ز می خسرو

شد، ولی آرزو یکی به صد است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

شب گذشته ست و اول سحر است

بانگ بلبل به می نویدگر است

وقت او خوش که در چنین وقتی

باده بر دست و نازنین به بر است

کشتی باده نه به کف، باری

عمر ازینسان رود چو بر گذر است

چند گویی که مست و بی خبری

هر که او مست نیست بی خبر است

صرفه خشک زاهدان را باد

هر چه ما راست در شراب تر است

ساقیا، غوطه ده مرا در می

که می آشام شعله در جگر است

گر چه بد مستی است عیب حریف

کندن ریش محتسب هنر است

گر به میخانه مفسدان شراب

پادشاهند، بنده خاک در است

خسروا، چند از گنه ترسی

رو که عفو خدای معتبر است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

موی را نیست این میان که تراست

پسته را نیست این دهان که تراست

قامت راست سرو را ماند

سرو باشد چنین روان که تراست؟

جان ببردی و خوش هنوز نه ای

دست بر دل نه این زمان که تراست

تا چها بر تو کردمی من، اگر

حسن بودی مرا چنان که تراست

بر رخ زرد من بخند و بگو

خنده انگیز زعفران که تراست

گوییا بیشتر برای زر است

این سخن بر سر زبان که تر است

کشته گشتم ز ابروی تو، مکش

بر دل خسرو، این کمان که تراست

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

شاخ گل از نسیم جلوه گر است

وقت گلبانگ بلبل سحر است

خار پهلوی گل نشاند، زآنک

خون بسته ز بهر نیشتر است

باغ در رقص و جنبش است، زآنک

بانگ بلبل به گوشهای در است

چون که پیوند توست گل، ای خار

نیش در حق او نه از هنر است

آخر، ای گل، نگر ز چندین سیم

که ترا یک دو سه قراضه زر است

خلق را یاد می دهد ز شراب

آنکه از لاله کوه کاسه گر است

لاله از می پیاله می گیرد

آنکه پیمانه پر شود دگر است

غنچه را بین فراهمی دهنش

گوییا بوسه جای آن پسر است

چشم مستت کشنده ایست عجب

خواب مستیش ازان کشنده تر است

ساقی من روانه کن از کف

کشتی من که عمر بر گذر است

باغ داد از نشاط و عیش خبر

ای خوش آن کس که مست و بی خبر است

باغ در رقص آمد، ای خسرو

بانگ بلبل به گوشهای در است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

دامن گل ز ابر پر گهر است

باغ را زیب و زینت دگر است

غنچه بر باد داد دل، چو گشاد

چشم بر گل که مو به روی فر است

به یکی جام کش رسید از دور

نرگس افتاده مست و بی خبر است

همه از سرو می برد بلبل

نیک یکبارگی بلند پر است

هر چه تسخیر کیف یحیی الارض

خواند بلبل به خط سبزه در است

گل ورق راست کرده از شبنم

مهره آن ورق همه گهر است

دوستان را کنون ز بهر نشاط

جانب باغ و بوستان گذر است

ورق گل اگر لطیف افتاد

خط سبزه ازان لطیف تر است

نرود سوی باغ خسرو، ازآنک

باغ او بزم شاه نامور است

ادامه مطلب
سه شنبه 24 اسفند 1395  - 2:38 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4398698
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث