به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست

رفتن او کشتن است، باز ندانم که چیست

این منم از پشت کوژ چنگ حریفان عشق

زار بنالم، ولی خار ندانم که چیست

مست شبانه است یار خواب خماری به سر

بوی لبش از می است، گاز ندانم که چیست

یار بهانه طلب با من شوریده بخت

نیست بدانسان که بود باز ندانم که چیست

خسرو مسکین ازو شهره هر کوی شد

وان دل او را هنوز راز ندانم که چیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

درد دلم را طبیب چاره ندانست

مرهم این ریش پاره پاره ندانست

راز دلت را به صبر گفت بپوشان

حال دل غرقه را کناره ندانست

خال بنا گوش او زگوشه نشینان

برد چنان دل که گوشواره ندانست

قافله عقل را به ساعد سیمین

راه بجایی برد که یاره ندانست

سختی ازان دیدی، خسروا، که به اول

قاعده آن دل چو خاره ندانست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست

کیست که اندر سرش باد هوای تو نیست

دل که ز جان خواسته ست بهر تو بیگانه وار

با همه مردانگی مرد جفای تو نیست

خشم کنی بی گناه، بر شکنی بی سبب

کوری بخت منست، ورنه خطای تو نیست

بر در تو هر کسی خاص شد، الا که من

هیچ کسان را مگر ره به سرای تو نیست

صبر به امید وصل بر در دل شسته بود

هجر درون رفت و گفت، خیز که جای تو نیست

گفتی، اگر می خری، نقد حیاتم بهاست

گر همه تا محشر است نیم بهای تو نیست

خسرو اگر سوخته ست، نی ز پی دیگری ست

سوخته تر باد ازین، گر ز برای تو نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

در چمن جان من سرو خرامان یکی ست

نرگس رعناش دو، غنچه خندان یکی ست

گفت به غمزه لبش، جان ده و بوسی ستان

کاش دو صد جان بدی، وه که مرا جان یکی ست

من ز غم گلرخی ژاله فشانم چو اشک

ابر درین واقعه با من گریان یکی ست

طرف چمن می روی طعنه زنان سرو را

بیش خجالت مده، راه جوانان یکی ست

خسرو دلخسته را بنده صورت نگر

چونکه به معنی رسی، بنده و سلطان یکی ست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:25 PM

خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیست

مرده بود آن دلی کاه و فغانیش نیست

بهر خدا، ای جوان، تا بتوانی مدار

حرمت پیری که میل سوی جوانیش نیست

کاش نبودی مرا تهمت جایی به تن

کش اگر از یار امان، از غم امانیش نیست

سینه که بیدل بماند آه و فغانیش هست

دل که ز هجران بسوخت نام و نشانیش نیست

بوسه به قیمت دهد، جان ببرد رایگان

قیمت بوسیش هست، منت جانیش نیست

سرو قدا، رد مکن گریه زارم، ازآنک

خشک بود آن چمن کاب روانیش نیست

گر دم سردی کشم، روی مگردان ز من

نیست گلی کاندرو باد خزانیش نیست

پسته بسته دهن پیش دهانت گهی

لب ز سخن تر نکرد کاب دهانیش نیست

قصه خسرو بخوان، چون تو درون دلی

گر ز همه کس نهانست، از تو نهانیش نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:20 PM

هر که نگه در تو کرد بیش به بستان نرفت

و آرزوی روی تو از گل و ریحان نرفت

تا تو نمودی جمال، نقش همه نیکوان

رفت برون از دلم، نقش تو از جان نرفت

خصم بسی طعنه زد، دوست بسی پند داد

چشم به سوی تو بود، گوش بدیشان نرفت

سیل ملامت رسید، کوه غم از جا ببرد

صبح قیامت دمید، وین شب هجران نرفت

وه که چو نرگس چرا کور نباشد مدام

دیده که بالای آن سرو خرامان نرفت

مستی و بدنامیم عیب نگیرم، از آنک

عاشق بیچاره را کار به سامان نرفت

گر همه جام بلاست نوش کن و صبر گوی

این که ز کامت هنوز تلخی هجران نرفت

عشق به ما ناکسان رحم نیاورد، از آنک

کن مکن پادشاه بر ده ویران نرفت

گام زده بر حریر کی سپرد این ره، آنک

دیده قدم ساخته بر سر پیکان نرفت

یار که بگشاد شست بر دل مجروح من

تیر برون رفت، لیک چاشنی از جان نرفت

رفتن خسرو خطاست بر سر کوی بتان

مورچه بهر حیات بر ره سلطان نرفت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:19 PM

درد سر دوستان آه و فغان من است

کاهش جان طبیب درد نهان من است

چند توان دید وای بر دل مسکین جفا

گیر که بیگانه شد آخر از آن من است

از دم سرد فراق برگ حیاتم نماند

آفت این برگ ریز باد خزان من است

گریه که از سوز دل گرم برون می دهم

قطره آبست، لیک شعله جان من است

دل که ز من گم شده ست بر تو گمان می برم

هست ترا خود یقین هر چه گمان من است

شوی هم از خون دل خاک سر کوی خویش

تا برود هر کجا نام و نشان من است

بی خبر پند گو بیهده جان می کند

از پی مردن به عشق کوه گران من است

می رود آن شوخ و من گر چه کنم ناله بیش

باز نیاید، از آنک عمر روان من است

دوش به خسرو ز لطف، گفت غلام منی

مرتبه این خطاب نرخ گران من است

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:19 PM

 

عمر به پایان رسید در هوس روی دوست

برگ صبوری کراست بی رخ نیکوی دوست

گر همه عالم شوند منکر ما، گو، شوید

دور نخواهیم شد ما ز سر کوی دوست

قبله اسلامیان کعبه بود در جهان

قبله عشاق نیست جز خم ابروی دوست

ای نفس صبحدم، گر نهی آنجا قدم

خسته دلم را بجو در شکن موی دوست

جان بفشانم ز شوق در ره باد صبا

گر برساند به ما صبحدمی بوی دوست

روز قیامت که خلق روی به هر سو کنند

خسرو مسکین نکرد میل به جز سوی دوست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:19 PM

ای که روی تو حیات جان است

دیده جایت شده جای آنست

ماه را از رخ چون خورشیدت

در شب چاردهم نقصانست

سخن اندر لب تو دل ببرد

دل چه باشد، سخن اندر جان است

بی لبت هر لب لعلی که گزم

سنگ ریزه به ته دندانست

ناتوانم، که غمت با من کرد

هر چه از جور و جفا بتوانست

سلک در گشت مرا ز آب دو چشم

تار هر رشته که در دندانست

به گه گریه سواد چشمم

تیره، گویی که شب بارانست

گفتیم غم مخور و آسان گیر

این به گفتن، صنما، آسانست

دور از شعله آه خسرو!

که دلش سوخته هجرانست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:19 PM

تیر کدامین بلاست کان به کمان تو نیست

دست کدامین دل است کان به عنان تو نیست

وجه همه نیکوان از دل ما راجع است

زانکه به خطهایشان هیچ نشان تو است

عشقم اگر می کشد تو مکش، ای پندگو

جان من است آخر این، وای که جان تو نیست

بی دلیم گفت از آن صد دلش افزون زکف

هر چه کشم سوی خویش، گوید، از آن تو نیست

نام وفا برده ای، شرم نداری ز خلق

عرض متاعی مکن کان به دکان تو نیست

غمزه زده استی چنانک می بکنم جان ز ذوق

توشه عشق است این، زخم سنان تو نیست

باز مدار، ار کنم رخنه دل پر ز خاک

دودکش این دل است، غالیه دان تو نیست

کور شد این دل، فتاد در چه تاریک غم

باد ازین کورتر، گر نگران تو نیست

تیغ زن و وارهان خسرو درمانده را

سود ویست این و زان هیچ زیان تو نیست

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 7:19 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4400440
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث