به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت

کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت

خورشید من از اوج جوانی چو برآمد

بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت

گفتم ز در خویش مران، گفت که بگذر

زین کوچه که داند که چو تو چند گدا رفت؟

کس را چه غم ار رفت دل سوخته من

بوده ست از آن من، اگر رفت مرا رفت

آن صبر که می گفتم من کوه گران سنگ

بادی بوزید از تو ندانم که کجا رفت

گفتم که زیم بی تو، دوری مکش اکنون

گر از من درویش حدیثی به خطا رفت

رنجه نشوم گر به جفا سر بریم، ز آنک

بسیار چنین ها به سر اهل وفا رفت

تو دیر بزی کز گل بارانت نشان نیست

هر ذره که از کوی تو با باد صبا رفت

ما را چه حد صبر به هجر تو، چو خسرو

آمد به درت باز به سر آنکه به پا رفت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:49 PM

تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت

بس خرمن مردان که به باد ستمش رفت

هر صبر و سلامت که دل سوخته را بود

اندر شکن سلسله خم به خمش رفت

یوسف چو گذر کرد به بازار جمالش

هر مایه که او داشت به هفده درمش رفت

یک روز به شادی وصالش نرسانید

آن عمر گرانمایه که ما را به غمش رفت

آلوده نشد هیچ گهی دامن نازش

زان خون عزیزان که به زیر قدمش رفت

بسیار سرافگنده به شمشیر سیاست

ای دولت آن سر که به تیغ کرمش رفت

رفت از قلم حکم که در عشق رود جان

القصه، همان رفت که اندر قلمش رفت

جان دید چو خونریزی سلطان خیالش

بستد کفن و تیغ به زیر علمش رفت

بر یاد وی امشب شب خسرو به درازی

کوتاه نشد، گر چه مهی بیش و کمش رفت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:49 PM

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت

از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت

اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند

دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت

دیوار ترا من حله خار نخواهم

هجرت به دلم گر چه که صد رخنه روا داشت

داغی دگر اینست که از گریه بشستم

آن داغ که دامانت ز خون دل ما داشت

صوفی که خرامیدن تو دیده به صد صدق

بدرید مصلا و کله در ته پا داشت

خسرو به وفای تو دهد جان که در آفاق

گویند همه کان سگ دیوانه وفا داشت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:49 PM

بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت

بی سرو خرامنده به صحرا نتوان رفت

دی رفت سوی باغ و ندانست غم ما

این نیز نداشت که بی ما نتوان رفت

صحرا و چمن پهلوی من هست بسی، لیک

همره شو ای دوست که تنها نتوان رفت

کردیم رها جان و دل از بهر رخت، زانک

با غمزدگان سوی تماشا نتوان رفت

ماییم و سر کوی تو کز پیش نخوانی

اینجا بتوان مرد و ازینجا نتوان رفت

گفتم که ز کویت بروم تا ببرم جان

گفتن بتوان جان من، اما نتوان رفت

ای قافله، در بادیه ام پای فرو ماند

بگذر که در کعبه به این پا نتوان رفت

مپسند که در پیش لبت مرده بمانم

تا زیسته از پیش مسیحا نتوان رفت

خسرو، پس ازین مذهب خورشید پرستی

مؤمن شده در قبله ترسا نتوان رفت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:49 PM

ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت

ملک همه چین و هند، ندهم به یکی مویت

وقتی به طفیل گوی بنواز سرم آخر

تا چند به هر زخمی حسرت خورم از کویت

گفتی که بدین سودا غمناک چه می گردی

آواره دلی دارم در حلقه گیسویت

مسجد چه روم چندین، آخر چه نمازست این

رویم به سوی قبله دل جانب ابرویت

شبها همه کس خفته جز من که به بیداری

افسانه دل گویم در پیش سگ کویت

گه نام گلی گویم، گه نام گلستانی

زینگونه در اندازم هر جا سخن از رویت

بوی گل ازین پیشم در باغ نمودی ره

بادی نوزید از تو گمره شدم از بویت

جان در طلبت همره تا باز رهد زین غم

فریاد که بادی هم ناید گهی از سویت

پیش تو بگو کای بت سوزند چو هندویم

بر آینه ریز آنگه خاکستر هندویت

سر در خم چوگانت راضی ست بدین خسرو

آن بخت کرا کارد سر در خم بازویت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:43 PM

امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت

وز گریه شادی جگرم آب دگر داشت

دل هیچ به شیرینی جان میل نمی کرد

مسکین سر آرایش جلاب دگر داشت

هنگام سحر خلق به محراب و دل من

ز ابروی بتی روی به محراب دگر داشت

قربان شوم و چون نشوم، وای که آن چشم

بر جان من از هر مژه قصاب دگر داشت

نالند به مهتاب سگان وین سگ شبگرد

فریاد که فریاد زمهتاب دگر داشت

گشتم به نظر مست و نخفتم ته پایش

جان از سکرات اجلم خواب دگر داشت

جان مژه ذوق ابدی داد به دل، زانک

هر غمزه او ناوک پرتاب دگر داشت

زد صد گره سخت به دل بستگی من

زلفش که به هر موشکن و تاب دگر داشت

نی داشت خبر از خود و نی از می و مجلس

خسرو که خرابی ز می ناب دگر داشت

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:43 PM

 

ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان طلب

وز نفس اهل درد مایه درمان طلب

پرده اعلاست عشق، گر ملکی، این گشای

لجه دریاست عشق، گر گهری، آن طلب

چند مرادت ز فقر، کشف و کرامات چند

چون خضرت آشناست، چشمه حیوان طلب

شیر شو و صید را در ته چنگال کش

مرد شو و خصم را بر سر میدان طلب

هست مراد کسان دولت روز وصال

آنچه مراد من است در هجران آن طلب

هر که شبی زنده داشت همدم روح الله است

نان چه ربایی ز خوان چاشنی جان طلب

مست شو، ای هوشیار، لیک نه زین باده خور

از قدح مصطفی باده احسان طلب

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:43 PM

شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب

مگسی نیز نخواهم که کند سایه بر آن لب

منم و قامت شاهد، برو ای خواجه مأذن

تو در مسجد خود زن و الی ربک فارغب

سر درویش بدارد خبر از تاج سلاطین

به رهی کان پسر آید سر ما و سم مرکب

به کرشمه سر ابرو مکن از بهر خدا خم

که ز محراب تو بر شد به فلک نعره یارب

لب لعل تو به هنگام شکر خنده پنهان

ز پی بردن دلها چه فسونی ست مجرب!

مکن، ای شیخ، نصیحت که مکن سجده بتان را

چو بود مذهب ما این، نتوان گشت ز مذهب

به خیال سر زلفت خبر از خواب ندارم

چه درازست شبم، وه که سیه روی چنین شب

اگر این سوخته گوید سخن بوس و کناری

مکنش عیب که هست این هذیان گفتنش از تب

که بود خسرو مدبر که دهد سر به تو باری

به سر کنگر زلفت سر پیران مقرب

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:43 PM

ای ترا در دیده من جای خواب

دیده بی خوابم از تو جای آب

شب چو خوابم نیست بهر دیدنت

چند سازم خویش را عمدا به خواب

گل شد از عکس رخت در چشم من

زاتش دل می کشم زان گل گلاب

با خیال زلف و رویت چشم من

نیمه ابرست و نیمی آفتاب

زان لب میگون که هوش از من ببرد

خون همی گریم چو بر آتش کباب

از لبت دارم سؤالی، چون کنم

تنگ می آید دهانت در جواب

مست گشتم بسکه خوردم خون دل

چون نگردم مست با چندین شراب

هست خورشید قیامت روی تو

خط مشکین دفتر یوم الحساب

زان قیامت عالمی در جنت است

بنده خسرو تا قیامت در عذاب

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:43 PM

ماهرویا، به خون من مشتاب

کشتن عاشقان که دید صواب

چشمت، ار خون من بریخت چه شد

ترک با تیغ بود مست و خراب

تا گل از شرم رویت آب شود

یک زمان برفگن ز چهره نقاب

مثل خود در جهان کجا بینی

گه در آیینه بنگری گه در آب

آرزو می کند مرا با تو

گوشه خلوت و شراب و کباب

وین تمناست در سرم همه عمر

زین هوس چشم من نگیرد خواب

وز غم روی شاهدان ما را

تا به کی پند می دهند اصحاب

هر که دعوی کند ز خوبان صبر

نشنود کل مدع کذاب

چه ملامت کنید خسرو را

فاتقوالله یا اولی الالباب

ادامه مطلب
شنبه 21 اسفند 1395  - 6:43 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4421534
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث