به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

کجایی؟ ای ز رخت آب ارغوان رفته

مرا به عشق تو آوازه در جهان رفته

به خون دیده ترا کرده‌ام به دست، ولی

ز دست من سر زلف تو رایگان رفته

همیشه قد تو با سرکشی قرین بوده

مدام زلف تو با فتنه هم عنان رفته

گل از شکایت آن جورها که روی تو کرد

هزار بار بنزدیکت باغبان رفته

ز دست زلف سیاه تو تا توان خواری

بدین شکستهٔ مسکین ناتوان رفته

به آب دیده بگریم ز هجرت آن روزی

که مرده باشم و خاک در استخوان رفته

چگونه راز دل اوحدی توان پوشید؟

حدیثش از دهن و تیرش از کمان رفته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

آن گل سوریست در کلاله نهفته

یا به عبیرست برگ لاله نهفته

در دهن کوچک چو پستهٔ او بین

رستهٔ دندان همچو ژاله نهفته

از گل و شکر نواله ایست لب او

داعیهٔ بوسه در نواله نهفته

سینهٔ من هر نفس که زد به فراقش

در دم او شد هزار ناله نهفته

خط خوشش را حوالتست به خونم

کی شود آن خط و آن حواله نهفته؟

در جگر اوحدی نگر، که ببینی

از غم او درد چند ساله نهفته

دم به دم او را غزل بسوزتر آید

از نظرش تا شد آن غزاله نهفته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

 

روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته

خاصه رویت که به روحست و روان پیوسته

زلف از دست بدادیم و ز دل خون بچکید

گویی آن زلف رگی بود به جان پیوسته

آبم از دیده روانست و خیال قد او

همچو سرویست در آن آب روان پیوسته

ابروان همچو کمان داری و مژگان چون تیر

وز پی عربده تیرت به کمان پیوسته

بار دیگر بگزند دل ما می‌کوشی

ای به رغم دل ما در دگران پیوسته

در شگرفان حرکاتیست که آتش خوانند

در تو آن هست و دو صد فتنه به آن پیوسته

اوحدی نام بر آورد به نیکو سخنی

تا که نام تو شد او را به زبان پیوسته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

ای از دهان تنگت شهری شکر گرفته

نام رخ تو گل را از خاک برگرفته

آن روی را مپوشان، زیرا که در ممالک

بنیاد فتنه باشد روی قمر گرفته

دیگر ز سر نگیرد با من جفا زمانه

گر دیگرت ببینم یاری ز سر گرفته

صد کاروان دل را در راه محنت تو

هم دزد رخت برده، هم شحنه خر گرفته

از تیر غمرهٔ تو هر بیدلی که داری

سر در سپر کشیده، پا در جگر گرفته

ما رنگ قصهٔ خود پوشیده از خلایق

وآنگه ز غصهٔ ما عالم خبر گرفته

هجر تو اوحدی را بیچاره کرده از غم

وز اوحدی مرا تو بیچاره‌تر گرفته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

ای جان من ز هجر تو در تن بسوخته

صد دل ز مهر روی تو بر من بسوخته

سنگین دل تو در همه عمر از طریق مهر

بر حال من نسوخته و آهن بسوخته

هردم ز غصه، چیست نگویی مراد تو؟

زین ناتوان عاشق خرمن بسوخته

بی‌چهرهٔ چو شمع تو در خلوت تنم

دل را چراغ مرده و روغن بسوخته

بر درد و داغ و محنت و اندوه و رنج من

هم مرد خسته گشته و هم زن بسوخته

در مسکنی که این دل مسکین کشیده دم

خرمن به باد داده و مسکن بسوخته

چون اوحدی مرا ز غمت آتش جگر

در آستین گرفته و دامن بسوخته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

روز عید آن ترک را دیدم پگاه آراسته

گشته از رویش سراسر عید گاه آراسته

طاق ابرو را ز شوخی چون هلالی داده خم

روی نیکو را به زیبایی چو ماه آراسته

هم جمال ماه رویش آب خوبان ریخته

هم هلال نعل اسبش خاک راه آراسته

بیدلان را مال و سر بر دست و دلبر بی‌نیاز

بندگان از پیش و پس حیران و شاه آراسته

او چو شمعی در میان و عاشقان پیرامنش

حلقه‌ای از ناله و فریاد و آه آراسته

نرگس چشم و گل و رخسار و سرو قد او

در شنکج حلقهٔ زلف سیاه آراسته

زلف چوگان وار خود همچون رسنها داده تاب

وانگهی گوی زنخدان را به چاه آراسته

لاف عشقت میزنند آشفته حالان جهان

اوحدی میرست و در عشقت سپاه آراسته

دیدن خوبان اگر جرم و گناهست، ای صنم

نالها دارم بدین جرم و گناه آراسته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته

سر و پای خصومت را به زنجیر وفا بسته

لگام این دل خیره به دست صبر وا داده

طناب این دل وحشی به میخ شکر وابسته

تو ای همراه، ازین منزل مکن تعجیل در رفتن

که این جا در کمند او اسیرانند پابسته

به جای خویش میبینم درونت گر ببخشاید

چو در شهر کسان بینی غریبی مبتلا بسته

خبر کن سینهٔ ما را و بستان مژده‌ای نیکو

اگر بینی تو در گوشه دل اشکسته را بسته

ترا، ای زاهد، ار حالیست میترسی و لیکن ما

علم بر بوته آوردیم و سنجق بر هوا بسته

اگر در شرع دیدار رخ نیکو خطا باشد

بدور روی او چشمی نبینی از خطا بسته

عنان از دست رفت اکنون، چرا پندم نمیدادی

در آنروزی که میدیدی تو آنبند بلا بسته؟

نمیخواهم که بنمایم به جایی حال خود ورنه

به بخشایی تو چون بینی دلم را چند جا بسته

به تدبیر دل مسکین ازان چندین نمیکوشم

که میدانم نخواهد شد چنین اشکستها بسته

زبان اوحدی سازیست در بزم هوسبازان

برو ابریشم زاری ز بهر آن نوا بسته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه

راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟

ای که نچیدی گلش،، در گل خود کن نظر

ای که ندیدی رخش، در دل خود کن نگاه

تا تو به خود می‌روی، گر چه نه بد می‌روی

بی‌تلفی نیست مال، بی‌کلفی نیست ماه

رنگ دویی رنگ ماست ورنه ز نوری چراست؟

پیکر چینی سفید، هیکل زنگی سیاه

وادی قدسست هین! رو بکن از پای کفش

نادی عشقست هان! رو بنه از سر کلاه

اوحدی، ار کار هست، بر در او بار هست

در شو و حجت بگیر، بگرو و حاجت بخواه

یار کمین‌ها کند، غارت دینها کند

آنکه چنین‌ها کند، بر تو نگیرد گناه

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته

از تیر چشم مست خود آهنگ جانها ساخته

جان در بلای زلف او تن، مبتلای زلف او

در حلقهای زلف او، دل خان و مانها ساخته

آشفته چون ما کاکلش، بر عارض همچون گلش

در چین مشکین سنبلش، حسن ارغوانها ساخته

زلفش به عنبر بیختن، استاد در خون ریخت

چشمش به سحر انگیختن، بند زبانها ساخته

سر پرخروش لعل او، جان باده نوش لعل او

شکر فروش لعل او، در دل دکانها ساخته

دردش بلای ناگهان، مهرش میان دل نهان

وانگاه بیرون از جهان، حسنش جهانها ساخته

او در نبرد اوحدی، فارغ ز درد اوحدی

بر روی زرد اوحدی، از خون نشانها ساخته

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

ای ز چین و حلقهٔ زلف سیاه

بسته شادروان خوبی گرد ماه

در سر زلف تو صد لیلی اسیر

در زنخدان تو صد یوسف به چاه

قاتلت چون سایه بر راه افگند

آفتاب آنجا چه باشد؟ خاک راه

کس گناهی بر تو نتواند نشاند

خون خلقی گر بریزی بی‌گناه

آه! کز شوق تومیسوزیم و نیست

زهرهٔ آن کز غمت گوییم: آه!

صبر میورزیم و غماز آب چشم

عشق می‌پوشیم و رنگ رخ گواه

عاقبت دودی بر وزن بر شود

چند شاید داشت این آتش نگاه!

بی‌تو در گور آنچنان گریم که اشک

از سر خاکم برویاند گیاه

اوحدی گر کشته شد عمر تو باد

قتل درویشی چه باشد پیش شاه؟

ادامه مطلب
یک شنبه 15 اسفند 1395  - 6:50 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4453050
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث