به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

خمار و خواب و چشم کافرش بین

شکنج و پیچش زلف ترش بین

دل پاکان و جان پارسایان

هلاک غمزه های ساحرش بین

چو غوغای مگس در خانه شهد

نفیر مستمندان بر درش بین

به جای آب اگر ساکن ندیدی

درون پیرهن سیمین برش بین

بتا جعدت پر از دلهاست خواهی

گره بگشا، به هر مو اندرش بین

همه شب باده نوشیده ست تا روز

هنوز آن خواب مستی در سرش بین

بدیدم یک رهش، دیوانه گشتم

دلم گوید که بار دیگرش بین

دلم را سوختی ور باورت نیست

درونم چاک کن، خاکسترش بین

چو گوید خسرو از غم گریه چشم

ز خاک پای شاه کشورش بین

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

برآمد ماه عید از اوج گردون

طرب چون ماه نو شد هر دم افزون

بر اوج آسمان نونی ست یا عین

که بیرون آمده ست از کلک بی چون

به گردش چیست چندین نقطه زانجم؟

اگر یک نقطه باشد بر سر نون

ببین اندر رکوع آن پاره نور

هلاکش گوی خواهی خواه ذوالنون

همانا حلقه گوش سپهر است

چو لیلی هست در پهلوی مجنون

شفق بین و سیاهی شب عید

تو پنداری که این مشک است، آن خون

چنین ماه نو و عید خجسته

مبارک باد بر ذات همایون

در اوصاف کمالت نظم خسرو

بنامیزد همه سحر است و افسون

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده ست این

خورشید چنان زلفی در تاب ندیده ست این

دو چشم چو بادامت در خواب بود دایم

بادام چنان چشمی در خواب ندیده ست این

محراب دو ابرویت طاق است درین عالم

طاقی که چنان هرگز محراب ندیده ست این

بویی که دهد زلفت گلزار کجا دارد؟

خونی که خورد لعلت عناب ندیده ست این

بالای تو گر بیند، مهتاب شود سایه

خود سایه بالایت مهتاب ندیده ست این

نقشی که رخت دارد در آب دو چشم من

یک چشم چنان نقشی در آب ندیده ست این

صد حرف فرو خوانده ست از دفتر تو خسرو

بی دایره عشقت یک باب ندیده ست این

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

مبارک باد، ماه روزه داران!

بدان مستی فزای هوشیاران!

مده، ای محتسب، تشویش چشمش

که در خواب خوشند آن پر خماران

ز گریه بیش می سوزیم با آنک

نگیرد هیمه آتش ز باران

رخت در چشم مشتاقان چنانست

که شربت در دهان روزه داران

خورد خون من آن کافر همه روز

گوارا باد می بر باده خواران

غنیمت دار خواب بی غمی را

که شب ناخوش بود بر سوکواران

بیار آن ده قدح، ای ساقی هوش

که بر خسرو نبود این می گواران

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

با چون تو مهی یک شب گر خواب توان کردن

بهر خوشی عمری اسباب توان کردن

گر پای ترا وقتی از گریه توان شستن

از بهر چنین کاری خوناب توان کردن

آن طره به یک سو نه از گوشه، مه تابان!

شبهای سیاهم را مهتاب توان کردن

گر غمزه تو جوید شاگرد به خونریزی

صد خضر و مسیحا را قصاب توان کردن

بیداری من بوده ست از رنج فراق امشب

چندان که به آسایش ده خواب توان کردن

زاهد که ترا بیند، گر قبله به دل خواهد

از طاق دو ابرویت محراب توان کردن

آن خوی که ز روی تو گه گاه چکد بر لب

کام دل خسرو را جلاب توان کردن

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

 

گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن

وز ماه جمالت را غبغب نتوان کردن

جان عزم سفر دارد، بردار ز رخ پرده

منزلگه مه عمدا عقرب نتوان کردن

تو ظلم کنی بر من، من بنده دعا گویم

یارب، چه کنم کاینجا، یارب نتوان کردن

گیرم که تو پیکان را بیکار نمی خواهی

خون ریختن خلقی مذهب نتوان کردن

کودک شدی و جانم بازیچه خود کردی

ور خود ز تن من شد، مرکب نتوان کردن

شربت ز لبت خواهم، وین بیهده گویی را

بهر دل گرم خود در تب نتوان کردن

حلوای لب خود نه اندر دهنم تا خود

از غایت شیرینی در لب نتوان کردن

خسرو به جهان اندر از بهر تو می باشد

ورنه به چنین جایی یک شب نتوان کردن

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه دیدن

چه سود از دیدن بستان، چه نتوان میوه ای چیدن؟

اگر دزدیدن جان می نخواهی، چیست از شوخی

به هنگام خرامش خویش را صد جای دزدیدن؟

دلی کو عاشق شمعی بود سوزد چو پروانه

که بر آتش سیه رویی بود چون دود لرزیدن

جگر خارای پیکان غمزه خوبان، رو، ای رعنا

که نآرد نازنین طاقت ز ناخن پشت خاریدن

زکوة آن دو لب بر جان من یک خنده ضایع کن

که این دیوانه زان لبها همی ارزد به خندیدن

لب و چشمم به رشکند از پی خاک درت با هم

که این در گردن سرمه ست و آن در بند بوسیدن

شبی گفتم که سوز من نبینی گه گهی، گفتا

که باشد خس ز بهتر سوختن، نی از پی دیدن

کسی کو جان نبازد عشق او بازی ست با جانان

نشاید خودپرستان را طریق عشق ورزیدن

مرنج از جور یار، ار عاشقی، خسرو، که به نبود

مزاج نیکوان دانستن و بر خویش پوشیدن

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ست آه من

درون تا آتشی نبود، نخیزد دود از روزن

ز جامه گر چه جان پاره کنی، کی باورم داری؟

ترا کاسیب خواری هیچ گه نگرفت در دامن

گناهی جز وفاداری من اندر خود نمی بینم

ندانم تا که فرمودت که دل از دوستان بر کن

اگر از ناز خون ریزی، حلالت کردم، ای بدخو

وگراز دوست جان خواهی، رضایت خواهم، ای دشمن

مرا در باغ می خوانی، مگر آگه نه ای از خود؟

رها کن تا ترا ببینم، چه جای لاله و نسرن

الا، ای ساقی مستان، طفیل جرعه رندان

شرابی گر نمی ارزم، سفالی بر سرم بشکن

ببر از من همه اسباب هستی جز وفای خود

که آن در خاک خواهد رفت، دور از روی تو با من

رقیبا، گردنت بار گران را بر نمی تابد

تو از خون مسلمانان گرانباری مکن گردن

برفت از یاد خسرو زاد و بوم کهنه در کویش

چو مرغی در قفس ماند، فرامش گرددش مسکن

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان

ز باغ عارض خود مجلسم را بوستان گردان

به زیبایی و رعنایی برون آ یک ره از خانه

ز رخ بنما گلستان و ز قد سرو روان گردان

هوس دارم از آن نرگس نگاهی، سوی من بنگر

چو چشم ناتوان خود مرا هم ناتوان گردان

خدا را چند سوزم ز آتش بی مهری آن مه؟

بده صبری مرا یا با من او را مهربان گردان

غم عشق تو دارد پایمالم تا شوم کشته

تو هم با او جفا را بهر قتلم هم عنان گردان

چه پنهان می شوی، بنمای روی خویش خلقی را

چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان من

پس از مردن نشان تیر سازد استخوان من

زبان اوست ترکی گوی و من ترکی نمی دانم

چه خوش بودی، اگر بودی زبانش در دهان من

به شکر نسبت لعل لب جان پرورش کردم

برون کن از پس سر، گر غلط کردم، زبان من

اگر با ما سخن گویی ز روی مرحمت، می گو

منم فرهاد سرگردان، تویی شیرین زبان من

چنان از عشق می سوزد تنم در زیر پیراهن

که از بیرون پیراهن نماید استخوان من

مراد خسرو بیدل بر آر و یک زمان بنشین

که رحمی بر دلت آید ز فریاد و فغان من

ادامه مطلب
دوشنبه 30 اسفند 1395  - 6:09 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4333845
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث