به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

یار ما را از آن خویش نشد

بهر بیداد او به کیش نشد

دوش در پاش دیده می سودم

پاش آزرد و دیده ریش نشد

می دهم جان به عشق و می دانم

که کسی را از آن خویش نشد

از تو محروم می روم، چه کنم؟

عمر روزی و عهد بیش نشد

صنما، غمزه تو قصابی ست

که پشیمان ز خون میش نشد

تا به روی تو چشم کردم باز

هم به رویت که بیش بیش نشد

دل خسرو که از قرار برفت

بر قرار نخست پیش نشد

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

هر که بر گفته تو گوش نهاد

ز آتش دل به سینه جوش نهد

رویت از زلف عنبرین مه را

حلقه بندگی به گوش نهد

سرو ثابت قدم به پیش قدت

نتواند که پا به هوش نهد

خلق را لعلت از شکر بکشد

خونبها بر شکر فروش نهد

نیش زنبور غمزه تو خورد

از لبت هر که دل به نوش نهد

شد خیال تو راست با خسرو

روزی از کج نهد، به دوش نهد

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

دل ز نادیدنت به جان نشود

اگرم هوش بیش از آن نشود

مخرام اینچنین به نازکه تا

خلق را جان و دل زیان نشود

دیده را خاک پات روشن شد

نور بر دیده ها گران نشود

تو چسان می رباییم، باری

تن مرده به حیله جان نشود

مرغکت، بیند ار به باغ روی

پیش هرگز به آشیان نشود

عشق پشتم شکست و کیش گراینست

تیر خسرو چرا کمان نشود؟

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

 

دل که نز عشق پاره پاره بود

دل نگویم که سنگ خاره بود

پیرمردی که از جفای جوان

خون نخورده ست شیرخواره بود

ای که مه با کمال خوبی خویش

پیش روی تو پیشکاره بود

هر که یکبار دید روی ترا

تا زند در غم دوباره بود

گر ز کافر بود هزار سوار

چشم تو میر آن هزاره بود

چون لبت را به گاز پاره کنم

لب نباشد نبات پاره بود

نیست یک چاره وصل را، وانگاه

می زیم من هزار چاره بود

خاک پای تو می کشم در چشم

مگر این اشک را کناره بود

هر شبی خسرو است و بیداری

مونسش گر بود، ستاره بود

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

 

عشق تو هرگزم ز سر نرود

وز دل این آرزو به در نرود

گر برآید ز دوریت صد سال

هم خیال تو از نظر نرود

کمترک خفت و خیز، تا خورشید

پیش بالای بام بر نرود

صبر من رفت، تا عدم برسید

گر بیایی تو پیشتر نرود

بوسه ای ده که تشنگی شراب

هرگز از شربت دگر نرود

آنکه او را لب تو بدخو کرد

آرزوی وی از شکر نرود

چه کنم در دلت نمی گنجم؟

زانکه در سنگ موی در نرود

گر سر از عشق می رود، گو رو

لیک باید که درد سر نرود

خسروا، جان به شوق بخش که مرد

اندرین راه پر خطر نرود

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

 

تا ترا جسم و جان شکار بود

هر که را دل بود، فگار بود

کشت خال لب توام، آری

مگس شهد زهردار بود

هر کسی کز لب تو می نوشد

تا زید هم در آن خمار بود

آن زمانی که سوی تست دو چشم

این دوا کاشکی دوچار بود

هر که در کوی شاهدان می خورد

پیش ما مسجدش چه کار بود؟

پارسایی که چون جوانانست

در نمازش کجا قرار بود؟

مست اگر دوزخیست، گو می باش

عاشقان را ز توبه عار بود

غم مرا سوخت، ور چه شرح دهم

بی غمان را کی استوار بود؟

گریه ام خوش نیایدت، آری

شربت درد خوشگوار بود

در دلم با چنین روارو غم

خرمی را چگونه بار بود

پای تو زین پس و سر خسرو

عمر باید که پایدار بود

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

پیش روی تو یاسمین که بود؟

پیش لعل تو انگبین که بود؟

هر کجا نام طره تو برند

نافه خام پوستین که بود

گل که بو می برد ز باد صبا

با چنان روی نازنین که بود

چون ببینم که پا نهی به زمین

سر نهم من به هر زمین که بود

خسروت شد غلام و بنده، ولیک

به جز از بند اینچنین که بود

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

عاشقان را چو نامه باز کنید

نام من بر سرش طراز کنید

زهد رفته ست، ای مسلمانان

باده نوشید و چنگ ساز کنید

گر شما دین عاشقان دارید

بعد از این پیش بت نماز کنید

گاه مردن شنیدم از محمود

گفت، «رویم سوی ایاز کنید»

من غلام شمایم، ای خوبان

بکشم، گر هزار ناز کنید

چند باشید مست حسن، آخر

چشمها را ز خواب باز کنید

دیده باشید آن جوان مرا

صفتش پیش بنده باز کنید

با چنان قامت، ای صنوبر و سرو

شرم ناید که پا دراز کنید

بشنوید این حکایت خسرو

پیش آن سرو سرفراز کنید

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

جان سرانگشت آن نگارین دید

عقل انگشت خویشتن بگزید

باد بویش به بوستان آورد

غنچه بر خویش پیرهن بدرید

هر شبی در هوای لعل لبش

ما و چشم سرشک و مروارید

عاشقان جان نثار او کردند

زلف هندوش یک به یک برچید

عالمی در غم لبش بودند

هیچکس طعم آن شکر نچشید

هر کس از وی حکایتی گفتند

کس به کنه کمال او نرسید

هر دلی از کمند عشق بجست

باز زلفش به دام عشق کشید

هر که در قید عشق شد مجنون

تا قیامت ز بند او نرهید

همچو خسرو بسوخت از رخ او

هر که آن شیوه و شمایل دید

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

 

داد خواهم، اگر بخواهی داد

خواهم از آه صبحگاهی داد

جورکم کن، چو آرزوی ترا

بر دل من خدای شاهی داد

خط تو از برای کشتن من

فتوی خون بیگناهی داد

غم دل می نهفتم، آب دو چشم

در حق من به خون گواهی داد

ای پسر، دیده سفید مرا

خال مشکین تو سیاهی داد

سخن تست سلک مروارید

کابر نیسان ز مه به ماهی داد

بوسه ای خواه بر من از لب خویش

وانگه از خاص خویش خواهی داد

ادامه مطلب
شنبه 28 اسفند 1395  - 4:25 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4359785
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث