به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

دل می بری به رفتن و هر کو چنان زود

مردم زمین ز دیده کند تا بدان رود

هنگام باز رفتن تو مردن من است

ناچار مردنی بود آن دم که جان رود

هر خامشی که روی تو بیند فغان کند

هر گه که پیر سوی تو آید، جوان رود

من منت جفای تو بر جان نهم، از آنک

شمشیر دوستان همه بر نیکوان رود

کوشم که نام تو نبرم، لیک چون کنم؟

چون هر چه در دل است مرا بر زبان رود

آسان مگیر آه و دم سرد عاشقان

ای دل، مباد بر تو که باد خزان رود

فریاد خواسته ست، بگوییش، ای رقیب

تا چند گه ز دیده مردم نهان رود

ای مه، کجا رسی به رکاب نگار من

گیرم که خود عنان تو بر آسمان رود

ما را نه بخت یار و نه یار آشنا، دریغ

این عمر بی بدل که همه رایگان رود

خسرو، اگر بتان به قصاصش روان کنند

خوشدل چنان رود که کسی میهمان رود

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:52 AM

 

این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود

یکدم چه باشد، ار سوی صبر و سکون رود

زنهار دل بریم ز سودای عشق، از آنک

دیوی ست اینکه نه به دعا و فسون رود

بی درد گویدم که چرا شام تا سحر

گریه ز چشم تو زنهایت فزون رود

دردی ست در دلم که بود حق به دست من

از چشم من گر از به دل آب خون رود

بادا فداش دیده و دل آن زمان که او

دل دزدد و ز دیده عاشق برون رود

بستی دلم به زلف و همی رانیش ز پیش

بیچاره پای بسته به زنجیر چون رود؟

نظاره تو هست کشنده تر از فراق

جانی که مانده بود ز هجران کنون رود

جان زیر پای تو به هوس می دهم، مگر

یکبار پای تا هوس از دل برون رود

خسرو، چو لاف عشق زدی، از بلا مترس

زینسان بر اهل عشق بسی آزمون رود

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:52 AM

سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود

عشق رخت به جور کشیدن نمی رود

می آیی و همی تپم از دور، چون کنم؟

کاین زار مانده جان، به تپیدن نمی رود

از وی چه کم شود، ز رخ ار جان دهد به خلق

حسن است خانه سوز، خریدن نمی رود

بیداریم بکشت وه، ای ساربان، خموش

کاین سوزم از فسانه شنیدن نمی رود

می بینمش ز دور، نیم سیر، چون کنم؟

چون تشنگی آب ز دیدن نمی رود

خسرو، تو لاف زهد به خلوت چه می زنی؟

کاین آرزو به گوشه خزیدن نمی رود

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:52 AM

چشم تو خفته ایست که در خواب می رود

زلف تو آفتی ست که در تاب می رود

هندوی سنبل تو چه دزد دلاور است؟

کو شب به روشنایی مهتاب می رود

هر دم ز شور پسته شیرین تو مرا

دامن پر از سرشک چو عناب می رود

گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان

صد نیزه برتر از سر من آب می رود

ساقی عنان سرکش گلگون کشیده دار

کاین بادپای عمر به اشتاب می رود

ما را ز طاق ابروی جانان گریز نیست

زاهد اگر به گوشه محراب می رود

خسرو چو گشت معتکف آستان دوست

هرگز به طعن دشمن ازین باب می رود؟

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

افسوس ازین حیات که بر باد می رود

کایین ما نه بر روش داد می رود

هر دم ز من که پیروی دیو می کنم

بر آسمان فرشته به فریاد می رود

وه کاین دل خراب عمارت کجا شود؟

سیل منش چنین که ز بنیاد می رود

زاهد به پند دادن و بیچاره مست را

خاطر به سوی لعبت ناشاد می رود

گاه خمار صد نیت توبه می کنم

چون ساقی آمد آن همه از یاد می رود

ای من غلام دولت آن نیک بنده ای

کز بندگی نفس بد آزاد می رود

ضایع مکن به خنده و بازی بسان گل

این پنج روزه عمر که بر باد می رود

ای نفس، پند گیر که اختر به گردش است

ای مرغ، هوش دار که صیاد می رود

آهسته نه به روی زمین پای، کادمی

بر روی شاهدان پریزاد می رود

زخم زبان خسرو اثر کی کند ترا؟

نی، خود سخن به تیشه فرهاد می رود

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

باز آن سوار مست به نخچیر می رود

دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود

ای کاشکی که بر دل خونین من رسد

آن تیر او که بر دل نخچیر می رود

او اسپ می دواند و ما کشته می شویم

لشکر هلاک می شود و میر می رود

نقاش چین به قبله محراب ابرویش

از بهر توبه کردن تصویر می رود

من بیهشم، که می دهد از سرو من نشان؟

این باد مشکبو که به شبگیر می رود

هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل

گویا که در درونه من تیر می رود

دیوانه شد دلم، ره زلف تو بر گرفت

مسکین به پای خویش به زنجیر می رود

عشقت نه سرسری ست که با عشق آدمی

با جان برآید آنگه و با شیر می رود

ما و شراب و شاهد و مستی و عاشقی

کایین صوفیان همه تزویر می رود

نزدیک شد هلاکت خسرو ز دوریت

در کار او هنوز، چه تقصیر می رود؟

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

 

دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود؟

این خون گرفته باز دران کوچه می رود؟

چون رفت از من آن دل نادان، رو، ای صبا

امشب بران غریب ببین گو چه می رود؟

گلگشت باغ می کند امروز سرو من

بنگر که باز بر گل خوشبو چه می رود؟

آخر گهی نگشت صبا نزد کوی او

چندین به سوی لاله خودرو چه می رود؟

جان می رود ز من، چو گره می زند به زلف

مردن مراست از گره او چه می رود؟

زین سو نشسته منتظرش طالبان خون

آن شوخ برشکسته بر آن سو چه می رود؟

جان جهانی از رخ او کشته شد، هنوز

دیوانه خلق دیدن آن رو چه می رود؟

سر سبز شد لبش، اگر آب حیات نیست

این خضر باز بر لب آن جو چه می رود؟

از بهر خویش خسرو بیچاره خون گریست

بر روی او ببین که ازان رو چه می رود

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود

صبرم به جستجوی تو رفته ست و می رود

رفتی و بوی زلف تو ماند و هزار دل

دنبال تو به بوی تو رفته ست و می رود

سوی در تو رهبر جانهای عاشقان

بادی که آن به کوی تو رفته ست و می رود

خونابه ایست از دل همچون منی دگر

آبی که آن به جوی تو رفته ست و می رود

باری قصاص بهر چه آموزدت قریب؟

کاین شیوه ها ز خوی تو رفته ست و می رود

در جان همی رود سخن و من نهاده گوش

هر جا که گفتگوی تو رفته ست و می رود

درکش عنان که چون سر خسرو هزار پیش

پیشت ز عشق روی تو رفته ست و می رود

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

ای همرهان که آگه از آن رفته منید

گمره شدم، برید و بر آن راهم افگنید

نامه کنید سوی ویم تا بدو رسم

خاکسترم کنید و بر آن خط پراگنید

بر خاک من رسید و پس از مرگ هر گیاه

کورانه بوی وی بود از بیخ بر کنید

ای طالبان وصل، ز ما دور، کز فراق

ما چاک سینه ایم و شما چاک دامنید

ای تائبان عشق، یکی دیدنش روید

دانم که زاهدید، اگر توبه بشکنید

جانان یکی بس است که میرند بهر او

گویی نه اید زنده چو یک جان به یک تنید

خسرو که سوخته دل او پس دلش دهید

وان دل که سوخته نبود آتشش زنید

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد

چون بلبلی که دور ز گلزار جان دهد

از رشک زلف غالیه سای تو هر شبی

گر جان بود به نافه تاتار جان دهد

ابرو دو تا شده ست بر آن چشم پر خمار

چون مشفقی که بر سر بیمار جان دهد

ای ناخدای ترس، بران خسته رحم کن

کز شوق آن دو لعل شکربار جان دهد

دامن کشان شبی به سر کوی من برآی

تادل به زیر پای تو ایثار جان دهد

یارب تو جان به سرو سهی ده که در چمن

هر لحظه پیش آن قد و رفتار جان دهد

خسرو به غمزه تو دهد جان چنان که کس

بر دست شحنگان ستمگار جان دهد

ادامه مطلب
جمعه 27 اسفند 1395  - 11:51 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 413

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4369110
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث