به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

مرا زنگ ملال از دل شراب ناب بردارد

اگرچه بیشتر آیینه زنگ از آب بردارد

زفکر دور گردان رنگ می بازد، نمی دانم

که چون بارنگاه آن چهره سیراب بردارد؟

گره شد کار خضر از زندگانی سخت می ترسم

که از تیغ تو زخمی بهر فتح الباب بردارد

اگرچه گریه طوفان کرد بر بالین بخت من

نشد این سبزه خوابیده سر از خواب بردارد

زبان العطش گویی شود هر موج سیرابش

اگر زخم شهیدان تو از بحر آب بردارد

نبرد افسردگی خورشید عالمسوز عشق از من

چه گرمی پشت من از قاقم و سنجاب بردارد؟

شود چون حلقه زنجیر چشم آهوان نالان

اگر مجنون من دست از دل بیتاب بردارد

محبت سینه را از آرزوها پاک می سازد

چه افتاده است کس خار از ره سیلاب بردارد؟

دهن چون باز کردی خواهش خود را مکن ناقص

که از شمشیر زخم دوربینان آب بردارد

نشد خالی دل پرخون زچشم خونفشان صائب

گل ابری ازین دریا چه مقدار آب بردارد؟

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

اگرچه دست بر تاراج دل هر خوش کمر دارد

میان بهله دار ترک ما دست دگر دارد

اگرچه از حیا دارد نظر بر پشت پای خود

ولی مژگان شوخش از ته دلها خبر دارد

زمضمون نگاهش هیچ کس سر بر نمی آرد

زمژگان گرچه آن خط مبین زیر و زبر دارد

همان دم شاهدان غیب می گیرند از دستش

اگر صد نسخه از رخسار او آیینه بردارد

سراسر می رود در کوچه باغ عمر جاویدان

قد رعنای او را هر که در مد نظر دارد

به پای پرتو خورشید بیتابانه می افتد

همانا گل به حسن نیمرنگ او نظر دارد

نمی ریزند ترکان غیر خون بیگناهان را

بیاض گردن این قوم افشان دگر دارد

نماید هر نگینی در نگین دان جوهر خود را

ترا در خانه زین هر که می بیند جگر دارد

(فلک ناآشنا، طالع زبون، معشوق بی پروا

مگر روی مرا افتادگی از خاک بردارد)

به دل خوردن قناعت کرده ام از نعمت الوان

شکار خویش را شهباز من در زیر پر دارد

اگرچه میوه جنت دل از جا می برد صائب

ولی سیب زنخدان بتان جای دگر دارد

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

خوشا چشمی که بر روی عرقناکی نظر دارد

خوشا ابری که آب از چشمه خورشید بردارد

مشو ایمن زچشم شرمگین آن کمان ابرو

که چندین تیغ بی زنهار در زیر سپر دارد

نباشد دور از سیمین بران اسباب خودبینی

که صبح آیینه خورشید را در زیر سر دارد

چو بینم شیشه ای خالی زمی خونم به جوش آید

رگ ابری که بی آب است حکم نیشتر دارد

نگردد پرده چشم خدابین عالم ظاهر

که در آیینه، روی حرف طوطی با شکر دارد

مرا در پای خم برمی پرستی رشک می آید

که از فکر تو دستی چون سبو در زیر سر دارد

مده ره در حریم مغز خود زنهار نخوت را

کز این باد مخالف کشتی دولت خطر دارد

زپر گویی زبان موج بر خاشاک می غلطد

زلب بستن صدف مهر خموشی از گهر دارد

از ان پر گل بود دامان تر ابر بهاران را

که اشک بی شمار و خنده های مختصر دارد

مشو غافل ز احوال ضعیفان با فلک قدری

که گر از دیده سوزن فتد عیسی خطر دارد

چه باشد عالم فانی و عرض و طول آن صائب؟

همایی دولت روی زمین در زیر پا دارد

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

اگرچه نطق در هر نکته صد تنگ شکر دارد

ولی شهد خموشی در نظر شان دگر دارد

زطوق بندگی راه نفس شد تنگ بر قمری

همان سرو از رعونت دست تمکین بر کمر دارد

مصور را کند بی دست و پا حسنی که شوخ افتد

نشد نقشی درست از روی او آیینه بردارد

زبی برگی نکردم روی خود را تلخ، تا دیدم

که بیش از فلس زیر پوست ماهی نیشتر دارد

میسر نیست دنیا دار را تحصیل آگاهی

نی از سیر مقامات است غافل تا شکر دارد

فزود از خط مشکین آب و رنگ لعل سیرابش

که زیر سبزه این آب روان حسن دگر دارد

نشست از خاطرم گرد غمی بخت سیه صائب

چه حرف است این که ابر تیره باران بیشتر دارد؟

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

مجو آسایش از دل تا مرادی در نظر دارد

که نخل ایمن نباشد از تزلزل تا ثمر دارد

ز ابراهیم ادهم پرس قدر ملک درویشی

که طوفان دیده از آسایش ساحل خبر دارد

نگردد سد راه عاشقان دنیا و اسبابش

که پیش صف رساند خویش را هر کس جگر دارد

ندارد دیده کوتاه بینان ناخن کاوش

وگرنه در گره هر قطره دریای گهر دارد

مهیای فنا را از علایق نیست پروایی

نیندیشد زخار آن کس که دامن بر کمر دارد

ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از دستم

که در غربت بود هر کس عزیزی در سفر دارد

نگیرد هشت جنت جای جانان را، که خون گرید

اگر یعقوب غیر از ماه کنعان ده پسر دارد

زفکر عاقبت یک دم دلش فارغ نمی گردد

کجا در خاطر صائب غم دنیا گذر دارد؟

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد

که با دست تهی صد بینوا را زیر پا دارد

به کیش مردم بیدار دل کفرست نومیدی

چراغ اینجا امید بازگشتن از شرر دارد

از ان جوش نشاط از سینه خم کم نمی گردد

که از معموره آفاق خشتی زیر سر دارد

به دامانش نیاویزم، به دامان که آویزم؟

همین صبح است در عالم که آهی در جگر دارد

اگر از سینه مور ضعیفی پرده برداری

هزاران کوه غم بر دل از ان موی کمر دارد

صدف از تنگدستی شکوه ها دارد گره در دل

نمی داند که دریا چشم بر آب گهر دارد

گهی بر دل شبیخون می زند گاهی بر ایمانم

همیشه کاکل او فتنه ای در زیر سر دارد

شکست از سرکشیهای نهال او پر و بالم

خوشا قمری که یار خویش را در زیر پر دارد

سواد طره موج از بیاض گردن مینا

خوشاینده است اما زلف او جای دگر دارد

تلاش عشق داری، عقل رسمی را زسروا کن

نمی سنجد گوهر در ترازویی که سر دارد

از ان پیچیده ام بر رشته جان چون گره صائب

که اندک نسبت دوری به آن موی کمر دارد

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

توانگر در دل از سامان خود آزارها دارد

به قدر فلس، زیر پوست ماهی خارها دارد

مگو بی پرده چون منصور حرف حق به هر باطل

که عشق از بهر بی ظرفان مهیا دارها دارد

چه حرف است این که می باشد سبکباری در آزادی؟

که سرو از تنگدستی بر دل خود بارها دارد

مجو در سایه بال هما امنیت خاطر

که این گنج گهر را سایه دیوارها دارد

مکن تکلیف سیر کوچه و بازار مجنون را

که این دیوانه با سودای خود بازارها دارد

به افسون بهاران از قفس بیرون نمی آید

نواسنجی که زیر بال و پر گلزارها دارد

تو ای کوته نظر فکر نگار ساده رویی کن

که چشم موشکاف ما به آن خط کارها دارد

به فکر شربت بیمار من آن لب کجا افتد؟

که در هر گوشه ای چون چشم خود بیمارها دارد

نمی افتد به دست کوتاه من دامن فرصت

وگرنه شکوه من در بغل طومارها دارد

مکن از نفس کافر دعوی تجرید را باور

که از قطع تعلق بر کمر زنارها دارد

مشو از انتظام کار نومید از پریشانی

که بی پرگار چون گردید دل، پرگارها دارد

مکن استادگی در بیع یوسف چون گرانجانان

که در مصر این متاع ناروا بازارها دارد

به بوی خون زصحرای ملامت پا مکش صائب

که زخم خار او در آستین گلزارها دارد

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد

چه غم دارد زخار آن کس که آتش زیر پا دارد؟

مکش رو در هم از حکم قضا، ورمی کشی در هم

چه پروا آتش از چین جبین بوریا دارد؟

نشان مردمی در مردم عالم نمی یابم

اگر دارد وجودی مردمی، مردم گیا دارد

درین صحرای وحشت خضر دلسوزی نمی بینم

مگر هم گرم رفتاری چراغم پیش پا دارد

زمین خاکساری سایه گل بر نمی تابد

صبا با آن سبکروحی درین ره نقش پا دارد

درخت رز به صد رعنایی اول برون آمد

زپا هرگز نیفتد هر که دستی در سخا دارد

به خاموشی زمکر دشمن بدرگ مشو ایمن

چو توسن گوش خواباند لگدها در قفا دارد

زپیش دیده صائب چنین دامن کشان مگذر

که چون بند قبا صد جا سر بند ترا دارد

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

کجا رخسار او تاب نگاه آشنا دارد؟

که آن گل خار در پیراهن از نشو و نما دارد

یکی صد شد فروغ آن لب لعل از غبار خط

که از گرد یتیمی چهره گوهر صفا دارد

به تیری ای کمان ابرو نشان کن استخوانم را

که از هر گوشه ای در چاشنی چندین هما دارد

مجو روی دل از آیینه رویان با تهیدستی

که از شبنم گل این باغ چشم رونما دارد

از ان روزی که چون گل دید آن چاک گریبان را

زبوی پیرهن در پیرهن اخگر صبا دارد

پشیمانی به گرد خاطرش هرگز نمی گردد

چنین سنگین دلی دوران کم فرصت کجا دارد؟

تبسم می کنی در روزگار خط، نمی دانی

که این شام سیه صبح قیامت در قفا دارد

مشو غافل زدوران خط پا در رکاب او

که آن ریحان سیراب از گل آتش زیر پا دارد

به فکر ما فراموشان پا در گل کجا افتد؟

که در هر گوشه ای چشم تو چندین آشنا دارد

مکن در راه او اندیشه از تاریکی سودا

که از هر لاله ای مجنون چراغی زیر پا دارد

سیه چشمی که در آیینه از تمکین نمی بیند

غم نومیدی و محرومی صائب کجا دارد؟

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد

که چون آیینه از جوهر زره زیرقبا دارد

در آن وادی که من از تشنگی بر خاک می غلطم

سراب ناامیدی جلوه آن بقا دارد

به اندک روزگاری تاک شد از سرو رعناتر

نگردد زیر دست آن کس که دستی در سخا دارد

ندیدم یک نفس راحت زحس ظاهر و باطن

چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟

من آن آتش نو امر غم که چون از یکدگر ریزم

زگرمی استخوانم شمع در راه هما دارد

مرا بیطاقتی محروم دارد از وصال او

که از آتش شرر را اضطراب دل جدا دارد

فریب دولت ده روزه دنیا مخور صائب

که آخر بدورق گرداندنی بال هما دارد

ادامه مطلب
شنبه 29 خرداد 1395  - 2:43 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4378440
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث