به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

نمی خواهم نقاب از صورت احوال من افتد

که در جمعیت دلها خلل از حال من افتد

مرا بی حاصلی برده است از یاد چمن پیرا

مگر ابری به فکر سبزه پامال من افتد

سپهر از خرده بینی می شمارد دانه روزی

ز پیچ و تاب غیرت گر گره در بال من افتد

درین گلزار هر کس را چو ابر از خاک بردارم

زهر برگی زبانی گردد و دنبال من افتد

توانم حلقه ها در گوش کردن سرفرازان را

سر زلف تو گر در پنجه اقبال من افتد

ز سیلاب می گلرنگ عالم می شود ویران

ز ساقی عکس اگر در جام مالامال من افتد

به آن گرمی کف افسوس را بر یکدگر سایم

که آتش در سواد نامه اعمال من افتد

ندارد عقل مهدی در خور کوه شکوه من

مگر سیمرغ عشق او به فکر زال من افتد

ز وحشت می زنم بر کوچه دیوانگی صائب

بغیر از سنگ طفلان هر که در دنبال من افتد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

غم از سنگ ملامت نیست سرگرم محبت را

دو بالا خنده این کبک از کوه و کمر گردد

دعای بیخودان نومید برگشتن نمی داند

اثر مگذار از خود تا دعا صاحب اثر گردد

مصور شد مرا این نکته در محراب از واعظ

که هر کس رو به خلق آرد رخش از قبله برگردد

ندارد پیروی دل واپسی، پیشی مجو بر کس

که در دنبال باشد چشم هر کس راهبر گردد

گذارد چون صدف هر کس زغیرت بر جگر دندان

به اندک فرصتی صائب دهانش پرگهر گردد

فروغ روی آتشناک از خط بیشتر گردد

زخاک این آتش سوزنده افزون شعله ور گردد

زخونریز اسیران نیست باک آن جامه گلگون را

ز اشک شمع کی پیراهن فانوس تر گردد؟

زکوه قاف آسان است عنقا را برآوردن

صدا از کوه تمکین تو ممکن نیست برگردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

 

در ایام تهیدستی فغان صاحب اثر گردد

ندارد ناله جانسوز چون نی پر شکر گردد

اگر یوسف چنین از پیر کنعان باخبر گردد

زکنعان بوی پیراهن گریبان چاک برگردد

نمی گیرد به خود نقش قدم این دشت پروحشت

مگر بوی جگر ما را به مجنون راهبر گردد

مده در بحر هستی لنگر تسلیم را از کف

که هر چینی که بر ابروزنی موج خطر گردد

نمی سوزد به بیمار محبت دل طبیبان را

زبیتابی مگر خون در رگ ما نیشتر گردد

محال است از محیط خودنمایی سر برآوردن

کدامین عکس را دیدی که از آیینه برگردد؟

ندارد می پرستی حاصلی غیر از سبکباری

خوشا مستی که از میخانه بی دستار برگردد

دل عاشق به فکر سینه پر خون نمی افتد

به کنعان این عزیز از مصر هیهات است برگردد

زسرو او کنار هر خس و خاری گلستان شد

همان آغوش ما چون حلقه از بیرون در گردد

نمی آید زما عاجزکشی چون خصم کم فرصت

دم شمشیر ما از یک نگاه عجز برگردد

یکی از چشم بندیهای عشق این است عاشق را

که همزانو بود با یار و دنبال خبر گردد

نمی دارد ترازوی عدالت سنگ کم صائب

گذارد هر که دندان بر جگر صاحب گهر گردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد

کف افسوس می گردد صدف چون بی گهر گردد

به اندک فرصتی می گردد از جان سیر تن پرور

زگوهرهای فربه رشته لاغر زودتر گردد

مکش رو در هم از طوفان چو بی ظرفان درین دریا

که هر چینی که بر ابرو زنی موج خطر گردد

اگر چون خار و خس خود را زبی برگی سبک سازی

درین دریا ترا هر موجه ای بال دگر گردد

زخود بیگانه، با خلق آشنا گشتم ندانستم

که هر کس آشنای خود نگردد دربدر گردد

مرا می زیبد از اهل بصیرت لاف بینایی

به قدر داغ اگر دل آدمی را دیده ور گردد

به ذوقی شویم از جان دست در سرچشمه تیغش

که خضر از آب حیوان با دهان خشک برگردد

رود از دست بیرون زر چو بیش از قدر حاجت شد

که خون فاسد چو شد آهن ربای نیشتر گردد

کنار و بوس می خواهم زخوبان، نیستم طوطی

که از آیینه رخساران به حرف و صوت برگردد

دل روشن زموج انقلاب آسوده می باشد

نجنبد آب گوهر بحر اگر زیر و زبر گردد

دل افسرده نگشاید به حرف دلگشا صائب

نسیم از غنچه پیکان گریبان چاک برگردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

مباد از باده آن لبهای خون آشام تر گردد

که تیغ از آبداری تشنه خون بیشتر گردد

زناز و سرگرانی آنقدر خون در دل من کن

که یک ساغر توانی خورد از ان چون دور بر گردد

یکی صد شد زسنگ کودکان شور جنون من

که کبک مست را رطل گران کوه و کمر گردد

زسنگینی شود سرگشتگی افزون فلاخن را

جنون عاشق از سنگ ملامت بیشتر گردد

زطوق قمریان گردد حصاری سرو از خجلت

به هر گلشن که آن شمشاد بالا جلوه گر گردد

مجو بر رهروان پیشی اگر آسودگی خواهی

که در دنبال باشد چشم هر کس راهبر گردد

زبی بال و پری دود از نهاد من برون آید

چو بینم شمع را پروانه ای بر گرد سر گردد

سیه گردد جهان در چشم حرص از خرده افشانی

کند خاک سیه بر سر چو آتش بی شرر گردد

سپرداری کن از دست حمایت بی پناهان را

که فردا تیغ خورشید قیامت را سپر گردد

چو از بی حاصلی سرو از درختان است رعناتر

به امید چه نخل ما گرانبار از ثمر گردد؟

سفر صاحب بصیرت می کند پوشیده چشمان را

به قدر گرم رفتاری قدمها دیده ور گردد

بدان را صحبت نیکان به اصلاح آورد گاهی

که شیرین کام تلخ بحر از آب گهر گردد

دهان لاف وا کردن دهد یاد از تهیدستی

که می بندد لب خود را صدف چون پر گهر گردد

دم تیغ قضا کز سنگ جوی خون روان سازد

در اقلیم رضا از گردن تسلیم برگردد

نماید راست در آیینه هر نقش کجی صائب

به چشم پاک بینان عیبها یکسر هنر گردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

 

دو بالا می شود طول امل چون قد دو تا گردد

که مار از امتداد روزگاران اژدها گردد

زخورشید سبکسیرست نعل سایه در آتش

زهی غافل که شاد از سایه بال هما گردد

نقاب چهره امید باشد گرد نومیدی

غبار دیده یعقوب آخر توتیا گردد

پشیمانی ندارد جان به آن جان جهان دادن

یکی صد می شود آن زر که صرف کیمیا گردد

نیم نومید از جذب محبت با گرانجانی

که آهن صاحب بال و پر از آهن ربا گردد

نگاه آشنا، چشم از حجاب آلوده ای دارم

که رنگ می به رویش پرده شرم و حیا گردد

به پایان چون برم این راه بی انجام را صائب؟

که آتش زیر پایم از گرانخوابی حنا گردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

به هر آب تنک کی همت من آشنا گردد؟

من و بحری که از یک موجش این نه آسیا گردد

خودی سرگشته دارد راه پیمایان عالم را

زخود هر کس که پا بیرون گذارد رهنما گردد

چه رسم است این که هر کس از سعادت بهره ای دارد

برای استخوانی گرد عالم چون هما گردد

قفس هم می تواند مانع از پرواز شد ما را

اگر شیرازه آتش زنقش بوریا گردد

درین گلشن که رنگ و بو زهم بیگانگی دارد

کسی تا کی به دنبال نسیم آشنا گردد؟

گرانبار تعلق کاروانسالار می خواهد

چه لازم بوی پیراهن به دنبال صبا گردد؟

اگر دل را زتن خواهی جدا، برآه زور آور

که روز باد، کاه از دانه در یک دم جدا گردد

محال است این که پیکان ترا از دل برون آرد

اگر سنگ ملامت سر بسر آهن ربا گردد

سکندر می کند در یوزه آب از خضر، غافل

کز اکسیر قناعت آبرو آب بقا گردد

مبادا هیچ کس را روز سختی در کمین یارب

دل گندم دو نیم از بیم سنگ آسیا گردد

دل از رد و قبول هر دو عالم کنده ام صائب

پر کاهی ندارم تا وبال کهربا گردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

بهار از روی گلرنگ تو با برگ و نوا گردد

تو چون در جلوه آیی شاخ گل دست دعا گردد

از ان ابرو به دیدن صلح کن در ساده روییها

که این محراب در ایام خط حاجت روا گردد

به جوش آورد خون بوسه را دست نگارینش

که در ایام گل مرغ چمن رنگین نوا گردد

خیال او زشوخی خار در پیراهنم ریزد

پس از عمری که مژگانم به مژگان آشنا گردد

زنعل واژگون محمل لیلی نیم غافل

کجا مجنون من گستاخ از بانگ درا گردد؟

کمند جذبه آهن ربا را در نظر دارد

اگر سوزن به دام رشته گاهی مبتلا گردد

چو دل افتاد نازک، بار منت بر نمی تابد

زصیقل بیشتر آیینه من بی جلا گردد

سعادتمندی درویشی آن کس را که دریابد

اگر بر بوریا پهلو نهد بال هما گردد

زجذب می پرستی خالی آید بر زمین صائب

اگر در بی شعوری ساغر از دستم رها گردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد

کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد

در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید

گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد

دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد

من و حسنی که پیش از چشم با دل آشنا گردد

زمطلب چون گذشتی سر نهد مطلب به دنبالت

فلک بر مدعا گردد چو دل بی مدعا گردد

سخنور شکوه بیهوده دارد از تهیدستی

نمی داند که نی چون پر شکر شد بینوا گردد

زیاد پیری افتد رعشه در رگهای جان من

چو شمعی کز نسیم صبحدم بی دست و پا گردد

تمنای رهایی داشتم از خط، ندانستم

که از هر حلقه ای در صید دل دامی جدا گردد

زدرد داغهای مشکسود من خبر دارد

به عشق نو خطی هر کس که صائب مبتلا گردد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

شکر لعل لبش در تلخی دشنام می پیچد

زشیرینی زبانش بوسه در پیغام می پیچد

گل امیدواری می توان چید از عتاب او

به ظاهر گرچه گوش آرزوی خام می پیچد

دل پر خون عاشق می شود گلگونه رویش

به این عنوان اگر آن زلف عنبر فام می پیچد

درین صحرا که دامن بر کمر بسته است کهسارش

زهی غافل که پا در دامن آرام می پیچد

رهایی نیست از موج حوادث بیقراران را

زبیتابی به بال و پر فزون این دام می پیچد

زغفلت رشته امید خود کوتاه می سازد

گدای کوته اندیشی که در ابرام می پیچد

به دست پر، عنان نتوان گرفتن اسب سرکش را

تهیدستی عنان نفس بدفرجام می پیچد

اگر صید مراد هر دو عالم در کمند آرد

زناکامی همان صائب دل خودکام می پیچد

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:29 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4400464
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث