به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

جنون من ز نسیم بهار کامل شد

حذر کنید که دیوانه بی سلاسل شد

گذشت صبح نشاطش به خواب بیخبری

سیه دلی که ز سیر شکوفه غافل شد

مرا چو نوسفران نیست چشم بر منزل

که از فتادگیم راه جمله منزل شد

قبول خلق شد از قرب حق حجاب مرا

سفیدرویی ظاهر سیاهی دل شد

درآفتاب قیامت عجب که تشنه شود

به آب تیغ تو هر تشنه ای که واصل شد

ز صید زخمی خود نیست بیخبر صیاد

چگونه حسن تواند ز عشق غافل شد؟

چراغ برق نماند به زیر دامن ابر

مباش امن ز دیوانه ای که عاقل شد

به چار موجه ازان کشتی تو افتاده است

که بادبان تو از دامن وسایل شد

سرم به سایه طوبی فرو نمی آید

که نخل کشته من دست و تیغ قاتل شد

به وصل منزل مقصود می رسد صائب

به نارسایی خود رهروی که قایل شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

وفا طلب زجهان فنا نباید شد

امیدوار به این بیوفا نباید شد

درین قلمرو آفت به جز مقام رضا

دگر به هیچ مقامی رضا نباید شد

خوش است عالم آزادگی وعریانی

اسیر بند گران قبا نباید شد

برید دانه زخرمن به آسیا افتاد

زهمراهان موافق جدا نباید شد

درین زمانه حیات دو روزه بسیارست

رهین منت آب بقا نباید شد

سعادتی که زآغوش خار می گوید

که ناامید زلطف خدا نباید شد

ملایمت به خسیسان ثمر نمیدارد

چوگل به روی خس وخار نباید شد

نکرده دانه خود پاک چون ستاره صبح

غبار خاطره این آسیانباید شد

صریر خامه همین پند می دهد صائب

که با سیاه دلان آشنا نباید شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

به روی گرم تو آیینه تا برابر شد

بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد

زخال اگر چه بنا گوش نیک اختر شد

ازین ستاره شب زلف دل سیه تر شد

دل نظارگیان آب شد زدیدن تو

اگر زدیدن خورشید دیده ها تر شد

چه فتنه ها که ازو جای گرد برخیزد

به هر زمین که نهال تو سایه گستر باشد

ز جلوه سرو تو کیفیتی به بستان داد

که طوق فاختگان جمله خط ساغر شد

به چشم همت من استخوان بی مغزی است

سعادتی که زبال هما میسر شد

ز بیقراری بلبل کجا به حرف آید

ز خامشی دهن غنچه ای که پر زر شد

زچشم شور نگردد چو ماه دنبه گداز

شکاریی که درین صید گاه لاغر شد

ز بحر دور فتادم ز خودنماییها

یتیم زود شود قطره ای که گوهر شد

چرا چو سرو کنم دست از آستین بیرون

مرا که دولت آزادگی میسر شد

ستاره ریز کند چشم خلق را صائب

چراغ هر که ازان روی آتشین برشد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

ز باده چهره ساقی جهان دیگر شد

زقطره های عرق گلستان دیگر شد

نظر ز روی عرقناک او دهم چون آب

که قطره قطره مرا دیده بان دیگر شد

ز سایه ای که به رویش فکند حلقه زلف

برای بوسه گرفتن دهان دیگر شد

تنم ز سنگ ملامت کبود شد هرجا

من فلک زده را آسمان دیگر شد

فغان که قامت خم گشته از نگون بختی

برای تیر حوادث کمان دیگر شد

ز بی بضاعتی خویشتن به این شادم

که راهزن به رهم کاروان دیگر شد

به من عداوت دشمن چه می تواند کرد

که گرگ در رمه من شبان دیگر شد

به گرد من چه خیال است برق وباد رسد

که دست رفته ز کارم عنان دیگر شد

مرا به راه تو هر سختیی که پیش آمد

دلیل دیگر وسنگ نشان دیگر شد

به آشیان ز قفس بازگشت نیست مرا

که خار خار مرا آشیان دیگر شد

چه لازم است برآیم ز خویشتن صائب

مرا که هر کف خاکی جهان دیگر شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

زخط عذار تو بی آب وتاب خواهد شد

زهاله ماه تو پا در در رکاب خواهد شد

رخی که در جگر لاله خون ازومی سوخت

سیاه روزتر از مشک ناب خواهد شد

لبی که از سخنش می چکید آب حیات

جگر گداز چو موج سراب خواهد شد

دلی که پشت به کوه گران زسختی داشت

زسیل اشک ندامت خراب خواهد شد

زبرگزیر خزان آفتاب طلعت تو

شکسته رنگتر از ماهتاب خواهد شد

زخط ستاره خال تو می رودبه وبال

خمار چشم مبدل به خواب خواهد شد

کمند زلف تو با آن درازدستها

چو خال یک گره از پیچ وتاب خواهد شد

ز دستبرد خط سبز تیغ غمزه تو

به زیر پرده نگار آب خواهد شد

دل سیاه تو چون داغ لاله سیراب

به آتش جگر خود کباب خواهد شد

زخط زمانه ترا می کشد به پای حساب

تلافی ستم بی حساب خواهد شد

رخی که صائب ازودیده شد نگارستان

سیاه روز چو پر غراب خواهد شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

اگر چنین سخن ما بلند خواهد شد

زبان جرأت منصور بند خواهد شد

اگر بهار کند سبز تخم سوخته را

مرا ستاره طالع بلند خواهد شد

طبیب اگر چو مسیحا بر آسمان رفته است

زچاره جویی من دردمند خواهد شد

مگر نقاب به رخسار آتشین فکنی

وگرنه خرده گلها سپند خواهد شد

چنین بلند شود گرنهال قامت او

خیالها همه کوته کمند خواهد شد

ز آتش تو سمندر به زینهارآمد

کجا نقاب به روی تو بند خواهد شد

میان خوف و رجا شد دل دو عالم خون

که تا قبول تو مشکل پسند خواهد شد

کلاه گوشه قارون به آفتاب رسید

چه وقت طالع ما سربلند خواهد شد

سری که بر سر زانوی دار می رقصد

مقید تن منصور چند خواهد شد

شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست

که این صدا به قیامت بلند خواهد شد

سبک عنانی باد بهار اگر این است

هزار غنچه دل هرزه خند خواهد شد

چنین نوای تو گر آتشین شود صائب

بر آتش تو جگرها سپند خواهد شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد

ازین کلید دو صد در به روی من وا شد

شکست از می روشن خمار من ساقی

عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!

فغان من ز دل سخت یار گشت بلند

ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد

شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان

غبار لشکر خط تا ز دور پیدا شد

که می تواند ازان رو دلیر گل چیدن؟

که حلقه حلقه خط تو چشم بینا شد

درین زمان که کسی دل نمی دهد به سخن

ترحم است بر آن طوطیی که گویا شد

ز حسن عاقبت آن روز ناامید شدم

که حرص پیر ز قد دوتا دوبالا شد

به آن رسیده که چون مور پر برون آرم

ز دوری تو دلم بس که ناشکیبا شد

چه سود ازین که گهر گشت قطره ام، داغم

کز این تعین ناقص جدا ز دریا شد

همان به چشم عزیزان چو خار ناسازم

اگرچه زندگیم صرف در مدارا شد

نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب

ز کار دست من از حسن کارفرما شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

شکوفه از افق شاخسار پیدا شد

ستاره سحر نوبهار پیدا شد

ز سبزه خط تراشیده چمن سر کرد

ز لاله خال لب جویبار پیدا شد

نشانه پی گلگون برق سیر بهار

ز مشرق جگر لاله زار پیدا شد

ز لاله در بن هر خار از ترشح ابر

هزار جرعه می بی خمار پیدا شد

نسیم پیرهن مصر شد ز فیض بهار

اگر ز دامن صحرا غبار پیدا شد

به زیر سقف نشستن ز بی شعوریهاست

کنون که سایه ابر بهار پیدا شد

ز خاک، ریشه اشجار از صفای بهار

چو رشته از گهر آبدار پیدا شد

ز جوش لاله گرانبار شد چنان دل سنگ

که تاب در کمر کوهسار پیدا شد

درین چمن به نسب نیست زادگی صائب

ز خار و خس گل آتش عذار پیدا شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

ز طرف روی تو خط سیاه پیدا شد

در آفتاب قیامت پناه پیدا شد

ز خط به چهره لغزنده تو دلشادم

که دست پیچ برای نگاه پیدا شد

شکر اگر چه شود حاصل از زمین سیاه

ز شکر تو زمین سیاه پیدا شد

ز تنگی آن دهن از دیده بود پوشیده

ز خط به تنگ دهان تو راه پیدا شد

به حیرتم ز خط سبز آن لب نمکین

که چون ز کان ملاحت گیاه پیدا شد؟

دمید خط ز بناگوش آن سمن سیما

غریب شامی ازین صبحگاه پیدا شد

ز فتنه خط شبرنگ او مشو ایمن

که برق، صائب از ابر سیاه پیدا شد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

 

ترا که روی به خلق است از خدا چه رسد؟

به پشت آینه پیداست کز صفا چه رسد

نه زلف شانه کند نه به چشم سرمه کشد

به خود نمی رسد آن شوخ تا به ما چه رسد!

دویدن است ز نعمت نصیب چشم حریص

ز دانه غیر تردد به آسیا چه رسد؟

ز شبنم است مهیا هزار دیده شور

ازین بهار به مرغان بینوا چه رسد؟

ز حرف مردم بیگانه گوش می گیرم

به آشنا و سخنهای آشنا چه رسد

به چشم خیره خورشید آب می گردد

به دیده من ازان آتشین لقا چه رسد؟

ز چشم منتظران تا به مصر یک دام است

ز بوی پیرهن آخر به چشم ما چه رسد؟

ز عشق قسمت زاهد کلام بی مغزی است

بغیر کاه ز خرمن به کهربا چه رسد؟

رساند کسب هوا خانه حباب به آب

به مغز پوچ تو تا صائب از هوا چه رسد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:33 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4579621
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث