به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

زیر تیغ از جبهه چین مردان می باید گشود

بر رخ مهمان در کاشانه می باید گشود

عقده از کار پریشان خاطران روزگار

با تهیدستی به رنگ شانه می باید گشود

ابر نیسان آبرو را می دهد گوهر عوض

پیش مینا دست چون پیمانه می باید گشود

سیل را خاشاک در زنجیر نتواند کشید

در بهاران بند از دیوانه می باید گشود

گرچه بر آتش زدن را مشورت در کار نیست

فالی از بال و پر پروانه می باید گشود

گفتگوی عشق با افسردگان بی حاصل است

پیش طفلان دفتر افسانه می باید گشود

سر به جیب خاک می باید کشیدن در خزان

در بهاران بال و پر چون دانه می باید گشود

پنجه کردن با زبردستان ندارد حاصلی

سیل چون آمد در کاشانه می باید گشود

چون صدف باید اگر لب باز کردن ناگزیر

در هوای ابر سر مستانه می باید گشود

کوری جمعی که بر لب تشنگان بستند آب

چون محرم شد در میخانه می باید گشود

خوش بود با تازه رویان بی حجاب آمیختن

در هوای ابر سرمستانه می باید گشود

ثقل دستار تعین برنتابد بزم می

این گرانجان را ز سر رندانه می باید گشود

بستگی کفرست در آیین واصل گشتگان

از کمر زنار در بتخانه می باید گشود

چشم باید بست صائب اول از روی دو کون

بعد از آن بر چهره جانانه می باید گشود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

عشق فارغبالم از اندیشه دنیا نمود

وقت آن کس خوش که شغل عشق را پیدا نمود

حسن شوخ از پرده پوشی می شود بی پرده تر

دختر رز خویش را در چادر مینا نمود

سر بسر چشم غزالان چشم قربانی شده است

محمل لیلی مگر جولان درین صحرا نمود؟

حسن بالادست را مشاطه ای چون عشق نیست

تنگی آغوش قمری سرو را رعنا نمود

مهربان شد آسمان از چرب نرمیهای من

نخل مومین ریشه محکم در دل خارا نمود

خاک نیلی می شود از سایه دیوانه ام

بس که سنگ کودکان در پیکر من جا نمود

برده است از کار دستم را جدایی، ورنه من

می توانستم شکایت نامه ها انشا نمود

آشنا سوزست برق گوهر نایاب عشق

برنیاید هر که غواصی درین دریا نمود

از سبک مغزی است سودای اقامت در جهان

کوه نتوانست پا قایم درین صحرا نمود

تازه شد از سوده الماس داغ کهنه ام

این جواهر سرمه صائب چشم من بینا نمود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

گوش شو هر جا سخن را ساز نتوانی نمود

مهر بر لب زن دلی گرباز نتوانی نمود

بر میاور سر ز جیب خامشی چون شمع روز

گر سر خود را فدای گاز نتوانی نمود

بیقراری می رساند شهپر توفیق را

بال بر هم زن اگر پرواز نتوانی نمود

پا به دامان اقامت، سر به زیر بال کش

پنجه چون در پنجه شهباز نتوانی نمود

حسن در دلهای روشن می نماید خویش را

آه اگر آیینه را پرداز نتوانی نمود

نیست صائب کم ز قدرت در مقام خویش عجز

بر زمین نه ساز را گر ساز نتوانی نمود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

مخزن گوهر صدف از ته گزینی می شود

کف سبک در بحر از بالانشینی می شود

هر پر کاهی بود در دیده اش بال هما

صاحب خرمن کسی کز خوشه چینی می شود

کوته اندیشان ز استقبال غم آسوده اند

دردهای نسیه، نقد از دوربینی می شود

در مقام خویش باشد چوبکاری را ثمر

چوب گل سوداییان را چوب چینی می شود

رشته مریم کمند سوزن عیسی نشد

روحهای آسمانی کی زمینی می شود؟

ساده لوحی می کند هموار بر خود هر چه هست

رشته جان پرگره از خرده بینی می شود

با دل نازک کند اندک ملالی کار سنگ

موی سهلی سرمه آواز چینی می شود

صاف با آفاق کن صائب دل خود را که صبح

مشرق خورشید از روشن جبینی می شود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

دیده روشن از فروغ آشنایی می شود

رزق چشم است آنچه صرف روشنایی می شود

هر که خاک نیستی در چشم خود بینی نریخت

گرچه در خلوت کند طاعت ریایی می شود

نقش شیرین بست راه گفتگو بر کوهکن

سخت رویی سد راه آشنایی می شود

رشته پیوند یاران را بریدن سهل نیست

چهره برگ خزان زرد از جدایی می شود

این گشایشها که در بیگانگی من دیده ام

حیف از اوقاتی که صرف آشنایی می شود

می خورندش مردم کوتاه بین آخر به چشم

هر که چون مه فربه از نور گدایی می شود

ناخن تدبیر بیجا خون خود را می خورد

عقده دل، باز از بی دست و پایی می شود

هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان

خانه دل روشن از نور خدایی می شود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

بی کمندانداز چین آن زلف مشکین می شود

این کمند ازشوخ چشمی خود بخود چین می شود

می کند بیدار حسنش آرزوی خفته را

بلبل از شوخی درین گلزار گلچین می شود

خامه مو اینقدرها هم رسا می بوده است؟

پشت پا از سنبل زلفش نگارین می شود؟

بیستون بر کوهکن خواب فراغت تلخ کرد

زود می چسبد به دل کاری که شیرین می شود

در دل روشن بود تائثیر دیگر حرف را

چهره نازک به یک پیمانه رنگین می شود

هرزه گویان بر سر خود، خود بلا می آورند

خنده کبکان دلیل راه شاهین می شود

خرمن گل را به یک آغوش دیدن مشکل است

خانه شهری خراب از خانه زین می شود

لاله زار حسن را می شبنم بیگانه است

سیب غبغب از سهیل شرم رنگین می شود

با خدا بگذار کار دل که این آیینه را

هر که پردازد به زور دست، خودبین می شود

کلک صائب گر چنین خواهد سخن پرداز شد

هر که را باشد نفس، در کار تحسین می شود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

 

نفس سرکش بی ریاضت رهنما کی می شود؟

اژدها فرعون را در کف عصا کی می شود؟

فقر هیهات است گردد جمع با تن پروری

تا پر از شکر بود نی بوریا کی می شود؟

نفس چون مطلق عنان شد قابل اصلاح نیست

سگ چو شد دیوانه دیگر آشنا کی می شود؟

از تهیدستی شکایت می کند بیجا حباب

وصل گوهر جمع با کسب هوا کی می شود؟

در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست

سرفرازی جمع با پشت دو تا کی می شود؟

نیست سیری آتش سوزنده را از خار و خس

حرص را از سیم و زر کم اشتها کی می شود؟

جوشن داودی اینجا شاهراه ناوک است

سخت جانی مانع تیر قضا کی می شود؟

می برد یاد وطن را عزت غربت ز دل

آب چون واصل به گوهر شد جدا کی می شود؟

ابر را دریا به روی تلخ از سروا نکرد

چین ابرو مانع حرص گداکی می شود؟

با زمین گیران غفلت گفتگو بی حاصل است

این ره خوابیده بیدار از دراکی می شود؟

یک صدف می باشد از چندین صدف صاحب گهر

هر که را دستی است، از اهل دعا کی می شود؟

از نصیحت مست را هشیار کردن مشکل است

شور دریا کم به سعی ناخدا کی می شود؟

نعل دولت از سبکسیری است در آتش مدام

دل خنک از سایه بال هماکی می شود؟

حسن آب زندگی از موج می گردد زیاد

لعل جان بخش تو از خط بی صفا کی می شود؟

نیست صائب هر که را از شوق در سر آتشی

خار صحرا، خواب مخمل زیرپا کی می شود؟

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

یک دل روشن نگهبان جهانی می شود

عصمت یوسف حصار کاروانی می شود

قطره تا دارد نظر بر خویش گرداب فناست

از خودی چون رست بحر بیکرانی می شود

نفس ظالم می شود مظلوم در پیرانه سر

گرگ چون گردید بی دندان، شبانی می شود

هر که را بینم سری دارد به پای یار خویش

از برای تیر آه من کمانی می شود

شبنمی سیراب می سازد گل نم دیده را

بوی می صائب مرا رطل گرانی می شود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

اضطراب دل ز چشم روشن افزون می شود

داغ مرغ بسته پر از روزن افزون می شود

پرده پوشی کرد دل را در جنون بیتابتر

بیقراری شعله را از دامن افزون می شود

دیدن روشنگران بر اهل غیرت مشکل است

زنگ بر آیینه ام در گلخن افزون می شود

عاشق گنج گهر را نیست آسایش ز مرگ

پیچ و تاب مار در خوابیدن افزون می شود

چشم بی اشکی چو می بینند ماتم دیدگان

حلقه ای بر حلقه های شیون افزون می شود

صحبت خورشید رویان کیمیای فربهی است

ماه نو هر روز یک پیراهن افزون می شود

رعشه می افتد به جان از دیدن موی سفید

صبح، پیچ وتاب شمع روشن افزون می شود

مهلت دنیا فزاید عقده های حرص را

شاخ آهو را گره از ماندن افزون می شود

نیست جز آه ندامت حاصل تن پروری

شعله رعنا می شود چون روغن افزون می شود

حسن چندانی که افزاید به ناز و دلبری

عاشقان را روزی دل خوردن افزون می شود

می توان کوته به رفتن کرد راه عقل را

راه بی پایان عشق از رفتن افزون می شود

لطف غمخواران مرا صائب به خاک و خون کشید

زخم خار از کاوکاو سوزن افزون می شود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

آب و رنگ حسن بیش از خانه زین می شود

در نگین دان دانه یاقوت رنگین می شود

می شود ناز و غرور نیکوان از خط زیاد

وحشت آهو فزون گردد چو مشکین می شود

شوخترشد چشم مست یار در دوران خط

گرچه در فصل بهاران خواب سنگین می شود

بیستون بر کوهکن خواب فراغت تلخ کرد

کارفرما می شود چون کار شیرین می شود

سرخی خجلت ز بی اشکی فزاید چشم را

چون ز می خالی شود این شیشه رنگین می شود

در دل افسرده ما نغمه را تأثیر نیست

زنده خون مرده ما کی به تلقین می شود؟

سر به دنبالش گذارد چشم بدبین بیشتر

هرقدر بال و پر طاووس رنگین می شود

نیست در دارالامان خامشی بیم گزند

غنچه از واکردن لب خرج گلچین می شود

می کند در زخم نیکی را تلافی غیرتم

هر که بر دل می نهد دستم، نگارین می شود

نیست بی صورت اگر دست از جلای دل کشم

طوطی از آیینه بی زنگ خودبین می شود

نیست جان غافلان را از تن خاکی ملال

خواب سنگین اجل را خشت بالین می شود

هر که از دریای وحدت سر بر آرد چون حباب

در نظر موج سرابش صورت چین می شود

می نماید کاسه در یوزه گوش خلق را

هر که صائب قانع از احسان به تحسین می شود

ادامه مطلب
جمعه 28 خرداد 1395  - 6:06 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4403619
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث