به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

صورت شیرین اگر از لوح خارا می رود

از دل سنگین ما نقش تمنا می رود

می دود مجنون به زور عشق بر گرد جهان

آب دارد قوت از سرچشمه هر جا می رود

برنمی آید غرور حسن با تمکین عشق

یوسف از کنعان به سودای زلیخا می رود

عمر چون سیل و عدم دریا و ما خاروخسیم

در رکاب سیل، خار و خس به دریا می رود

مرگ را آلودگی کرده است بر ما ناگوار

نقره بی غش در آتش بی محابا می رود

از خیال بازگشت گلستان آسوده است

شبنمی کز جلوه خورشید از جا می رود

نیست صحبت را اثر در طینت آهن دلان

تیزی سوزن کی از قرب مسیحا می رود؟

در طریق عشق خار از پا کشیدن مشکل است

ریشه در دل می کند خاری که در پا می رود

در قیامت هم نمی یابد حریم سینه را

از خرام او دل هرکس که ازجا می رود

شرم مجنون شوخی از چشم غزالان برده است

بی نگهبان محمل لیلی به صحرا می رود

می رود داغ کلف صائب اگر از روی ماه

فکر خال و خط او هم از دل ما می رود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود

چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود

قفل دل را نیست مفتاحی بغیر از دست سعی

سنگ زن بر سینه تا این در به رویت وا شود

گربه سنگ و آهن از چشم بدان گیرم پناه

چشم بد از سنگ و آهن چون شرر پیدا شود

می توان روز سیاه از خصم داد خود گرفت

صبر آن دارم که خط گرد رخش پیدا شود

در مقام حیرت دیدار، حرف وصوت نیست

طوطی ازآیینه حیرانم که چون گویا شود

چون نیفتد دل به حال مرگ بی شور جنون؟

خلوت گورست خم چون خالی از صهبا شود

شور عشق است این که بی سر کرد صد منصور را

از سر ما کی به دستار پریشان وا شود؟

هر طلسمی را به نام باددستی بسته اند

غنچه دل از نسیم صبح محشر وا شود

آبرو صائب به گوهر دادن از دون همتی است

وقت ابری خوش که دست خالی از دریا شود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود

قوت بازوی هرکس از کمان پیدا شود

می شود خون خوردن من ظاهر ازرخسار یار

از گلستان حسن سعی باغبان پیدا شود

سروها گردند آب و آبها گردند خشک

در گلستانی که آن سرو روان پیدا شود

در حریم وصل، عاشق راست می سازد نفس

گرد این تیر سبکرو از نشان پیدا شود

شادیی کز دل نباشد شعله خار و خس است

گریه به زان خنده ای کز زعفران پیدا شود

برنمی خیزد به تنهایی صدا از هیچ دست

لال گویا می شود چون ترجمان پیدا شود

می شود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید

جای بلبل در چمن فصل خزان پیدا شود

از سخن ظاهر شود گر جوهر تیغ زبان

از خموشی لنگر تیغ زبان پیدا شود

بیم غمازان مرا مهر دهن گردیده است

حرف بسیارست اگر گوش گران پیدا شود

جنبش نبض است بر بیماری و صحت دلیل

هر چه مستورست در دل، از زبان پیدا شود

گرچه ممکن نیست دیدن از لطافت روح را

در تن سیمین او بی پرده جان پیدا شود

نیست ممکن تیر در بحر کمان لنگر کند

چون حضور دل به زیر آسمان پیدا شود؟

غفلت دل نفس را صائب کند مطلق عنان

دزد را جرأت ز خواب پاسبان پیدا شود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

عشق راهی نیست کان را منزلی پیدا شود

این نه دریایی است کاو را ساحلی پیدا شود

سالها باید چو مجنون پای در دامن کشید

تا زدامان بیابان محملی پیدا شود

وحشت تنهایی از همصحبت بد خوشترست

سر به صحرا می نهم چون عاقلی پیدا شود

می توانم سالها با دام و دد محشوربود

می خورم بر یکدیگر چون جاهلی پیدا شود

نعل وارون و کلید فتح از یک آهن است

تن به طوفان می دهم تا ساحلی پیدا شود

گر کند غربال صد ره دور گردون خاک را

نیست مسکن همچو من بی حاصلی پیدا شود

رتبه گفتار ما و طوطی شیرین زبان

می شود معلوم اگر روشندلی پیدا شود

تخم در هر شوره زاری ریختن بی حاصل است

صبر دارم تا زمین قابلی پیدا شود

هیچ قفلی نیست نگشاید به آه آتشین

دامن دل گیر هر جا مشکلی پیدا شود

گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان

باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود

تیر کج چون از کمان بیرون رود رسوا شود

چون صدف هرکس که دندان بر سر دندان نهد

سینه اش بی گفتگو گنجینه دریا شود

اهل دل را صحبت بی نسبتان مهر لب است

غنچه هیهات است در دامان گلچین وا شود

سخت جانی سد راه اتحاد سالک است

در صدف آب گهر چون واصل دریا شود؟

دست و پای باغبان بوسیدن از دون همتی است

سعی کن تا بی کلید این در به رویت وا شود

ناخن غیرت کن ناسور داغ لاله را

در گلستانی که داغ من چمن پیرا شود

گر به خاطر بگذراند چشم خونبار مرا

کاسه گرداب پر خون در کف دریا شود

مهر خاموشی چه سازد با دل پر شور من؟

حلقه گرداب چون مهر لب دریا شود؟

از لب شیرین او هر جا که حرفی بگذرد

در شکر طوطی چو مغز پسته ناپیدا شود

گوهری دارم که گر از جیب بیرون آورم

از فروغش پله میزان ید بیضا شود

پرده پندار سد راه وحدت گشته است

چون حباب از خود کند قالب تهی، دریا شود

نسبت خفاش با عیسی، چو عیسی با خداست

می شود عیسی خدا، خفاش اگر عیسی شود

دست رد بر سینه دریا گذارد چون صدف

هر که صائب آشنای عالم بالا

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

 

در دل هرکس که ذوق جستجو پیدا شود

قطره اش در عین گوهر واصل دریا شود

پرده بیگانگی باشد به قدر آشنا

وقت آن کس خوش که از خلق جهان یکتا شود

از زلیخای جهان بگریز تا هر جا دری است

بی کلید سعی چون یوسف به رویت وا شود

در سر بی مغز دولت را عروج دیگرست

در نیستان آتش بی بال و پر رعنا شود

از پریشانی فتد دامان جمعیت به دست

زلف از آشفتگی شیرازه دلها شود

صیقل چشم است دیدار عزیز دوستان

هر که از یوسف جدا افتاد نابینا شود

ترک تدبیرست درمان در خطر افتاده را

کشتی بی ناخدا سالم ازین دریا شود

وحشت مجنون زمام ناقه لیلی گرفت

دلبر محجوب رام از راه استغنا شود

پرده پوشی کرد عریان گوهر راز مرا

نکهت گل از هجوم برگ گل رسوا شود

کار چون با جذبه افتد رهنما سنگ ره است

کی مقید همت سالک به نقش پا شود؟

می شود هر گردباد انگشت زنهار دگر

گر غبار خاطر من دامن صحرا شود

عجز خود خاطرنشان دور گردان می کند

در محیط معرفت دستی اگر بالا شود

هر گرانخوابی نمی گردد به صائب هم خیال

قاف هیهات است هم پرواز با عنقا شود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

هر که پیوندد به اهل دل، به جان بینا شود

هر چه رزق طوطی از شکر شود گویا شود

حسن بالادست را مشاطه ای چون عشق نیست

سرو از آغوش تنگ قمریان رعنا شود

حلقه بر در کوفتن چون مار دلرا می گزد

بسته بهتر آن دری کز سخت رویی وا شود

می فشاند آستین بی نیازی بر جهان

دست هر کس آشنا با دامن شبها شود

ازنظر بازی نمی گردند اهل دل ملول

سیر کی چشم حباب از دیدن دریا شود؟

لازم حسن است بیباکی به هر صورت که هست

بیستون بر نقش شیرین بستر خارا شود

چون رگ سنگ از کشاکش بازماند موجه اش

صبر من گر لنگر بیتابی دریا شود

دست خود صائب کسی کز چرک دنیا پاک شست

بر فلک همکاسه خورشید چون عیسی شود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

دستگاه شور من از دامن هامون فزود

چشم آهو پرده ها بر وحشت مجنون فزود

می نماید گوهر شب تاب در شب خویش را

از خط شبگون فروغ آن لب میگون فزود

از دو صد قانون نگردد کشف بر حکمت شناس

آنچه از یک خشت خم بر علم افلاطون فزود

گاه باشد خرمنی از دانه ای فاسد شود

بخل خاک خشک مغز از صحبت قارون فزود

زود عالمگیر گردد چون دومصرع شد بلند

فتنه صبح قیامت زان قد موزون فزود

از فریب نعل وارون فلک غافل شدند

حرص روزی خوار گان زین کاسه وارون فزود

جای حیرت نیست، خرمنها تمام از دانه ای است

تخم مهر ما اگر زان خال گندم گون فزود

بود راز آن دهن پوشیده صائب، از چه روی

خط ظالم پرده دیگر بر آن مضمون فزود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

چون اثر نگذاشت ازمن غم ز غمخواری چه سود؟

چون نماند از دل بجا چیزی ز دلداری چه سود؟

کوه طاقت برنمی آید به موج حادثات

پیش این سیلاب بی زنهار خودداری چه سود؟

مطلب از بیدار خوابی نیست جز اصلاح خود

چون به فکر خود نمی افتی ز بیداری چه سود؟

زخم شمشیر قضا از سینه می روید چو گل

از زره پوشی چه حاصل، از سپرداری چه سود؟

می کند هموار سوهان تیغ ناهموار را

هر کجا باید درشتی کرد همواری چه سود؟

فرصتی تا هست دل را کن تهی از اشک و آه

وقت چون گردید فوت از گریه و زاری چه سود؟

چند بتوان ساخت موی خویش چون قیر ازخضاب؟

چون نمی گردد جوان دل زین سیه کاری چه سود؟

نیست حرف تلخ را تأثیر دل دلمردگان

کور چون شد چشم باطن غوره افشاری چه سود؟

پیش سیلاب فنا یکسان بود چون کوه و کاه

از گرانجانی چه حاصل، از سبکباری چه سود؟

بار را نتوان به مکر و حیله رام خویش کرد

چون طرف عیارتر از توست عیاری چه سود؟

چشم بینا می کند نزدیک راه دور را

نیست چون دردیده نوری از طلبکاری چه سود؟

در جوانی می توان برخورد صائب از حیات

در بهار این چنین تخمی نمی کاری چه سود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

شورش عشقم ز تدبیر نصیحتگر فزود

کعبه بر زنجیر مجنون حلقه دیگر فزود

هر چه از جان کاستم افزود بر جسم ضعیف

هر چه کم گردید ازاخگر به خاکستر فزود

خصی بخت سیه ما بیکسان را بس نبود

کآسمان بر روی آن داغی هم از اختر فزود

مهربانی آب در جوی هنر می آورد

روی گرم شعله بر خوشبویی عنبر فزود

جوهر ذاتی رهین منت مشاطه نیست

بحر نتواند به کوشش آب بر گوهر فزود

آه صائب رو به صحرای قیامت چون نهاد

شعله ها بر گرمی هنگامه محشر فزود

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:29 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4388403
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث