به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

دیده ها را چهره گلرنگ گلشن می کند

روی آتشناک، شمع کشته روشن می کند

بی حجابی بر فروغ حسن باد صرصرست

شرم، خوبی را چراغ زیر دامن می کند

خانه چشم زلیخا شد سفید از انتظار

بوی پیراهن به کنعان خانه روشن می کند

می شوند از گرمخونی آشنا، بیگانگان

بر چراغ لاله شبنم کار روغن می کند

دردمندان را حصار آهنی در کار نیست

داغ چون پیوست با هم، کار جوشن می کند

غافل است از پای خواب آلود من در زیر سنگ

آن که از کویش مرا تکلیف رفتن می کند

سرکشی و ناز را بر طاق نسیان می نهی

گر خبر یابی که تنهایی چه با من می کند

می دهد میدان به سیل تندرو از سادگی

کوته اندیشی که همواری به دشمن می کند

دیده باریک بین را می شود مویی حجاب

رشته عالم را سیه در چشم سوزن می کند

قامت خم می شود مانع ز رفتن عمر را

سنگ اگر لنگر در آغوش فلاخن می کند

می کند با اهل دل صائب سپهر نیلگون

آنچه با آیینه تاریک، گلخن می کند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

محو شد نور خرد تا شد مرا سودا بلند

روزها کوتاه گردد چون شود شبها بلند

چشم ارباب کرم در جستجوی سایل است

ز انتظار جام باشد گردن مینا بلند

حرف سهلی پوچ مغزان را به فریاد آورد

کز نسیمی در نیستان می شود غوغا بلند

غافلان را رهنمایی می کند، از عجز نیست

در محیط عشق اگر گردید دست ما بلند

برق عالمسوز گردد تا به کشت ما رسد

بعد عمری گر شود ابری ازین دریا بلند

خشت خم خواهد شکستن شیشه افلاک را

گر به این دستور گردد جوش این صهبا بلند

کوچه ها در رود نیل آسمان پیدا شود

دست چون سازد به عزم رقص آن رعنا بلند

بر امید محمل لیلی بیابانی شدیم

گردبادی هم نشد زین دامن صحرا بلند

پایه هر کس به ارباب بصیرت روشن است

با عصا گر دست کوری گردد از بینا بلند

دل زبیتابی درین محفل به یک آتش نساخت

شد صدای این سپند شوخ از صد جا بلند

رهنوردی بر گرانباران منت مشکل است

ابر می گردد بلنگر از سر دریا بلند

عندلیبان از خجالت سر به زیر پر کشند

هر کجا صائب شود گلبانگ کلک ما بلند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

گریه من آب در جوی سحر می افکند

ناله من شعله در جان اثر می افکند

آن لب حرف آفرین چون می شود گرم عتاب

آتش یاقوت پنداری شرر می افکند

گر تبسم این چنین بر لعل او زور آورد

لرزه بر آب زمین گیر گهر می افکند

رشته بیتابانه از شرم میان لاغرش

خویش را در کوچه تنگ گهر می افکند

گر نخواهی کام خود را تلخ، خوش گفتار باش

پسته را شیرین زبانی در شکر می افکند

هر چه با ما می کند عقل سبکسر می کند

کشتی ما را معلم در خطر می افکند

من کیم تا دفتر دعوی گشاید بال من؟

در بیابان طلب سیمرغ پر می افکند

بنده باد بهارانم که از شرم کرم

غنچه را در آستین پوشیده زر می افکند

هر که رد خلق می گردد قبول خالق است

وقت آن کس خوش که ما را از نظر می افکند

پای بر سر می گذارد سرکشان خاک را

هر که چون گل پیش خار و خس سپر می افکند

شد سر منصور آخر گوی چو گان فنا

میوه چون شد پخته خود را از شجر می افکند

دور گردان را به احسان یاد کردن همت است

ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند

هر که چون صائب دل از گرد تعلق پاک کرد

از دهن همچون صدف دایم گهر می افکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟

پنبه مغز از سر مینای ما دور افکند

گردش پرگار گردون گردد از مرکز تمام

نیست نقصی گر سلیمان سایه بر مور افکند

خاطر معشوق شوراندن نه کار عاشق است

ورنه طوطی می تواند در شکر شور افکند

راهرو را لنگر آرام در منزل خوش است

خواب خود را دوربین با خلوت گور افکند

غافل از آه ضعیفان با زبردستی مشو

کاین نسیم سهل، تاج از فرق فغفور افکند

تیره بختی شعله ادراک را سازد خموش

از زبان این شمع را شبهای دیجور افکند

از کشاکش خانه اش هرگز نمی گردد تهی

چون کمان هر کس که کار خویش با زور افکند

دیدن سیمین بران سازد مرا بی اختیار

لرزه بر پروانه من شمع کافور افکند

با دل آزاران مدارا کن که هیچ از شان شهد

کم نگردد گر سپر در پیش زنبور افکند

از تأمل می توان دریافت صائب عیب خویش

وای بر آن کس که این آیینه را دور افکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

سایه بر هر کس که آن سرو خرامان افکند

رعشه چون آب روانش بر رگ جان افکند

عشق بالا دست هر کس را که برگیرد زخاک

آسمان را بر زمین چون سایه آسان افکند

پرده ناموس نتواند حریف عشق شد

بادبان چون پرده بر رخسار طوفان افکند؟

از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است

ورنه هر کس گاه سیری پیش سگ نان افکند

هر که را شرم کرم در زیر دامان پرورد

در دل شب سایلان را زر به دامان افکند

هر که اینجا جمع سازد خویش را، فردای حشر

خویش را چون قطره در دریای غفران افکند

رحم کن بر ناتوانان کز دهان شکوه مور

می تواند رخنه در ملک سلیمان افکند

بر ضعیفان رحم کردن، رحم بر خود کردن است

وای بر شیری که آتش در نیستان افکند

من چسان صائب نگهداری کنم خود را، که خضر

خویش را دانسته در چاه زنخدان افکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

 

سایه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند

شاخ گل را رعشه از کف ساغر صهبا فکند

آنچنان کز خط کشیدن صفحه باطل می شود

جلوه او یک خیابان سرو را از پافکند

چون سپند آید سویدا در دل عاشق به رقص

پرده تا از روی خود آن آتشین سیما فکند

با وجود مغز، لایق نیست پیچیدن به پوست

حق پرستی هر دو عالم را زچشم مافکند

شد ره خوابیده هم پرواز با موج سراب

تا غزال وحشی من سایه بر صحرافکند

هر که پشت پا نزد بر خواب در راه طلب

کی به منزل می تواند پا به روی پافکند

من به آهی کوه غم از پیش دل برداشتم

رخنه ها فرهاد اگر از تیشه در خار افکند

سوزنی صائب بود در عالم تجرید بار

در میاه راه بار خود ازان عیسی فکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

گر نمک در باده آن کان ملاحت افکند

در میان میکشان شور قیامت افکند

چون به سیر ماهتاب آید مه شبگرد من

ماه را از هاله در گرداب حیرت افکند

استخوان در پیکرش صبح سعادت می شود

سایه بر هر کس همای ما به دولت افکند

تا توان در کنج عزلت با سر آزاده زیست

خویش را عاقل چرا در دام صحبت افکند؟

می کند ناز دو بالا بعد ازین بر قمریان

دست اگر بر دوش سرو آن سرو قامت افکند

هست از دنیا نظر بستن نظر واکردنش

هر که بر دنیا نظر از روی عبرت افکند

زیر سقف آسمان صائب چو خونی زیر تیغ

چشم بر هر کس به امید شفاعت افکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

هر که خار آرزو در دیده دل بشکند

بی تردد پای در دامان منزل بشکند

از هجوم آرزو جای نفس در سینه نیست

سخت می ترسم که آخر شهپر دل بشکند

با دوصد بند گران عالم زما پرشور شد

آه اگر زور جنون ما سلاسل بشکند

از مروت نیست حرف سخت با عاشق زدن

سنگدل آن کس که بال مرغ بسمل بشکند

هر که بیش از ظرف می بخشد به ارباب سؤال

کاسه در یوزه را بر فرق سایل بشکند

دست مجنون از حجاب عشق بر دل نقش بست

شوخی لیلی مگر دامان محمل بشکند

سنگ گردد شیشه چون راجع به اصل خویش شد

دل زعصیان سخت چون گردید مشکل بشکند

خویش را بشکن، که برگردد به دریا زودتر

موج را بر یکدگر چندان که ساحل بشکند

به که از سر گیرد احرام حریم کعبه را

راهرو را زیر پا گر خار غافل بشکند

تشنه دریا به هر موجی تسلی کی شود؟

کی خمار من به آب تیغ قاتل بشکند؟

تار و پود موج این دریا بهم پیوسته است

می زند بر هم جهان را هر که یک دل بشکند

نیست در طالع دل بی حاصل ما را قبول

کیست صائب گوشه این فرد باطل بشکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

 

از نزاکت رنگ اگر بر چهره گل بشکند

خار از بیطاقتی در چشم بلبل بشکند

نخل ماتم می دهد سامان برای خویشتن

هر که شاخی از گلستان بی تأمل بشکند

نیست از آتش عنانی در بساط نوبهار

آنقدر فرصت که دامن بر میان گل بشکند

دست شوخی چون بر آرد ز آستین آن شاخ گل

بیضه های غنچه را بر فرق بلبل بشکند

این گره کز زلف او افتاد در کار چمن

شانه باد صبا در زلف سنبل بشکند

بر نیاید با دل خودکام، صددریا شراب

این خمار از آب شمشیر تغافل بشکند

قامت خم مانع عمر سبکرفتار نیست

سیل از رفتن نمی ماند اگر پل بشکند

نیست ممکن راه یابد در گلستانش نسیم

گرچنین دل در خم آن زلف و کاکل بشکند

می شود چون تیغ کوه از ابر رحمت آبدار

هر که صائب پا به دامان توکل بشکند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

دخل ناقص بر سخن سنجان گرانی می کند

سنگ کم در پله میزان گرانی می کند

بر بخیلان گر قدوم میهمان باشد گران

بر کریمان رفتن مهمان گرانی می کند

می خورد بر هم می روشن زدست انداز موج

سبزه خط بر لب جانان گرانی می کند

هر کف دستی که از ریزش ندارد بهره ای

بر جهان چون ابر بی باران گرانی می کند

می شود پیمان محکم باعث دلبستگی

سست چون شد بر دهن دندان گرانی می کند

ما زبوی پیرهن قانع به یاد یوسفیم

بر غیوران منت احسان گرانی می کند

بر سبکروحان عصمت بند و زندان بار نیست

بار تهمت بر مه کنعان گرانی می کند

تیغ لنگردار باشد سایه بال هما

بر سری کاندیشه سامان گرانی می کند

برگ کاهی مانع از پرواز گردد چشم را

پند ناصح بر نظربازان گرانی می کند

بر تن آزاده زنجیرست نقش بوریا

موج بر سیل سبک جولان گرانی می کند

صحبت افسردگان افسردگی می آورد

دیدن هشیار بر مستان گرانی می کند

خاک صائب در صفاکاری نگیرد جای آب

توتیا بر دیده گریان گرانی می کند

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 12:01 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4409182
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث