به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

کی سر از تیغ شهادت جان روشن می کشد؟

شمع در راه نسیم صبح گردن می کشد

نیست مانع حسن را مستوری از خون ریختن

گل به خون بلبلان در غنچه دامن می کشد

یار را از اوج استغنا فرود آورد عجز

از گریبان مسیح این خار سوزن می کشد

بیدلی ما را گریزان دارد از تیغ اجل

ورنه خار از انتظار برق گردن می کشد

از رفیقان گرانجان تا چها خواهد کشید

رهروی کز سایه خود کوه آهن می کشد

عشق اگر آشفته گردید از دل پرداغ ماست

نور خورشید این پریشانی زروزن می کشد

منعمان را حرص روزی گرچنین خواهد فزود

مور را گر دانه ای باشد به خرمن می کشد

نیست غیر از آه غمخواری دل تنگ مرا

رشته گاهی آستین بر چشم سوزن می کشد

حسن از آیینه های پاک نتواند گذشت

چشم حیران ماه را در دام روزن می کشد

نیست غافل آفتاب از حال دورافتادگان

شبنم افتاده را بیرون زگلشن می کشد

تا به فکر حسن عالمسوز گل افتاده است

صائب از هر خار ناز نخل ایمن می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

تیرگی از مد احسان جان روشن می کشد

رشته میل آتشین در چشم سوزن می کشد

نیست خرمن را وجود برگ کاهی پیش حرص

قانع از هر دانه جو، ناز خرمن می کشد

بس که دارد وحشت از زخم زبان ناصحان

از دهان شیر، مجنون ناز مأمن می کشد

می کند سنگین دلان را نرم آه عجز من

خشک مغزیهای من از ریگ روغن می کشد

با تو سرکش برنمی آیم، وگرنه شوق من

آتش سوزان زسنگ و آب از آهن می کشد

می فتد در اوج عزت طشتش از بام زوال

بر زمین چون آفتاب آن کس که دامن می کشد

دیده ای کز سرمه توحید روشن گشته است

از سر هر خار، ناز نخل ایمن می کشد

زیر شمشیرست صائب جایش از گردنکشی

از خط فرمان سبک مغزی که گردن می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

غافلی کز دل نفس بی یاد یزدان می کشد

دلو خود خالی برون از چاه کنعان می کشد

در بیابانی که ما سرگشتگان افتاده ایم

پای حیرت گردباد آنجا به دامان می کشد

گر به ظاهر زاهد از دنیا کند پهلو تهی

از فریب او مشو غافل که میدان می کشد

از تزلزل قدر آسایش شود ظاهر که خاک

توتیا گردد به چشم هر که طوفان می کشد

دیده مغرور ما مشکل پسند افتاده است

ورنه مجنون ناز لیلی از غزالان می کشد

آتش یاقوت را دست تظلم کوته است

از چه قاتل دامن از خاک شهیدان می کشد؟

تا نگردد غافل از حال گرفتاران خویش

عشق چندی ماه کنعان را به زندان می کشد

رو نمی گرداند از چین جبین نفس خسیس

این گدای خیره چوب از دست دربان می کشد

نخل بارآور ز زیر بار می آید برون

جذبه دیوانه سنگ از دست طفلان می کشد

می رسد آزار بد گوهر به روشن گوهران

پنجه خونین به روی بحر مرجان می کشد

تا صف مژگان آهو چشم ما را دیده است

خط زمژگان بر زمین خورشید تابان می کشد

ناتوانان بر زبردستان عالم غالبند

آب خود از زهره شیر این نیستان می کشد

هر که صائب همچو مجنون ذوق رسوایی چشید

منت رطل گران از سنگ طفلان می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

بر زمین از ناز زلف او چو دامان می کشد

بوی پیراهن سر خود در گریبان می کشد

طره شمشاد را در خاک و خون خواهم کشید

شانه پردستی در آن زلف پریشان می کشد

گر خزان بر چهره رنگی دارد از گلزار عشق

انتقام عندلیبان از گلستان می کشد

ما سبکروحان به بوی سیب غبغب زنده ایم

سبزه ما آب از چاه زنخدان می کشد

تا نمی باقی بود در جویبار آبله

پای ما کی دست از خار مغیلان می کشد؟

یاد مژگان تو هر شب در حریم سینه ام

شانه از نشتر به زلف رشته جان می کشد

در حریم خلد اگر با حور همزانو شود

خاطر صائب به خوبان صفاهان می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

هر که را از خانه بیرون جذبه دل می کشد

حلقه از نقش قدم در گوش منزل می کشد

نیست در خاطر غبار از قطع دریا موج را

تیغ خود را بر فسان گاهی زساحل می کشد

عقده دلبستگی را اندک اندک باز کن

ورنه مرگ این رشته را یکبار غافل می کشد

زخم دندان ندامت انتقام خون ما

وقت فرصت از لب میگون قاتل می کشد

پنجه مژگان گیرایی که من دیدم ازو

ریشه جوهر برون زآیینه دل می کشد

حسن عالمگیر لیلی نیست در جایی که نیست

از کلوخ و سنگ مجنون ناز محمل می کشد

تا به کی در پرده طاقت عنا نداری کنم؟

خون گرمی را که تیغ از دست قاتل می کشد

زخمها در چاشنی دارد تملقهای خصم

سنگ نه بهر دوستی دامان سایل می کشد

می کند عاشق دل خود را تهی در بزم وصل

رهرو آگاه خار از پا به منزل می کشد

در به رویش می شود چون غنچه باز از شش جهت

هر که پای جستجو در دامن دل می کشد

در چنین وقتی که می باید به حق پرداختن

هر نفس دل را به جایی فکر باطل می کشد

هر که صائب نفس را در حلقه فرمان کشید

گردن شیر ژیان را در سلاسل می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

زخم گل آب از نوای آبدارم می کشد

شور بلبل خجلت از جوش بهارم می کشد

از مروت نیست مجنون مرا عاقل شدن

در سر هر کوچه طفلی انتظارم می کشد

گرچه دامن بر ثمر چون سرو و بید افشانده ام

همچنان سنگ ملامت زیر بارم می کشد

وحشیی کز سایه خود خانه می سازد جدا

اینقدر دنبال خود یارب چه کارم می کشد؟

روی سختی کز دل چون آهن او دیده ام

گر شوم در سنگ پنهان، چون شرارم می کشد

شد نمایان زخمم از سیر خیابان بهشت

دل به سیر کوچه باغ زلف یارم می کشد

چون توانم پای در دامن چو بیدردان کشید؟

خار صحرای ملامت انتظارم می کشد

آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این زمان

آستین بر گریه شمع مزارم می کشد

صائب آن نخل برومندم که در فصل خزان

خون گل گردن ز جیب شاخسارم می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

منعم از دلبستگی آزار دنیا می کشد

تا گهر دارد صدف تلخی زدریا می کشد

در قیامت سر به پیش افکنده می خیزد زخاک

هر که اینجا گردن از بهر تماشا می کشد

جلوه معشوق خوشتر می نماید از کنار

موج ازان گاهی عنان از دست دریا می کشد

در دل من درد را نشو و نمای دیگرست

زنگ بر آیینه ام چون سرو بالا می کشد

رهرو عشق از بلای عشق نتواند گریخت

سر به دنبالش نهد خاری که از پا می کشد

بر بزرگان نیست تعظیم سبکروحان گران

چرخ با آن منزلت بار مسیحا می کشد

می کند در پرده گرد از دیده یعقوب پاک

آن که دامان خود از دست زلیخا می کشد

رهنوردان را سبکباری بود باد مراد

زود رخت خود به ساحل کف زدریا می کشد

عقل عاشق را به راه حق دلالت می کند

کور اینجا از فضولی دست بینا می کشد

لذت پرواز در یک دم تلافی می کند

هر قدر سختی شرر در سنگ خارا می کشد

سهل مشمر هیچ کاری را که عقل دوربین

در گذار مرغ بی پر دام عنقا می کشد

گوشه چشمی که از وحشی غزالان دیده است

از سواد شهر صائب را به صحرا می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

عشق یکسان ناز درویش و توانگر می کشد

این ترازو سنگ و گوهر را برابر می کشد

آفتاب روز محشر بیشتر می سوزدش

هر که اینجا درد و داغ عشق کمتر می کشد

تا به کام دل کند جولان سپند شوخ ما

انتظار دامن صحرای محشر می کشد

دوزخ روشندلان دربند هستی بودن است

شمع این هنگامه آه از بهر صرصر می کشد

می شود از ناتوانی دشمن عاجز قوی

خنجری هر خار بر نخجیر لاغر می کشد

آتشین رویی که من پروانه او گشته ام

هر شرارش روغن از چشم سمندر می کشد

سرمه خواهد کرد چشم خفتگان خاک را

بر زمین این دامن نازی که محشر می کشد

می کشد آن روی نازک از نگاه گرم ما

آنچه از خورشید محشر سایه پرور می کشد

بیمی از کشتن ندارد شعله بیباک ما

شمع ما گردن به امید صبا برمی کشد

نیست هر ناشسته رویی قابل جولان اشک

این رقم را عشق بر رخسار چون زر می کشد

پاک گوهر را زدرد و داغ عشق اندیشه نیست

در دل آتش دم خوش عود و عنبر می کشد

کوری فرزند روشن می کند چشم گدا

ناز دونان را سپهر سفله پرور می کشد

می گدازد رشته را گوهر، ولیکن رشته هم

انتقام کاهش خود را زگوهر می کشد

سر ز جیب صبح برمی آورد چون آفتاب

هر که صائب در دل شب یک دو ساغر می کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 11:02 AM

از خط شبرنگ حسن یار عالمسوز شد

در ته خاکستر این اخگر جهان افروز شد

از کمان حلقه نتوان گرچه تیر انداختن

ناوک مژگان او در دور خط دلدوز شد

بود همچشمی میان چشم او با آسمان

عاقبت آن نرگس نیلوفری فیروز شد

می دهد خاکستر پروانه سامان بال و پر

تا کدامین شمع امشب باز بزم افروز شد

سیر گل بر گوشه دستار مردم می کند

در گلستان جهان مرغی که دست آموز شد

ظلمت دی روشنی از روز عالم برده بود

از شکوفه عالم ظلمانی از نو، روز شد

پیش ازین افکار صائب اینقدر گرمی نداشت

از خیال آن عذار آتشین دلسوز شد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 10:56 AM

عشق دلهای به خاک افتاده را در بر کشد

زال را سیمرغ می باید به زیر پر کشد

از نسیم پیرهن می بایدش آغوش ساخت

هر که خواهد سرو سیمین ترا دربرکشد

جز در دل نیست راهی کعبه مقصود را

پا به دولت می زند هر کس که پا زین درکشد

بر ضعیفان جور کردن، جور بر خود کردن است

رشته آخر انتقام کاهش از گوهر کشد

نظم عالم دامنی می خواهد از گل پاکتر

باده می گردد گران چون محتسب ساغر کشد

حسن عالمسوز را از خط سپندی لازم است

آتش بی دود بر رخ نیل خاکستر کشد

هر نفس بر مردم آگاه صبح محشرست

اهل غفلت را به دیوان شورش محشر کشد

جان نادان بر ندارد دست از دامان جسم

خجلت از بیرون کشیدن تیغ بیجوهر کشد

دل چو خون گردید نتوانش نهان در سینه داشت

جوش این می چون صراحی گردن از خم برکشد

نوبهار برق جولان لاله را صائب نداد

آنقدر فرصت که یک پیمانه را بر سر کشد

ادامه مطلب
چهارشنبه 26 خرداد 1395  - 10:51 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4420848
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث