به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

خوشم با ناله خود، دم همین است

چراغ حلقه ماتم همین است

مگو در بیغمی آسودگی هست

که غم گر هست در عالم همین است

مبند آزار موری نقش در دل

که اسم اعظم خاتم همین است

نرنجم گر چه مجنونم شمارند

تمیز مردم عالم همین است

جمال کعبه می خواهد سپندی

دلیل شوری زمزم همین است

به قرب گلعذاران دل مبندید

وصیت نامه شبنم همین است

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

ز نغمه تا خدا یک کوچه راه است

بر این حرف بلندم نی گواه است

به حق از تنگنای نی رسیدم

خوشا ملکی که اینش شاهراه است

همه سر اناالحق می سراید

ندانم آب این نی از چه چاه است

نوایش گوش را تنگ شکر کرد

دهان نی که را تا بوسه گاه است

کباب شعله آواز گردم

که یک زنجیره او زلف آه است

نوای عود در طاقت گدازی

به آتشدستی برق نگاه است

مشو از کاسه طنبور غافل

که لبریز از شراب عقل کاه است

بکش دست نوازش بر سر چنگ

که لوح سینه ام بر مد آه است

تأمل چیست در دلها شکستن؟

تصور کن همان طرف کلاه است

گناه شرمگینان را چو صائب

زبان بی زبانی عذرخواه است

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

به چشمم بی تو گلشن خارزارست

لب پیمانه تیغ آبدارست

شراب کهنه چون غوره است در چشم

گل امسال چون تقویم پارست

به هر سو رو کنم تیغ برهنه است

به هر جا پا گذارم نیش خارست

زمین در دور داغ من نمکزار

هوا در عهد زخمم مشکبارست

اگر زینسان شکست آید به کارم

خوشا آیینه کاندر زنگبارست

چرا بلبل به خاک و خون نغلطد؟

که نبض شاخ گل در دست خارست

ز اشکم در تب رشک است دریا

از آتش موج، نبض بیقرارست

همیشه عید باد در خرابات

ز می دست سبو دایم نگارست

بیا کز شوق آن لبهای میگون

گل خمیازه صد برگ از خمارست

به گل یک پشت ناخن نیست میلم

درین گلشن دلم پابست خارست

گلیم خود برآر از آب صائب

ترا با این گرانجانان چه کارست؟

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

شراب نامرادی بی خمارست

به قدر تلخی این می خوشگوارست

جواب خشک ازان لبهای سیراب

به کشت عاشقان ابر بهارست

ازان چشم تو رنجورست دایم

که هم بیمار و هم بیماردارست

ز چشم یار قانع شو به دیدن

که پرسش بر دل بیمار بارست

نمی خیزد سپند از جا ز حیرت

در آن محفل که آن آتش عذارست

صبا را منفعل دارد ز جولان

اگر چه بوی گل دامن سوارست

بود لازم غضب را دل سیاهی

پلنگ از خشم، دایم داغدارست

وصال آفتاب عالم افروز

نصیب شبنم شب زنده دارست

به نرمی کن زبان خصم کوتاه

که عاجز از نمد، دندان مارست

گذشتن مشکل است از سینه صافان

که در گل پای سرو از جویبارست

محک را از سیه رویی برآرد

زر سرخی که کامل در عیارست

رخ مقصود بی پرده است صائب

اگر آیینه دل بی غبارست

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

فلک نیلوفر دریای عشق است

زمین درد ته مینای عشق است

اگر روح است، اگر عقل است، اگر دل

شرار آتش سودای عشق است

اگر معموره کفرست، اگر دین

خراب سیل بی پروای عشق است

گریبان سپهر و دامن خاک

شکار پنجه گیرای عشق است

عنان سیر و دور آسمانها

به دست شوق آتش پای عشق است

چراغ بی زوال آفرینش

فروغ گوهر یکتای عشق است

فلک چون سایه با آن سربلندی

به خاک افتاده بالای عشق است

خرد هر چند مغز کاینات است

کف بی مغزی از دریای عشق است

دل رم کرده وحشی نژادان

غزال دامن صحرای عشق است

اگر صبح امیدی در جهان هست

بیاض گردن مینای عشق است

زر سرخ و سفید ماه و انجم

نثار فرق گردون سای عشق است

چه پروا دارد از شور قیامت؟

سر هر کس که پر غوغای عشق است

به خود کرده است روی هر دو عالم

چه در آیینه سیمای عشق است؟

دو عالم نقد جان بیعانه دادند

چه سودست این که با سودای عشق است

به خون هر دو عالم دست شستن

نه از ظلم است، از تقوای عشق است

زبان کلک صائب چون نسوزد؟

که عمری رفت در انشای عشق است

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

 

تن پرور از شهادت گر سر کشد عجب نیست

کی قدر آب داند هر کس که تشنه لب نیست

بی لب گشودن از ابر گوهر صدف نیابد

اظهار تنگدستی هر چند از ادب نیست

نادان بود مسلم از گوشمال دوران

آسوده از شکست است فردی که منتخب نیست

هر چند آن پریرو وحشی تر از غزال است

این صید را کمندی چون آه نیمشب نیست

همت صلای عام است نسبت به هر که باشد

در خانه کریمان مهمان بی طلب نیست

با ما شبی به روز آر، روزی به ما به شب کن

یک روز نیست صد روز، یک شب هزار نیست

از استخوان بی مغز پوچ است لاف، صائب

حرف از نسب مگویید در هر کجا حسب نیست

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

مرا از تیره بختی شکوه بیجاست

که عنبر نیل چشم زخم دریاست

ز دلتنگی، سواد دیده مور

مرا پیش نظر دامان صحراست

خمار نامرادی هوش بخش است

شراب کامرانی غفلت افزاست

نباشد قانعان را درد نایافت

دل خرسند را جنت مهیاست

چو مرجان رزق ما خون است، هر چند

عنان بحر در سرپنجه ماست

جهان در دیده اش آیینه زاری است

به نور عشق هر چشمی که بیناست

بر آن صاحب سخن رحم است صائب

که دخلش منحصر در دخل بیجاست!

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

کجا میل کبابم در شراب است؟

بط می هم شراب و هم کباب است

چو بط، جانم بود در عالم آب

به چشم من جهان بی می سراب است

هر آن آهی که دارد لختی از دل

بلند اختر چو شعر انتخاب است

نلرزد شعله بر بال سمندر

رخ او را چه پروای نقاب است؟

خطا را گر کنی از فهم خود دور

بدانی فکر صائب بر صواب است

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

هر خار این گلستان مفتاح دلگشایی است

هر شبنمی درین باغ جام جهان نمایی است

هر غنچه خموشی مکتوب سر به مهری است

هر بانگ عندلیبی آواز آشنایی است

هر لاله ای درین باغ چشمی است سرمه آلود

هر خار این بیابان مژگان دلربایی است

هر لخت دل شهیدی است دست از حیات شسته

دامان اشک ریزان صحرای کربلائی است

آیینه خانه دل از زنگ اگر برآید

هر برگ سبز این باغ طوطی خوش نوایی است

آواره طلب را خضرست هر سیاهی

کشتی شکستگان را هر موج ناخدایی ا ست

تا نور حسن مطلب گوهر فروز خاک است

هر جغد بی پر و بال در چشم خود همایی است

با دستگاه فردوس یک باغبان چه سازد؟

هر جزو حسن او را مشاطه جدایی است

هر چند قلزم عشق بر یک هواست دایم

در هر سر حبابی از شوق او هوایی است

دل چون ز پا نشیند، جان چون قرار گیرد؟

در هر شکنج زلفش هنگامه جدایی است

ای برق بی مروت، پا را شمرده بگذار

هر خار این بیابان رزق برهنه پایی است

تا عشق سایه افکند بر خامه تو صائب

مشتاق ناله توست هر جا که خوش نوایی است

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

بود و نمود عاشق، از آب و تاب حسن است

گر ذره را وجودی است، از آفتاب حسن است

در بیخودی توان دید بی پرده روی مطلوب

از خویشتن گسستن بند نقاب حسن است

حسن آن بود که دایم بر یک قرار باشد

حسن مه دو هفته کی در حساب حسن است؟

از خنده رویی گل بلبل نگشت گستاخ

شرم و حیای عاشق بیش از حجاب حسن است

از حسن خط سیه مست گردید دیده من

بیهوشداروی عشق گرد کتاب حسن است

خوشتر بود ز سر جوش در کام عشقبازان

هر چند خط مشکین درد شراب حسن است

خال از شکسته پایی در کنج لب خزیده است

زلف از درازدستی مالک رقاب حسن است

تردستی مکافات شب در میان نباشد

ایام خط شبرنگ روز حساب حسن است

از خط شود یکی صد ناز و غرور خوبان

ریحان خط مشکین افسون خواب حسن است

ریحان سفال خود را کی تشنه می گذارد؟

سبزست بخت عاشق تا در رکاب حسن است

در هر نظر به رنگی آید ز پرده بیرون

زیر و زبر دل عشق از انقلاب حسن است

در چشم موشکافان سررشته امیدست

هر چند چین ابرو موج سراب حسن است

موی میان او را هر کس که دیده، داند

کاین پیچ و تاب عاشق از پیچ و تاب حسن است

از روی گرم خورشید گر خاک می شود زر

رنگ طلایی عشق از آفتاب حسن است

در دور خط ز خوبان ظلم است چشم بستن

خط حلقه حلقه چون شد عین شباب حسن است

از مهر تا به ذره زین آتشند بریان

تنها همین نه صائب داغ و کباب حسن است

ادامه مطلب
سه شنبه 25 خرداد 1395  - 12:08 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4443692
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث