به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ز می پرستی خود لاله برنمی گردد

شب سیاه درونان سحر نمی گردد

دمید خط و دل سخت یار نرم نشد

ز دود، دیده، آیینه تر نمی گردد

دلیل راحت ملک عدم همین کافی است

که هرکه رفت به آن راه بر نمی گردد

مدار چشم اقامت ز دولت دنیا

که آفتاب ملول از سفر نمی گردد

درین محیط که از صدق می گشاید لب؟

که چون دهان صدف پرگهر نمی گردد

ز شست صاف تو صیدی که می گشاید لب؟

کباب تا نشود باخبر نمی گردد

مکن ز چتر مرصع به بی کلاهان فخر

که پیش تیر حوادث سپر نمی گردد

درین ریاض به جز آب تیشه، نخل امید

ز هیچ آب دگر بارور نمی گردد

ز آفتاب دل ذره سرد شد صائب

دل من است که از یار برنمی گردد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:06 PM

سیه دل از غم دنیا خطر نمی دارد

که خون مرده غم نیشتر نمی دارد

ز انقلاب جهان فارغند بی مغزان

کف از تلاطم دریا خطر نمی دارد

به قدر تلخی محنت بود حلاوت عیش

نیی که بند ندارد شکر نمی دارد

صفای سینه ز اهل نفاق چشم مدار

شب سیاه درونان سحر نمی دارد

یکی است در دل ما سوز داغ کهنه و نو

درین چمن رگ خامی ثمر نمی دارد

ز گل شکایت بلبل دلیل خامیهاست

که هرچه سوخته گردد شرر نمی دارد

بود عزیز نظرها کسی که چون نرگس

ز پشت پای ادب چشم بر نمی دارد

درین ریاض زمین گیر خواریم صائب

که مهر را کسی از خاک بر نمی دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد

همیشه سر به گریبان ماتمی دارد

تو مرد صحبت دل نیستی، چه می دانی

که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد

اگر چه ملک عدم کم عمارت افتاده است

غریب دامن صحرای خرمی دارد

مکن ز رزق شکایت که کعبه با آن قدر

ز تلخ و شور همین آب زمزمی دارد

هزار جان مقدس فدای تیغ تو باد

که در گشایش دلها عجب دمی دارد!

لب پیاله نمی آید از نشاط بهم

زمین میکده خوش خاک بی غمی دارد

مباد پنجه جرأت در آستین دزدی

کمان چرخ مقوس همین دمی دارد

تو محو عالم فکر خودی، نمی دانی

که فکر صائب ما نیز عالمی دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

چه باک حسن ز چشم پر آب می دارد؟

که باده آتش از اشک کباب می دارد

عجب که روی به آیینه بی نقاب آرد

چنین که حسن تو پاس حجاب می دارد

ز چشم شوخ بتان مردمی مدار طمع

کجا غزال حرم مشک ناب می دارد؟

ترا ز کوه فتاده است سخت تر دل سنگ

و گرنه ناله عاشق جواب می دارد

امید فرش بود در دل هوسناکان

زمین شور فراوان سراب می دارد

چه نسبت است به مور آن میان نازک را؟

میان مور کی این پیچ و تاب می دارد؟

اگر چه در دل سنگ است لعل زندانی

امید تربیت از آفتاب می دارد

غم من است که بیش است از حساب و شمار

وگرنه ریگ بیابان حساب می دارد

به خاک بستم اگر نقش، نیستم غمگین

که سایه بال و پر از آفتاب می دارد

نچیده است گلی از ریاض ساده دلی

سیه دلی که نظر بر کتاب می دارد

ز چشم دولت بیدار خواب می جوید

ز عشق هر که تمنای خواب می دارد

امید لطف نسازد به آب اگر ممزوج

که تاب باده صرف عتاب می دارد؟

ز شعر هر که کند آبرو طمع صائب

توقع از گل کاغذ گلاب می دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

چه باک دانه خال از گزند می دارد؟

ز چشم زخم چه پروا سپند می دارد؟

اگر ز ناله من آن طبیب خوشدل نیست

چرا همیشه مرا دردمند می دارد؟

به گرد آهوی وحشی نمی رسد فریاد

دل رمیده چه پروای پند می دارد؟

فتاده است چو بادام هرکه چرب زبان

همیشه بستر و بالین ز قند می دارد

ملال خاطر هرکس به قدر همت اوست

که چین به قدر بلندی کمند می دارد

هلاک نرگس جادوی او شوم صائب

که زنده ام به نگاه کشند می دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

به سینه هرکه تمنای نوگلی دارد

ز هر الف به نظر شاخ سنبلی دارد

عزیمت تو فتاده است در توکل سست

وگرنه بحر ز هر موجه ای پلی دارد

منم که روزی من پشت دست افسوس است

وگرنه خار به کف دامن گلی دارد

چو موج، بی خطر از بحر می رسد به کنار

به دست هرکه عنان توکلی دارد

کلاه شعله اگر کج نهد سزاوارست

گل چراغ چو پروانه بلبلی دارد

به پای هر که خلیده است از گلی خاری

بر آن قفس نزند گل که بلبلی دارد

جگر خراش فتاده است تیشه غیرت

وگرنه کوهکن ما تحملی دارد

کدام برق تجلی ز ابر بیرون تاخت؟

که کوه طور عجایب تزلزلی دارد

کدام مطلب عالی است در نظر دل را؟

که بر مراد دو عالم تغافلی دارد

بجز فتادگی ما که برقرار بود

ترقی همه در پی تنزلی دارد

مخور فریب تواضع ز خصم بد گوهر

که آب تیغ ز قد دو تا پلی دارد

تویی که فارغی از فکر عاقبت صائب

وگرنه صورت بی جان تأملی دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

صراحیی که دم صبح قلقلی دارد

چو بلبلی است که مد نظر گلی دارد

زبان شانه ز وصفش به یکدیگر پیچید

کجا بهشت چو آن زلف سنبلی دارد؟

سرم ز شعله سودا چو دود می نگرد

مگر دلم سر پیوند کاکلی دارد؟

ز حال صائب و نومیدیش چه می پرسی

نمی رسد به تو دستش، توکلی دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

شکفتگی ز می ناب تازگی دارد

نشاط در ره سیلاب تازگی دارد

درین زمانه که خون خوردن است بیدردی

شراب خوردن احباب تازگی دارد

درین بساط که آیینه خانه بر دوش است

گران رکابی سیماب تازگی دارد

به زخم من که ز الماس رو نمی تابد

نمک فشانی مهتاب تازگی دارد

تغافل تو به یک زخم کار عالم ساخت

ترحم از دل قصاب تازگی دارد

نظر به صبح بناگوش اوست موج سراب

اگرچه پرتو مهتاب تازگی دارد

میان تیره دلان دشمنی است رسم قدیم

نزاع آینه و آب تازگی دارد

ز پیچ و تاب من آن چشم شوخ دلگیرست

ز موج، شکوه گرداب تازگی دارد

غریب نیست ز سیل ایستادگی صائب

شکیب عاشق بیتاب تازگی دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

خوشا کسی که ز عالم کناره ای دارد

به روزنامه هستی نظاره ای دارد

نظر به جلوه مستانه که افکنده است؟

که روزگار دماغ گذاره ای دارد

ز دستگیری غمخوارگان فریب مخور

که بحر عشق غم بیکناره ای دارد

اگر ز برگ خزان دیده می رود زردی

شکسته رنگی ما نیز چاره ای دارد

منم که پاک بود با فلک حساب مرا

وگرنه هرکه تو بینی ستاره ای دارد

ز داغ من دل اهل حساب پرخون است

وگرنه ریگ بیابان شماره ای دارد

منم که نیست پناهی درین محیط مرا

وگرنه در ز صدف گاهواره ای دارد

اگر به خاک فتد حسن، آسمان سیرست

گل پیاده غرور سواره ای دارد

اشاره فهم نمانده است ورنه هر سر خار

به سوی عالم وحدت اشاره ای دارد

سخن به خوش نمکی شور در جهان فکند

به قدر اگر نمک استعاره ای دارد

کسی ز جیب گهر سر برآورد صائب

که رشته نفس پاره پاره ای دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

کسی که دل به خیال تو در گرو دارد

به هر نفس که برآرد حیات نو دارد

نمی رسد به زبان خموش آسیبی

خط مسلمی این خوشه از درو دارد

مکن تعجب اگر نیست چرخ را آرام

کز این پیاده بسی چرخ در جلو دارد

همیشه عید بود در سرای آن قانع

که در نظر لب نانی چو ماه نو دارد

گل از ترانه بلبل به خاک و خون غلطید

سخن ازوست که گوش سخن شنو دارد

هنر ز فقر کند در لباس عیب ظهور

که نان گندم درویش طعم جو دارد

در آن مقام که مقصود بی نشان باشد

خطر ز سنگ نشان بیش راهرو دارد

دلیل تیره دلان فکرهای بی مغزست

که سیل از خس و خاشاک پیشرو دارد

دل دو نیم برد زیر خاک چون گندم

علاقه هرکه به این نشأه نیم جو دارد

ز هم نمی گسلد کاروان ملک عدم

کجا جهان وجود این برو برو دارد؟

ز جذب عشق بود بیقراری صائب

که موج را کشش بحر، خوش جلو دارد

ادامه مطلب
دوشنبه 31 خرداد 1395  - 7:03 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4334362
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث