به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

کدام شب نی کلک من آتش افشان نیست؟

کدام روز که شیری درین نیستان نیست؟

دویی به راه نگاه تو خار ریخته است

وگرنه سبزه بیگانه در گلستان نیست

نه هر که حرف شناسد به غور حسن رسد

سواد خط بناگوش در دبستان نیست

ترا به وادی مشرب گذر نیفتاده است

وگرنه کعبه دل نیز بی بیابان نیست

نمی کنی سخن خویش را چرا هموار؟

جز این تمتعی از آسیای دندان نیست

توان ز روزن دل چار فصل را دیدن

چنین بنایی در چارسوی امکان نیست

در گشاده بود شرط میهمان طلبی

به میهمانی آن کس مرو که خندان نیست

کدام مغز که در جستجوی نکهت تو

چو گردباد، سراسر رو بیابان نیست؟

همین نه شعله فطرت جگرگداز من است

کدام شمع درین بزمگاه گریان نیست؟

غبار تفرقه خاطر از تردد توست

اگر تو جمع شوی روزیت پریشان نیست

همیشه بر سر آتش بود کباب دلش

مگو به سفره درویش مرغ بریان نیست

ز هر رهی که دلت می کشد قدم بگذار

که قفل منع درین پره بیابان نیست

مرا گدایی غم کرد دربدر صائب

مصیبتی بتر از روزی پریشان نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:16 AM

سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست

نفس و بال بود بر دلی که نالان نیست

چه نسبت است به عمر ابد شهادت را؟

که آب تیغ، گرانجان چو آب حیوان نیست

شد از گرفتگی عقل، کار بر من سخت

سزای سنگ بود پسته ای که خندان نیست

تمام رحمت و لطف است عشق بنده نواز

چه شد که آب مروت به چشم اخوان نیست

ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان

تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست

به یک دو هفته ز منت هلال شد، مه بدر

شکستن لب نان سپهر آسان نیست

عدم ز قرب جوار وجود زندان است

وگرنه کیست که از زندگی پشیمان نیست؟

هوا به دولت پیری مسخر من شد

قد خمیده کم از خاتم سلیمان نیست

خلاص کرد مرا شور عشق از عالم

برای داغ، حصاری به از نمکدان نیست

خوشم به دامن صحرای بیخودی صائب

که نقش پای غزالی در آن بیابان نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:16 AM

کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست

به روزنامه خورشید، مد احسان نیست

نوشته اند به خون جگر برات مرا

ز فکر نعمت الوان دلم پریشان نیست

صدف به کد یمین رزق خویش می گیرد

نم سخاوت ذاتی در ابر نیسان نیست

به چشم دقت اگر در وجود سیر کنی

عیان شود که دل ذره تنگ میدان نیست

به هوش باش که جان سخن ز آگاهی است

سخن که از سر غفلت بود در او جان نیست

خوش است بنده که همخوی صاحبش باشد

کسی که خلق خدایی ندارد انسان نیست

درین زمانه که گرگ حسد فراوان است

حصار عافیتی به ز چاه کنعان نیست

نوای فاخته من قیامت انگیزست

هزار حیف که سروی درین گلستان نیست

خوش است قول که با فعل همزمان باشد

حدیث تو به مگو چون دلت پشیمان نیست

نفس درازی بیجا چه می کنی صائب؟

چو گوش نغمه شناسی درین گلستان نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:16 AM

ز تنگدستی شکر، نی مرا غم نیست

که ناله های گلوسوز از شکر کم نیست

به مجلسی که در او داروگیر منعی است

اگر بهشت بود، دلنشین آدم نیست

ز چشم شور تماشاییان هراسانم

وگرنه زخم مرا احتیاج مرهم نیست

یکی است نسبت داغ جنون به شاه و گدا

ز آفتاب قیامت کسی مسلم نیست

گداختم جگر خویش را به آتش گل

هنوز اشک مرا اعتبار شبنم نیست

شکوه صحبت شیرین حجاب اظهارست

وگرنه حسرت خسرو ز کوهکن کم نیست

جنون به ملک سلیمان نمی کند اقبال

وگرنه مرتبه داغ، کم ز خاتم نیست

اگر چه جلوه او از دو عالم افزون است

دلی کجاست که در وی غم دو عالم نیست؟

ز سنگ تفرقه صائب بلند گردیده است

بنای دوستی روزگار محکم نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:16 AM

ز داغ عشق مرا شد دل خراب درست

اگر شکسته مه شد ز آفتاب درست

مرو به مجلس می اگر به توبه می لرزی

سبو همیشه نیاید برون ز آب درست

به یک سفر نشود پخته آدمی هرگز

به یک مقابله کی می شود کتاب درست؟

ز سیل حوادث سر پا برهنه بیرون رفت

نشست هر که درین عالم خراب درست

دل درست ز دنیا نمی توان بردن

ز بحر چون به کنار اوفتد حباب درست؟

ازین که نسبت او کرده ام به ماه تمام

ندیده ام به رخ یار از حجاب درست

چه سود صبح وطن، سینه چاک غربت را؟

کتان پاره نگردد به ماهتاب درست

شکست لازم طرف نقاب افتاده است

ز فرهادها نبود فرد انتخاب درست

هزار شیشه شکست و درست شد صائب

نشد شکستگی دل به هیچ باب درست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:11 AM

بیان شوق به تیغ زبان میسر نیست

محیط را گذر از ناودان میسر نیست

چنین که قافله عمر می رود به شتاب

خبر گرفتن ازین کاروان میسر نیست

ز جوش گل نفس غنچه پردگی شده است

فراغ بال درین گلستان میسر نیست

به زیر چرخ اقامت زراستان مطلب

سفر نکردن تیر از کمان میسر نیست

قدم برون منه از راه همچو سنگ نشان

ترا که همرهی کاروان میسر نیست

ثبات عمر به پیری مجو که در پستی

عنان کشیدن آب روان میسر نیست

ز سیل خانه نگهداشت نمی آید

قرار روح درین خاکدان میسر نیست

ز نام نیک اثر جاودانه ای بگذار

ترا که زندگی جاودان میسر نیست

به زهد خشک به معراج قرب نتوان رفت

به نردبان سفر آسمان میسر نیست

اگر نه لنگر رطل گران به دست افتد

برآمدن ز محیط جهان میسر نیست

سعادت ازلی مغز جمله نعمتهاست

چه شد همای مرا استخوان میسر نیست

ز گلستان چه تمنای برگ عیش کنم؟

مرا که خار و خس آشیان میسر نیست

به غیر گرسنگی در میان نعمتها

چه نعمت است که سیری ازان میسر نیست؟

به عشق کوش که با شهپر خرد صائب

گذشتن از سر کون و مکان میسر نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:11 AM

خراب چشم تو اندیشه عتابش نیست

که می پرست غم از تلخی شرابش نیست

بیاض گردن او در کتابخانه حسن

سفینه ای است که حاجت به انتخابش نیست

گلی است چهره خندان آن بهار امید

که زیر پوست رگ تلخی گلابش نیست

عجب که نامه امید من رسد به جواب

که گر به کوه رسد ناله ام، جوابش نیست

به چشم جوهریان رشته ای است بی گوهر

ز عشق او رگ جانی که پیچ و تابش نیست

بنای طاقت اگر کوه بیستون شده است

حریف جلوه ناز گران رکابش نیست

ملایمت طمع از زاهدان خشک مدار

که هر گلی که ز کاغذ بود گلابش نیست

نداده اند ترا چشم خرده بین، ورنه

کدام نقطه که در سینه صد کتابش نیست؟

چراغ شهرت پروانه عالم افروزست

وگرنه کیست که او داغ یا کبابش نیست؟

ز روی خلق کجا شرم می کند صائب

سیه دلی که ز کردار خود حجابش نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:11 AM

 

ز چاک سینه خود هر که قبله گاهش نیست

به هیچ وجه به درگاه قرب راهش نیست

ز آه سرد بود بادبان کشتی دل

به هیچ جا نرسد هر دلی که آهش نیست

غرض ز وسعت میدان لامکان، شان است

وگرنه غیر دل تنگ جلوه گاهش نیست

حضور خاطر دیوانه مشربان وحشی است

من و سراسر دشتی که یک گیاهش نیست

ز انفعال رسیدم به این بارگاه قبول

خوش آن گنه که به جز شرم عذر خواهش نیست

حنای عقده گشایی به ناخنی بسته است

که غیر سینه مجروح دستگاهش نیست

به روی بستر گل خواب می کند مرغی

که شب به غیر پر و بال خود پناهش نیست

منم که خانه به دوش توکلم ورنه

کدام قطره که در بحر، خانه خواهش نیست؟

اگر چه گل دگری می زند به دستارش

چه فتنه هاست که در نرگس سیاهش نیست

ز هر دلی که سفر می کند غبار ملال

به غیر سینه صائب قرارگاهش نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:11 AM

دروغ شیوه طبع یگانه ما نیست

شرر فشانی، کار زبانه ما نیست

تلاش مسند عزت برون در بگذار

صف نعال در آیینه خانه ما نیست

غنیمت است درین روزگار کم فرصت

که خضر مانع آب شبانه ما نیست

به عشق برق، الف می کشد به سینه خویش

به دست ابر خنک، چشم دانه ما نیست

به سینه دل صد چاک دست رد مگذار

اگر چه زلف تو محتاج شانه ما نیست

برو گل این زر خود در کنار آتش ریز

که خونبهای خس آشیانه ما نیست

به جای نقطه سویدا ز کلک می ریزد

فغان که اهل دلی در زمانه ما نیست

چرا کنیم سخن دلپذیر چون صائب؟

سخن پذیر دلی در زمانه ما نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:11 AM

به آبداری لعل تو هیچ گوهر نیست

به این صفا، گهری در ضمیر کوثر نیست

مرا به ساغری ای خضر نیک پی دریاب

که بی دلیل ز خود رفتنم میسر نیست

توانگرست به یک مشت خاک، دیده فقر

دل حریص به صد گنج زر توانگر نیست

شهادتی که بود دیگری وسیله آن

ز زندگانی خضر و مسیح کمتر نیست

من و تردد خاطر، خدا نگه دارد!

به قلزمی که منم، موج او شناور نیست

دل شکسته ما را به لطف خود بپذیر

نظر به مورچه، پای ملخ محقر نیست

ببر ز خویش اگر جنت آرزو داری

که دوزخی بتر از صحبت مکرر نیست

حمایت ضعفا مانع پریشانی است

وگرنه رشته سزاوار قرب گوهر نیست

ز چاک دل بود امید فتح باب مرا

چو آفتاب مرا روی دل به هر در نیست

شفق همین نه به خورشید کار دارد و بس

کدام لقمه این هفت خوان به خون تر نیست؟

ترا که پای طلب بسته اند، سنگین باش

درین محیط که ماییم جای لنگر نیست

مدار چشم مروت ز هیچ کس صائب

که خضر را غم محرومی سکندر نیست

ادامه مطلب
شنبه 22 خرداد 1395  - 11:11 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4453226
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث