به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

سیاه روی عقیق از جدایی یمن است

کبود چهره یوسف ز دوری وطن است

ز پرتو دل روشن چو شمع در فانوس

همیشه خلوت من در میان انجمن است

ز تهمت است چه اندیشه پاکدامن را؟

که صبح صادق یوسف ز چاک پیرهن است

اگر حیات ابد خواهی از سخن مگذر

که آب خضر نهان در سیاهی سخن است

ز مرگ، روز هنرور نمی شود تاریک

که برق تیشه چراغ مزار کوهکن است

برون میار سر از کنج خامشی زنهار

که در گداز بود شمع تا در انجمن است

سفینه اش به سلامت نمی رسد به کنار

به چار موجه صحبت دلی که ممتحن است

ز بس که مرده دل افتاده ای نمی بینی

که چهره تو ز موی سفید در کفن است

به آب خضر تسلی نمی شود صائب

دهان سوخته جانی که تشنه سخن است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:19 PM

به فکر چاره فتادن جگر گداختن است

علاج درد چو مردان به درد ساختن است

مدان ز عشق جگرسوز حسن را غافل

که شمع بیش ز پروانه در گداختن است

توان به خانه خرابی ز گنج شد معمور

ترا مدار چو طفلان به خانه ساختن است

تو از رعونت خود می کشی ز خلق آزار

هدف نشانه ناوک ز قد فراختن است

ز زخم نیست مرا طالعی چو صید حرم

وگرنه شیوه خورشید تیغ آختن است

سخن ز دست نوازش زند به دل ناخن

که ساز باعث خوشوقتی از نواختن است

صفای آینه دل درین جهان، موقوف

به نقش نیک و بد و خوب و زشت ساختن است

به آه گرم دل سخن نرم گرداندن

ز سنگ خاره به تدبیر شیشه ساختن است

فغان که نرم شد جان سخت ما صائب

به بوته ای که در او سنگ در گداختن است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:19 PM

بلند نام نگردد کسی که در وطن است

ز نقش ساده بود تا عقیق در یمن است

اگر چه دارد خسرو طلای دست افشار

تصرف دل شیرین به دست کوهکن است

ز مرگ، مرده دلان از طلب فرو مانند

وگرنه جامه احرام اهل دل کفن است

اگر ز چشم غلط بین نقاب بردارند

زلال خضر نهان در سیاهی سخن است

مشو به مرتبه پست از سخن قانع

که طول عمر به قدر بلندی سخن است

یکی است معنی اگر لفظ بی شمار بود

یکی است یوسف اگر صد هزار پیرهن است

یکی هزار شد از خط صفای او صائب

اگر چه سبزه بیگانه دشمن چمن است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:19 PM

خزان بیجگران نوبهار مردان است

به تیغ غوطه زدن سبزه زار مردان است

جهان پر شر و شورست بحر مواجی

که لنگرش قدم پایدار مردان است

ز فوت کام جهان بر جگر بنه دندان

که پشت دست گزیدن نه کار مردان است

به سیلیی که زند روزگار، خندان باش

که سکه زر کامل عیار مردان است

ربودن از دهن تیغ بوسه سیراب

شعار بیجگران نیست، کار مردان است

به شمع عاریتی نیست خاکشان محتاج

ز سوز سینه چراغ مزار مردان است

اگر چه قاف به خود چیده است تمکینی

سبک چو کاه ز کوه وقار مردان است

ستاره ای که نلرزد به خود ز بیم زوال

چراغ دیده شب زنده دار مردان است

ز زخم تیغ حوادث چو بیدلان مگریز

که دل دو نیم چو شد ذوالفقار مردان است

در آن مقام که باید گزید دشمن را

زبان خویش گزیدن شعار مردان است

ز صید مردم اگر ناقصان نشاط کنند

شکار خلق نگشتن شکار مردان است

طلا شده است مس هر که در جهان صائب

ز پرتو نظر خوش عیار مردان است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:19 PM

بهار عنبر شبها سفیده سحرست

خوشا کسی که ازین نوبهار بهره ورست

چرا ز سنگ ملامت شکسته دل باشم؟

که همچو موج مرا از شکست بال و پرست

به خود فروشدگان فارغند از آشوب

کمند وحدت گرداب، موجه خطرست

نگاه دار گرت چون عقیق آبی هست

که خضر بادیه عشق، آتشین جگرست

کدام شاخ گل امشب گذشت ازین بستان؟

که همچو سبزه خوابیده سرو پی سپرست

چه سود نعمت بسیار تنگ روزی را؟

ز بحر، قطره آبی وظیفه گهرست

همیشه می کشد از روی باغبان خجلت

چو سرو و بید درین باغ هر که بی ثمرست

حضور هر دو جهان فرش آستان کسی است

که زرنگار سرایش ز روی همچو زرست

اگر چه کوه غم عشق سخت سنگین است

نظر به طاقت فرهاد، سایه کمرست

من و ملازمت غم، که دستگاه نشاط

ز چشم مردم این روزگار تنگترست

درازتر بود از رشته رنج باریکش

درین بساط چو سوزن کسی که دیده ورست

شود ز گوشه نشینی فزون رعونت نفس

سگ نشسته ز استاده سرفرازترست

حضور خاطر اگر هست در شکیبایی است

دلی که صبر ندارد همیشه در سفرست

خبر ز درد ندارند بیغمان صائب

وگرنه منت صندل بتر ز دردسرست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:15 PM

اگر چه زلف ترا دل ز کفر تاریک است

ز خط، لب تو گناهی به توبه نزدیک است

ز قرب سیمبران با نگاه دور بساز

که رشته را ز گهر بهره رنج باریک است

ز خود برآمدگان زود می رسند به کام

به بوی پیرهن این راه دور نزدیک است

ز نقش پای تو چون مهر خیره گردد چشم

فسانه ای است که پای چراغ تاریک است

نماز شام شود ساقط از سحرخیزان

شب وصال تو از بس به صبح نزدیک است!

اگر به فکر میانش فتاده ای صائب

مپوش چشم چو سوزن که راه باریک است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:15 PM

ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است

ز کوه سر زدن آفتاب نزدیک است

شراب روشن اگر روی در زوال آورد

خوشم که سر زدن ماهتاب نزدیک است

به هر چه دست زنی می توان خمار شکست

زمین میکده ما به آب نزدیک است

ز عید روزه شود بسته گر در جنت

خوشم که میکده را فتح باب نزدیک است

فکنده است ترا دور منزل آرایی

وگرنه گنج به ملک خراب نزدیک است

ز چشم شور نباشند خوشدلان ایمن

به سنگ تفرقه بزم شراب نزدیک است

کشیده دار عنان ستم درین ایام

که ملک حسن ترا انقلاب نزدیک است

دلا کناره کن از قرب آتشین رویان

که خامسوز شود چون کباب نزدیک است

ز دیده بان حجاب تو بیخودی دورست

به چشم مست تو چندان که خواب نزدیک است

به یک نگه دل صد پاره آب می گردد

گل شکفته به وصل گلاب نزدیک است

چو نیست دست به فرمان من ز رعشه وصل

ازین چه سود که بند نقاب نزدیک است؟

فکنده است ترا دور خیره چشمیها

وگرنه وصل ز راه حجاب نزدیک است

تو روز می گذرانی، وگرنه روز حساب

به هر کسی که بود خود حساب نزدیک است

فریب جلوه دنیا مخور چو نوسفران

که پیش تشنه لبان این سراب نزدیک است

به حیرتم که چرا مردمش چنین خشکند

چنین که خاک صفاهان به آب نزدیک است

بلند پایگی آسمان ز پستی توست

به پای همت ما این رکاب نزدیک است

ز هیچ دل نبود دور حسن عالمگیر

به خانه همه کس آفتاب نزدیک است

دلی به عالم صورت نبسته ام صائب

به وا شدن گره این حباب نزدیک است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:15 PM

نه انجم است که زینت فروز نه فلک است

که بر صحیفه افلاک، نقطه های شک است

تغافلی که به حال کسی بود مخصوص

هزار بار به از التفات مشترک است

حریف ناله نه ای، در گذر ز صحبت من

که ماجرای من و وصل، آتش و نمک است

به هوش باش نسازی طعام خود را شور

که شعر همچو طعام، استعاره چون نمک است

همین خط است که باطل ز حق جدا سازد

وگرنه حسن زن و مرد، هر دو مشترک است

کلام خویش به هر بیخرد مخوان صائب

سخن وظیفه جان است و روزی ملک است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:15 PM

ز ملک و مال، دل بی نیاز ما سبک است

به گل قرار نگیرد سفینه تا سبک است

به جان و دل نتوان وصل آرزو کردن

که این متاع به میزان رونما سبک است

به فرق مردم آزاده، کوه الوندست

به اعتقاد تو گر سایه هما سبک است

گرفته است چنان روزگار را غفلت

که خواب چشم تو و خواب بخت ما سبک است

صدف نه ایم که باشیم مست خواب گران

حباب قلزم عشقیم، خواب ما سبک است

نمی رویم به هر پرتوی ز جا صائب

شکوه طور به میزان صبر ما سبک است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:15 PM

تن آهنین و نفس گرم و دل رمیده خوش است

سپند مضطرب و مجمر آرمیده خوش است

صدف پر از گهر و ابر قطره بار نکوست

عذار یار عرقناک و می چکیده خوش است

سکون ز مرکز و گردش بجاست از پرگار

پیاله در حرکت، صحبت آرمیده خوش است

به پای قافله نتوان شدن فلک پرواز

سفر چو عیسی ازین خاکدان جریده خوش است

شکستنی است کلیدی که بستگی آرد

زبان کز او نگشاید دلی، بریده خوش است

تمام سوز نگشت از شتاب، پروانه

سفر در آتش سوزان عنان کشیده خوش است

کمان به گوشه ابرو بلند می گوید

که راست خانگی از مدم خمیده خوش است

عطا و منع مساوی است با رضامندی

درین ریاض گل چیده و نچیده خوش است

چه عمر پوچ به گفتار می کنی صائب؟

سخن که نیست در او مغز، ناشنیده خوش است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 8:15 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4455195
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث