به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

نرم نرم از خلق ناهموار می باید گذشت

بی صدای پا ازین کهسار می باید گذشت

تا درین محفل نفس چون نی توانی راست کرد

برگ می باید فشاند، از بار می باید گذشت

جسم خاکی بر نمی دارد عمارت همچو سیل

از سر تعمیر این دیوار می باید گذشت

نیست صحرای علایق جای آرام و قرار

دامن افشان زین ره پر خار می باید گذشت

پاس فقر از شور چشمان بر فقیران لازم است

تند و تلخ از دولت بیدار می باید گذشت

نازپروردان مشرب را غرور دیگرست

چون به مستان می رسی هشیار می باید گذشت

دامن گنج گهر آسان نمی آید به دست

گام اول از دهان مار می باید گذشت

نیست چون چشم بتان صحت دل افگار را

از سر تدبیر این بیمار می باید گذشت

فکر در دنیای بی حاصل جنون می آورد

صائب از اندیشه بسیار می باید گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

 

در دلم هرگاه زلف آن پری پیکر گذشت

از سر دریای چشم موجه عنبر گذشت

بر سر مجنون اگر کردند مرغان آشیان

مرغ نتواند ز سوز دل مرا بر سر گذاشت

از در دل می توان کام دو عالم یافتن

در به در افتاد هر کس بی خبر زین در گذشت

گوهر سیراب در گنجینه اقبال نیست

با دهان خشک ازین غمخانه اسکندر گذشت

خشک مغزی لازم زندان گردون است و بس

می شود ریحان تر، دودی کز این مجمر گذشت

کم نگردد برگ عیش از خانه اش در برگریز

هر که ایام بهارش زیر بال و پر گذشت

گفتم از حال دل پر خون کنم حرفی رقم

تا قلم برداشتم یک نیزه خون از سر گذشت

گر نباشد از علایق بال همت زیر سنگ

می توان چون موج ازین دریای بی لنگر گذشت

از تکلف نفس قانع تلخکامی می کشد

شکرستان شد زمین تا مور از شکر گذشت

ترک افسر با وجود فقر چندان کار نیست

از حباب آسان توان در بحر پر گوهر گذشت

خوشه دادن در عوض خرمن گرفتن سهل نیست

وقع شمعی خوش که پیش آفتاب از سر گذشت

آرزو چون سوخت در دل حرص را عاجز کند

مور هیهات است بتواند ز خاکستر گذشت

در خرابات جهان چون آفتاب بی زوال

روزگار خوشدلی ما را به یک ساغر گذشت

بستگی بعد از گشایش نیست بر خاطر گران

از خدا خواهد گره، چون رشته از گوهر گذشت

نیست صائب هیچ گردی بر دل روشن مرا

گر چه عمر اخگر من زیر خاکستر گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

همچو برق از عالم اسباب می باید گذشت

زین خراب آباد چون سیلاب می باید گذشت

نیست بی سرگشتگی ممکن خلاصی زین محیط

تا به ساحل از دو صد گرداب می باید گذشت

از دم تیغ است راه نیستی باریکتر

زین ره باریک بی اسباب می باید گذشت

خاک را چون باد می باید پریشان ساختن

از سر آتش سبک چون آب می باید گذشت

نیست چیزی در بساط خاک جز نقش و نگار

زود ازین آیینه چون سیماب می باید گذشت

دختر رز کیست تا مردان زبون او شوند؟

بی تأمل از شراب ناب می باید گذشت

سینه گرم است درمان زمهریر خاک را

از سمور و قاقم و سنجاب می باید گذشت

با دل بی صبر بار عشق می باید کشید

با کتان سالم ازین مهتاب می باید گذشت

منت خشک است بار خاطر آزادگان

با وجود پل مرا از آب می باید گذشت

دولت بیدار را در خواب نتوان یافتن

چشم می باید گشود، از خواب می باید گذشت

گر دل روشن به دست افتد درین ظلمت سرا

گرم چون خورشید عالمتاب می باید گذشت

نیست ممکن صائب از سیماب گوهر ساختن

از سرانجام دل بیتاب می باید گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

از سر این خاکدان چون گرد می باید گذشت

تا نگردی فرد باطل، فرد می باید گذشت

پیشدستی کن، سر سبزی برون بر از چمن

از دم سرد خزان چون زرد می باید گذشت

گرم بگذر همچو مردان در زمان زندگی

چون ازین هنگامه آخر سرد می باید گذشت

درد بیدردی به جز مردن ندارد چاره ای

از علاج مردم بیدرد می باید گذشت

عالم از گرد علایق پرده دار مطلب است

دامن افشان زین ره پر گرد می باید گذشت

راهرو تنها چو گردد زور بر راه آورد

از جهان چون مهر تابان فرد می باید گذشت

تلخی مرگ مرا نسبت به بیدردان مکن

غیر را از جان، مرا از درد می باید گذشت

هیبت عریان تنی صائب کم از شمشیر نیست

بی سلاح از عرصه ناورد می باید گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

می توان با همت سرشار از دنیا گذشت

موج با این شهپر توفیق از دریا گذشت

هر سر خاری دم از شمع تجلی می زند

تا کدامین آتشین رخسار ازین صحرا گذشت

یک شرر تخم محبت در دل شیرین نکاشت

تیشه آتش نفس چندان که بر خارا گذشت

آی حیوان و می روشن ز یک سرچشمه اند

از سر جان بگذرد هر کس که از صهبا گذشت

آخر ای عمر سبکرو این قدر تعجیل چیست؟

سیل ازین آهسته تر از دامن صحرا گذشت

خصم را بی برگی ما خون رحم آرد به جوش

برق چون ابر بهار از کشتزار ما گذشت

کار، تأثیر نفس دارد نه آواز بلند

ورنه در فریاد بتواند خر از عیسی گذشت!

صائب از آغاز و انجام حیات ما مپرس

گردبادی بود پنداری که بر صحرا گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

در بهار نوجوانی هر که از صهبا گذشت

بی توقف می تواند از سر دنیا گذشت

مرکز پرگار حیرانی است چشم آهوان

تا کدامین لیلی خوش چشم ازین صحرا گذشت

گل ز خجلت شد گلاب و بلبل از غیرت کباب

تا ز طرف گلستان آن آتشین سیما گذشت

خوبه هجران کرده را ظرف شراب وصل نیست

خشک لب می بایدم چون کشتی از دریا گذشت

خار صحرای ملامت موی آتش دیده است

تا کدامین گرمرو زین دامن صحرا گذشت

تا قیامت پشت از دیوار حیرت برنداشت

هر که را از پیش چشم آن قامت رعنا گذشت

به ز خاکستر نباشد سرمه ای آتشین را

از سیه روزان نمی باید به استغنا گذشت

کرد از دل واپسی ما را در آن عالم خلاص

از عزیزان جهان هر کس که پیش از ما گذشت

منت صیقل سیه دلتر کند آیینه را

سیل ما صائب غبارآلود از دریا گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

همت مردانه ما از می حمرا گذشت

کشتی ما با دهان خشک ازین دریا گذشت

تنگنای جسم بر ما زندگی را تلخ داشت

در فشار قبر، ایام حیات ما گذشت

در کهنسالی جوان شد هر که ترک می نکرد

در جوانی پیر شد هر کس که از صهبا گذشت

گر نمی شد خارخار عشق دامنگیر ما

می توانستیم آسان از سر دنیا گذشت

تا گسست از رشته مریم ز چشم دوربین

ز اطلس گردون مجرد سوزن عیسی گذشت

قالب فرسودگان، فانوس شمع طور شد

تا به خاک کشتگان آن آتشین سیما گذشت

بس که دامنگیر افتاده است خاک کوی عشق

سیل بی زنهار نتواند ازین صحرا گذشت

در هلاک کوهکن شمشیر زهرآلود شد

از دهان تیشه هر زخمی که بر خارا گذشت

روزی دل گشت از زلف دراز او مرا

آنچه بر بیمار از طول شب یلدا گذشت

ترک دستار تعین کام بخش عالمی است

محفلی را کرد رنگین تا ز سر مینا گذشت

گر چه پایش تا به زانو در گل است از بار دل

سرو نتواند ز سیر عالم بالا گذشت

در زمان موجه اشک فلک پیمای من

ابر صائب از سر دریوزه دریا گذشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

دست ما چون سرو هرگز بخت دامانی نداشت

هرگز این بی حاصل از ایام سامانی نداشت

حلقه زلفت به روی گرم عالم را گرفت

خاتم دولت به این خوبی سلیمانی نداشت

داغ، آب زندگی را در سیاهی غوطه داد

یوسف مصری چنین چاه زنخدانی نداشت

در زمان ما نشد هموار وضع آسمان

طوطی ما هرگز از آیینه میدانی نداشت

در رگ ابر کرم این کوتهی امروز نیست

دفتر افلاک هرگز مد احسانی نداشت

تا دل ما آب شد، باران حیرت عام شد

ورنه از شبنم گلستان چشم حیرانی نداشت

بر صف نقش مراد آن زد که در روی زمین

خانه اش چون خانه آیینه دربانی نداشت

پیش ازین در فکر زاد آخرت بودند خلق

هیچ کس اندیشه آب و غم نانی نداشت

گر نمی آمد به روی کار عالم آه ما

تا قیامت این سفال خشک، ریحانی نداشت

نقش امید از دل ما شست آخر آسمان

هیچ کس زین ابر خشک امید بارانی نداشت

عشق صائب عالم آسوده را پر شور کرد

ورنه این دریای لنگردار طوفانی نداشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

هر که بیخود شد، قدم در آستان دل گذاشت

هر که دست افشاند بر جان، پای در منزل گذاشت

بوستان از شاخ گل دستی که بالا برده بود

در زمان سرو خوشرفتار او بر دل گذاشت

وقت آن کس خوش که چون گل با دهان زرفشان

خونبهای خویش را در دامن قاتل گذاشت

پیش ازین بر گرد سرگشتن چنین رسوا نبود

این بنای خیر را پروانه در محفل گذاشت

برق عالمسوز شد در خرمن مجنون فتاد

از نگاه گرم، هر داغی که بر محمل گذاشت

دست ما می شد به آن معراج گردن سرفراز

چند روزی می توانستیم اگر بر دل گذاشت

صحبت جان با تن خاکی دو روزی بیش نیست

موج را دریا نخواهد در کف ساحل گذاشت

تربیت می کرد تخم شوق را دهقان عشق

یک دو روز آیینه ما را اگر در گل گذاشت

میل من با طاق ابروی بتان امروز نیست

در ازل معمار دیوار مرا مایل گذاشت

دور کرد از خانه خود دولت ناخوانده را

هر که صائب دست رد بر سینه سایل گذاشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

زان کمان ابرو سر تسلیم پیچاندن نداشت

رو به مرگ از قبله آن تیغ گرداندن نداشت

از نگاهی بود ممکن کشتن ما عاجزان

دست و تیغ نازنین خویش رنجاندن نداشت

قابل فتراک اگر صید ضعیف ما نبود

از ازل ای شاهباز حسن گیراندن نداشت

چشم قربانی نمی دارد نگاه بی ادب

از من حیران عذار خویش پوشاندن نداشت

دور باش از خویشتن دارد سپند بی قرار

از حریم وصل این بیتاب را راندن نداشت

بر گهر گرد یتیمی آبروی عزت است

از حریم وصل این بی تاب را راندن نداشت

بر گهر گرد یتیمی آبروی عزت است

از غبار هستی ما دامن افشاندن نداشت

خون قربان گشتگان را دست دامنگیر نیست

از سر خاک شهیدان راه گرداندن نداشت

قاصدان را یک قلم نومید کردن خوب نیست

نامه ما پاره کردن داشت گر خواندن نداشت

زیر تیغ او که یک جان را دهد صد جان عوض

نقد جان خویش را صائب نیفشاندن نداشت

چون به عمر جاودان صائب تسلی گشت خضر؟

داشت سیری عالم امکان ولی ماندن نداشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:24 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4468302
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث