به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

از پر سیمرغ اگر دست حمایت زال داشت

از غم عالم مرا هم عشق فارغبال داشت

داشت تا اندیشه او بر سر زانو سرم

ساق عرش از قامت خم گشته ام خلخال داشت

زنگ ظلمت بود از آب زندگانی قسمتش

تا سکندر روی در آیینه اقبال داشت

داشت آتش زیر پا امشب خیالش در نظر

این غزال شوخ تا چشم که در دنبال داشت؟

تا چو شبنم چشم وا کردم درین بستانسرا

سبزه بخت مرا خواب گران پامال داشت

عالمی بر عیش خوش پرگار من می برد رشک

تا دل دیوانه جا در حلقه اطفال داشت

شبنم از مهر خموشی محرم گلزار شد

بلبل ما را ز گل محروم قیل و قال داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

تا دل از یاد تو می در ساغر اندیشه داشت

هر حبابی را که می دیدم پری در شیشه داشت

چون نگردد صولت عشق از جنون من زیاد؟

در کدامین عهد شیری این چنین در بیشه داشت؟

تلخ اگر باشد حدیث من، مرا معذور دار

ریخت بر من آسمان زهری که در ته شیشه داشت

من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟

یار غاری کوهکن همراه خود چون تیشه داشت

صائب اکنون پیش موری می گذارم پشت دست

من که شیر آسمان از صولتم اندیشه داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

کی حذر از خون خلق آن غمزه خونریز داشت؟

داشت پرهیزی گر این بیمار، از پرهیز داشت

تا نشد آب، از نقاب غنچه سر بیرون نکرد

بس که گل شرمندگی زان روی شبنم خیز داشت

رهنوردی بود چون شبدیز اگر پرویز را

کوهکن هم قاصدی چون ناله شبخیز داشت

برد همت ذره ما را به اوج آسمان

ورنه کی خورشید پروای من ناچیز داشت؟

پرده تا برداشت از رخ بی نیازیهای حق

زیر پا افکند هر کس هر چه دستاویز داشت

در شهادتگاه وحدت عاشقان را یکسرند

آن که بر سر تیشه زد، قصد سر پرویز داشت

تا قیامت گر به من صائب بنازد دور نیست

کی چو من آتش زبانی کشور تبریز داشت؟

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

یاد ایامی که دریای مروت جوش داشت

هر صدف یک دامن گوهر، طراز گوش داشت

پرده فانوس در بیرون در می کرد سیر

شمع را پروانه گستاخ در آغوش داشت

باده ها بی ساغر و مینا به دور افتاده بود

مجلس ما مطرب از گلبانگ نوشانوش داشت

در تنزل بود دایم با اسیران لطف چرخ

صحبت امروز ما دایم حسد بر دوش داشت

مهر خاموشی نه امروز از لب ما دور شد

دیگ ما را جوش دل پیوسته بی سرپوش داشت

شد بهار و بلبل این باغ رنگ گل ندید

بس که گلها را حجاب حسن شبنم پوش داشت

چشم ما تا بود گریان، بود طوفان در تنور

بود دریا در قفس، تا سینه ماجوش داشت

زلف و خط نگذاشت افتد چشم ما بر روی یار

موج جوهر دایم این آیینه را خس پوش داشت

این جواب آن غزل صائب که می گوید غنی

یاد ایامی که دیگ شوق ما سرپوش داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

لنگر تن روح را نتواند از پرواز داشت

موج دریا دیده را نتوان به ساحل بازداشت

ساقی ما در مروت هیچ خودداری نکرد

نشأه انجام را در ساغر آغاز داشت

در جهان آب و گل، ویرانه ای از من نماند

شغل خودسازی مرا از خانه سازی باز داشت

ساعد سیمین او را تا کلیم الله دید

نسخه افسوس شد دستی که در اعجاز داشت

من چه دارم در نظر تا جان به آسانی دهم؟

کبک، باغ دلگشا از سینه شهباز دشت

عندلیب مست ما روزی که فارغبال بود

هر طرف چندین کباب شعله آواز داشت

زنگ بر آیینه ام از قحط روشنگر نماند

منت صیقل مرا محروم از پرداز داشت

یاد ایامی که در دریای بی پایان عشق

کشتی ما بادبان از پرده های راز داشت

در غبار خط نهان چون دام زیر خاک شد

زلف مشکینی که در هر موی چندین ناز داشت

بیش ازین صائب نمی آید ز من اخفای عشق

شد مشبک پرده دل بس که پاس راز داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

شورش سودای ما افلاک را معمور داشت

پر نمک بود این نمکدان تا سر ما شور داشت

در شکست من ندارد چرخ سنگین دل گناه

در بغل مینای من سنگ از می پر زور داشت

بار منت بر دل نازک گرانی می کند

زخم خود را گل ز بوی خویشتن ناسور داشت

برنیاید از لبم در فقر، آواز سؤال

کاسه چوبینم شکوه افسر فغفور داشت

می تواند داشت طوفان را مقید در تنور

سینه هر کس که راز عشق را مستور داشت

خال دیگر بر جمال پادشاهی می فزود

گر سلیمان گوشه چشمی به حال مور داشت

نیست جای لاف و دعوی راه باریک ادب

عشق چوب دار ازان پیش ره منصور داشت

از فلک هرگز غباری بر دل صافم نبود

زنگ، طوطی بود تا آیینه من نور داشت

دور گردی لذتی دارد که دل در بزم وصل

با کمال قرب، حسرت بر نگاه دور داشت

هیچ کس می باید از صائب نباشد پیشتر

خدمت دیرینه را خواهی اگر منظور داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

 

تا مرا عشق بلند اقبال در زنجیر داشت

پیچ و تاب من شکوه جوهر شمشیر داشت

سینه ام هرگز ز داغ گلرخان خالی نبود

این بیابان آتشی دایم ز چشم شیر داشت

در گلستانی که عمر ما به دلتنگی گذشت

خنده ها در آستین هر غنچه تصویر داشت

دامن ابر بهاران در فلک می کرد سیر

خار ما بی حاصلان تا دست دامنگیر داشت

یاد ایامی که از بیتابی مجنون ما

حلقه چشم غزالان ناله زنجیر داشت

حق اگر بندد دری، ده در گشاید در عوض

طفل بی مادر ز هر انگشت جوی شیر داشت

سیل در ویرانه من داشت صائب گل در آب

در دل من راه تا اندیشه تعمیر داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت

هر رگم در آستین صد نشتر فولاد داشت

ذوق خاموشی زبانم را به حرف آورده بود

این جرس را اشتیاق پنبه بر فریاد داشت

من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟

یار غاری کوهکن چون تیشه فولاد داشت

کیست تا شوید غبار از صفحه خاطر مرا؟

جوی شیری پیش دست خویشتن فرهاد داشت

تا سپند آن آتشین رخسار را در بزم دید

آنچنان جست از سر آتش که صد فریاد داشت

یاد ایامی که صائب در حریم زلف او

پنجه من اعتبار شانه شمشاد داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت

بوسه ای برد از میان ساغر که صد فریاد داشت

بعد ایامی که درهای اجابت باز شد

آه در دل همچو جوهر ریشه در فولاد داشت

سازگاری چرخ را با من نبود از راه لطف

چند روزی بهر ویرانی مرا آباد داشت

دل ز هر آواز پا می ریخت در دامن مرا

تا درین وحشت سرا عیدم مبارکباد داشت

پخته چندین خام را نتوان به آسانی نمود

تاک در یک آستین صد سیلی استاد داشت

مهر لب شد حیرت رخسار آتشناک او

چون سپند آن خال مشکین ورنه صد فریاد داشت

گشت صائب رزق ما از خامه معنی نگار

بهره ای کز نقش شیرین تیشه فولاد داشت

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

عشق را دارالامانی چون دل دیوانه نیست

گنج را بر دل غبار از صحبت ویرانه نیست

با گلستانی که ما را آشنایی داده اند

راه حرف آشنا از سبزه بیگانه نیست

نقدها را نسیه سازد بدگمانیهای حرص

در قفس هم مرغ ما بی فکر آب و دانه نیست

می زند نقش فریب تازه دیگر بر آب

گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست

دست ما را اختیار از وصل دارد ناامید

ورنه زلف و کاکل او شانه گیر از شانه نیست

با سفال و جام زر، یکرنگ می جوشد شراب

نور وحدت را نظر بر کعبه و بتخانه نیست

غافل است از همت مستانه پیر مغان

چون سبو دستی که زیر سر درین میخانه نیست

بی شعوران در حیاتند از فراموشان خاک

صورت دیوار، هم در خانه، هم در خانه نیست

نیست صائب را خبر ز افسانه عشق مجاز

دیده بالغ نظر بر ابجد طفلانه نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 3:18 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4474986
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث