به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

کوری خود گر نبینند اهل دنیا دور نیست

هیچ کوری در مقام و مسکن خود کور نیست

رزق نور و نار را اینجا ز هم نتوان شناخت

موم و شهد از هم جدا در خانه زنبور نیست

جان نورانی نپردازد به جسم تیره روز

پیش پای خویش دیدن شمع را مقدور نیست

دست تا از توست، دست از دانه افشانی مدار

رخنه ملک سلیمان جز دهان مور نیست

ما تلاش قرب عشق از ساده لوحی می کنیم

ورنه سنگ این فلاخن غیر کوه طور نیست

از حجاب ظلمت آسان است بیرون آمدن

سالکان را سد راهی چون حجاب نور نیست

در کمان، آتش به زیر پای دارد تیر راست

عاشقان را آرمیدن در لحد مقدور نیست

ما به حسن معنی از صورت قناعت کرده ایم

بوشناسان را قماش پیرهن منظور نیست

خاکساری را ز ما نتوان به ملک چین گرفت

این سفال خام، کم از کاسه فغفور نیست

عاشقان را عشق آتشدست می بخشد حیات

شمعهای کشته را حاجت به نفخ صور نیست

در میان ننهند صائب راز را با اهل قال

غیر مهر خامشی این گنج را گنجور نیست

گر چه آن بیدرد صائب یاد ما هرگز نکرد

از سخن سنجان کسی را رتبه مشهور نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

هر که از دل دور باشد در نظر منظور نیست

هست دایم در نظر آن کس که از دل دور نیست

دشمنی با شوربختان چرخ بیجا می کند

این کباب خوش نمک محتاج چشم شور نیست

می دهد اندوختن داغ پشیمانی ثمر

آتشی چون شهد بهر خانه زنبور نیست

شکوه ها دارد ز شور عشق داغ بوالهوس

دیده بی شرم را حق نمک منظور نیست

از رگ خامی ندارد راه دل در بزم عشق

چینی مودار، باب مجلس فغفور نیست

تیغ را بی دست و پا سازد سپر انداختن

خاک اگر سر پنجه خورشید تابد دور نیست

دشمنان را مهربان سازد دل بی کینه ام

آشنارویم، ز من بیگانگی مقدور نیست

آسمان صائب ز جوش اشک من در هم شکست

شیشه نازک حریف باده پر زور نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست

ماهی سرچشمه نورم به آبم کار نیست

خانه دربسته ام چون گوهر از خود روشن است

از تهی چشمی به ماه و آفتابم کار نیست

سرمه شب می کند کار نمک در دیده ام

با خیال یار، چون انجم به خوابم کار نیست

از بیاض ساده لوحی کرده ام روشن سواد

چون قلم از دل سیاهی با کتابم کار نیست

رزق بیدردان ز من خمیازه حسرت بود

شور عشقم، جز به دلهای کبابم کار نیست

می کنم آهسته راهی قطع چون ریگ روان

گر زمین در جنبش آید با شتابم کار نیست

خط پاکی از جنون اینجا به دست آورده ام

یکقلم روز قیامت با حسابم کار نیست

در تماشای بتان صائب دلیر افتاده ام

چون نگاه خیره چشمان با حجابم کار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

چهره گلرنگ را پیمانه ای در کار نیست

نرگس مخمور را میخانه ای در کار نیست

نیست زلف دلفریب یار را حاجت به خال

دام چون افتاد گیرا، دانه ای در کار نیست

لنگر بی مدعایی چشم حیران را بس است

این صدف را گوهر یکدانه ای در کار نیست

حسن کامل عشقبازی می کند با خویشتن

شعله جواله را پروانه ای در کار نیست

نیست بر دست کسی چشم پریشان خاطران

زلف ماتم دیدگان را شانه ای در کار نیست

راه نتوان برد از سنگ نشان در بی نشان

حق طلب را کعبه و بتخانه ای در کار نیست

دل نمی باید شود غافل ازان جان جهان

ذکر حق را سبحه صد دانه ای در کار نیست

نونیازان را گزیری نیست از عشق مجاز

کاملان را ابجد طفلانه ای در کار نیست

پنبه گوش کهنسالان بود موی سفید

خواب وقت صبح را افسانه ای در کار نیست

از نگاهی می توان ما را به خاک و خون کشید

صید ما را حمله شیرانه ای در کار نیست

می کند وحشت ز خود، آن را که خلق افتاد تنگ

خانه زنبور را همخانه ای در کار نیست

حسن چون بی پرده شد زنهار گرد او مگرد

کاین چراغ روز را پروانه ای در کار نیست

می کند دل را عبث زیر و زبر آن حسن شوخ

بهر آن گنج روان ویرانه ای در کار نیست

تیر صائب پر برون آرد در آغوش کمان

راه پیمای طلب را خانه ای در کار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

شسته ام از چشمه مه رو به آبم کار نیست

شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست

ماهتاب از شمع کافوری ندارد کوتهی

با چراغ خیره چشم آفتابم کار نیست

کرده ام تر از گل شب بوی بیداری دماغ

با نسیم غفلت ریحان خوابم کار نیست

مستم اما در پی آزار کم ظرفان نیم

موج بی پروایم اما با حبابم کار نیست

بارها بند قبای صبح را واکرده ام

با چنین دستی به دامان نقابم کار نیست

آسمان گو کشتی انصاف بر خشکی ببند

ماهی ریگ روانم من، به آبم کار نیست

نسبت من با خطا دورست از فهمیدگی

صائبم صائب به جز فکر صوابم کار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست

شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست

باده بیرنگ از ظرف بلورین فارغ است

سرو سیمین را لباس پرنیان در کار نیست

فارغند از عقل دور اندیش، مستان خراب

خانه بی بام و در را پاسبان در کار نیست

درنمی آید به ظرف گفتگو اسرار عشق

هر چه وجدانی است آن را ترجمان در کار نیست

حسن را در هر لباسی می شناسند اهل دید

این قدر روپوش ای جان جهان در کار نیست

کاهلان همدرس می جویند از افسردگی

داستان عشق را همداستان در کار نیست

یک نگاه گرم می سوزد سراپای مرا

این قدر استادگی ای خوش عنان در کار نیست

عقل بیجا در عنان اهل دل آویخته است

گله آهوی وحشی را شبان در کار نیست

در میان دعوی و معنی بود خون در میان

هر کجا معنی بود تیغ زبان در کار نیست

از خریداران نیفزاید قماش ماه مصر

حسن گل را هایهوی بلبلان در کار نیست

گرد رخسارش نفس بیهوده می سوزد عرق

چهره شرمین او را دیده بان در کار نیست

خط راه اهل غیرت چین ابرویی بس است

این قدر بیمهری ای نامهربان در کار نیست

دیده بیدار را افسانه می آید به کار

غفلت سرشار را رطل گران در کار نیست

صحبت عالم به یک ساعت مکرر می شود

گر جهان این است عمر جاودان در کار نیست

ما سبکروحان مدارا با رفیقان می کنیم

ورنه بوی پیرهن را کاروان در کار نیست

سیل گو هموار سازد کعبه و بتخانه را

این ره نزدیک را سنگ نشان در کار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

حسن عالمسوز او را ساغری در کار نیست

چهره خورشید را روشنگری در کار نیست

آتش از خود می دهد بیرون سپند شوخ ما

این سبکسیر فنا را مجمری در کار نیست

قطره آبی به هم پیچد بساط خواب را

در شکست اهل غفلت لشکری در کار نیست

هیچ نقشی نیست کز آیینه رو پنهان کند

دل چو روشن شد کتاب و دفتری در کار نیست

مطرب ما چون خم می سینه پر جوش ماست

محفل عشاق را خنیاگری در کار نیست

هر چه باید، آدمی با خویشتن آورده است

خواب چون افتاد سنگین، بستری در کار نیست

با زبان گندمین، روزی طلب کردن خطاست

طوطی شیرین سخن را شکری در کار نیست

گر دهانش در نظر ناید، حدیث او بس است

باده روحانیان را ساغری در کار نیست

کهربایی حاصل ما را به غارت می برد

خرمن بی مغز ما را صرصری در کار نیست

سیل بی رهبر به دریا می رساند خویش را

شوق در هر دل که باشد رهبری در کار نیست

می ربایندت چو شبنم شوخی گلها ز هم

سیر این گلزار را بال و پری در کار نیست

کوه طاقت صائب از دل گو گرانی را ببر

این محیط بیکران را لنگری در کار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست

شاهباز لامکان را آشیان در کار نیست

بست بر من ریزش پیر مغان راه سئوال

در میان بحر ماهی را زبان در کار نیست

بی دلیل و رهنما سیلاب واصل شد به بحر

جذبه ای گر هست ازان سو، کاروان در کار نیست

عندلیب از بوی گل در بیضه مستی می کند

چون غذا افتاد روحانی، دهان در کار نیست

دور باشی نیست حاجت روی شرم آلود را

باغ چون دربسته باشد باغبان در کار نیست

عارفان پیش از اجل ترک علایق کرده اند

دل چو شد سرد از جهان باد خزان در کار نیست

از هوسناکان سراغ کوی جانان را مپرس

جنبش تیر هوایی را نشان در کار نیست

جوش گل باشد سبک جولانتر از سیل بهار

مرغ زیرک را درین باغ آشیان در کار نیست

می برد کف را سبکباری ز دریا بر کنار

کشتی بی لنگران را بادبان در کار نیست

سنگ را پاسنگ حاجت نیست چون باشد تمام

چشم ما را پرده خواب گران در کار نیست

تا نمی گردد صفیر خامه صائب بلند

هایهویی در میان بلبلان در کار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست

پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست

ریشه کرده است آشیان ما چو سنبل در چمن

بلبل ما را هوای رفتن از گلزار نیست

بوته خاری چو مجنون افسر خود می کنند

شعله مغزان را سری با پیچش دستار نیست

زلف از بی رویی خط دست ازان رخسار داشت

هیچ شمشیری بتر از حرف پهلودار نیست

غیر صائب کز نوا در پیش دارد چرخ را (کذا)

بلبل خوش نغمه ای امروز در گلزار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

کوه غم بر خاطر آزادمردان بار نیست

سایه ابر سبکرو بر گلستان بار نیست

مرهم دلسوزی ارباب عقلم می کشد

ورنه بر دیوانه من سنگ طفلان بار نیست

داغ دارد گریه در شبهای وصل او مرا

ابر اگر در وقت خود بارد، به دهقان بار نیست

از بهای خویش افتادن بود بر دل گران

ورنه بر یوسف نژادان چاه و زندان بار نیست

ناله زنجیر باشد مطرب فیلان مست

بر دل افلاک فریاد اسیران بار نیست

آبروی رشته از بسیاری گوهر بود

خوشه های دل بر آن زلف پریشان بار نیست

شمع در راه نسیم صبحدم جان می دهد

بوی پیراهن به چشم پیر کنعان بار نیست

می شود از ابر بی نم تازه داغ تشنگان

پای خون آلود بر خار مغیلان بار نیست

از سبکروحان نگیرد عالم امکان غبار

گردباد برق جولان بر بیابان بار نیست

شوکت اسکندری بارست بر صافی دلان

ورنه خضر نیک پی بر آب حیوان بار نیست

هست محرومی ز سنگ کودکان بر دل گران

ورنه بر من بی بری چون سرو چندان بار نیست

نیست صائب جز تماشا بهره ما از جهان

شبنم پا در رکاب ما به بستان بار نیست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:59 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4471498
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث