به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

وقت آن کس خوش که با مینای می خرم نشست

تا میسر بود در بزم جهان بی غم نشست

مصحف رویش ز خط تا هم لباس کعبه شد

بر فلک از هاله مه در حلقه ماتم نشست

شمع ماتم بود امشب شیشه می بی رخت

بر رخ ساغر چهار انگشت گرد غم نشست!

نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن

گرد عصیان بهر گندم بر رخ آدم نشست

شیشه می تکیه بر زانوی ساقی کرده است؟

یا مسیح خوش نفس بر دامن مریم نشست

می شود از شعله حسن بتان یاقوت آب

حیرتی دارم که چون بر روی گل شبنم نشست؟

تا کدامین تشنه بر ریگ روان مالید آب

خوش غبار کلفتی بر چهره زمزم نشست

برنمی خیزد به سعی آستین صائب ز جای

در چه ساعت بر رخ زردم غبار غم نشست؟

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:44 PM

 

دل به خون در انتظار وعده جانان نشست

بر سر آتش به تمکین این چنین نتوان نشست

در صدف گوهر ز چشم شور باشد در امان

حسن یوسف بیش شد تا در چه و زندان نشست

بیم سیلاب خطر فرش است در معموره ها

فارغ البال است هر جغدی که در ویران نشست

از کواکب تا پر از سنگ است دامان فلک

با حضور دل درین وحشت سرا نتوان نشست

گشت تیر روی ترکش در نظرها آه من

در دل تنگم ز بس پهلوی هم پیکان نشست

چشمه خورشید در گرد خجالت غوطه زد

تا غبار خط مشکین بر رخ جانان نشست

داشتم وقت خوشی از بی قراری های عشق

کشتیم بی بال و پر گردید تا طوفان نشست

در سیاهی چون نگین زد غوطه اسکندر، ولی

خضر را نقش مراد از چشمه حیوان نشست

شد عبیر رحمت جاوید صائب در کفن

هر که را گردی ز راه عشق بر دامان نشست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:44 PM

خاک با این رتبه تمکین، جناب آدمی است

چرخ با آن شان و شوکت در رکاب آدمی است

هر جمالی را نقابی، هر گلی را غنچه ای است

پرده زنبوری گردن، نقاب آدمی است

نیست در مجموعه افلاک با آن طول و عرض

از حقایق آنچه مثبت در کتاب آدمی است

نشأه عشق الهی را به انسان داده اند

گردش این نه خم از جوش شراب آدمی است

شاهد فرزندی آدم نه تنها صورت است

هر که دارد حسن معنی در حساب آدمی است

با دل مجروح آدم کار دارد شور عشق

این نمک از سینه چاکان کباب آدمی است

نیست انجم این که می بینی بر اوراق فلک

جبهه گردون عرق ریز از حجاب آدمی است

وسعت مشرب عبارت از فضای جنت است

چشمه کوثر همین چشم پر آب آدمی است

نقش بر آب است پیش باددستی های عشق

عقل پرکاری که سر لوح کتاب آدمی است

رزق، خود را می رساند هر کجا قسمت بود

خنده سرشار گندم بر شتاب آدمی است

دل منه بر مجمر زرین گردون زینهار

کاختر سیاره اش اشک کباب آدمی است

آدمیت حسن گندم گون پسندیدن بود

هر که باشد این مذاقش در حساب آدمی است

این جواب آن غزل صائب که ناصح گفته است

آفتاب بی زوالی در نقاب آدمی است

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

عشق بالا دست بر خاک از وجود ما نشست

از گهر گرد یتیمی بر رخ دریا نشست

عشق تن در صحبت ما داد از بی آدمی

کوه قاف از بی کسی در سایه عنقا نشست

زخم مجنون تازه خواهد شد که از سودای ما

طرفه شاهینی دگر بر سینه صحرا نشست

راه عشق است این، به آتش پایی خود پر مناز

خار این وادی مکرر برق را در پا نشست

جسم خاکی در صفای دل نیندازد خلل

باده آسوده است از گردی که بر مینا نشست

نیست تاب همنفس آیینه های صاف را

زود می گردد گران، ابری که با دریا نشست

خار در چشمش، اگر هنگامه افروزی کند

چون شرر هر کس تواند در دل خارا نشست

کرد رعنا همچو آتش بال و پرواز مرا

در طریق عشق اگر خاری مرا در پا نشست

کفر و دین روشن ضمیران را نمی سازد دو دل

کی شود شبنم دورو، گر بر گل رعنا نشست؟

زنگ خودبینی گرفت آیینه بینایی اش

هر که صائب یک نفس با مردم دنیا نشست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

سرنزد از بلبلم هر چند دستانی درست

ناله ام نگذاشت در گلشن گریبانی درست

گر چه دایم در شکستم بود چشم شور خلق

شور من نگذاشت در عالم نمکدانی درست

بلبل از آوازه عالم را گلستان کرده بود

تا گل خونین جگر می کرد دیوانی درست

آه ازین گردون کم فرصت که با این دستگاه

در ضیافت خانه اش ننشست مهمانی درست

کیستم من تا نگیرد خار تهمت دامنم؟

قسمت یوسف نشد زین بزم دامانی درست

با وجود بی وفایی بر سرش جا می دهند

آه اگر می بود گل را عهد و پیمانی درست

آه نتوانست قامت راست کردن در دلم

برنیامد زین گلستان شاخ ریحانی درست

عهد ما گر سست با قید و صلاح افتاده است

با شکستن توبه ما راست پیمانی درست

محمل گل همچو شبنم گشت غایب از نظر

بلبل آتش نفس تا کرد دستانی درست

ماه عالمتاب خود را بارها در هم شکست

تا شبی زین گرد خوان شد قسمتش نانی درست

چشم شوخش بیضه اسلام را بر سنگ زد

زلف کافر کیش او نگذاشت ایمانی درست

با درشتان چرب نرمی کن که برمی آورد

گل به همواری ز چنگ خار دامانی درست

لاف همت می رسد گل را که در صحن چمن

پیش هر خاری گذارد بر زمین خوانی درست

از نگاه شور چشمان اشتهایش سوخته است

هر که را چون لاله باشد در بغل نانی درست

نیست صائب بر تنم چون زلف مویی بی شکست

در بساط من باشد غیر پیمانی درست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

نیست جز غفلت مرا از عمر بی حاصل به دست

از دل روشن ندارم غیر مشتی گل به دست

بزم عشرت حلقه ماتم بود بر بیدلان

شمع روشن اشک و آهی دارد از محفل به دست

گل چو شاخ افتد به گلچین می رساند خویش را

خون ما می آرد آخر دامن قاتل به دست

نعل وارونی است در ظاهر مرا این پیچ و تاب

ورنه من چون راه دارم دامن منزل به دست

باد دستی گر شود با خاطر آزاده جمع

چون صنوبر می توان آورد چندین دل به دست

دست و پایی می زنم چون مرغ بسمل زیر تیغ

بر امید آن که آرم دامن قاتل به دست

خاتم فرمانروایی را مثنی می کند

مور عاجز را اگر آرد سلیمان دل به دست

نیست این وحشت سرا جای عمارت، ورنه من

دارم از گرد یتیمی همچو گوهر گل به دست

نعمت دنیا نسازد سیر چشم حرص را

هست در دریای پر گوهر صدف سایل به دست

می توان از دل زدودن پیچ و تاب عشق را

جوهر از فولاد اگر صائب شود زایل به دست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

جای خود وا می کنند اهل صفا بر روی دست

دارد از روشندلی آیینه جا بر روی دست

از ته دل هر که خون خویش را سازد حلال

می دهندش جای خوبان چون حنا بر روی دست

انتظار سنگلاخش مانع افکندن است

این که دارد چرخ چون ساغر مرا بر روی دست

هر سر شاخی ز گل در کسب آب و رنگ ازو

کاسه دریوزه دارد چون گدا بر روی دست

روی امیدش نگردد لاله رنگ از زخم خار

هر که را چون گل نباشد خونبها بر روی دست

چون بود دولت خدایی، دشمنان گردند دوست

می برد تخت سلیمان را هوا بر روی دست

آرزوهایی کز او دست تمنا کوته است

جمله را دارد دل بی مدعا بر روی دست

سهل باشد عشق اگر از خاک بردارد مرا

مور را بخشد سلیمان نیز جا بر روی دست

می جهد چون سنگ و آهن آتش از بال و پرش

گر بگیرد استخوانم را هما بر روی دست

عاقبت زد بر زمین چون نقش پایم بی گناه

داشتم آن را که عمری چون دعا بر روی دست

مگذر از کسب هنر صائب که از راه هنر

می گذارد شاه را شهباز پا بر روی دست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

وقت آن کس خوش که لب را بر لب پیمانه بست

جبهه را چون خشت بر خاک در میخانه بست

با سیه چشمان نمی جوشد دل مجنون ما

داغ خونها خورد تا خود را بر این دیوانه بست

وعده بوس آرزوی تشنه را در خواب کرد

دیده این طفل را شیرینی افسانه بست

گر ملایم بگذری از مشهد ما عیب نیست

شمع نخل موم بهر ماتم پروانه نیست

چون نپیچاند به افسون دست گستاخ مرا؟

زلف طراری که بتواند زبان شانه نیست

خاک ما از عافیت آباد خاموشان بود

حرف نتوان بر لب ما چون لب پیمانه بست

می کنی منع سرشک از دیده خونبار من

جز تو ای مژگان که در بر روی صاحبخانه بست؟

محتسب دست تعدی گر چنین سازد دراز

در گلوی شیشه خواهد سبحه صد دانه بست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

تا فشاندم دست بر دنیا جهان آمد به دست

از سبکدستی مرا رطل گران آمد به دست

یافتم در سینه گرم آن بهشتی روی را

در دل دوزخ بهشت جاودان آمد به دست

چشم پوشیدن ز دنیا چشم دل را باز کرد

دولت بیدار ازین خواب گران آمد به دست

چون هما مغز من از اندیشه روزی گداخت

تا مرا از خوان قسمت استخوان آمد به دست

دامن زلفش به دستم در سیه مستی فتاد

رفته بود از کار دستم چون عنان آمد به دست

سالها گردن کشیدم چون هدف در انتظار

تا مرا تیری ازان ابرو کمان آمد به دست

صحبت یاران یکرنگ است دل را نوبهار

برگ عیش من در ایام خزان آمد به دست

سایه بال هما بر استخوان من فتاد

در کهنسالی مرا بخت جوان آمد به دست

همچو لالی از گفتگوی ظاهر اهل جهان

تا زبان بستم مرا چندین زبان آمد به دست

در کمند پیچ و تاب افتاد از آزادگی

هر که را سررشته کار جهان آمد به دست

قامت خم عذر ایام جوانی را نخواست

رفت تیر از شست بیرون چون کمان آمد به دست

زین جهان آب و گل را هم به دل صائب فتاد

یوسفی آخر مرا زین کاروان آمد به دست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

بهر قتل ما کمر آن حسن بی اندازه بست

دفتر گل را خس و خاشاک ما شیرازه بست

بی دماغان جنون را رام کردن مشکل است

سوخت لیلی، محمل خود تا بر این جمازه بست

سوخت چون خال از فروغ عارض گلگون او

از شفق آن کس که بر خورشید تابان غازه بست

آب شد از انفعال پیچ و تاب زلف او

موج بر آب روان چندان که نقش تازه بست

جمع نتوانست کردن این دل صد پاره را

آن که اوراق خزان را بارها شیرازه بست

نه همین صائب بلند آوازه گشت از حرف عشق

صاحب گلبانگ شد هر کس که این آوازه بست

ادامه مطلب
جمعه 21 خرداد 1395  - 2:37 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 394

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4474578
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث